(Minghui.org) درحالی‌که هنوز از آزار و شکنجه فالون دافا به‌دست حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) کاسته نشده است، تعداد افرادی که با حس عدالت‌خواهی در برابر آزار و شکنجه مقاومت و از تمرین‌کنندگان فالون دافا محافظت کردند، کم نبوده است. این حامیان فالون دافا به نوبه خود به‌خاطر مهربانی‌شان‌ و حس عدالت برکت نصیب‌شان شده است. مایلم چند ماجرا را که برای افراد پیرامونم رخ داد، به‌اشتراک بگذارم.

انتخاب مدیر یک مدرسه

من در یک مؤسسه فنی مالی تدریس می‌کردم. لی، مدیر مدرسه به ما اجازه داد از میدان مسابقه برای تمرین‌های گروهی فالون دافا استفاده کنیم.

وقتی آزار و شکنجه شروع شد، اسمم در لیست سیاه دولت قرار داشت. پلیس و کارکنان کمیته مسکونی اغلب مرا در خانه مورد تهدید و ارعاب قرار می‌دادند و سعی می‌کردند که مرا تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

مدیر لی از ارتباطاتش با اداره پلیس، جامعه و سایر ادارات برای محافظت از مریدان دافا استفاده می‌کرد. او در طول وحشیانه‌ترین روزهای آزار و شکنجه با دروغ‌ها فریب نخورد و وجدان و مهربانی‌اش را حفظ کرد. مردم از ادارات مختلف دولتی بارها به من گفتند: «مدیرتان از شما خیلی تعریف می‌کند!» مسئولین محلی به‌خاطر وجود او طبق برنامه‌ریزی قبلی خود، آزار و شکنجه نمی‌کردند.

مدیر لی از سازمان‌های ح‌ک‌چ خارج و به دلیل اعمال خوبش برکت نصیبش شد. اکنون از بازنشستگی‌اش لذت می‌برد. پسرش دارای شغل پردرآمدی است. او دو نوه سالم و دوست‌داشتنی نیز دارد.

دبیر حزب تمرین‌کنندگان فالون دافا را تأیید می‌کند

من پس از اتمام مدرسه، در یک بانک مشغول به کار شدم. وانگ، دبیر حزب و فردی شایسته و مسئول و با حس عدالت‌خواهی بود. یکی از هم‌تمرین‌کنندگان که در بانک‌مان کار می‌کرد، برای دادخواهی فالون دافا به پکن رفت. هنگام حبس در بازداشتگاه، به‌شدت تحت آزار و شکنجه قرار گرفت و به‌سختی می‌توانست راه برود. وانگ غذا و سایر اقلام ‌را خریداری می‌کرد و همراه رئیس منابع انسانی و مدیر اداره به ملاقاتش می‌رفت. او تحت تأثیر شجاعت این تمرین‌کننده فالون دافا قرار گرفته بود.

در اوج آزار و شکنجه، همه شرکت‌ها موظف بودند که پوسترهای تبلیغاتی افتراءآمیز دافا را نصب کنند که باعث می‌شد افراد بسیاری مسموم ‌شوند. وانگ این کار را نکرد. او از هر طریق ممکن سعی ‌کرد که از تمرین‌کنندگان دافا که در بانکش کار می‌کردند محافظت کند. او پس از بازنشستگی، با پسرش کسب و کاری را شروع کرد. طولی نکشید که کسب و کارشان رونق گرفت و خیلی موفق شد. خانواده‌اش با هم هماهنگ و همه سالم و شاد هستند.

احساس عدالت‌خواهی یک هنرمند

هنرمندی با نام خانوادگی کای شاگردی داشت که در محل کار با من دفتر مشترکی داشتیم. کای از طریق شاگردش پی برد که من تمرین‌کننده فالون دافا هستم، کنجکاو شد و سؤالاتی از من پرسید. حقیقت آزار و شکنجه را برایش روشن کردم. او هرگز احساس خوبی به ح‌ک‌چ نداشت، پس از خواندن نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، از من مطالب اطلاع‌رسانی بیشتری درخواست کرد. او فرزندانش را متقاعد ‌کرد تا از ح‌ک‌چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند.

یکی از همکلاسی‌های قدیمیِ کای در اداره پلیس کار می‌کرد. یک روز کای از طریق همکلاسی‌اش فهمید که پلیس قصد دستگیری گسترده تمرین‌کنندگان فالون دافا را در شهر دارد. کای حدوداً 60 ساله بود و وضعیت سلامتی ضعیفی داشت، اما سوار بر دوچرخه‌اش حدود 16 کیلومتر تا محل کارم ‌آمد تا به من اطلاع دهد و پیشنهاد کرد که از کتاب‌های دافایم محافظت کنم. او به‌خاطر اعمال خوب و مهربانانه‌اش پاداش دریافت کرد. وضعیت سلامتی‌اش تا حد زیادی بهبود یافت و تدریس هنرش نیز به اوج خود رسید. او غالباً نمایشگاه‌های هنری برگزار می‌کند و از زندگی‌اش بسیار لذت می‌برد.