(Minghui.org) پزشکی بازنشسته هستم. برخی از نزدیکانم که فالون دافا [فالون گونگ] را تمرین می‌کنند در طی تجمعات خانوادگی در تعطیلات درباره دافا به من می‌گفتند و توضیح می‌دادند که اثری درمانی دارد و اینکه تمرین‌کنندگان آن از وضعیت سلامتی خوبی برخوردار هستند. آنها می‌گفتند كه بسياري از بيماري‌هاي تهاجمی كه توسط پزشكان قابل درمان نيستند با تمرین دافا درمان می‌شوند. به آنها اعتقاد نداشتم و می‌پرسیدم: «اگر اینگونه است، پس چه نیازی به بیمارستان‌ها داریم؟» با استفاده از بسیاری از استدلال‌ها آنچه را می‌گفتند رد می‌کردم. چگونه انجام حرکات تمرینی می‌تواند بیماری‌ها را درمان کند؟ به‌نظر من اعتقاد آنها صرفاً مانند جهالت و نادانی مردمان عهد قدیم بود.

حیرت و شگفتی با نمایش شن یون

بعداً، یکی از بستگان دیگر تمرین فالون گونگ را شروع کرد و هر وقت درباره آن برایم صحبت می‌کرد، عصبانی می‌شدم. در گذشته، هنگامی که اختلافی بین ما پیش می‌آمد، باهم به‌نوعی وارد جنگ سرد می‌شدیم. روابط ما پیچیده بود و مانعی غیرقابل عبور بین ما وجود داشت. اما، پس از اینکه او تمرین‌کننده فالون گونگ شد، هنگامی که اختلاف به‌وجود می‌آمد، برایش مهم نبود که رفتارم چقدر لگام‌گسیخته وحشیانه بود، او با لبخند پاسخ می‌داد، انگار که هیچ چیز بدی اتفاق نیفتاده است. دیگر مانند گذشته با من به‌سردی رفتار نمی‌کرد. به‌تدریج، وقتی درباره تزکیه در دافا صحبت می‌کرد، از رفتار بسیار بدی که قبلاً داشتم دست کشیدم.

او یک دی‌وی‌دی از نمایش شن یون را به من نشان داد. آواز و رقص پاک و زیبای روی صحنه طراوت‌بخش بود. چیزی که باعث تعجب بیشتر من شد این بود که خواننده مشهور گوان گویمین در این نمایش حضور داشت. او گفت: «اجراگران همه تزکیه‌کنندگان دافا هستند و بسیاری از مریدان دافا در خارج از کشور نخبگانی از چین هستند، از جمله پزشکان و دانشمندانی که از دانشگاه‌های معتبر فارغ‌التحصیل شده‌اند.» به حرف‌های او اعتماد کردم زیرا فقط افراد برجسته می‌توانند چنین اجراهای باکیفیت و بی‌نظیری را خلق کنند.

بعداً، خویشاوندم كتابی با عنوان فالون گونگ را به من داد و صمیمانه به من گفت: «حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) گرایش دارد دروغ بگوید و برای آزار و اذیت گروه‌های مختلف مردم؛ جنبش‌های سیاسی راه‌اندازی کند. کتاب‌های دافا به ۴۰ زبان ترجمه شده است. افراد با بسیاری با زمینه‌های فرهنگی و نژادهای مختلف فالون گونگ را تمرین می‌کنند. استاندارد زندگی و وضعیت سلامتی مردم در کشورهای غربی بسیار بهتر از ما است. آنها نادان نیستند و متوجه می‌شوند که فالون گونگ از نظر جسمی و ذهنی به آنها کمک می‌کند. لطفاً کتاب را بخوانید و خودتان ببینید که فالون گونگ چیست.»

بدون اینکه چیزی بگویم کتاب را از او گرفتم و حدود یک هفته آن را خواندم. احساس کردم بسیاری از پدیده‌های ماورالطبیعه را با استفاده از اصول علمی توضیح می‌دهد. اما بیشتر به اصولی مربوط می‌شود که چگونه فرد خوبی باشید، چرا باید فرد خوبی باشید و فواید شخص خوبی بودن چیست. این کتاب به بسیاری از سؤالات دیرینه‌ام پاسخ داد.

به‌دلیل اختلافات طولانی‌مدت خانوادگی و فشارهای کاری به دیابت، آرتروز و بی‌خوابی دچار شده بودم. شب‌ها نمی‌توانستم بخوابم که این موضوع باعث خستگی جسمی و روانی‌‌ام می‌شد. غالباً در طول روز چرت می‌زدم و فاقد انرژی بودم. اما جرئت نداشتم از قرص‌های خواب‌آور استفاده کنم زیرا می‌دانستم که دارای عوارض جانبی جدی هستند، فقط افراد را به خواب سبک می‌کشانند و می‌توانند اعتیادآور شوند. برای کنترل قند خونم، دارو مصرف می‌کردم، اما عوارض آنها بسیار جدی بود و باعث می‌شد دچار کاهش قند خون و اسهال شوم. بنابراین، صرفاً برای مواقعی که قند خونم خیلی پایین می‌آمد، مقداری آب نبات در جیبم می‌گذاشتم. اما، کنترل اسهال دشوار بود. چند‌بار وقتی در بیرون درحال پیاده‌روی بودم، مجبور شدم به‌سرعت دستشویی را پیدا کنم، که کاملاً برایم خجالت‌آور بود.

بعد از خواندن فالون گونگ وضعیت سلامتی‌ام به طرز چشمگیری بهبود می‌یابد

روز بعد از شبی که خواندن فالون گونگ را تمام کردم، خواب خوب و عمیقی داشتم و احساس انرژی می‌کردم. هنوز یادم هست که چه احساسی داشتم. به‌عنوان پزشک می‌دانستم که این اثری است که با مصرف داروها حاصل نمی‌شود. از استاد لی، بنیانگذار فالون گونگ سپاسگزارم. علاوه‌بر این، حتی فرد دارای بالاترین دانش‌ها نمی‌توانست اصول عمیقی را که استاد آموزش دادند، آموزش دهد.

در گذشته نیمه‌های شب بیدار می‌شدم و دیگر نمی‌توانستم دوباره بخوابم. بعد از خواندن فالون گونگ، هربار که بیدار می‌شدم، مدیتیشن می‌کردم. پاها و مفاصلم سفت و منقبض بودند بنابراین مجبور می‌شدم نیم ساعت ورزش کنم و پاهایم را فشار دهم تا بتوانم یک پا را روی پای دیگر قرار دهم. بعد از نشستن می‌گفتم: «دافا خوب است، معلم لی هنگجی عالی هستند.» آنقدر مدیتیشن می‌کردم تا زمانی که پاهایم دردناک می‌شدند و دیگر نمی‌توانستم در این موقعیت بمانم. سپس  به رختخواب برمی‌گشتم و می‌خوابیدم. به‌خوبی می‌خوابیدم.

خویشاوندم موسیقی تمرین و فیلم‌های استاد را به من داد که تمرین‌ها را آموزش می‌دادند. او همچنین کتاب جوآن فالون را به من داد و با صبر و حوصله تمرینات فالون گونگ را یادم داد. بنابراین، شروع به انجام پنج تمرین کردم.

حدود یک ماه بعد، قند خونم کاهش یافت. به‌خاطر کیفیت پایین روشن‌بینی، مصرف داروها را ادامه دادم تا یک شب قبل از خواب متوجه شدم که آن روز هیچ دارویی مصرف نکرده‌ام. شوکه شدم و از خودم پرسیدم: «چطور ممکن است چنین چیز مهمی را فراموش کنم؟» سپس فکر کردم: «امروز گذشت و گرچه هیچ قرصی مصرف نکردم اما احساس بد یا غیرطبیعی نداشتم. آیا از بیماری بهبود یافته‌ام؟» به خودم گفتم که فراموشش كنم، بروم بخوابم و صبح قند خونم را بررسی كنم.

روز بعد فهمیدم قند خونم طبیعی است. هیجان‌زده بودم و به‌سختی می‌توانستم باور داشته باشم که این واقعیت دارد زیرا می‌دانستم که درمان‌های پزشکی نمی‌توانند دیابت را مداوا کنند. نزدیکانم درباره افرادی به من گفته بودند که بیمار‌های غیرقابل درمان در مرحله پایانی داشتند و از طریق تمرین فالون دافا بهبود می‌یافتند. فکر می‌کردم که آن حرف‌ها مزخرف و غیرممکن هستند؛ اما برای من اتفاق افتاد.

شادی در قلبم فراتر از حد کلمات بود. بلافاصله مصرف داروها را متوقف کردم. بعد از مدتی قند خونم را بررسی کردم و همچنان هم طبیعی بود و بعد از چندبار آزمایش متوالی، طبیعی باقی ماند. قرص‌هایی را که مصرف می‌کردم بیرون ریختم. بیش از ده سال گذشته است و قند خونم هنگام معاینه جسمی سالانه‌ام طبیعی است.

زانوی راستم دچار آرتریت پیش‌رونده حادی بود که تحرک آن را محدود می‌کرد. وقتی عود می‌کرد، مجبور بودم خیلی آهسته و بادقت از پله‌ها پایین بروم. بعد از تمرین دافا، این مشکل نیز از بین رفت و درحال حاضر دیگر احساس ناراحتی نمی‌کنم. مانند زمانی که جوان بودم، از کوه و پله‌ها بالا می‌روم.

«فکر نمی‌کردم که یک کتاب بتواند شما را تغییر دهد»

در گذشته فردی یکدنده و مغرور بودم و نمی‌توانستم انتقاد را بپذیرم. اگر کسی از من انتقاد می‌کرد خشمگین می‌شدم. برایم بسیار سخت بود خلق‌وخویم را کنترل کنم. بنابراین، اغلب با اعضای خانواده‌ام درگیری داشتم و رابطه متشنج باعث می‌شد احساس بدی داشته باشم. می‌خواستم تغییر کنم و سعی می‌کردم، اما وقتی عصبانیتم شعله‌ور می‌شد، نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. ناامید می‌شدم و فکر می‌کردم: «اینطوری هستم؛ تغییر سرشت و شخصیتم غیرممکن است.»

بعد از خواندن جوآن فالون، اصول موجود در کتاب افق‌ نگاهم را گسترش داد و ذهنیتم را گسترده‌تر کرد. ذهنیت لجوج و سطحی‌ام را دیدم و فهمیدم که بسیار خودخواه هستم. پس از آن، به‌خاطر داشته‌ام كه استاد به ما گفتند كه هنگام مواجهه با اختلافات، همیشه به درون‌مان نگاه کنیم تا خودمان را بهبود بخشیم. پس از آن، هر وقت کنترل رفتارم را از دست می‌دادم یا وقتی از سوی دیگران مورد آسیب قرار می‌گرفتم، کلمات حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری در ذهنم پدیدار می‌شدند. بسیار خوشحالم که بالاخره یاد گرفتم چگونه خلق‌وخویم را کنترل کنم.

گرچه هنوز در بسیاری از موارد به‌خوبی عمل نکردم، بعد از اینکه آرام می‌شدم و جوآن فالون را برمی‌داشتم، به نظر می رسید هر جمله‌ای در آن به حل مشکلم می‌پردازد. این‌طور به نظرم می‌رسید که کسی که مرا به‌خوبی می‌شناسد در مقابلم می‌ایستد و با من صحبت می‌کند و با عشقی که فراتر از والدین و معلمان است‌، کاستی‌هایم را نشان می‌دهد و مرا متقاعد می‌کند. یاد گرفتم که براساس اصولی که استاد در جوآن فالون آموزش می‌دهند، خودم را مورد بررسی قرار دهم. به‌تدریج یاد گرفته‌ام که هنگام مواجهه با اختلافات گامی به عقب بردارم. از آن زمان، روابط بین‌فردی‌ام بسیار بهبود یافته و بنابراین تنش‌ها در جسم و ذهنم فروکش کرده است.

همسرم گفت: «در بیشتر طول زندگی‌ام با تو دعوا كردم و جنگیدم. هرگز عذرخواهی نکردی یا تقصیری را نپذیرفتی. فکر نمی‌کردم یک کتاب می‌تواند تو را اینقدر تغییر دهد.» فالون دافا باعث شده است كه درک کنم كه بايد خودم را طبق اصول حقيقت، نیک‌خواهی، بردباری اداره كنم و اين اصول زندگی، افكار و روحم را پاک و خالص كرده است.

به دست آوردن دافا، نعمت و بزرگترین شانس در زندگی‌ام است. حدود ۲۰ سال است که درباره فالون دافا می‌دانم. در طول ۱۰ سال اول، نگرشم درباره به دافا از مرحله انزجار و مقاومت، به درک و تمجید از دافا متحول شد. در طی ده سال گذشته، از پذیرش دافا و تزکیه از طریق آن بی‌نهایت بهره‌مند شدم.