(Minghui.org) درود، استاد محترم! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

تمرین فالون دافا را در اواخر سال 1998 شروع کردم و احساس می‌کنم فرد بسیار خوش‌اقبالی هستم.

رابطه تقدیری‌ام با دافا

همسرم سابقاً به بیماری‌های مختلفی مبتلا بود، ازجمله رینیت آلرژیک، هیپرپلازی سینه، فیبروم دهانه رحم، فشار خون پایین و .... با وجود اینکه همه‌چیز را امتحان کرده بودیم آنها قابل‌درمان نبودند. مدت کوتاهی پس از شروع تمرین فالون دافا، سلامتی‌اش بهبود یافت. در آن زمان با تزکیه‌اش خیلی مخالف بودم. حتی تهدید می‌کردم که طلاقش می‌دهم. اما مخفیانه کتاب‌هایش را خواندم، ازجمله این مقاله:

استاد بیان کردند:

«وسعت عالم و عظمت بدن‌های کيهانی هرگز نمی‌تواند توسط انسان‌ها از طريق اکتشاف فهميده شود؛ ريزیِ ماده هرگز نمی‌تواند توسط انسان‌ها آشکار شود. بدن انسانی آن‌قدر اسرارآميز است که ورای دانش بشری می‌باشد که بسيار سطحی است. زندگی آن‌قدر غنی و پيچيده است که تا ابد به‌صورت يک معما برای بشريت باقی می‌ماند.» (گردون، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

در آن زمان گزارش‌هایی‌ خبری جود داشت درباره پرتاب موفقیت‌آمیز موشکِ تایوان به مدار. آنها بلافاصله مرا به یاد عالمی انداختند که استاد در مقاله «گردون» به آن اشاره کرده‌اند. آیا مداری در عالم هستی وجود دارد؟ چگونه می‌توان موشک را با موفقیت به داخل آن فرستاد؟ ناگهان به نظر ‌رسید که ذهنم باز شده است! احساس می‌کردم به عالم متصل هستم و می‌توانم با آن ارتباط برقرار کنم. فکر می‌کنم این چیزی است که مردم روشن‌بینی می‌نامند.

از همسرم خواستم همه کتاب‌های دافایش را برگرداند. قبلاً به او اجازه نمی‌دادم آنها را در خانه نگه دارد، وگرنه آنها را از بین می‌بردم، بنابراین کتاب‌ها را در محل کارش نگه می‌داشت. با خواندن آموزه‌های استاد، احساس کردم باارزش‌ترین گنج را یافته‌ام. خواندن جوآن فالون را طی سه شب تمام کردم.

تجربه تغییرات جسمی و ذهنی

بلافاصله پس از خواندن جوآن فالون، استاد بدنم را پاکسازی کردند. خون زیادی بالا آوردم. همسرم شوکه شد اما برایم توضیح داد که جریان چیست. اصلاً نمی‌ترسیدم.

جوآن فالون کمکم کرد اصول انسان‌بودن را بفهمم، و می‌دانستم رنج‌کشیدن فرد، زندگی بعد از زندگی، به‌خاطر کارمای خودش است. می‌دانستم که استاد بدنم را پاکسازی می‌کنند زیرا قبلاً به هپاتیت ب مبتلا بودم. قدم 1.78 متر و وزنم کمتر از 60 کیلوگرم بود. اما کمی پس از شروع تزکیه، وزنم افزایش یافت و اکنون وزنم حدود 75 کیلوگرم است. رها از بیماری‌ها هستم و از نظر جسمی ‌و روحی احساس شادی می‌کنم. از آن زمان در مسیر تزکیه گام برداشته‌ام و دیگر نمی‌توانم این کتاب را زمین بگذارم. چقدر خوش‌اقبالم که ‌توانستم در این زندگی دافا را کسب کنم!

با مطالعه جوآن فالون، به هدف زندگی پی بردم و اینکه چرا مردم سود و ضرر را تجربه می‌کنند. همه وسایل و چیزهای دیگری را که از محل کارم برداشته بودم به محل کارم بازگرداندم. به قمار معتاد بودم و تمام پس‌اندازم را از دست داده بودم. بعد از شروع تزکیه، قمار و بازی مایونگ را کنار گذاشتم و سیگار را هم ترک کردم. می‌دانستم قبل از انجام کارها، باید سایرین را در نظر بگیرم. ذهن و جسمم خیلی متحول شد.

در گذشته، کنتور برق خانه‌ام خراب بود و عقربه‌اش حرکت نمی‌کرد. خیلی خوشحال بودم. پس از شروع تمرین فالون دافا، با تأمین‌کننده برق تماس گرفتم و گفتم که می‌خواهم پولی را که بدهکارم بازپرداخت کنم. چندهزار یوآن پرداخت کردم.

ادامه‌دادن درحالی‌که همه‌چیز غیرممکن به نظر می‌رسد

در اواخر سال 2002، در شهر محل سکونتم با کمبود کتاب دافا مواجه بودیم. تمرین‌کنندگان آنجا واقعاً به آن نیاز داشتند. فکر کردم: «یاد می‌گیرم که کتاب را آماده کنم.» بنابراین به منطقه دیگری رفتم تا نحوه آماده‌کردن کتاب را یاد بگیرم. خودم شروع به ساختن کتاب‌های دافا و مطالب روشنگری حقیقت کردم.

در ابتدا نمی‌دانستم چگونه از ماوس کامپیوتر استفاده کنم. بعد از مدت‌ها بازی با آن، هنوز نمی‌توانستم مکان‌نما را کنترل کنم. مثل هم‌تمرین‌کننده‌ای بودم که می‌گفت: «ترجیح می‌دهم از بیل‌ استفاده کنم تا ماوس.» قبلاً فردی بسیار بی‌حوصله بودم، اما پس از شروع تمرین دافا، بردباری‌ام را تزکیه کردم. تهیه مطالب روشنگری حقیقت نیز آزمونی برای بردباری و استقامتم بود. در اعماق قلبم مأموریتی را احساس می‌کردم که ترغیبم می‌کرد به حرکت روبه‌جلو ادامه دهم و بیش از یک دهه در انجام این کار اصرار ورزیدم.

به‌دلیل آزار و شکنجه شغلم را از دست دادم. به‌منظور تمرکز بر تهیه مطالب، به‌دنبال شغل مناسبی نبودم. مخارج خانواده اساساً به شغل همسرم بستگی داشت، و کل بودجه برای تهیه مطالب روشنگری حقیقت را نیز هم‌تمرین‌کنندگان اهدا می‌کردند. می‌دانستم اینها منابع دافا هستند، بنابراین باید مراقب‌شان باشم. بنابراین، پول اهدایی هم‌تمرین‌کنندگان را جدا از سایر بودجه‌ها نگه می‌داشتم. اگر تصادفاً آنها را با هم مخلوط می‌کردم، از پول خودم برای جبران آن استفاده می‌کردم تا مطمئن شوم از پول سایر تمرین‌کنندگان برای هزینه‌هایم استفاده نکرده‌ام.

افکار درست و اعمال درست

تزکیه مستلزم تمرکز بر روند است نه نتایج. برای نمونه، زمانی که دستگاه‌ها از کار می‌افتادند، سایر تمرین‌کنندگان به این نکته اشاره می‌کردند که ابتدا باید خودمان را تزکیه کرده و سپس دستگاه را تعمیر کنیم. شغل عادی من تعمیر و نگهداری مکانیکی بود، بنابراین وقتی چاپگر خراب می‌شد، اولین فکرم این بود که تعمیرش کنم. بعداً با مطالعه فا و خواندن مقالات تبادل تجربه هم‌تمرین‌کنندگان در هفته‌نامه مینگهویی، فهمیدم مهم‌ترین چیز این است که در طول روند تهیه مطالب ذهنیتم را اصلاح کنم، وابستگی‌ام را به ناشکیبایی از بین ببرم، و رفتارم را اصلاح کنم. در نتیجه خطاهای کمتری وجود دارد.

استاد بیان کردند:

«پس، درحالی‌كه هر كاری را در ارتباط با اعتباربخشی به فا انجام می‌دهید، شامل انجام كارهایی به‌عنوان یک گروه و انجام كارهایی به‌طور فردی، خودتان فكر می‌کنید و تلاش می‌كنید كه راهی را برای حل‌كردن مشكلاتِ سخت پیدا كنید. و هنگامی كه دربارۀ كارها فکر می‌کنید، اینكه از نگرش‌های بشری استفاده ‌كنید، یا از افكار درست یک تزكیه‌كننده، سبب کسب نتایج متفاوتی برای شما خواهد شد.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2003 آتلانتا»)

با پیشرفت اصلاح فا و نیاز به نجات مردم، مطالب مختلفی را با اطلاعاتی درباره فالون دافا و آزار و شکنجه تهیه کردیم: کتابچه‌ها، نشان یادبود و دی‌وی‌دی‌های نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، دی‌وی‌دی‌های شن یون و غیره. حتی نمی‌توانم به یاد آورم که آن دی‌وی‌دی‌های نفیس شن یون چگونه تهیه شد، اما اکنون احساس می‌کنم که واقعاً با کمک استاد انجام شد.

باید مطالب را برای مناطق اطراف نیز تأمین می‌کردیم. تجربه فراهم‌کردن مطالب برای هم‌تمرین‌کنندگان نیز روندی برای تزکیه شین‌شینگم بود. در بیشتر موارد آنها را با اتومبیل خودم می‌‌بردم و تحویل می‌‌دادم. اما برای مدتی، در دروازه‌های عوارضیِ روی پل‌ها و جاده‌ها، اغلب مأموران پلیس مسلح به اسلحه حضور داشتند. ابتدا کمی ‌عصبی بودم، اما بلافاصله به یاد این سخنان استاد ‌افتادم:

«نیروهای کهن جرئت ندارند جلوی روشنگری حقیقت ما یا نجات موجودات ذی‌‌‏شعور را بگیرند. آنچه کلیدی است این است که وقتی کارها را به انجام می‌‌‏رسانید به آنها اجازه ندهید از شکاف‌ها در وضعیت ذهنی‌‌‏تان سوءاستفاده کنند.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2002 در بوستون»)

بنابراین، برای از‌بین‌بردن مداخله افکار درست فرستادم و احساس کردم که خیلی قدبلند شده‌ام. با حمایت استاد، هر بار با افکار درست به سلامت گذشتم.

رهاکردن وابستگی به خانواده

در سال 2018 به سیدنی نقل‌مکان کردیم. دخترمان دو فرزند دارد و قبلاً پنج سال در سیدنی زندگی کرده بود. خیلی خوشحال بودیم که دوباره به او ملحق شده‌ایم. اما مادرشوهر دخترم که او‌ نیز تمرین‌کننده دافا است، به ما گفت که کانبرا واقعاً به نیروی انسانی نیاز دارد، به‌ویژه جلوی سفارت چین. فکر کردم من تازه وارد سیدنی شده‌ام و نمی‌توانم کار زیادی انجام دهم، بنابراین تا زمانی که بتوانم به فا اعتبار ببخشم و به نجات مردم کمک کنم، واقعاً مهم نیست کجا هستم. اما پس از آن مجبور شدم از همسر و دخترم جدا شوم، زیرا همسرم باید به دخترم کمک می‌کرد از فرزندان خردسالش مراقبت کند و نمی‌توانست با من به کانبرا بیاید. تصمیم سختی بود. با این حال، به خودم گفتم که باید وابستگی عاطفی‌ام را به خانواده رها کنم.

از آنها خداحافظی کردم و راهی کانبرا شدم. اندکی بعد به فعالیت‌های روشنگری حقیقت تمرین‌کنندگان کانبرا پیوستم. بدون توجه به آب و هوا، چه در هوای آفتابی و چه در هوای بارانی، دائماً به سفارت چین رفته‌ام. در آنجا بنرها را آویزان می‌کنیم، تمرینات را انجام می‌دهیم و افکار درست می‌فرستیم. تمرین‌کنندگان کانبرا از ساعت 7:45 صبح تا 5:30 بعدازظهر به‌نوبت در مقابل سفارت چین حضور دارند. ما به‌خوبی همکاری می‌کنیم. بنرهای ما، مانند «فالون دافا خوب است» و «آزار و شکنجه فالون گونگ را متوقف کنید،» به عموم اجازه می‌دهند حقیقت را ببینند. افرادی که در حال رانندگی هستند اغلب بوق می‌زنند تا حمایت خود را نشان دهند، یا با علامت دست تأییدمان می‌کنند.

یک سال بعد، همسرم به من در کانبرا ملحق شد و حالا با هم به سفارت می‌رویم. یک روز در تعطیلات کریسمس درحالی‌که تمرینات را انجام می‌دادیم، صدای توقف اتومبیلی را در کنار جاده شنیدم. چشمانم را باز کردم و دیدم خانم مسنی به‌آرامی پیاده شد. او به‌سمت ما آمد و همسرم به او سلام کرد. او دو جعبه شکلات بسته‌بندی‌شده زیبا در دست داشت، آنها را در دست همسرم گذاشت و چند کلمه‌ای گفت و سپس با چشمانی اشکبار به‌آرامی ‌به‌سمت اتومبیل بازگشت. با دیدن بیداری مردم، خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتم.

زمستان‌های کانبرا بسیار سرد است و هوا زود تاریک می‌شود. گاهی با باد سرد یخبندان و باران شدید همراه است. تمرین‌کنندگان به من می‌گفتند زود به خانه بروم. افکارم این بود که کارهای مربوط به اعتباربخشی به دافا قابل مصالحه‌کردن نیستند. درکم این بود: زمانی که رویش توافق کرده‌ایم جلوی سفارت باشیم، باید نظم و ترتیب داده شده باشد. اگر کسی با یک رابطه تقدیری می‌آمد، اما من زودتر می‌رفتم، او نمی‌توانست بنرهای ما را ببیند یا حقیقت را بفهمد؛ ممکن بود فرصت نجات را از دست بدهد. آیا حضور در آنجا مسئولیت ما نبود؟ شاید این فرصتی بود که او هزاران سال منتظرش بود. بنابراین، هر بار که به سفارت می‌رومتا زمان توافق‌شده در آنجا می‌مانم.

مشارکت در پروژه‌های دیگر برای نجات مردم

استاد بیان کردند:

«روشنگری حقایق و نجات موجودات ذی‌شعور کارهایی هستند که باید به انجام برسانید. چیز دیگری برای شما وجود ندارد که به انجام برسانید. چیز دیگری در این دنیا نیست که نیاز باشد به انجام برسانید.» («آموزش فای ارائه‌شده در کنفرانس فای 2015 نیویورک»)

من در چند پروژه دیگر برای نجات مردم شرکت کرده‌ام.

در نیمه دوم سال 2019 شروع به ترویج شن یون کردیم. بروشورهای شن یون را در صندوق‌های پستی مردم توزیع می‌کردیم. چند نفر از ما ساعت 5 صبح راهی مناطق مختلف حومه شهر یا شهرهای کوچک می‌شدیم تا بروشورها را توزیع کنیم. تابستان بود. گرچه هوا گرم بود، هرچه بیشتر راه می‌رفتم، سبک‌تر، قوی‌تر و پرانرژی‌تر می‌شدم. می‌دانستم که استاد کمکم کرده و تشویقم می‌کنند. استاد، متشکرم! گاهی آهنگ‌هایی را که تمرین‌کنندگان ساخته‌اند می‌خواندم. در پایان روز احساس خوشحالی و شادی می‌کردم. از آن زمان به بعد با کانبرا بیشتر آشنا شدم. در ابتدا، یکی از هم‌تمرین‌کنندگان ما را راهنمایی می‌کرد تا بروشور توزیع کنیم، اما بعداً توانستم خودم با اتومبیل به اطراف بروم و این کار را انجام دهم.

پس از شیوع ویروس ح‌ک‌چ، عمیقاً احساس کردم که اصلاح فا به‌سرعت در حال پیشرفت است. این پاندمی جان افراد زیادی را گرفت. با اندیشیدن به سخنان استاد در هنگ یین 3:

استاد بیان کردند:

«مریدان دافا یگانه امید برای نجات مردم هستند.» («یگانه امید،» هنگ یین 3)

احساس فوریت فزاینده‌ای برای نجات مردم داشتم. زمانی که پاندمی تازه شروع شده بود، کانبرا در قرنطینه بود. فکر کردم: «چگونه می‌توانم برای روشنگری حقیقت و نجات مردم بیرون بروم؟» اما پس از آن اپک تایمز ویژه‌نامه‌ای را برایمان ارسال کرد که حقیقت را درباره ح‌ک‌چ فاش می‌کرد. همراه بسیاری از تمرین‌کنندگان کانبرا بیرون رفتم تا این روزنامه را در صندوق‌های پستی مردم توزیع کنیم. بعداً، مقالاتی درباره معرفی فالون دافا و ویژه‌نامه‌های اپک تایمز بیشتری منتشر شد که ح‌ک‌چ را افشا می‌کرد. در اینجا می‌خواهم از آن هم‌تمرین‌کنندگان برای ارائه مطالب روشنگری حقیقت تشکر کنم. من و همسرم اغلب بیرون می‌رویم و با هم آنها را توزیع می‌کنیم. گاهی یک منطقه کامل را در عرض چند روز پوشش می‌دهیم.

هم در چین و هم در استرالیا، در پروژه تماس تلفنی خودکار برای روشنگری حقیقت شرکت داشته‌ام. برای صرفه‌جویی در هزینه، گوشی‌های دست‌دوم زیادی خریدم. نرم‌افزار و شماره تلفن‌های تماس خودکار را نصب کردم، اما متوجه شدم که برای بازکردن قفل گوشی‌ها به یک رمز عبور نیاز دارم. آن را نداشتم، پس باید چه‌کار می‌کردم؟ فکر کردم از استاد کمک بخواهم. آرام شدم و افکار درست فرستادم. یادم نیست چقدر آنجا نشستم که ناگهان گروهی از اعداد در ذهنم ظاهر شد. بلافاصله آنها را یادداشت و روی تلفن‌ها اعمال کردم. آن اعداد را چند بار با ترکیب‌های مختلف امتحان کردم، بعد قفل گوشی باز شد! اشک در چشمانم حلقه زده بود. حتی حالا که این را می‌نویسم دوباره اشک در چشمانم حلقه زده است! استاد متشکرم!

اهمیت حفظ افکار درست

در پروژه‌هایی مانند راهپیمایی اتومبیل‌ها، توزیع روزنامه و دادخواست و غیره نیز شرکت کرده‌ام. در حین تعامل با هم‌تمرین‌کنندگان، گاهی اختلافاتی رخ می‌دهد، اما متوجه شدم بون توجه به اینکه فکر می‌کنم حق با من است و سایرین اشتباه می‌کنند، همه اینها به تزکیه من مربوط می‌شود.

استاد بیان کردند:

«کمتر به کوتاهی دیگران نگاه بیندازید،...» (آموزش فا در کنفرانس فا در استرالیا)

سعی کردم افکار بدم را درباره هم‌تمرین‌کنندگان از بین ببرم تا هیچ شکافی بین ما وجود نداشته باشد، و نیروهای کهن ‌نتوانند از شکاف‌های ما سوءاستفاده کنند و مانع تلاش‌های ما برای نجات مردم شوند.

با خودم فکر کردم: «اگر می‌توانیم برای نجات مردم عادی که آنها را نمی‌شناسیم، هر کاری و هرچیزی را انجام دهیم، چرا نمی‌توانیم با سایر تمرین‌کنندگان مهربانانه رفتار کنیم؟ همه تزکیه‌کنندگان قسمت‌هایی دارند که به‌خوبی تزکیه نشده است. وقتی کاستی‌های آنها را می‌بینم فقط باید همکاری کنم. این چیزی است که استاد می‌خواهند.» وقتی متوجه تضاد بین تمرین‌کنندگان می‌شوم، افکار درست می‌فرستم تا جنبه‌های خوبشان را تقویت کنم و عناصر منفی را که بین آنها شکاف ایجاد می‌کند از بین ببرم.

عمیقاً می‌دانم که فقط وقتی خودم را به‌خوبی تزکیه کنم می‌توانم افراد بیشتری را نجات دهم. وضعیت تزکیه خودم تعیین‌کننده قدرت و اثربخشی نجات مردم است.

نوشتن این مقاله تبادل تجربه برایم سخت بود. یکی از هم‌تمرین‌کنندگان پیشنهاد کرد تجربیاتم را یادداشت کنم، اما مدام قلم را برمی‌داشتم و سپس آن را زمین می‌گذاشتم. سپس خوابی دیدم که در آن از من خواستند دو مسئله ریاضی را حل کنم. نمی‌دانستم چگونه آن را انجام دهم. یکی از همکلاسی‌ها کمکم کرد آنها را حل کنم. بعد از دادن آنها به استاد 100 امتیاز گرفتم. می‌دانستم که استاد تشویقم می‌کنند، بنابراین این تبادل تجربه را به‌سرعت نوشتم و آن را به هم‌تمرین‌کننده‌ای دادم تا ویرایشش کند. استاد سپاسگزارم! هم‌تمرین‌کنندگان سپاسگزارم!

(ارائه‌شده در کنفرانس آنلاین تبادل تجربه فالون دافای استرالیا در سال 2021)

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.