(Minghui.org) به‌دلیل تلاش‌های مداوم تمرین‌کنندگان فالون دافا، افراد بیشتر و بیشتری در چین، حقایق را درباره این تمرین درک کرده‌اند و تصدیق می‌کنند که فالون دافا خوب است.

مایلم سه واقعه را به‌اشتراک بگذارم که افراد از خوبی‌های دافا قدردانی کرده‌اند و از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شدند.

«هیچ چیز نمی‌تواند از گسترش آن جلوگیری کند»

یکبار با یک راننده تاکسی درباره فالون گونگ صحبت می‌کردم. راننده تاکسی که یک فرد بومی در استان هونان بود، به من گفت: «افرادی در زادگاهم هستند که فالون گونگ را تمرین می‌کنند. هنگامی که به هنگ‌کنگ رفتم، دیدم مردم فالون گونگ را آشکارا تمرین می‌کنند. تمرین کردن فالون گونگ در هنگ‌کنگ قانونی و آزاد است.»

گفتم: «درست است. فالون گونگ در بیش از 100 کشور و منطقه در جهان گسترش یافته است. فقط در چین تمرین آن ممنوع است.»

او توضیح داد: «بدون درنظر گرفتن اینکه چگونه این تمرین تحت آزار و شکنجه قرار گرفته است، هیچ چیز نمی‌تواند مانع گسترش آن شود.»

ادامه دادم: «تمرین‌کنندگان فالون گونگ به‌رغم خطر تحت آزار و شکنجه قرارگرفتن، سعی می‌کنند که با مردم درباره ارزش‌های جهانی حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری صحبت کنند. اگر همه بتوانند چنین ارزش‌هایی را دنبال کنند، احتمالاً دیگر این همه کالاهای تقلبی نخواهیم داشت.»

راننده با نظرم موافق بود. او همچنین موافقت کرد که از ح‌ک‌چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شود.

«این ح‌ک‌چ بسیار اهریمنی است، مردم باید از آن خارج شوند»

چندبار، هنگامی‌که با کسی درباره فالون گونگ صحبت می‌کردم، عابری که درحال گذر بود صحبتم را می‌شنید، پیشقدم ‌شده و از ح‌ک‌چ خارج می‌شد.

یکبار با یک فروشنده موز درباره فالون گونگ صحبت می‌کردم و به سؤالاتش پاسخ می‌دادم. خانمی از قومیت هوئی جلو آمد و پرسید که آیا به مردم کمک می‌کنم از ح‌ک‌چ خارج شوند.

وقتی گفتم این کار را انجام می‌دهم، او گفت: «من می‌خواهم از حزب خارج شوم. حزب بسیار مخوف است، ما باید از آن خارج شویم.»

پس از اینکه آن خانم از آنجا رفت، به صحبتم با فروشنده موز ادامه دادم چراکه او نیز تصمیم گرفته بود از حزب خارج شود. آنگاه، آن خانم با یکی از بستگانش بازگشت و از من خواست که به او نیز برای خروج از حزب کمک کنم.

یکبار، در بازار، هنگامی‌که با خانم جوانی که بادام زمینی و تخمه آفتابگردان می‌فروخت درباره خروج از حزب صحبت کردم، خانم دیگری برای خرید بادام زمینی آمد. گرچه هنگامی که درحال صحبت بودم فروشنده چیزی نگفت، اما نگران نبودم و به صحبتم ادامه دادم. خانم دیگری صدایم را شنید و گفت: «من مطالب اطلاع‌رسانی شما را خوانده‌ام. آن مطالب می‌گویند که ما باید چیزی را تکرار کنیم. دوباره بگویید آن کلمات چه هستند؟»

به او گفتم: «بگو: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری، خوب است» و همه چیز برای شما خوب پیش خواهد رفت.»

این خانم چندبار آن عبارات را با من تکرار کرد. پس از آن وقتی از فروشنده دوباره پرسیدم، او موافقت کرد از حزب خارج شود.

استاد خوشنویسی با من درباره فالون دافا صحبت می‌کند

هنگام صحبت با مردم درباره فالون گونگ ماجراهای تأثیرگذار بسیاری را شنیدم. بویژه یک استاد سالخورده دانشگاه مرا تحت‌تأثیر قرار داد.

سوار اتوبوس شدم و نزدیک مرد مسنی ایستادم که نشسته بود. او کتابی را درباره خوشنویسی مطالعه می‌کرد. به او گفتم: «خوشنویسی چیز خوبی است که اجدادمان برای ما بجا گذاشتند.»

او تأیید کرد و پرسید: «آیا شما خوشنویسی می‌دانید؟»

به او گفتم هنگامی که جوان بودم آن را دوست داشتم، اما وقتی در مدرسه آموزش آن را متوقف کردند، آن را رها کردم. گفتم هنوز خوشنویسی را دوست دارم و سعی می‌کنم در اوقات فراغتم چند حرف بنویسم.

این مرد به من گفت که او یکی از اعضای انجمن خوشنویسی استان است و معلم میهمان در دانشگاه‌های مختلف در این شهر است. او در مسیرش عازم دانشگاه دیگری برای ارائه سخنرانی بود و حتی مرا به کلاسش نیز دعوت کرد.

ما گفتگوی بسیار دلپذیری داشتیم و درباره چگونگی طرد شدن سنت‌های چین نیز صحبت کردیم. اما متوجه شدم که او در به‌کار بردن کلمات محتاط است. او به من گفت: «بیان بعضی چیزها در اتوبوس راحت نیست. شما در کدام ایستگاه پیاده می‌شوید؟ بگذارید پس از آن به صحبت‌مان ادامه دهیم.»

پس از پیاده شدن از اتوبوس، او به‌تفصیل درباره زندگی‌اش با من صحبت کرد. او در ابتدا دانشجوی با استعدادی در دانشگاه تسینگهوا بود، اما به‌دلیل اینکه عقاید خودش را درباره سیاست مائو داشت، او را به منطقه مرزی در شین‌جیانگ فرستادند. او تمام زندگی‌اش را به سختی در آنجا کار کرده بود. او به من گفت که حتی در یک روز برفی، نوزادی رها شده در جاده را برداشته و او را بزرگ کرده است. او فردی بسیار مهربان بود.

ما همچنین درباره فالون گونگ صحبت کردیم. او به تفصیل درباره این موضوع با من صحبت کرد، شاید حتی بهتر از من که یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم، توضیح داد.

او به من گفت: «قبل از سال 1999 تمام رسانه‌ها می‌گفتند فالون گونگ خوب است. چگونه می‌توانست بد شود فقط به‌دلیل اینکه آنها بعداً گفتند بد است؟ ح‌ک‌چ همیشه دروغ می‌گوید.»

او پرسید: «آیا می‌دانی که چرا با اینکه حدوداً70 ساله هستم تا این حد سالم هستم؟»

پرسیدم: «چرا؟»

او گفت: «اولین چیزی که هر روز صبح پس از بیدار شدن می‌گویم این عبارات است: "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری، خوب است." آنگاه، پس از چندبار تکرار آن، به زندگی روزمره‌ام ادامه می‌دهم. وقتی در جشن‌های سالانه کلوچه‌هایی درست می‌کنم، اولین کلوچه‌ها را برای ادای احترام به استاد لی تقدیم می‌کنم‌، قبل از اینکه برای ادای احترام به اجدادم پیشکش کنم.»

با شنیدن این مطالب بسیار تحت‌تأثیر قرار گرفتم. قبل از اینکه از یکدیگر جدا شویم، به او کمک کردم از ح‌ک‌چ خارج شود.