(Minghui.org) تمرین در فالون‌ دافا را از زمانی‌که کلاس دوم دبیرستان بودم، شروع کردم. کمی بعد مجبور بودم در کنکور دانشگاه شرکت کنم. در گذشته هر وقت امتحانی بزرگ داشتم، آنقدر عصبی می‌شدم که نمی‌توانستم چیزی بخورم. بعد از شروع تمرین دافا، تغییر کردم.

استاد بیان کردند:

«اگر یک دانش‌آموز هستید، وظیفه طبیعی شما به‌خوبی درس خواندن و شایسته بودن نسبت به آنچه والدین‌تان، مدرسه و معلم‌تان برای شما انجام داده‌اند، است. معلمان‌تان با دادن درس‌ها به شما برای‌تان فداکاری کرده‌اند. والدین‌تان با مدرسه فرستادن شما برایتان هزینه کرده و شما را بزرگ کرده‌اند. پس باید لایق تلاش‌های والدین و معلمان مدرسه‌تان باشید و سخت کار کنید که به‌خوبی درس بخوانید. پس آیا به‌طور طبیعی به دانشگاه نخواهید رفت؟» («آموزش فا و پاسخ به پرسش‌ها در گوآنگ‌جو» جوآن‌فالون فاجی‌یه)

نگرانی‌هایم را رها کردم و تمرکزم را روی مطالعه گذاشتم. درطول امتحان، بسیار آرام بودم و خیلی خوب عمل کردم. در دانشگاهی که آرزویش را داشتم، پذیرفته شدم و سال‌ها بعد، در دانشگاه مورد علاقه‌ام تحصیلات تکمیلی‌ام را به‌پایان رساندم.

شغلی بی‌دردسر

پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد، به‌عنوان خبرنگار و محقق به یک شرکت نشر مجله پیوستم. در ابتدا با روساء و مدیران کل شرکت‌ها مصاحبه کردم. مطابق با استانداردهای دافا حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری رفتار ‌کردم و کارم مورد استقبال شرکت و مصاحبه‌شوندگان قرار گرفت.

به‌عنوان نمونه، یكی از روسای شرکت فناوری اطلاعات گفت كه گزارشم درباره او در میان تمام مقالات موجود ارزشمندترین است.

به‌عنوان یک محقق، کارم شامل تجزیه و تحلیل، مصاحبه و نوشتن در مورد مسائل مهم سیاسی و اقتصادی جهان بود. گزارش ویژه‌ام درباره زلزله بزرگ شرق ژاپن مورد تأیید یک دانشگاه برتر قرار گرفت و آنها اظهار داشتند که این روزها گزارش‌های کمی به اندازه گزارش‌های من عمیق و عینی هستند.

بعداً برای استخدام در یک شرکت دولتی امتحان دادم که درصد قبولی آن یک درصد بود. سه ماه دروس را مطالعه کردم و در امتحان قبول شدم. در شرکتی واقع در شلوغ‌ترین منطقه مالی، مدیر بازرگانی شدم. اداره مسائل مهم در شرکت را شروع کردم.

در اوایل سال جاری، ‌عنوان منشی مدیر عامل شرکت به من پیشنهاد شد. به‌سختی همکاری را که با من تماس گرفت می‌شناختم. هیچ‌کدام از اطرافیانم آن را باور نمی‌کردند که چنین پیشنهاد شغلی را دریافت کنم.

این موقعیت جدید یک پیشرفت مهم بود. می‌توانستم توسعه کل صنعت و عملکرد شرکت را ببینم. می‌توانستم سرعت کار و ساعت کاری‌ام را برنامه‌ریزی کنم تا کاملاً نیازهایم را برآورده سازد. علاوه بر این، رویایم برای داشتن دفتر شخصی خودم تحقق یافت!

موقعیت جدید واقعاً خیلی مناسب بود. فرصت‌های زیادی برای یادگیری چیزهای جدید داشتم و می‌توانستم آزادانه ساعت کارم را تنظیم کنم. از استاد برای این نظم و ترتیب بسیار سپاسگزارم.

خانواده‌ای هماهنگ

شوهرم نیز یک تمرین‌کننده است. رابطه‌مان خوب است. والدین‌مان از تمرین دافا پشتیبانی می‌کنند و همه آنها توسط دافا مورد برکت قرار گرفته‌اند.

پدر و مادر شوهرم تقریباً 70 ساله و پرانرژی هستند. پدر همسرم عاشق عکاسی، موسیقی و مجسمه‌سازی است. منبت‌کاری‌های سنگی‌اش در یک مسابقه رتبه بسیار بالایی را کسب کرد. مادرشوهرم عاشق آواز است و ذهنی باز دارد. او همچنین دوستدار طبیعت‌ است.

خانواده خواهرشوهرم صاحب مشاغل خوبی هستند. آنها یک خانه بزرگ و اتومبیل‌های لوکس دارند و دارای دو فرزند زیبا هستند.

پدر و مادرم بازنشسته هستند و مستمری خوبی دارند. آنها هرکدام سرگرمی‌هایی دارند و ما نیازی به نگرانی در مورد آنها نداریم. متأسفانه پدرم تحت تأثیر رسانه‌های حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) قرار گرفته و هنوز درک نکرده است که حزب چقدر شرور است. هنوز هم باید به‌طور کامل‌تری برایش روشنگری حقیقت را انجام دهم.

من بیشترین منفعت را بردم

البته من کسی هستم که از تمرین دافا بیشترین سود را برده‌ام. از بچگی بیش از حد برای همه چیز تلاش می‌کردم و یک کمال‌گرای کم‌تحمل بودم. بعد از کسب دافا، کم‌کم کمال‌طلبی‌ام کاهش یافت و درک کردم که چگونه می‌توانم بهترین کار را انجام دهم و سیر طبیعی هر چیز را دنبال کنم.

استاد بیان کردند:

«بنابراین، این دلیل آن است که چرا می‌گذاریم چیزها به‌طور طبیعی اتفاق بیفتند. گاهی اوقات فکر می‌کنید که چیزی مال شما است و دیگران نیز به شما می‌گویند که آن مال شما است، اما درواقع اینطور نیست» (سخنرانی هفتم، جوآن ‌فالون)

با گوش دادن به استاد و پیروی از نظم و ترتیب‌های ایشان، کار و ازدواجم هماهنگ است. این خیلی بهتر از جنگیدن برای چیزهای کوچک برای داشتن «همه چیز» است. واقعاً می‌دانم که نظم و ترتیب‌های استاد بهترین است.

به‌خاطر پیروی از اصول فالون‌دافا، وقتی صدمه می‌‌بینم دیگر کینه به دل نمی‌گیرم. اکنون درد همه را درک می‌کنم و می‌دانم که هیچ کسی کامل نیست. در نتیجه، ذهن و توانایی‌ام را برای بخشش دیگران رشد داده‌ام.

اصلاح خودم

برای مدتی رئیسم سر ناسازگاری با من گذاشت و اغلب بدون دلیل سرزنشم می‌کرد. در ابتدا ناراحت شدم و احساس می‌کردم که رفتارش ناعادلانه است و به‌نظر می‌رسید که او ناگهان از یک «رئیس خوب» به شخص دیگری تبدیل شده است.

بعد از اینکه او را از منظر یک تمرین‌کننده نگاه کردم، متوجه شدم که افکارش بسیار مغشوش است و تصورات و عقاید مختلفی دارد. درنتیجه تضادها به‌تدریج رشد کردند.

استاد بیان کردند:

«اما مهم نیست شخص چه‌قدر زیرک یا مکار باشد، در انتها همه چیز به شکل مشابهی به پایان می‌رسد. بگذارید مورد شخصی که خیلی کودن است را درنظر بگیریم. ممکن است پی ببرید که شخصی کودن و ساده‌لوح است درحالیکه دیگری بسیار مکار است. اما بدون توجه به اینکه چگونه زندگی خود را می‌گذرانید، نتیجه یکسان است. فقط به‌دلیل این‌که یک شخص مکار است قطعاً چیزی تغییر نمی‌کند و به‌دلیل این‌که شخصی ساده‌لوح است نیز چیزی تغییر نخواهد کرد. تمام کاری که مکار بودن می‌تواند انجام دهد این است که شما را به یک شخص بدتر تبدیل کند و درحالیکه کارما ایجاد می‌کنید به پایین خواهید لغزید. همانطور که اطراف شما و خود شما پرتنش و  تحمیلی می‌شود، ذهن افراد پیرامون شما نیز پس از آن حتی پیچیده‌تر می‌شود و سپس تفکر پیچیده‌تان به‌ترتیب باعث می‌شود باز هم بدتر شود.» (آموزش فا در پایتخت ایالات متحده)

فهمیدم که در حال قضاوت یک غیر‌تمرین‌کننده با اصول تزکیه هستم. گرچه نامحسوس بود، اما در مورد آنها قضاوت کردم و به ‌دیده حقارت به آن نگاه ‌کردم. وقتی قلبم از کمبودهای دیگران پر می‌شد، احساس بدبختی می‌کردم و رفتن به محل کار برایم مشکل‌ساز می‌شد.

با توجه به اصول فا، می‌دانم که نمی‌توان مشکلات را کنار زد. هر چقدر هم که سخت باشد، باید به جلو بروی. فهمیدم که این یک آزمون بزرگ در تزکیه است. بنابراین به خودم گفتم نقاط قوت دیگران را بیشتر ببینم و دیگر روی نقاط ضعف آنها تمرکز نکنم. درحقیقت، مدیرم بسیار مهربان بود.

به خودم گفتم: مردم درباره زندگی نظرات مختلفی دارند و تحت تأثیر تجربیات گذشته و محیط اطراف خود قرار دارند. من نباید رئیسم را عاری از اشتباه ببینم و نباید هنگام بروز مشکلات از نظر احساسی تحت تأثیر قرار بگیرم. به‌عنوان یک تمرین‌کننده فالون‌ دافا، همیشه باید نسبت به دیگران قلبی نیک‌خواه داشته باشم.

باید باوجدان و هوشیار باشم تا بتوانم اعتماد به‌نفس بالاتری داشته باشم، مسئولیت‌های بیشتری را به‌عهده بگیرم و تعامل کاری خوبی با رئیس و همکارانم داشته باشم.

پس از مدتی‌که به این طریق عمل کردم، فشار از بین رفت و محیط کارم به حالت عادی بازگشت. می‌دانم که استاد از روش‌های مختلفی برای از بین بردن وابستگی‌هایم، کمک به رشد شین‌شینگم و از بین بردن کارما استفاده کرده‌اند.

درطول این سال‌های تزکیه، افکارم به‌تدریج روشن‌تر شده است. اکنون می‌توانم به روشی آرام و ملایم با چالش‌های محل کار و زندگی کنار بیایم به‌طوری‌که درنهایت به بهترین نتیجه منتهی شود.