(Minghui.org) خانم فنگ شیائومی، پدر، شوهر و خواهر خود را به‌علت آزار و شکنجه ایمان مشترک‌شان به فالون گونگ، در عرض سه سال از دست داد. برادرشوهرش پس از مدت هشت سال که مرتباً نقل مکان می‌کرد، تا از آزار و شکنجه دور بماند، زندانی شد. شیائومی و مادر پیرش تنها دو نفری بودند که از پسرش وانگ بورو که پدرش را در 13 سالگی از دست داد و خواهرزاده‌اش وانگ تیانشیانگ که مادرش را در کمتر از دو سالگی از دست داده بود مراقبت می‌کردند. وقتی شیائومی در سال 2009 دوباره دستگیر شد، مادرش در عرض یک شب تمام موهایش ریخت. بورو برای تأمین هزینه زندگی خانواده مجبور به ترک تحصیل و انجام کارهای یدی شد. تیانشینگ تقریباً به یتیم‌خانه فرستاده شد.

خانم فنگ شیائومی گفت: «اغلب فکر می‌کنم اینکه ما فالون گونگ را تمرین می‌کنیم و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنیم، کسی را آزار نمی‌دهد. آیا آزار و شکنجه ما اتلاف منابع دولتی نیست؟ به‌دلیل این آزار و شکنجه، ما سه نفر را در خانواده‌مان از دست داده‌ایم. به نیمه زندگی‌ام رسیده‌ام و فقط یک زن ضعیف هستم. چه زمانی این آزار و شکنجه پایان می‌یابد؟ اگر روزی وقتی عدالت برقرار شود، مردم چین چگونه با این دوره از تاریخ روبرو خواهند شد؟ درخصوص آن خانواده‌های بی‌شماری که فجایع مشابهی را متحمل شده‌اند، چه؟»

  سه خانواده شاد

خانم فنگ شیائومی، پسرش وانگ بورو و همسرش آقای وانگ هونگبین

خانم فنگ شیائومی و شوهرش آقای وانگ هونگبین در سال 1987 از بخش مهندسی ارتباطات، انستیتوی پست و ارتباطات چانگچون فارغ التحصیل شدند. هر دو پس از فارغ‌التحصیلی در کارخانه تجهیزات تلفنی هبی در شهر شیجیاژوانگ، استان هبی کار می‌کردند و مهندسان فنی مهمی در کارخانه بودند. آنها یک پسر به نام وانگ بورو داشتند. آنها یک خانواده خوشبخت بودند.

خانم فنگ شیائومی در حومه شمال شرقی به دنیا آمد و دختر بزرگ خانواده است. او معاون مهندس ارشد کارخانه بود. او سخت کار می‌کرد و به منافع شخصی کمتر اهمیت می‌داد. او با همکارانش خوب کنار می‌آمد و سرپرستش به او اعتماد داشت. شوهرش وانگ هونگبین مردی متواضع بود و در تمام مدتی که آنجا کار می‌کرد هرگز با کسی در کارخانه دچار کشمکش و درگیری نشد. او در تحقیقات خود کوشا بود و سخت کار می‌کرد. او سال‌ها به‌عنوان «کارگر نمونه» شناخته شد. ماجرای او در سوابق کارخانه تجهیزات تلفنی هبی گنجانده شد.

آقای وانگ هونگبین قبل از تمرین فالون گونگ در سال 1994، مشکلات جسمی زیادی داشت و به‌طور مرتب دارو مصرف می‌کرد. در مارس1994، بروشوری درباره فالون گونگ از انجمن چی‌گونگ استان هبی گرفت و به آن علاقه‌مند شد.

او هر روز صبح به پارک می رفت تا با سایر تمرین‌کنندگان تمرین‌ها را انجام دهد و همیشه در تمام روز احساس سرزندگی و کارآیی داشت. طولی نکشید که او کاملاً بهبود یافت. او طبق اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری فالون گونگ زندگی می‌کرد و فرد باملاحظه‌تری شد. هنگامی که کارفرمایش آپارتمان‌های رفاهی تقسیم می‌کرد، این فرصت را در اختیار افراد بسیار نیازمند قرار داد.

خانم فنگ شیائومی و پسر باهوش و دوست داشتنی‌شان وانگ بورو نیز پس از مشاهده تغییرات در آقای وانگ، تمرین فالون گونگ را شروع کردند. هر روز عصر، این سه نفر آموزه‌های فالون گونگ را با هم می‌خواندند.

خانم فنگ شیائومین خواهر کوچک خانم فنگ شیائومی بود. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه چی‌چی‌هار در استان هیلونگ‌جیانگ، دوباره به شهر شیجیاژوانگ بازگشت و در کارخانه شماره 6 پنبه کار کرد. او با دیدن اینکه خانواده خواهرش تمرین فالون گونگ را انجام می‌دهند، در سال 1996 تصمیم گرفت برای بهبود وضعیت سلامتی خود این تمرین را امتحان کند.

بعداً او با یک تمرین‌کننده فالون گونگ دیگری به‌نام آقای وانگ شیائوفنگ که از دانشگاه چونگ چینگ فارغ‌التحصیل شده بود، آشنا شد. آنها عاشق یکدیگر شدند و ازدواج کردند. هر روز صبح زن و شوهر قبل از رفتن به محل کار تمرین‌ها را با هم انجام می‌دادند. عصرها تعالیم را با هم مطالعه می‌کردند.

این دو خانواده گاهی اوقات آخر هفته‌ها دور هم جمع می‌شدند یا به دیدن والدینشان می‌رفتند. زندگی آنها شاد و آرام بود.

دستگیری و بازداشت هنگام شروع آزار و شکنجه

19ژوئیه1999، دهمین سالگرد تولد وانگ بورو پسر خانم فنگ شیائومی و آقای وانگ هونگ‌بین بود. تمام خانواده در یک مهمانی دور هم جمع شدند. فنگ شیائومی یک شام مفصل آماده کرد. وانگ هونگ‌بین کیک تولد خرید. خواهر فنگ شیائومین و شوهرخواهر وانگ شیائو فنگ تعدادی هلو و یک هندوانه خریداری کردند. آنها شمع‌های تولد را روشن کردند، آهنگ تولد را خواندند و عکس گرفتند. آنها یک روز شاد را در کنار هم تجربه کردند بدون اینکه متوجه شوند ممکن است آخرین شام خانوادگی آنها باشد.

صبح روز 20ژوئیه1999، بیش از 20 مأمور پلیس وارد خانه خانم فنگ شیائومی شدند. آنها خانه را بازرسی کردند و خانم فنگ و شوهرش را دستگیر کردند. پسرشان با باقی‌مانده کیک تولدش در خانه غارت شده به حال خود رها شد.

خواهر کوچکتر، خانم فنگ شیائومین مجبور به ترک کار خود شد. او خواهرزاده‌اش بورو را به دفاتر مختلف دولتی برد تا از محل بازداشت پدر و مادرش مطلع و خواستار آزادی آنها شود. به آنها گفته شد که فقط دفتر استیناف دولت در پکن صلاحیت دستور آزادی این زوج را دارد. آنها تصمیم گرفتند به پکن بروند. ازآنجاکه مأموران پلیس در همه جا حضور داشتند تا از رفتن مردم به پکن جلوگیری کنند، شیائومین و بورو گاهی مجبور می‌شدند پای پیاده از مزارع عبور کنند تا از ردیابی شدن جلوگیری کنند. پاهای‌شان تاول زده بود و لباس‌های‌شان کثیف شده بود. آنها خسته و گرسنه بودند.

در پکن، مأموران لباس شخصی در همه جا حضور داشتند و مردم را دستگیر می‌کردند. یک مأمور پلیس در میدان تیان‌آن‌من به گردن شیائومین ضربه زد و او را سوار اتوبوس کرد. بورو از او جدا شد و در یک شهر بزرگ گم شد.

شیائومین تا شیجیاژوانگ اسکورت و یک روز بعد آزاد شد. او هنوز نمی‌دانست خواهر بزرگتر و شوهرخواهرش کجا بازداشت شده‌اند. در همین حال، شوهر و خواهرزاده‌اش گم شده بودند. معلوم شد که شوهرش وانگ شیائو فنگ نیز دستگیر شده است.

پس از آنکه شیائومین موفق شد شوهرش را آزاد کند، آنها برادرزاده خود بورو را در خانه یکی از همسایگان سابق یافتند. در آن زمان کودک 10 ساله سرزندگی خود را از دست داده بود. چشمانش بی‌رمق شده بود. هیچ‌کسی نمی داند که او در این مدت چه چیزی را پشت سر گذاشته و چگونه توانسته است از پکن به شیجیاژوانگ برگردد که 290 کیلومتر از هم فاصله دارند.

در همان زمان، خواهر بزرگتر فنگ شیائومی و شوهرش وانگ هونگبین مخفیانه بازداشت و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.

آقای وانگ هونگبین در یک اتاق کوچک در اداره پلیس شی‌گانگ‌داجیه بازداشت شد. در اتاق تهویه مطبوع وجود نداشت و بسیار مرطوب بود. بازداشت‌شدگان مجبور بودند از یک لگن مشترک برای اجابت مزاج استفاده کنند زیرا هیچ توالتی وجود نداشت. پلیس اغلب شب‌ها سایر بازداشت‌شدگان را مورد بازجویی قرار می‌داد، بنابراین آقای وانگ نمی‌توانست بخوابد. خودش در طول روز مورد بازجویی قرار می‌گرفت. پس از 50 روز بدبختی در آنجا، آقای وانگ آزاد شد. او به اتهام «اختلال در نظم اجتماعی» به مبلغ 200 یوآن جریمه شد.

خانم فنگ شیائومی ابتدا در اداره پلیس ژائولینگپو به‌مدت چهار روز در یک اتاق کوچک به تنهایی بازداشت شد. اتاق پنجره‌ای نداشت و بسیار گرم بود. به او هیچ صابون و مسواکی داده نشد و لباس جدیدی نداشت که عوض کند. در روز چهارم، پلیس به درخواست کارفرمایش، او را به اتاق هتلی منتقل کرد اما او همچنان به‌طور مداوم مورد بازجویی قرار می‌گرفت. او نیز پس از 50 روز آزاد شد و تقریباً همزمان با شوهرش به خانه بازگشت.

پس از آن، این زن و شوهر درخصوص تماس با بستگان، دوستان و همكاران خود بسیار محتاط شدند، زیرا می‌ترسیدند كه آنها نیز گرفتار این آزار و شکنجه شوند. هر چند وقت یکبار، کارمندان پلیس و کمیته مسکونی آنها را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند و به آنها هشدار می‌دادند که در روزهای تعطیل به خارج از شهر نروند، حتی به ملاقات والدین خود در زادگاه‌شان نروند یا در تعطیلات فرزند خود را بیرون نبرند.

در اواخر ژوئن2000، پس از گذشت یک سال از آزار و شکنجه، به این زوج دستور داده شد که فعالیت‌های روزمره خود را به بخش امنیتی کارخانه گزارش دهند. چند مدیر کارخانه با آنها صحبت و سعی کردند آنها را تحت فشار قرار دهند تا از تمرین خود صرف‌نظر کنند. این زوج در مواجهه با آزار و شکنجه‌های بی‌پایان تصمیم گرفتند برای دادخواست تجدیدنظر برای فالون گونگ به پکن بروند.

در پکن، آنها مأموران لباس شخصی را در همه جا نزدیک دفتر تجدیدنظر دولت و میدان تیان آن‌من دیدند که در حال دستگیری و ضرب و شتم تمرین‌کنندگان فالون گونگ بودند. آنها بدون امید به اینکه صدای‌شان شنیده شود، ناامید به خانه بازگشتند، اما با فشارهای شدید کارفرمای‌شان به‌منظور رها کردن ایمان خود مواجه شدند. آنها چاره‌ای جز استعفاء از شغل خود نداشتند.

حدود ساعت 11 شب در 19 ژوئیه2000، پلیس خانه این زوج را غارت کرد و خانم فنگ شیائومی را به جرم «برهم زدن نظم اجتماعی» دستگیر کرد. خانم فنگ پرسید: «چگونه می‌توانم نظم اجتماعی را برهم بزنم در حالی که در خانه هستم؟» مأموری پاسخ داد: «کسی که فالون گونگ را تمرین کند نظم اجتماعی را برهم می‌زند.»

اگرچه خانم فنگ پس از نُه روز بازداشت آزاد شد، اما توسط دفتر مجمتع مسکونی محلی تحت نظارت قرار گرفت. او هر وقت مجبور بود از خانه خارج شود، از جمله هنگامی که برای خرید مواد غذایی بیرون می‌رفت، باید به دفتر مجمتع مراجعه می‌کرد. او اجازه نداشت شهر را ترک کند وگرنه پلیس او را در لیست تحت تعقیب قرار می‌داد.

پلیس محلی نیز قانونی وضع کرد: «اگر سه تمرین‌کننده فالون گونگ با هم دیده شوند، این یک تجمع غیرقانونی تلقی می‌شود.» ازآنجاکه هر دوی خانم فنگ و شوهرش فالون گونگ را تمرین می‌کردند، حتی وقتی خواهر خانم فنگ به ملاقات آنها می‌آمد در خطر دستگیری بودند.

در سپتامبر2000، آقای وانگ هونگبین پس از یافتن یک شغل جدید به یک سفر کاری رفت. او به دلیل خواندن کتاب فالون گونگ در قطار دستگیر شد. این بار به‌مدت چهار روز بازداشت شد و پس از آنکه مأموران امنیتی قطار، پلیس محلی را از دستگیری او مطلع کردند و خانه‌اش نیز غارت شد.

در طول جشن سالگرد حزب کمونیست چین که از اول اکتبر2000 آغاز می‌شود، پلیس جنجال دیگری را برای تجسس و دستگیری تمرین‌کنندگان فالون گونگ راه‌اندازی کرد. این زوج و پسرشان برای جلوگیری از دستگیر شدن، چند هفته را در دور از خانه زندگی کردند.

آقای وانگ در 5دسامبر2000 دوباره در خانه دستگیر شد. خانم فنگ شیائومی موفق به فرار شد. ازآنجاکه مادر خانم فنگ قبلاً به منزل آنها نقل مکان کرده بود، آن خانم پیر از حمله پلیس وحشت‌زده شد و مرتباً می‌لرزید. او به رختخواب خود رفت و قادر به حرکت نبود. بعد از این حادثه، هر وقت می‌شنید کسی درِ خانه را می‌زند دچار تپش قلب و پاهایش ضعیف می‌شد.

خانم فنگ شیائومی مجدداً به پکن رفت تا برای فالون گونگ درخواست تجدید نظر ارائه دهد. پلیس پکن او را به‌طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار داد. نیمی از بدنش کبود شده بود. او بیش از سه هفته خون استفراغ می‌کرد و در مدفوعش خون داشت. همه جای بدنش متورم شده بود. صورتش آشفته شده بود و نمی‌توانست پاهایش را در کفش‌هایش قراردهد. او در اداره پلیس پکن بازداشت شد و به‌مدت دو روز اجازه رفتن به دستشویی را نداشت. هنگامی که بعداً به بازداشتگاه منطقه چونگوِن منتقل شد، به او داروهای ناشناخته خورانده شد. پس از اینکه وضعیت جسمی‌اش وخیم شد، او را به شیجیاژوانگ بازگرداندند و قبل از آزادی‌اش یک روز در بازداشتگاه لوانچنگ حبس کردند.

بعد از اینکه کمی بهبود یافت، تلاش زیادی کرد تا برای آزادی شوهرش دادخواست تجدیدنظر ارائه دهد، اما مأموران او را تهدید کردند که اگر به این کار ادامه دهد خودش و پسرش دستگیر خواهند شد. او از ترس دستگیری دوباره، از کار خود مرخصی گرفت و به همراه پسرش از خانه دور شد.

پسرش قبل از خواب همیشه مادرش را محکم بغل می‌کرد. او غالباً در خوابیدن مشکل داشت و کمی سر و صدا او را بیدار می‌کرد. او از دستگیری و ربوده شدن مادرش می‌ترسید.

مرگ آقای وانگ هونگبین

آقای وانگ هونگبین

پس از دستگیری آقای وانگ هونگبین در دسامبر2000، او در هتلی مورد بازجویی قرار گرفت. پلیس تلاش کرد تا او را وادار به امضای اظهاریه از قبل آماده شده‌ای کند که در آن نوشته شده بود آقای وانگ در سپتامبر2000 سه سی‌دی فالون گونگ را به یکی دیگر از تمرین‌کنندگان فالون گونگ داده است. ازآنجاکه آن اظهاریه ساختگی توسط پلیس تنظیم شده بود تا تمرین‌کننده دیگری را زندانی کنند، آقای وانگ از همکاری امتناع ورزید.

پلیس عصبانی شد. آنها او را مجبور کردند که پابرهنه روی زمین بایستد. سپس دستانش را در پشت کمرش دستبند زدند، در حالتی كه یك دست بر روی شانه‌اش قرار داشت و دست دیگرش در قسمت پایین كمرش بود. سایر مأموران هر از چندگاهی او را مورد ضرب و شتم و آزار و شکنجه قرار می‌دادند. آنها غذایی برای خوردن به او نمی‌دادند و سپس او را به اعتصاب غذا متهم کردند، بنابراین او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند.

چند تمرین‌کننده که همزمان با وانگ هونگبین دستگیر شده بودند نیز مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفتند. همسر آقای لو شینشو شنوایی خود را از دست داد و دائماً می‌لرزید. صورت خانم یانگ جیانمی کبود شده بود. صدای فریاد آقای لو شینشو شنیده می‌شد.

آقای لو و خانم یانگ بعداً به ترتیب به 8 و 12 سال زندان محکوم شدند. آقای لو در اثر شکنجه پاهایش متورم و شکمش بزرگ و به پوست و استخوان تبدیل شد. او قادر به غذا خوردن یا خوابیدن نبود. او در 23مه2009 درگذشت.

به آقای وانگ هونگبین سه سال حبس در اردوگاه کار اجباری شیجیاژوانگ داده شد. ما ونشنگ از دفتر 610 (سازمان غیرقانونی ایجاد شده برای آزار و شکنجه فالون گونگ) پس از بسته شدن پرونده آقای وانگ، 50هزار یوآن پاداش دریافت کرد.

آقای وانگ در اردوگاه کار اجباری از نظر روحی و جسمی شکنجه شد. او به دلیل امتناع از رها کردن اعتقاد خود از خواب محروم شد. هنگامی که او به‌خواب می‌رفت، نگهبان به یک زندانی دستور می‌داد ناخنش را با فندک بسوزاند. در موقعیت ديگری، او را از پنجره آويزان كردند و پاهايش به‌مدت سه روز به‌سختی زمين را لمس می‌كرد.

زندانیان به‌طور شبانه‌روزی او را تعقیب می‌کردند و تحت نظر داشتند، از جمله در زمان رفتن به دستشویی. این آزار و اذیت‌های جسمی و همچنین فشار روحی بر سلامتی‌اش اثر گذاشت.

مسئولین اردوگاه کار اجباری به‌مدت دو سال به آقای وانگ اجازه ملاقات با خانواده‌اش را ندادند و همچنین وقتی بیمار شد خانواده‌اش را مطلع نکردند. یک‌بار یکی از مأموران تهدید کرد که وقتی خانم فنگ برای ملاقات با آقای وانگ به اردوگاه کار اجباری آمد، او را دستگیر خواهد کرد.

اردوگاه کار سرانجام به پسرش بورو اجازه داد که به تنهایی با پدرش ملاقات کند. قبل از اینکه به بورو اجازه ورود به اتاق ملاقات داده شود، نگهبان مدام از او می‌پرسید که آیا او نیز فالون گونگ را تمرین می‌کند؟ فشار روحی شدید هنگام ملاقات، باعث شد چهره بورو رنگ پریده شود و او در راه خانه مدام استفراغ می‌کرد.

وضعیت آقای وانگ بعداً بحرانی شد و در نوامبر2002، یک سال قبل از پایان دوره حبسش آزاد شد. موهایش کاملاً سفید شده بود. او به‌شدت عرق می‌کرد، قادر نبود جلوی سرفه‌اش را بگیرد و قادر به خوابیدن نبود. او جرئت نمی‌کرد که در آینه به خودش نگاه کند. چند روز بعد، او اغلب در انزوا می‌ماند و از دیدن افراد خودداری می‌کرد. لاغر و لاغرتر و سرفه‌اش بدتر شد. او با ترس زندگی می‌کرد و همیشه وقتی کسی در را می‌زد بسیار مضطرب می‌شد.

آقای وانگ در 9اکتبر2003، حدود یک سال پس از آزادی‌اش، در 39 سالگی درگذشت.

مرگ خانم فنگ شیائومین

خانم فنگ شیائومین وانگ تیانشینگ، پسر خانم فنگ شیائومین

در اول مه2001، خانم فنگ شیائومین به جرم نصب برچسب‌هایی با نوشته «فالون دافا خوب است» دستگیر شد. در اثر ضرب و شتم و بازجویی در اداره پلیس، از هوش رفت و چند بار احیاء شد. علی‌رغم وضعیتش، پلیس هنوز او را به بازداشتگاه شماره 1 شهر شیجیاژوانگ منتقل کرد.

در بازداشتگاه، مأموران ده‌ها بار به صورت خانم فنگ شیائومین سیلی زدند و نزدیک بود بی‌هوش شود. او بیش از 20 روز اعتصاب غذا کرد. بسیار ضعیف شده بود و در آستانه مرگ قرار داشت. پس از آنکه بازداشتگاه و اردوگاه کار اجباری به دلیل وضعیتش از پذیرفتنش خودداری کردند، پلیس او را آزاد کرد.

قبل از بهبودی کامل خانم فنگ شیائومین، او و شوهرش که پس از آزار و اذیت پلیس کار خود را به‌عنوان نماینده فروش یک شرکت دارویی ترک کرده بود، تصمیم گرفتند برای جلوگیری از دستگیری دوباره در خارج از خانه زندگی کنند. کمی بعد پلیس او را در لیست تحت تعقیب قرار داد.

در 31ژوئیه2002، خانم فنگ شیائومین نوزاد پسرش وانگ تیانشینگ را به‌دنیا آورد. پلیس هرگز از جستجوی آنها دست نکشید و اغلب اعضای خانواده آنها را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد. این زوج جوان مجبور شدند از مکانی به مکان دیگر نقل مکان کنند تا از دید پلیس مخفی شوند.

پس از شیوع اپیدمی سارس در سال 2003، بیشتر مکان‌ها شروع به بررسی کارت شناسایی افراد کردند. ازآنجاکه آنها بی‌بضاعت بودند، هربار فقط می‌توانستند دو تکه گوشت برای تکمیل تغذیه کودک یک ساله خود خریداری کنند. ازآنجاکه رفت و آمد برای این زوج جوان با کودکشان دشوارتر و دشوارتر شد، شیائومین کودکش را نزد خواهرش شیائومی فرستاد و او دوباره به مخفی‌گاه رفت و دور از شوهرش باقی ماند.

در 26مه2004، شیائومین در حالت بیهوشی به خانه شیائومی منتقل شد. آنها او را مستقیماً به بیمارستان منتقل کردند و در آنجا تشخیص داده شد که به ورم مغزی چرکی مبتلا شده است. پزشک مشکوک بود که شخصی به سر او ضربه زده که منجر به آسیب شدید مغزی شده است. او پس از بیدار شدن از خواب، قادر به شناسایی هیچ یک از اعضای خانواده نبود. او در وضعیت هذیان‌گویی به‌سر می‌برد و فکر می‌کرد همه اطرافیانش مأمور پلیس هستند که قصد آسیب رساندن به او را دارند. زمانی که شوهرش از وضعیتش باخبر شد و باعجله به بیمارستان آمد، او پیش از آن به حالت کما رفته بود.

چند روز بعد، خانم فنگ شیائومین در اول ژوئن2004 درگذشت و پسرش را که کمتر از دو سال داشت، تنها گذاشت. او 34 ساله بود.

مرگ پدر خواهران

مرگ شیائومین ضربه سنگینی به پدر مسنش وارد کرد. پدرش معلم بازنشسته‌ای بود که از چند جنبش سیاسی تحت حاکمیت حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) جان سالم به‌در برده بود. او نگران بود كه آیا داماد كوچكترش وانگ شیائو فنگ كه پس از مرگ شیائومین هنوز در حال فرار بود دستگیر می‌شود یا خیر. او همچنین نگران این بود که آیا شیائومی که شوهرش را از دست داده بود می‌تواند فرزند خودش و فرزند شیائومین را به‌تنهایی بزرگ کند؟ در همین حال، پلیس هنوز مرتباً این خانواده را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد.

در اکتبر2004، فقط چهار ماه پس از مرگ شیائومین، پزشکان تشخیص دادند که پدر مسنش به سرطان پیشرفته مبتلا شده است. او در 1مارس2005 درگذشت.

خانم فنگ شیائومی برای تأمین هزینه‌های خانواده، در یک شرکت خارجی به‌عنوان مهندس ارشد شغلی پیدا کرد. او سخت کار می‌کرد و کمک زیادی به شرکتش کرد. او مورد احترام همکاران خود بود و هیچ توجهی به منافع شخصی نداشت.

او گفت این ایمانش به فالون گونگ است که به او کمک می‌کند روزهای تاریکی را که عزیزانش را از دست داده، پشت سر بگذارد. او سخت تلاش کرد تا زندگی خوب و آرامی را برای این دو کودک و مادرش فراهم کند. اما این پایان رنج خانواده نبود.

دستگیری و کار اجباری شیائومی

خانم فنگ شیائومی در 27آوریل2009، حدود چهار سال پس از مرگ پدرش، دوباره در محل کار خود دستگیر شد. قبل ازاینکه به یکسال و شش ماه حبس در اردوگاه کار اجباری زنان هبی محکوم شود، به‌مدت 20 روز در یک مرکز شستشوی مغزی بازداشت شد.

شیائومی به محض ورود به اردوگاه کار اجباری در 16مه2009 در سلول انفرادی قرار گرفت. این سول مانند زندان درون زندان بود. کاملاً ایزوله بود و هر کسی که در آنجا بازداشت می‌شد اجازه نداشت با خارج از سلول هیچ ارتباطی داشته باشد.

فعالیت‌های روزانه شیائومی به‌شدت کنترل می‌شد. به او دسترسی بسیار محدودی به دستشویی داده شد و اجازه شستن دست و صورت، دوش گرفتن، رختشویی یا خرید دستمال توالت را نداشت. زندانیان گماشته شده توسط مأموران او را تحت نظر داشتند و بنا به میل خود او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند یا به او توهین لفظی می‌کردند. نگهبانان از انواع بهانه‌ها برای آزار و اذیت خانم شیائومی استفاده می‌کردند، از جمله اینکه او خیلی طول می‌دهد تا بایستد یا صدایش هنگام حضور و غیاب کم است.

«بیش از 100 روز در اردوگاه کار اجباری تحت کنترل شدید قرار گرفتم. زندانیان تعیین شده توسط مأموران، 24 ساعت شبانه‌روز از نزدیک مرا تحت نظر داشتند. وقتی کل روز اجازه رفتن به دستشویی را نداشتم، مجبور می‌شدم در لگن ظرفشویی‌ام اجابت مزاج کنم. سپس زندانیان مرا مجبور می‌کردند تا از فنجان آبخوری خودم برای خارج کردن ادرار استفاده کنم. اجازه شستن صورت، مسواک زدن یا دوش گرفتن را نداشتم.»

شیائومی به‌یادآورد: «بدترین چیز این بود که فقط هر چند روز یکبار اجازه داشتم اجابت مزاج داشته باشم. وضعیت سختی داشتم. اگر کمی بیشتر در دستشویی می‌ماندم، زندانیان مرا بیرون می‌کشیدند. مجبور می‌شدم با دستانم آن را بیرون بیاورم. ازآنجاکه اجازه خرید دستمال توالت نداشتم، مجبور بودم از آب توالت استفاده کنم تا یک شستشوی ساده انجام دهم.»

نگهبانان اغلب جلوی شیائومی به فالون گونگ تهمت می‌زدند و سعی می‌کردند او را وادار به نوشتن بیانیه‌هایی برای انکار فالون گونگ کنند. یکی از مأموران یکبار به او گفت: «بسیار خوب، در صورتی که حاضر به رها کردن فالون گونگ نباشی، انواع روش‌ها را برای شکنجه‌ات دراختیار داریم.»

از 5ژوئن2009، مأموران یک کمپین شستشوی مغزی را شروع کردند و خانم فنگ را هدف قرار دادند. آنها ابتدا کلماتی را برای تحقير او و يادآوری اعضای خانواده درگذشته‌اش به زبان می‌آوردند. وقتی او تحت تأثیر قرار نمی‌گرفت، به او دستور دادند که شب و روز بدون خواب بایستد. در طول روز، مأموران مقالات افتراءآمیزی که فالون گونگ را شیطانی جلوه می‌داد، برایش می‌خواندند.

وقتی خانم فنگ خسته می‌شد و دیگر نمی‌توانست بایستد، مأموران او را با پاهای ضربدری می‌بستند. یکی از زندانیان زانویش را روی کمر خانم فنگ قرار داد و دستانش را به عقب و بالا کشید. دو زندانی دیگر در هر طرف خانم فنگ ایستاده بودند و پاهایش را له کردند.

خانم فنگ گفت: «آن موجی از درد و وحشت بود. آنقدر دردناک بود که به‌طور وحشتناکی جیغ می‌کشیدم و نزدیک بود از دنیا بروم. مأمور چیائو شیائوشیا هنوز راضی نشد. او ضمن اینکه افراد کمکی را برای «ادامه دادن» به شکنجه دعوت کرد، پزشک را صدا زد که ضربان قلبم را کنترل کند. آنها خیلی بی‌شرمانه مرا شکنجه کردند! 40 روز مقاومت کردم. جسم و ذهنم در آستانه فروپاشی بود. دیگر تحمل آن را نداشتم، مجبور شدم برخلاف میل خود بیانیه‌ای در انکار فالون گونگ بنویسم.»

در نتیجه شکنجه جسمی و فشار روحی خانم فنگ، از ابتدای اوت 2009 مدفوعش خونی شد. سه ماه بعد، مأموران او را مجبور به انجام کار بدون مزد کردند که هر روز 500 پاکت نامه درست کند. اگر سهمیه روزانه خود را به‌پایان نمی‌رساند، اجازه خوابیدن نداشت.

کار شدید باعث خونریزی خانم فنگ شد. تا پنج بار در روز، هر بار که به توالت می‌رفت، خون زیادی از دست می‌داد.

در مارس2010، چنان ضعیف شده بود که بدون کمک قادر به راه رفتن نبود. صورتش رنگ پریده شده بود و اغلب تنگی نفس داشت. اما هنوز مأموران او را مجبور به انجام کار اجباری بدون مزد کردند.

خانم فنگ شیائومی پس از 19 ماه حبس در دسامبر2010 آزاد شد. او به‌دلیل خونریزی مداوم از مقعد، بسیار ضعیف شده بود و قادر به انجام هیچ کاری در خانه نبود. خانم فنگ گفت: «وقتی در زندان بودم، با فکر کردن به مادر سالخورده‌ام و آن کودکان خردسال و زندگی‌شان خیلی غمگین می‌شدم!»

هنگامی که خانم فنگ شیائومی در اردوگاه کار اجباری حبس شد، مادر 70 ساله‌اش برای مراقبت از دو نوه‌اش از حومه شهر نقل مکان کرد. اوضاع زندگی‌شان بدون منبع درآمد ناامیدکننده بود. مادرش آنقدر پریشان‌حال بود که یک شبه تمام موهایش ریخت.

پسر خانم فنگ شیائومی وانگ بورو، که هنوز 20 سالش نشده بود، مجبور به ترک تحصیل شد و در یک کارگاه ساختمانی شروع به کار کرد. پسرخاله‌اش وانگ تیانشینگ نزدیک بود به یتیم‌خانه فرستاده شود.

آقای وانگ شیائوفنگ پس از هشت سال سرگردانی به سه سال حبس محکوم شد

پس از درگذشت خانم فنگ شیائومین، آقای وانگ شیائوفنگ که هنوز در لیست افراد تحت تعقیب بود، مجبور شد با پسر نوپای خود خداحافظی کند و دوباره مخفی شود. او نمی‌توانست پسرش را بزرگ کند یا بیشتر او را ببیند. او به‌مدت هشت سال در اطراف سرگردان بود، که به شدت به سلامتی او آسیب رساند.

در اکتبر 2011، او دچار تشنج و بیهوش شد. او را به بیمارستان منتقل کردند. در آنجا پس از معاینه، پزشک وضعیت او را بحرانی اعلام کرد.

آقای وانگ که توانایی پرداخت ادامه درمان را نداشت، هنگامی که وضعیتش کمی بهبود یافت مرخص شد.

چند هفته بعد، پلیس او را از لیست تحت تعقیب خارج کرد. او سرانجام پس از هشت سال آوارگی در نوامبر 2011 به خانه بازگشت. تیانشینگ کوچک از اینکه دوباره با پدرش به هم پیوستند خوشحال شد. او هر روز بعد از اتمام مدرسه به خانه می‌دوید تا برای پدرش آب بیاورد و به او در استفاده از سرویس بهداشتی کمک کند. او همچنین غذاهای خوب را برای پدرش کنار می‌گذاشت. آقای وانگ سرانجام توانست پدر و مادرش را در زادگاهش ملاقات کند و در جلسه والدین مدرسه تیانشینگ شرکت کند و او را در تعطیلات بیرون ببرد و مسئولیتش را به‌عنوان یک پدر به انجام برساند.

آقای وانگ شیائوفنگ و پسرش وانگ تیانشینگ

در 15 نوامبر 2013، آقای وانگ در طول دستگیری گستردهٔ تمرین‌کنندگان محلی فالون گونگ، توسط پلیس دستگیر شد. پلیس مشکوک بود که او به سایر تمرین‌کنندگان در تهیه تقویم با اطلاعات مربوط به فالون گونگ کمک کرده است.

پلیس همچنین اقدام به دستگیری خانم فنگ کرد، اما او از باز کردن در امتناع ورزید. پلیس به‌مدت 15 ساعت در بیرون از خانه او منتظر ماند.

تیانشینگ با شنیدن خبر دستگیری پدرش، از رفتن به خانه پس از مدرسه ترسید و در سرما بیرون از خانه گشت. خانم فنگ مجبور شد با چند نفر از معلمانش تماس بگیرد تا به دنبال او بگردند.

در شب، مادر خانم فنگ پس از گذراندن آن روز در مواجهه با پلیس، تب شدیدی گرفت. فقط آن موقع بود که پلیس آنجا را ترک کرد.

خانم فنگ دو روز بعد هنگام ترک خانه برای رفتن به کار دستگیر شد. اتومبیل سیاه رنگ و بدون پلاک، درِ ورودی محوطه مسکونی او را مسدود کرد. چند مأمور لباس شخصی از ماشین پیاده شدند و خانم فنگ را به سمت اتومبیل کشاندند.

آن روز بر حسب اتفاق مادر خانم فنگ و تیانشینگ او را تا طبقه پایین همراهی کردند. آنها فریاد کمک خواستند و سعی کردند مانع از بردن خانم فنگ توسط پلیس شوند. مادر خانم فنگ پای یکی از مأموران را در دست گرفت و تیانشینگ پای خانم فنگ را نگه داشته بود. خانم فنگ نیز دم در اتومبیل دست و پا می‌زد و سعی کرد به داخل اتومبیل رانده نشود. هر چقدر هم که آنها سخت تلاش کردند، هیچ یک از ساکنان محلی برای کمک به آنها قدم بر نداشت. پلیس خیلی سریع خانم فنگ را سوار اتومبیل کرد و آنجا را ترک کردند.

این بار خانم فنگ به‌مدت یک روز و آقای وانگ به‌مدت 40 روز در بازداشت بودند.

آقای وانگ بار دیگر در 16آوریل2015 دستگیر شد و بعداً به سه سال حبس در زندان شماره 1 استان هبی محکوم شد. به دلیل فریاد زدن «فالون دافا خوب است»، او را به یک صندلی فلزی دستبند زدند و با کمربندی او را بستند، که تقریباً او را خفه کرد. دستبندها آنقدر محکم بودند که به اعصاب دستانش آسیب رساندند و بیش از یک سال حسی در دستانش نداشت.

آقای وانگ برای اعتراض به آزار و شکنجه دست به اعتصاب غذا زد. سپس نگهبانان او را تحت خوراند اجباری قرار دادند. آنها لوله تغذیه را در بینی‌اش به عقب و جلو فرو بردند تا درد و رنج او افزایش دهند. بیشتر دندان‌های آقای وانگ به‌وسیله دهان بازکن آسیب دیدند.

گزارش‌های مرتبط:

اقدامات تلافی‌جویانه علیه خانم فنگ شیائومی به‌خاطر عدالت‌خواهی

مسئولین ح‌ک‌چ دوباره تمرین‌کننده فالون دافا، فنگ شیائومی را آزار می‌دهند

اردوگاه کار اجباری زنان در استان هبی خانم فنگ شیائومی را به‌طرز وحشیانه‌ای تحت شکنجه قرار می‌دهد

اخبار اخیر درباره وانگ بورو، پسر یتیم تمرین‌کننده‌ وانگ هونگبین از شهر شیجیاژوانگ که تا مرگ شکنجه شده است

والدین سالخورده در سوگ مرگ فرزندان‌شان هستند، خانم لو شوچین خواستار آزادی دخترش می‌شود

آزار و شکنجه وانگ هونگبین رنج بی‌پایانی برای خانواده به‌بار آورد و باعث مرگ غم انگیز او شد

پس از از دست دادن 3 عضو، خانواده آقای وانگ شیائوفنگ برای سال‌ها توسط پلیس شهر شیجیانگ مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند

باوجود از هم پاشیدگی خانواده خانم فن شیائو توسط حزب کمونیست چین، او دوباره دستگیر شد

اردوگاه کار اجباری زنان استان هبی به‌طور غیرقانونی دوره حبس خانم فنگ شیائومی را افزایش می‌دهد

وانگ تیانشینگ، پسربچه یتیم، پس از کشته شدن مادر و شوهر خاله‌اش به‌خاطر شکنجه، با خاله‌اش زندگی می‌کند

یک خانواده شاد و خوشبخت تحت آزار و شکنجه قرار گرفتند، شوهر تا حد مرگ توسط ح‌ک‌چ شکنجه شد، همسر در حبس به‌سر می‌برد

تیانشینگ در روز کودک گریه می‌کند

یادی از خانواده‌های ازهم‌پاشیدۀ تمرین‌کنندگان فالون گونگ در طول سال نوی چینی

مادر و پسر خانم فنگ شیائومی در حالی که بدنبال یافتن محل نگهداری خانم فنگ بودند در خیابان‌ها می‌خوابند

خانم فنگ شیائومی در وضعیتی وخیم

داستان یک پسر نوجوان بی پدر - قسمت اول

داستان یک پسر نوجوان بی پدر - قسمت دوم

داستان یک پسر نوجوان بی پدر - قسمت سوم