(Minghui.org) یک بعدازظهر کسی که ادعا میکرد تأمینکننده جدید ثبات اجتماعی در محله است، با من تماس گرفت: «مأمور پلیس محلیمان عوض شده است، همچنین مدیران دفتر محله و کمیته ساکنانمان نیز عوض شدهاند. اعضای جدید میخواهند شما را ملاقات کنند. آیا برای گفتگو با کمیته ساکنان وقت دارید؟»
احساس کردم نمیتوانم فرصت روشنگری حقیقت برای آنها درباره فالون دافا را از دست بدهم. همچنین میخواستم با آنها ملاقات کنم و اطلاعات تماس آنها را بهدست آورم. سریعاً پاسخ دادم: «بسیار خوب، من فردا صبح به کمیته ساکنان میروم.»
او انتظار همکاریام را نداشت: «خوب است، خوب است، پس منتظر شما خواهیم بود.»
کاملاً درک میکردم که شاگرد استاد لی هنگجی هستم. من سایر نظم و ترتیبها یا تأیید آنها را نمیخواستم. و میدانستم که باید:
«...به طور کامل هر چیزی از نیروهای کهن را رد کنید!» (آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)
آن شب، فا را خیلی زیاد مطالعه کردم و آموزههای استاد را بهخاطر آوردم:
«وقتی افراد بد در این دنیا شرور به نظر میرسند، و شاید خیلی وحشیانه عمل کنند، علتش این است که موجودات شیطانیای پشت آنها وجود دارند که از آنها پشتیبانی میکنند. آن موجودات شیطانی را از بین ببرید و دیگر آن فرد نخواهد توانست آن وحشیگری را داشته باشد.» (آموزش فای بیستمین سالروز)
«موجودات حاضر در سطح نیستند که در حال انجام شرارت نسبت به مریدان دافا هستند. وقتی به عوامل پشت صحنه پرداخته باشید، نگاه دیگری به سطح بیندازید و ببینید چه اتفاقی میافتد. بدون درگیر بودن هیچ عاملی در پشت صحنه، یک انسان هر چیزی که به او بگویید انجام میدهد. شما یک تزکیهکننده هستید و کسی که دارای تواناییهایی است، و موجودی هستید که در حال پیمودن مسیر خداییشدن است. در حالی که آن موجود یک انسان عادی است، و عاجز و ناتوان است. پس نباید همیشه چشمتان خیره به فرد حاضر در سطح باشد. فقط زمانی که به عوامل پشت صحنه رسیدگی کنید میتوانید مشکل را از ریشه حل کنید. فقط آنگاه باعث خواهید شد که وضعیتی معین، یا آن شخص، تغییر کند.» (آموزش فای بیستمین سالروز)
مطابق با آموزههای فای استاد، افکار درست را برای از بین بردن عوامل شیطانی که از آن افراد حمایت میکرد، فرستادم. در همین حال، در ذهنم، عبارات الهی: «فالون دافا خوب است!» «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!» را به سمتهای آگاه آنها گفتم و اضافه كردم: «من اینجا هستم تا به شما كمک كنم، بنابراین لطفاً به صحبتهایم گوش دهید.»
صبح روز بعد، تمرینها را انجام دادم، یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه کردم و قبل از ترک خانه، یک بار دیگر افکار درست فرستادم. از استاد خواستم به من نیرو دهند و از محافظان قانون خواستم که از فا محافظت کنند.
سرِ وقت به کمیته ساکنان رسیدم. مدیر کمیته مرا به دفترش دعوت کرد. پشت سر من، نُه نفر دیگر وارد شدند، از جمله دو مأمور پلیس و افرادی از دفتر مدیریت بازار، دفتر رسیدگی به خیابان و کمیته ساکنان.
همانطور که رئیس هر شخصی را معرفی میکرد، من با لبخند به آنها سلام میکردم. درست بعد از اینکه نشستیم، یک مأمور پلیس جوان تلفن خود را برای گرفتن عکس بیرون آورد. به او لبخند زدم و گفتم: «نمیتوانی عکس بگیری.» او بلافاصله تلفنش را کنار گذاشت و در طرف دیگر اتاق نشست.
یکی دیگر از مأموران پلیس شروع به گپ زدن با من در مورد موضوعات بیربط کرد: «اکنون خانواده شما چطور هستند؟ در زندگی مشکلی وجود ندارد؟» من از این فرصت استفاده کردم و در مورد آزار و شکنجهای که متحمل شدم صحبت کردم، از جمله زندانی شدن و مجبور شدن به طلاق از همسرم فقط به دلیل تمرین فالون دافا.
او گفت: «قانون به شما اجازه نمیدهد که تمرین کنید، میتوانید تمرین را متوقف یا در خانه تمرین کنید. چرا این همه رنج میکشید؟»
پاسخ دادم: «شما یک مأمور پلیس هستید، بنابراین هر کلمهای که میگویید باید قانونی باشد. شما نمیتوانید عوام را دنبال کنید. شما میتوانید تمام قوانین موجود در چین را مطالعه کنید. کدام بند مردم را از تمرین فالون دافا منع کرده است؟ تمرین فالون دافا قانونی است. سابقاً بیش از ده بیماری داشتم، اما اکنون سالم هستم.»
دیگر صحبتی نکرد. سایرین فقط به حرفهایم گوش میدادند.
در ادامه بحث، مدیر نام استاد را ذکر کرد. بلافاصله به او یادآوری کردم: «همه شاگردان دافا صادقانه به استادمان احترام میگذاریم. امیدوارم که شما نیز احترام لازم را به ایشان نشان دهید.»
او با لحنی چاپلوسانه گفت: «اوه، من هرگز درباره استاد شما سخنان بد نگفتم.» آنگاه او سؤالات زیادی از من پرسید، که یکی یکی به آنها پاسخ دادم.
ما در مورد واقعه به اصطلاح خودسوزی در میدان تیانآنمن صحبت کردیم. گفتم: «من فوراً متوجه شدم که ساختگی است.» او پرسید: «از کجا فهمیدی؟»
«اولاً، فالون دافا ما را ملزم میکند که نیکخواه باشیم. تمرینکنندگان فالون دافا از کشتن منع شدند. خودکشی نیز گناه است. بنابراین، مطمئناً کسانی که خودسوزی کردند، تمرینکننده نبودند. دوم اینکه آیا مأموران پلیس هنگام گشتزنی در میدان، به ویژه در آستانه سال نوی چینی، کپسول خاموشکننده آتش حمل میکنند؟
درست پس از اینکه میخواستند خودسوزی کنند و بنزین را شعله ور کردند، کپسول خاموشکننده و پتوها ظاهر شدند و آتش را در کمترین زمان خاموش کردند. آیا این یک رویداد صحنهسازی شده نبود؟ لباس شخصی به نام وانگ جیندونگ به شدت سوخته بود، اما بطری سودا بین پاها و همچنین موهایش نسوخته بودند. چطور چنین چیزی ممکن است؟
همه ما میدانیم که وقتی دود مجرای نایمان را مسدود میکند، به سختی صحبت میکنیم. وانگ جیندونگ تا آن درجه سوخته بود، اما او هنوز هم با صدای بلند صحبت میکرد. آن دختر جوان همچنین میتوانست به وضوح به سؤالات خبرنگار پاسخ دهد و حتی یک ترانه بخواند، گرچه، ظاهراً نای او برای کمک به نفس کشیدنش باز شده باشد. آیا همه آن ساختگی نبود؟»
یکی از مأموران پرسید: «چگونه این همه را تشخیص دادید؟» گفتم: «تقریباً هر روز گزارش خبری در تلویزیون بهمنظور فریب مردم کلیپ ها را پخش میکند، درست است؟ هر چه بیشتر آن را نمایش میدهند، نکات بیشتری را متوجه میشدم.» به نظر میرسید همه آنها حقیقت گفتههای مرا درک کردند و چیزی نگفتند.
همچنین در مورد تجمع مسالمتآمیز مریدان فالون دافا در 25 آوریل 1999 صحبت کردم و آنها با دقت گوش دادند. در پایان، رئیس گفت: «امروز میتوانیم تا همین جا گفتگویمان را متوقف کنیم. بیایید در تماس باشیم. اگر بعداً با مشكلاتی روبرو شدید، لطفاً به ما بگویید و ما تمام تلاش خود را خواهیم كرد تا به شما كمک كنیم.» من از همه تشکر کردم و با آرامش و متانت به خانه بازگشتم.
در جلسه کاملاً به هدفم رسیدم. آنها به حقایق گوش دادند، شماره تلفنهایشان را با من بهاشتراک گذاشتند و گفتند که همه شاگردان دافا مثبتاندیش و خوشرو هستند. به آنها گفتم كه استادمان به ما آموختند كه دشمنی نداشته باشيم و مردم بايد با تمرینکنندگان با مهربانی رفتار كنند.
تحت قدرتی که استاد به من بخشیدند، ضمن حفظ ذهنی دلسوز و عاری از ترس، با خدایان همسو شدم و واقعاً احساس کردم:
«رحمت میتواند زمین و آسمان را هماهنگ کند، بهار را بیاورد» («فا جهان را اصلاح میکند» از هنگیین 2 )
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت