(Minghui.org) من 70 ساله هستم و در شهر کوچکی در استان هبی زندگی میکنم. در سال 1998 تمرین فالون دافا را شروع کردم. با خواندن آموزهها فهمیدم که چرا مردم به این دنیا آمدهاند و چرا اینقدر رنج میکشیم. همیشه شکایت کردهام که زندگیام ناعادلانه است. با مطالعه فا، فهمیدم که تمام مشکلات ما ناشی از کارما است اما دافا میتواند ما را راهنمایی کند تا به سرچشمه و خود واقعیمان بازگردیم.
فرد خوشحالی شدم و رنجش به شوهرم را رها کردم. حتی شروع به مراقبت از او کردم. همه بیماریهایم خیلی زود ناپدید شدند. وقتی شوهرم تغییراتم را دید، نگرشش به من تغییر کرد و از تمرینم بسیار حمایت کرد. ما دست از جنگ کشیدیم و در خانواده ما هماهنگی بهوجود آمد. واقعاً احساس میکنم که از جانب استاد لی هنگجی و دافا مورد برکت قرار گرفتهام.
پس از شروع آزار و شکنجه فالون دافا در سال 1999، به پکن رفتم تا بهمنظور داشتن حق تمرین فالون دافا به دولت درخواست تجدید نظر ارائه دهم. بهطور غیرقانونی بازداشت و جریمه شدم. در ماه مه2001، من و همتمرینکنندگان بهمنظور ایستادگی برای دافا به میدان تیانآنمن رفتیم. دستگیر شدم و به بازداشتگاه محلیمان منتقل شدم که بیش از شش ماه در آنجا زندانی بودم.
در سال 2012 که با تمرینکنندگان دیگر برای روشنگری حقیقت و ارائه بروشورها به آنجا رفتم، دستگیر و در اداره پلیس زندانی شدم. سپس به اردوگاه کار اجباری مخوفی اعزام شدم.
بعد از آزاد شدن، به روشنگری حقایق برای مردم ادامه دادم. به مسئولین دولتی چندین نامه نوشتم، بروشورهای روشنگری حقیقت درست کردم و با مردم بهصورت فرد به فرد درباره آزار و شکنجه صحبت کردم. پس از انتشار نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، به درِ هر خانه رفتم تا به مردم کمک کنم تا از حزب کمونیست چین (حکچ) خارج شوند.
در طی این روند، ما گاهی با خطر روبرو میشدیم، اما هر بار بهدلیل محافظت نیکخواهانه استاد، همه چیز خوب پیش میرفت.
پیمودن مسیر نظم و ترتیب داده شده توسط استاد
از حدود نُه سال پیش، هماهنگكننده پرسید كه آیا میتوانم مطالب روشنگری حقیقت را تولید كنم؟ پاسخ دادم: «میترسم که نتوانم این کار را بهخوبی انجام دهم. تحصیلات کمی دارم و حتی حروف را نمیشناسم. چطور ممکن است؟» او مرا تشویق کرد: «شما میتوانی این کار را انجام دهی!» فکر کردم شاید استاد این مسیر را برایم نظم و ترتیب داده باشند.
تمرینکننده دیگری یک لپ تاپ و یک دستگاه فتوکپی دست دوم به من داد. بعداً چاپگر لیزری خریدم. پسرم به من کمک کرد تا یک کامپیوتر رومیزی تهیه کنم. سرانجام به انواع تجهیزات دسترسی پیدا کردم.
یاد گرفتم که چگونه در اینترنت جستجو کنم، اسناد و مدارک را دانلود و چاپ کنم، نامه تایپ کنم و کتابها و بروشورهای دافا را آماده کنم و همچنین انواع نشانهای یادبود فالون دافا را درست کنم. همچنین به تمرینکنندگان دیگر کمک میکردم تا اطلاعات روشنگری حقیقت را روی اسکناس کاغذی و دیویدی چاپ کنند.
نشانهای لای کتاب و کارتهایی را با تصاویر و برچسبهای حاوی عبارات «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» طراحی کردهام. هرسال که تقویمهای رومیزی درست میکردم، رنگارنگترین و واضحترین عکسها را درست میکردم. تمام تلاش خود را میکردم تا بهطور مؤثر در نجات موجودات ذیشعور کمک کنم.
استاد لی به ما بیان کردند:
«درحال حاضر، مهمترین کار نجات موجودات ذیشعور است، نجات افراد بیشتر! این مهمترین چیز است.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۰۷)
هر وقت به این فکر میکردم که چند نفر هنوز نجات پیدا نکردهاند، نگران میشدم. بنابراین تصمیم گرفتم کارهای بیشتری انجام دهم. من برچسب، کاغذ لمینیت، انواع آویز، مروارید دستساز و ابزار خریداری کردم. همچنین برای دانلود نمونههای طراحی به وبسایت مینگهویی مراجعه کردم. وسایل تزئینی زیبایی را برای اتومبیل درست کردم. همچنین بسیاری از نامههای روشنگری حقیقت را به پلیس، دادستان و دستگاه قضایی نوشتم.
من هیچ پولی نمیگیرم. درآمد شوهرم تنها چیزی بود که داشتیم. از پولی که فرزندانم در طول تعطیلات به مرکز تولید مطالب داده بودند، استفاده کردم. شوهرم از من خیلی حمایت کرده است. او بازنشسته است و به کارهای آشپزی رسیدگی میکند. گاهی اوقات وقتی خیلی خسته میشدم و فراموش میکردم که افکار درست بفرستم او به من یادآوری میکرد. او غالباً همراه من میآمد تا یادداشتها را بچسبانیم و بروشورهایی را توزیع کنیم.
برای صرفهجویی در وقت، معمولاً خودم را به زحمت نمیانداختم که ظرفها را بشویم تا زمانی که هیچ ظرف تمیزی باقی نمیماند. او گاهی اوقات ناراحت میشد و میگفت فقط به کار خودم اهمیت میدهم. بهمحض شنیدن این موضوع، سریع خودم را اصلاح میکردم و شروع به انجام کارهای خانه میکردم. سپس او معمولاً میگوید: «نگران این موضوع نباش. برو کار خود را انجام بده.»
وقتی مشغول تهیه نسخههایی از نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست و هدف نهایی کمونیسم بودم، به تعداد زیادی کاغذ نیاز داشتم. او به من کمک کرد کاغذ بخرم و آن را به خانه بیاورم. هنگامی که به یک مته احتیاج داشتم، او مجبور میشد تا از پلههای زیادی پایین برود و قفل زیرزمین را باز کند و همراه با مته به طبقه بالا برگردد.
ما یک سهچرخه برقی داریم. هربار که بیرون میرفتم، او پیشنهاد میکرد که بهخاطر مسائل ایمنی خودش مرا به مقصد برساند. سایر تمرینکنندگان با من شوخی میکردند و میگفتند که او راننده خصوصی من است. واقعاً از حمایت او از دافا و خودم قدردانی میکردم.
بهبود شینشینگم
یک بار دستگاه فتوکپیام کار نکرد. خانم هو سابقه انجام کارهای فنی دارد، بنابراین به دیدنش رفتم. بهمحض ورود، او از دستم عصبانی شد. احساس کردم کاملاً مورد بیانصافی قرار گرفتم و اشک در چشمانم جمع شد. بعد از اینکه آرام شدم، تعجب کردم که چرا او با من چنین رفتاری کرده است. فهمیدم که باید مشکلی داشته باشم.
استاد بیان کردند كه هر زمان چیزی اتفاق میافتد باید بهطور بیقید و شرط به درون نگاه كنيم. وابستگیهام به غرور، عدم تمایل به پذیرش انتقاد، نارضایتی و حسادت را شناسایی کردم. او به من کمک میکرد تا شینشینگ خود را بهبود ببخشم. چرا احساس کردم که مورد بدرفتاری شدیدی قرار گرفتم؟ آیا نباید از او تشکر کنم؟ وقتی دستگاه فتوکپی خود را روشن کردم احساس خیلی بهتری داشتم و دستگاه درست شده بود.
روز بعد خانم هو به خانهام آمد و عذرخواهی کرد. گفتم: «مشکلی نیست» ما سپس بایکدیگر تبادل تجربه کردیم.
بار دیگر کارتریج جوهر نقص پیدا کرد و من نتوانستم مشکل آن را برطرف کنم، بنابراین تمرینکننده دیگری با سابقه انجام کارهای فنی را پیدا کردم تا مرا راهنمایی کند. اما بهجای کمک، او دائماً مرا سرزنش کرد. احساس میکردم کاملاً مورد بیانصافی قرار گرفتم و نحوه برخورد او با من بسیار ناعادلانه بود.
نمیخواستم به تولید مطالب ادامه دهم. امیدوار بودم که افراد دیگر دستگاهها را بپذیرند و بهجای انجام آن کار، فقط بیرون بروم و حقایق را برای مردم روشن کنم. برای چند روز نتوانستم خودم را از آن وضعیت خارج کنم. آیا این استاد نبودند که از آن تمرینکننده استفاده کردند تا به من کمک کنند وابستگیهایم را از بین ببرم و بتوانم رشد کنم؟ با این حال نتوانستم به آن آگاه شوم و در این سختی گیر افتادم.
استاد لی بیان کردند:
«مریدان دافا، مسیر خود را دارند. اگر بهطور درستی ادامه دهید، کمتر مورد مزاحمت قرار میگیرید. در تمام مدت گفتهام که وقتی مسیرتان را بهطور درستی میپیمایید، مشکلی نخواهید داشت. اگر کارها را با وابستگیهای بشری انجام دهید، گرچه مشغول انجام کارهایی برای دافا هستید، سخت خواهد بود که از مواجهشدن با مشکلات اجتناب کنید. اما واقعاً سخت است که مطابق با چنین استانداردهایی بود. بدون پایهریزی چنان بنیانی واقعاً انجام آن سخت خواهد بود، ازاینرو با مشکلاتی مواجه میشوید.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۹)
از طریق مطالعه فا و با نگاه به درون، فهمیدم وابستگیهای زیادی دارم، از جمله اینکه وابستگی به انجام کارها، ذهنیت خودنمایی، شکایت از دیگران، عدم تمایل به پذیرش انتقاد، غرور و احساس مورد بیانصافی قرار گرفتن. چرا به آموزه استاد گوش نکردم و خودم را تزکیه نکردم؟ درعوض از تمرینکنندگان دیگر گله و شکایت میکردم. مأموریت من تولید مطالب بود. باید این کار را انجام میدادم. همچنین باید تمام تلاش خود را برای از بین بردن وابستگیهایم صرف میکردم.
وقتی تمرینکنندهای از شهر دیگری درحال ساخت وسایل تزئینی آویزی برای اتومبیل بود، از من خواست که به منزلش بروم و کلمات «فالون دافا خوب است» را روی وسایل تزئینی حک کنم. آنها هزینه زیادی نداشتند و شیک بهنظر میرسیدند. و ازآنجاکه آن کلمات خیلی پیدا نبود، مردم آنها را در اتومبیلهای خود آویزان میکردند.
قبل از رفتنم، از تمرینکننده دیگری خواستم تا به من کمک کند تا مواد مورد نیاز برای تولید این وسایل را به ارزش ۲هزار یوآن سفارش دهم. فکر کردم: «اکنون بسیاری از افراد صاحب اتومبیل هستند و محصولات ما مفید خواهند بود.»
بعد از اینکه به خانه برگشتم، از پس اندازم 1000 یوآن برداشتم و 1000 یوآن دیگر را تمرینکننده دیگری اهداء کرده بود. سپس هماهنگكننده ناگهان از من خواست كه این کار را متوقف کنم. استدلال كردم كه بسياری از تمرینکنندگان در ساير شهرها اين وسایل تزئینی را درست میکنند. او پاسخ داد: «هرکسی که این کار را انجام میدهد در اشتباه است.» نمیتوانستم درک کنم که چرا کاری که انجام میدادم اشتباه است. و بعد از اینکه به خانه برگشتم، احساس ناراحتی شدیدی کردم. پول اهدایی را برگرداندم، سپس بلافاصله با آن تمرینکننده که در سفارش وسایل کمک کرده بود تلفنی تماس گرفتم و به او گفتم که سفارش مرا لغو کند.
استاد لی بیان کردند:
«شاید اکنون تجربه کرده باشید که تزکیه چقدر سخت است. چون سخت است تزکیهتان میتواند به موفقیت بینجامد.» (آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی واشنگتن دیسی)
«تمام روند تزکیه، روند دائمی رها کردن وابستگیهای بشری است.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
در طی این سالها، هر وقت مشکلی با دستگاههایم داشتم، به درون نگاه میکردم تا ببینم کجا با فا مطابقت نداشتم تا خودم را اصلاح کنم. سپس دستگاهم معمولاً به کار میافتد. اکنون دستگاههایم بدون مشکل کار میکنند.
اگر تاجایی که امروز هستم باموفقیت مسیر را طی کردهام، بهدلیل محافظت نیکخواهانه استاد بوده است. فقط با مطالعه فا، انجام خوب سه کار، بهبود شینشینگ و بهترین استفاده از زمان باقیمانده برای کمک به نجات موجودات ذیشعور، میتوانیم عهد و پیمانهای خود را عملی کنیم و همراه با استاد به خانه برگردیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه