(Minghui.org) پس از سال‌ها تزکیه در فالون دافا، به قدرت افکار درست پی برده‌ام. وقتی در حین اعتباربخشی به دافا با موانعی مواجه می‌شویم، افکار درست می‌تواند به ازبین‌بردن آنها کمک کند.

ناپدیدشدن دوربینهای مداربسته

ما فا را به‌صورت گروهی در منزل تمرین‌کننده‌ای مطالعه می‌کردیم. یک دوربین نظارتی مقابل منزلش وجود داشت و هیچ‌کس به آن توجهی نمی‌کرد. درحالی‌که تعداد بیشتری از تمرین‌کنندگان، مخصوصاً تمرین‌کنندگان جدید، به محل مطالعات گروهی فا می‌پیوستند، فکر می‌کردم دوربین باید جذب دافا شود و درنتیجه محیطی امن برای مطالعه فا خواهیم داشت.

اغلب به سمت دوربین افکار درست می‌فرستادم. طی آن مدت باران و رعدوبرق‌های شدیدی داشتیم. دفعه بعد که به منزل آن تمرین‌کننده رفتم، متوجه شدم که آن دوربین دیگر آنجا نیست.

اما متوجه یک دوربین نظارتی کروی روی ساختمان مرتفعی شدم که به خانه آن تمرین‌کننده نشانه رفته بود. فکر کردم: «اگر باد بوزد و باعث شود یک بنر تبلیغاتی دوربین را بپوشاند، خوب خواهد شد.»

چند روز بعد دیدم که بنری روی دوربین کروی را پوشانده است. این جریان اعتمادبه‌نفس بیشتری به من داد. به فرستادن افکار درست ادامه دادم و باران و رعدوبرق شدید دوباره برگشت. سپس دیدم که دوربین کروی هم از بین رفته است! خوشحال شدم و می‌دانستم که استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، باعث این جریان شدند.

آنچه هنگام فرستادن افکار درست دیدم

علاوه بر اینکه به‌خوبی تزکیه می‌کنیم، باید با تمرین‌کنندگان نیز همکاری کرده و خودمان را جذب دافا کنیم، مخصوصاً درحالی‌که به سمت انتهای مسیر تزکیه‌مان پیش می‌رویم. تمرین‌کنندگان به روش‌های مختلف زیادی با مردم صحبت كرده و بسته‌های اطلاع‌رسانی درباره فالون دافا را توزیع می‌كنند.

به‌تازگی وقتی افکار درست می‌فرستم، فکر دیگری را به آن اضافه می‌کنم: «برنامه سپر طلایی حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) از بین می‌رود و هرگونه پروژۀ نظارت، کنترل، تأیید هویت و نظارت بر وی‌چت تعطیل می‌شود. بودجه مورداستفاده ح‌ک‌چ برای حفظ قدرتش تمام می‌شود. همه اطلاعات استفاده‌شده از سوی دفتر امنیت عمومی برای آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان پاک و نابود می‌شود. تمرین‌کنندگان از محیطی باز برخوردار می‌شوند و می‌توانیم مردم را از آزار و شکنجه آگاه سازیم و به استاد در نجات آنها کمک کنیم.»

به‌تازگی هنگام فرستادن افکار درست این صحنه را دیدم: سه دوربین نظارتی روبروی من بودند و می‌دانستم که به‌دنبال کمک هستند. به آنها گفتم: «در آینده هیچ دستگاه نظارتی وجود نخواهد داشت، بنابراین در کیهان جدید هیچ جایی برای شما نخواهد بود. چرا خودتان را به یک لامپ روشنایی شبیه نمی‌کنید تا نتوانید تصاویر را ضبط کنید، اما بتوانید نور ساطع کنید. به این ترتیب می‌توانید آینده خوبی داشته باشید.»

سپس دیدم که دوربین‌های نظارتی به یک روشنایی معابر برخورد کردند و به لوستر بزرگی تبدیل شدند. آن به راست و سپس به چپ می‌چرخید. یک تیر برق به ارتفاع چند طبقه ساختمان ظاهر شد و لوسترهای بی‌شماری مارپیچ تا بالای تیر آویزان شدند.

آنها سپس از بزرگ به کوچک تبدیل و در نهایت ناپدید شدند. اگرچه صحنه مبهم بود، اما بسیار تماشایی بود. آن شگفت‌زده‌ام کرد. این درست است که هر چیزی یک موجود است!

باد و رهگذران با من همکاری کردند

یک روز برای توزیع بسته‌های روشنگری حقیقت بیرون رفتم، اما به‌دلیل ویروس ووهان افراد کمی در خیابان‌ها بودند. ده دقیقه بعد باد شدیدی شروع به وزش کرد.

چتری همراه نداشتم و به‌سختی می‌توانستم بایستم. فکر کردم: «لطفاً به سمت من نوز. من تمرین‌کننده فالون دافا هستم و برای توزیع اطلاعات روشنگری حقیقت بیرون آمده‌ام.»

جریان باد بلافاصله باز و مسیری در وسطش ایجاد شد که فقط بادی ملایم در آن مسیر می‌وزید، اما در دو طرف، بادِ شدید همچنان می‌وزید و آنقدر قوی بود که پشت‌بام‌ها را بلند می‌کرد.

قدم‌هایم را تند کردم و موتورسیکلتی را دیدم که جلویم پارک شده بود. قصد داشتم بسته‌ای رویش بگذارم که دیدم دو نفر از پشتِ سرم به من نزدیک می‌شوند. توقف و فکر کردم: «دنبالم نکنید. باید این بسته‌های اطلاع‌رسانی را توزیع کنم.»

آن دو رهگذر مسیر خود را برعکس کردند و دور شدند، گویا از دستورم پیروی می‌کردند. اصلاً باورکردنی نبود.

تمرین‌کنندگان اینجا هستند تا محیط را تغییر دهند

در شهری زندگی می‌کنم که با کشور دیگری هم‌مرز است. اگرچه ویروس ووهان در اینجا جدی نبود، اما خیابان‌ها و محله‌ها هنوز بسته بودند. وقتی بیرون می‌رفتیم، مأموران امنیت داخلی دمای بدن‌مان را می‌گرفتند، کد کیو.آر همه را اسکن و وضعیت ثبت‌نام‌مان را بررسی می‌کردند. این جریان مدتی ادامه داشت.

ازآنجاکه یک تمرین‌کننده فالون دافا هستم، نمی‌خواستم اطلاعاتم را به آنها بدهم تا دولت نتواند مرا ردیابی کند.

به نگهبانان می‌گفتم: «از وی‌چت استفاده نمی‌کنم و دمای بدنم قبلاً گرفته شده است.» بعداً برای بعضی از نگهبانان دیگر توضیح می‌دادم كه فالون دافا روش خوبی است و اینکه چرا ح‌ک‌چ‌ ما را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد.

از آن زمان هیچ‌کسی درخواست نکرده است که کد کیو.آر مرا اسکن کند یا دمای بدنم را بگیرد. بعداً به ما اجازه داده شد که آزادانه در محله‌مان رفت‌وآمد کنیم. درکم این است که ما تمرین‌کنندگان مادامی که کارها را با افکار درست انجام ‌دهیم، می‌توانیم محیط‌مان را تغییر دهیم.