(Minghui.org) در خانوادهای بزرگ در روستایی کوچک متولد شدم. بیماریهایم از ابتدای تحصیلم در دانشگاه شروع شد. نخستین مشکل جسمیام یک سال بعد از ازدواجم بود. به پرکاری شدید تیروئید مبتلا شدم که ناشی از اضطراب روانی مزمنم بود. پزشکان میگفتند که هیچ درمانی برایش وجود ندارد و توصیه میکردند که برای جلوگیری از وخیمشدن وضعیتم، آرامشم را حفظ کرده و دارو مصرف کنم. همچنین میگفتند كه در آینده به دیابت و روماتیسم قلبی هم مبتلا خواهم شد.
با گذشت سالها، به بیماریهای بیشتری مانند گاستریت (ورم معده)، کیست تخمدان و هایپرپلازی لوبولار (رشد غیرعادی سلولهای خوشخیم در غدد شیری پستان) مبتلا شدم. سیستم ایمنی بدنم آنقدر ضعیف شده بود که بهراحتی سرما میخوردم و حتی در تابستان مجبور بودم لباس اضافی بپوشم.
اتفاقات ناگوار زیادی را تجربه کردم. من و همسرم 5 سال تلاش کردیم بچهدار شویم، اما فایدهای نداشت.
همیشه مریض بوده و امیدم را از دست داده بودم. حقوق ناچیزم برای پرداخت صورتحسابهای پزشکی و وامهای دانشجوییام خرج میشد و نمیتوانستیم چیزی پسانداز کنیم. خانواده شوهرم میگفتند ما فقیرترین خانواده در روستا هستیم. شوهرم تنها فرزندشان بود و میدانستم که آنها آرزو دارند از او نوهدار شوند. با ناامیدی، در قلبم آرزو میکردم که هر کاری بتوانم برای سالمشدنم انجام دهم. میدانستم که این فقط یک رؤیا است.
نقطه عطف
میدانستم که چندان امیدی نیست رؤیایم محقق شود، اما نهتنها سلامتیام را بازیافتم، از همیشه سالمتر نیز شدم. این تغییرات زمانی شروع شد که یادگیری فالون دافا را شروع کردم.
در ابتدا برایم دشوار بود كه به یك روش معنوی اعتقاد داشته باشم. مارکسیسم، ماتریالیسم و دیالکتیک را در دانشگاه مطالعه کرده بودام، بنابراین هرگونه اعتقادی به موجودات الهی را رد میکردم. وقتی یکی از همسایگان مهربانم در سال 1997 سعی کرد فالون دافا را برای کسب سلامتی و تندرستیام به من معرفی کند، مسخرهاش کردم.
در اواخر سال 1998، به خانه آن همسایهام رفتم و ویدئویی را از معلم لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، دیدم که تمرین سوم را نشان میدادند. صرفاً تماشای آن حس خوبی به من داد، بنابراین از او پرسیدم آیا میتوانم نسخهای از کتاب جوآن فالونش را قرض بگیرم.
گاهوبیگاه چند ورق از کتاب را میخواندم، بدون اینکه به توصیه همسایهام گوش کنم و آن را از اول تا آخر بخوانم.
وقتی برای بازگرداندن کتاب رفتم، با همسایه دیگری برخورد کردم و او بهخاطر خواندن یک کتاب معنوی مرا دست انداخت. خجالت کشیدم و نگران بودم که ممکن است مردم فکر کنند خرافاتی شدهام. اما بهطرز عجیبی، ناگهان تصمیم گرفتم کتاب را دوباره بخوانم، این بار تمام کتاب را از ابتدا تا انتها.
وقتی به خانه برگشتم، با حسی از مسئولیت خواندنش را شروع کردم. دو روز تنها بودم، بنابراین بیشتر وقتم را صرف خواندن کتاب کردم. تا بعدازظهر روز دوم، بیش از 140 صفحه خوانده بودم.
قدرت رمزآلود
قبلاً به دو پزشک مشهور مراجعه کرده بودم تا برآمدگیهای دردناک در پستان راستم را معاینه کنند. یکی از آنها میگفت که آن توده هایپرپلازی لوبولار است. با خواندن جوآن فالون، ناگهان احساس چرخش عجیبغریبی در پستان راستم کردم و سپس حسی از گرما کل بدنم را فراگرفت. ده ثانیه دست از خواندن کشیدم تا این احساسات را بررسی کنم. بعداً فهمیدم که یک فالون (چرخ قانون) در حال پاکسازی بدنم بود.
پس از ازبینرفتن این حس، پستانم را لمس کردم و در کمال تعجب متوجه شدم که توده دردناک برطرف شده است. برای درمان تودهها بیش از شش ماه به پزشک مراجعه کرده بودم و حالا همه آنها فقط در 10 ثانیه ناپدید شده بودند! کاملاً هشیار و بیدار بودم. توهم نبود. احساسم وصفناپذیر بود.
پیش از آن به پدیدههای فوقطبیعی اعتقادی نداشتم، اما باز هم معجزه برایم اتفاق افتاد. با توجه به ذهنیت قبلیام در وضعیت فکری دشواری بودم و توضیحی علمی و عملی برای این جریان نداشتم. سرانجام با خودم اعتراف کردم: «این واقعی است، همه چیز در این کتاب واقعی است. فالون دافا را تمرین خواهم کرد!»
خانواده شاد
به خواندن جوآن فالون ادامه دادم و بدنم نیز بیشتر پالایش شد. مدت کوتاهی پس از آن، یادگیری پنج تمرین را شروع و بهطور رسمی تزکیه را آغاز کردم. دو ماه بعد، تمام بیماریهایم ناپدید شد. صورتم گلگون و وزنم زیاد شد و لبخند به صورتم برگشت.
زندگی خانوادگیام سرشار از شادی شده بود. پس از آن من و شوهرم با بهدنیاآوردن نوزادی سالم و زیبا مورد برکت قرار گرفتیم. با وجود سابقه سقط جنین، دوران بارداریام بدون مشکل پیش رفت. پزشک فکر میکرد که به نه ماه استراحت در تخت و مصرف دارو احتیاج دارم تا کودک سالم بماند، اما میدانستم که بعد از تمرینکردن فالون دافا، سلامتیام را دوباره بهدست آوردهام. به شغلم ادامه دادم تا اینکه موعد بهدنیا آمدن نوزاد فرارسید.
یک روز همراه مادرم هفت کیلومتر پیادهروی کردم تا به دیدن خواهرم بروم. سپس سیزده کیلومتر دیگر را از روی تپه تا خانه عمویم پیادهروی کردم. دوستان و خانوادهام از تغییرات چشمگیرم غافلگیر شده بودند و باور داشتند که این بهبودی در وضعیتم یک معجزه است.
نتیجهگیری
بیست سال از زمانی که تمرینکردن فالون دافا را آغاز کردم، میگذرد. زندگیام کاملاً تغییر کرده است و دیگر هیچ پولی صرف خرید دارو نمیکنم. ذهنم روشن، نیکخواه و آرام است. حالا میتوانم در این جامعه پیچیده و سردرگم، منطقی و واقعگرا باشم. علاوه بر این، با خانوادهای شاد مورد برکت قرار گرفتهام.
در واقع با تمرینکردن فالون دافا همه رؤیاهایم به حقیقت پیوست. نمیتوانم تصور کنم که در غیر این صورت، زندگیام چه پایانی داشت. از معلم لی بهخاطر نجاتم فوقالعاده سپاسگزارم!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه مزایای سلامتی