(Minghui.org) اخیراً تعدادی از همتمرینکنندگان در منطقۀ ما فوت کردهاند و همه ما نسبتاً ناراحت هستیم. در عین حال، احساس میکنم که باید از چنین حوادثی درسهای مثبت بگیریم و براساس فا دربارۀ آن آگاه شویم تا بتوانیم حتی بهتر عمل کنیم.
میخواهم برخی از درکها و تجربیات تزکیهام را به اشتراک بگذارم، که شامل دریافتهایی از به اشتراکگذاری گروهی و تبادل نظر فردی با تمرینکنندگان نیز میشود. آنچه من در اینجا به اشتراک میگذارم به سطح تزکیهام محدود میشود. لطفاً به هر مورد نامناسبی اشاره کنید.
وفای به عهدمان
استاد مقاله جدیدی با عنوان «بیدار شوید» منتشر کردهاند. درک خود من این است که تزکیه ما همراه با پیشرفت اصلاح فا به مرحله بسیار جدی رسیده است، که طی آن افراد فاقد صلاحیت از بین میروند درحالیکه مریدان دافا نیز درحال آزمایششدن هستند. همه با آزمونهایی تحت شرایط مختلف روبرو هستند.
برای مریدان دافا، یکی از الزامات این است که ببینیم آیا به عهدی که با زندگی خود امضا کرده بودیم، عمل کردهایم یا نه. بهطور خاص، این آرمونی است دربارۀ اینکه چگونه به استاد در نجات موجودات ذیشعور کمک میکنیم، آیا قلبمان صرف نجات مردم میشود، آیا وقتمان صرف نجات مردم میشود، و آیا رفتارمان بر اساس نجات افراد است.
مأموریت مریدان دافای دوره اصلاح فا نجات مردم است. اما، از آنجا که ما در میان مردم عادی زندگی میکنیم، با بدنی بشری و افکار مردم معمولی، ممکن است تحتتأثیر جامعه عادی نیز قرار بگیریم یا آلوده شویم، و ممکن است در تزکیه سست شویم و احساس وظیفه و مسئولیت خود را کماهمیت جلوه دهیم. بنابراین، بسیار مهم است که رابطه بین کار و زندگی خود در بین مردم عادی و مأموریت خود برای نجات مردم را مشخص کنیم.
استاد در جوآن فالون بیان کردند:
«گفتهاند:"آمدنم به این دنیا مانند اقامت در هتل است. پس از مدت کوتاهی بهسرعت اینجا را ترک میکنم." بعضی از مردم صرفاً به این مکان دل خوش کردهاند و علاقهای به رفتن ندارند. آنها خانه واقعی خود را فراموش کردهاند.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)
ما نه تنها باید خودمان به خانه بازگردیم، بلکه باید همه موجودات ذیشعور را که نجات یافتهاند، با خود ببریم. این مأموریت عظیم و بسیار چالشبرانگیز است، و تنها با انجام خوب مطالعه فا، تمرینات، و فرستادن افکار درست میتوانیم از مداخلههای جامعه عادی رها شویم.
همچنین بسیار مهم است که تعادل خوبی بین تزکیه شخصی و اصلاح فا، بین زندگی و کار در میان مردم عادی و نجات افراد حفظ کنیم. ما باید در اصلاح فا به استاد کمک کرده و به عهد و پیمان خود عمل کنیم درحالیکه دائماً خودمان را بهطور جدی و کوشا بهبود میبخشیم.
درک من درباره «تزریق واکسن»
استاد اصل فا دربارۀ «کارمای بیماری» را توضیح دادهاند، و همه ما میدانیم که تزکیهکنندگان نیازی به تزریق یا دارو ندارند. ما بهعنوان تمرینکنندگان باتجربه و قدیمی، این اصول را بهخوبی درک میکنیم. اما، درخصوص این موضوع که «آیا باید واکسینه شویم»، نیاز به درک عمیقتری دارد.
اگر درک ما مبتنی بر نگرانیهایی است مانند اینکه آیا واکسن به بدن ما آسیب میزند و اینکه آیا دریافت واکسن مانند تزریق، مصرف دارو و درمان است، این درک نسبتاً جزئی و سطحی است.
در ابتدا درباره آن اصول فا نیز اندیشیدم و فکر کردم که یک تزکیهکننده به واکسن نیاز ندارد زیرا بدن ما پاک شده است و نباید به چیزهایی مانند واکسن آلوده شود. اما، این درک یک تزکیهکننده در مرحله ابتدایی است.
سپس فکر کردم: ما به این دلیل که احساس ناخوشی داریم و نیاز به درمان با تزریق یا دارو پیدا میکنیم، واکسن را دریافت نمیکنیم. واکسیناسیون به یک پدیده اجتماعی تبدیل شده است، نوعی راه رهایی که مردم در جامعهای که دائماً درحال بسته شدن است به دنبال آن هستند. گرچه این یک راهحل اشتباه است، اما اکنون یک اقدام و هنجار اجتماعی توسط دولت است، که بازتابی از تغییرات کیهانی در جامعه بشری است.
استاد همچنین به ما گفتهاند که ما هیچ تعهدی برای تغییر جامعه نداریم. بهعنوان مریدان دافا، اولویت اصلی ما باید این باشد که چگونه مردم را تحت چنین پدیده کیهانی نجات دهیم.
برای مثال، درحال حاضر بسیاری از تئاترها نیاز دارند که هم اجراکنندگان و هم کارکنان شن یون بهطور کامل واکسینه شوند. آیا باید با امتناع از واکسینهشدن از نجات مردم دست بکشیم؟ آیا قرار است به پاکسازی بدن خود بچسبیم یا برای نجات مردم خود را فدا کنیم؟
همه با چنین آزمایشاتی روبرو هستند. اگر دیدگاهمان را براساس خودمان قرار دهیم و پاکسازی بدن خود را بالاتر از هر چیز دیگری قرار دهیم، قطعاً تصمیم در عدم تزریق واکسن خواهد بود. اگر فکر خود را بر نجات مردم بنا کنیم، در صورت لزوم واکسینه میشویم، حتی اگر درنتیجۀ آن ناراحتی جسمی داشته باشیم. ما واکسن میزنیم زیرا این اقدامی است که باید انجام دهیم تا بتوانیم مردم را نجات دهیم.
واقعیت این است که حتی اگر این واکسن را دریافت کنیم، بههیچوجه روی بدن ما تأثیر نخواهد گذاشت، زیرا گونگ موجود در بدن ما هر گونه باکتری یا ویروسی را در جامعه عادی از بین میبرد، ناگفته نماند که ما از محافظت استاد برخورداریم. چون ما از اول به دنبال آن ویروسها و مواد بد نبودیم، نمیتوانند روی ما تاثیر بگذارند.
از منظری دیگر، جهان جدید به «نوعدوستی» بهعنوان معیار خود نیاز دارد، و مریدان دافا باید از طریق تزکیه تلاش کنند تا «روشنبينی درستِ ازخودگذشتگی و نوعدوستی را كسب كنيد.» (کوتاهینداشتن در سرشت بودایی، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر) حتی در روشهای کوچک تزکیه در گذشته، ماجرای بودا میلارپا وجود داشت که برای نجات گیشی تساکپوهوای مغرور، شیر سمی نوشید، چه رسد به ما که در دافا تزکیه میکنیم. اگر از ترس آلودهشدن خودمان از نجات مردم دست بکشیم یا خودمان را محدود کنیم، آیا این مانند قراردادن گاری جلوی اسب نیست؟
بدیهی است که ویژگی «خودخواهی» و «خودپرستی» جهان قدیم تا سطوح بسیار بالایی میرسد. استاد اصل «فداکاری و جانفشانی کامل» را در «هماهنگی کامل» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر، بهعنوان یک الزام برای مریدان دافا به ما آموختند.
مشاهده از طریق «کارمای بیماری» کاذب و نفی همه نظم و ترتیبات نیروهای کهن
وقتی محنتها و ازبینبردن کارما اتفاق میافتد، اولین فکر ما باید روی فا باشد و باید تلاش کنیم تا خود را در فا اصلاح کنیم. به عنوان مثال، وقتی محنتهای فیزیکی را تجربه میکنیم، آیا اولین فکر ما این است که آنها را چیز خوبی بدانیم یا بد؟
استاد مدتهاست به ما گفتهاند:
«هر آنچه در طول تزكیهتان تجربه میکنید -- خواه خوب باشد یا بد -- خوب است، چراکه فقط بهدلیل اینکه درحال تزکیه هستید پدیدار میشوند.» («به کنفرانس فای شیکاگو»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد سوم)
خط بالا ساده به نظر میرسد، اما چیزهای زیادی وجود دارد که باید روشن شود. اگر بتوانیم یک محنت فیزیکی را بهعنوان چیز خوبی در نظر بگیریم و آن را با آرامش بپذیریم، آنگاه نهتنها به ما کمک میکند تا کارما را از بین ببریم، بلکه به ما فرصتی میدهد تا درک کنیم که کجا در تزکیه شینشینگ و درک اصول فا کوتاهی کردهایم. و بر این اساس خودمان را اصلاح کنیم. اگر با افکار درست عمل کنیم، بهراحتی میتوانیم بر محنت غلبه کنیم، زیرا شرایط تزکیه را برآورده کردهایم.
اما اگر اولین فکر ما هنگام مواجهه با محنت فیزیکی این باشد که آن چیز بدی است، بهطور غریزی آن را رد میکنیم و ممکن است مضطرب و دچار ترس شویم یا برای خلاصشدن از شر «کارمای بیماری» تلاش کنیم، یا منفعلانه محنت را تحمل کنیم و درنتیجه وابستگیهای بیشتری را رشد دهیم. سپس، با بدتر شدن محنت، ممکن است افکار درست کمتری داشته باشیم، چه رسد به داشتن اعمال درست. درنتیجه، آزمایش احتمالاً مدت زیادی طول خواهد کشید. حتی اگر به ما فرصتهایی داده می شود تا خودمان را بهبود ببخشیم، اگر نتوانیم مطابق با الزامات زندگی کنیم، احتمالاً با گذشت زمان، محنتها وحشتناکتر میشوند.
در واقع، روند ازبینبردن کارما واقعاً برای رشد و بهبود روشنبینی ما است. تزکیهکنندگان واقعی بیماری ندارند، اما ما ازبینبردن کارما را تجربه میکنیم و میتوانیم احساس ناراحتی کنیم و علائم فیزیولوژیکی داشته باشیم.
اگر ذهن فردی ناراحتی جسمی را با علائمی که علم پزشکی در جامعه عادی به رسمیت میشناسد مرتبط کند و آن ارتباط را بپذیرد، در این صورت او قبلاً در دام ظاهر بیماری کاذب افتاده است.
هرچه بیشتر کسی نتواند متوجه تصویر واقعی شود، آزمایش بزرگتر و محنت طولانیتر خواهد بود. به همین دلیل است که برای برخی از افراد غلبه بر «کارمای بیماری» بسیار دشوار است، زیرا درک نادرست آنها ازبینبردن کارما را به «کارمای بیماری» تبدیل کرده است که سپس به «بیماری» تبدیل میشود. این را خودشان پدید آوردند. اگر کسی نتواند در آزمون قبول شود، برای خودش دردسر ایجاد میکند.
برخی از تمرینکنندگان زمانی که ازبینبردن کارما را تجربه میکردند، تصمیم میگرفتند خود را ببندند. آنها در را میبستند و بر ازبینبردن کارما در خانه به عنوان اولویت اصلی خود تمرکز میکردند، و فکر میکردند که پس از غلبه بر ازبینبردن کارما، کار دافا را انجام خواهند داد. اما، هر چه بیشتر این گونه رفتار میکردند، مدت بیشتری طول میکشید تا کارمای خود را از بین ببرند و محنتهایشان جدیتر میشد. آنها هر چند وقت یکبار، به «بهبود کارمای بیماری» در خانه عادت کردند.
برخی از تمرینکنندگان نیز از ترس اینکه مبادا به آنها به دیده تحقیر نگاه شود، هنگام گذر از ظاهر نادرست «کارمای بیماری»، سعی میکردند وضعیت جسمانی خود را از دیگران پنهان کنند. آنها از شرکت در مطالعه گروهی فا و تمرینات گروهی خودداری کرده و فکر میکردند: «پس از اینکه آن را سپری کردم، با دیگران در میان خواهم گذاشت، زیرا وقتی بر آن غلبه نکردم چیزی برای به اشتراک گذاشتن وجود ندارد.»
درک من این است که نیروهای کهن سعی میکنند ما را از محیط تزکیه و محیطی که در آن میتوانیم با هم پیشرفت کنیم دور نگه دارند. آنها سعی میکنند تمرینکنندگانی را که محنتهای «کارمای بیماری» را تجربه میکنند، منزوی کنند و آزار و شکنجه را تشدید کنند تا زمانی که موفق به گرفتن جان فرد شوند.
در هنگام تجربه محنت «کارمای بیماری»، بسیار آسان است به ذهنیت احتمالی مردم عادی سقوط کرد که کمی شبیه «آزمایش همه چیز برای یافتن درمان»، است. بهعنوان مثال، آنها ممکن است فکر کنند: «من در حال تجربه این «کارمای بیماری» هستم. شاید به اندازه کافی تمرینات را انجام نداده باشم.» بنابراین تمرینها را بیشتر انجام میدهند، اما وقتی پیشرفت نمیکنند، فکر میکنند: «شاید به اندازه کافی فا را مطالعه نکردهام.» بنابراین بیشتر مطالعه فا را انجام میدهند، اما شرایط آنها تغییر نمیکند. آنها سپس فکر می کنند: «شاید من در فرستادن افکار درست بهخوبی عمل نکردهام.» بنابراین آنها افکار درست را بیشتر و شدیدتر میفرستند، اما «کارمای بیماری» آنها باقی میماند.
آنها سعی می کنند «کارمای بیماری» را برای رهایی از آن از بین ببرند، و روشی که آن را انجام میدهند خود، یک وابستگی است. آنها با ظاهر کاذب «کارمای بیماری» فریب خوردهاند و از دیدن ماهیت تزکیه براساس فا در پشت ظاهر کاذب شکست میخورند. آنها به طرز فکر «تئوریکی» مردم عادی نگاه میکنند و امیدوارند که بتوانند با امتحان کردن راههای مختلف از شر «کارمای بیماری» خلاص شوند.
در واقع، «کارمای بیماری» کاذب بهعنوان راهی برای ازبینبردن کارما و پاکسازی بدن ما عمل میکند. این برای ما است که اصول فا را درک کنیم و شینشینگ خود را بهبود بخشیم. اگر بتوانیم به اصل فا درباره «کارمای بیماری» آگاه شویم، هیچ ترسی از آن نخواهیم داشت و چنین ظواهر نادرستی با ما مداخله نمیکند. در عوض، قادر خواهیم بود بهجای اینکه منفعلانه آنها را تحمل کنیم، با آنها روبرو شویم.
تمرینکنندگانی که «کارمای بیماری» را تجربه میکنند، لطفاً از جامعه تزکیهکنندگان دوری نکنند. با همتمرینکنندگان در تماس باشند و آشکارا با آنها در میان بگذارند، تا همه ما بتوانیم از طریق بهاشتراکگذاری گروهی، بهبود و ارتقا پیدا کنیم.
در عین حال، تمرینکنندگان محلی باید با فرستادن افکار درست به همتمرینکنندگانی که درحال سپری کردن محنتها هستند، کمک کنند تا عوامل شیطانی در میدانهای بُعدی خود را پاک کنند و افکار درستشان را تقویت کنند تا بتوانیم با هم بهعنوان یک بدن از پس آن برآییم.
یک زندگی طولانیشده اگر صرف نجات مردم نشود، ممکن است در خطر باشد
اگر کسی فکر اشتباهی داشته باشد و فکر کند که عمر طولانی او بهجای اینکه بهطور جدی وقف نجات مردم شود، صرف لذتبردن از جامعه عادی شود، آنگاه این زندگی در خطر خواهد بود.
برخی از تمرینکنندگان دورهای طولانی از محنتهای فیزیکی را تجربه کردند، سپس برای جراحی به بیمارستان رفتند تا تومورها، سرطان یا اندامها را خارج کنند. آنها با جستجوی معالجه پزشکی معمول جان خود را نجات دادند و به تدریج مانند مردم عادی زندگی کردند. آنها در تزکیه و نجات مردم سستی کردند و با وجود اینکه چند سال بیشتر عمر کردند، در نهایت بهدلیل بیماری شدید فوت کردند.
استاد بیان کردند:
«همه زندگیهایی که طولانی شدهاند باید صددرصد برای تمرین تزکیه استفاده شوند، نه برای زندگی کردن در میان مردم عادی. بنابراین، اگر کسی آگاه نباشد که زندگیاش یک زمانِ قرض دادهشده است، قادر نخواهد بود خودش را خوب اداره کند، و نمیتواند الزامات برای یک تمرینکننده را صددرصد پیروی کند. پس، در هر لحظه با خطرِ از دنیا رفتن مواجه خواهد شد. این مسئلهای است که مردم مسن با آن مواجه میشوند.» (سخنرانی در سیدنی)
درک من این است که، در مرحله تزکیه شخصی، یک عمر طولانیشده باید صد درصد بر تزکیه متمرکز شود، درحالیکه در اصلاح فا، شخص باید زندگی خود را کاملاً بر نجات موجودات ذیشعور متمرکز کند. اگر کسی نتواند بهطور کامل متعهد به کمک به استاد در نجات مردم و وفای به عهد و پیمان خود باشد، آنگاه عمر طولانیشده بیمعنا میشود. مردم عادی مسیر اجتنابناپذیر «تولد، پیری، بیماری و مرگ» را دنبال میکنند، درحالیکه معنای زندگی برای مریدان دافا در دوره اصلاح فا نجات موجودات ذیشعور است.
یک مرید دافای واقعی باشید و وابستگیهای اساسی را رها کنید
حدود ۲۱ سال از انتشار مقاله «به سوی کمال» توسط استاد میگذرد. ما اکنون در یک مرحله انتقالی به سمت اصلاح فای قلمروی بشری و همچنین آخرین مرحله از حرکت مریدان دافا به سوی کمال هستیم. ما واقعاً باید نگاه دقیقتری به وابستگیهای اساسی خود بیندازیم و ببینیم آیا واقعاً آنها را رها کردهایم. مطمئناً اینطور نیست که اگر یک تمرینکننده باتجربه و قدیمی هستید و برای مدتی طولانی تزکیه کردهاید، وابستگیهای اساسی شما از بین رفته است.
هنوز به یاد دارم که وقتی برای اولین بار مقاله «به سوی کمال» استاد را ۱۵ سال پیش در بوستون خواندم، چقدر شگفتزده شدم.
توسط شوهرم با دافا آشنا شدم. وقتی کتاب جوآن فالون را خواندم، احساس کردم کتاب بسیار خوبی است، اما در آن زمان برای تزکیه آمادگی نداشتم. من و شوهرم رابطه خیلی خوبی داشتیم و درواقع من وابستگی عاطفی بیشتری به او داشتم.
شوهرم پس از بهدستآوردن فا، در تزکیه بسیار کوشا بود. او جدا از تعهدات کاری، تقریباً تمام اوقات فراغتش را صرف مطالعه فا، انجام تمرینات و گسترش فا کرد. او بهسختی فرصتی برای من داشت.
در آن زمان به تازگی وارد ایالات متحده شده و با محیط جدید ناآشنا بودم. درخصوص تغییر زندگی خانوادگیمان احساس ناراحتی و فشار میکردم. گرچه چند بار با شوهرم بحث کردم، اما وقتی عزم راسخ او را برای تزکیه در دافا دیدم و هیچ راهی وجود نداشت که بتوانم او را تغییر دهم، تسلیم شدم. فکر کردم که خودم را تغییر خواهم داد و فا را با او مطالعه خواهم کرد، زیرا فقط آن وقت میتوانستیم کارها را با هم انجام دهیم و اینکه زمان بیشتری با او داشتم.
بنابراین، با وابستگی شدید به «احساسات» مردم عادی، شروع به تزکیه در دافا کردم.
پس از خواندن مقاله استاد، متوجه شدم که وابستگی بنیادیام «احساسات بشری» است و بهدلیل اینکه نمیتوانستم وابستگی عاطفی خود را به شوهرم رها کنم، تزکیه را آغاز کردم. با وجود اینکه متوجه این وابستگی بنیادی شدم، سالها طول کشید تا آن را رها کنم.
برای رابطه محبتآمیز بین زن و شوهر اهمیت زیادی قائل بودم و برای آن بسیار بیشتر از رابطه بین ما بهعنوان همتمرینکننده ارزش قائل بودم. فکر میکردم که داشتن یک رابطه عاشقانه چیز خوبی است و واقعاً از آن لذت میبردم و رهاکردن آن برایم سخت بود. سالها نتوانستم این وابستگی اساسی را در تزکیهام کنار بگذارم. با وجود اینکه فا را مطالعه میکردم و درگیر فعالیتهایی برای اعتباربخشی به فا بودم، و حتی گاهی اوقات احساس میکردم که با پشتکار و اراده بسیار خوبی عمل میکنم، هنوز نمیتوانستم این «احساسات» را در اعماق قلبم رها کنم. درواقع، حتی نمیخواستم آن را رها کنم.
استاد از طریق سایر تمرینکنندگان به من نکاتی را ارائه کردند، اما من زیاد توجه نکردم و حتی پس از فوت شوهرم به وابستگی عاطفی به او ادامه دادم.
وقتی شوهرم فوت کرد شوکه شده بودم، اما این کمکم کرد تا از وضعیت گمگشتگیام آگاه شوم. شروع به بررسی مجدد خودم کردم و در تزکیه دررابطه با آنچه در اطرافم اتفاق افتاد جدیتر رفتار کردم.
عمیقاً به درونم نگاه کردم و وابستگی بنیادیام را کشف کردم و فکر کردم: با قلبی نسبتاً ناپاک شروع به تزکیه در دافا کردم. آیا بهخاطر همین طرز فکر مردم عادی است که من همچنان در دافا ادامه میدهم؟ حالا که شوهرم رفته آبا باید باز هم تزکیه کنم؟ آیا اکنون که زندگی عاشقانه با شوهرم را از دست دادهام، همچنان میخواهم تزکیه کنم؟
از طریق مطالعه بیشتر فا و نگاه عمیق به درون، متوجه شدم که احساسات بشری، حتی اگر ممکن است توسط مردم عادی بهعنوان یک چیز خوب تلقی شود، هنگامی که ما به آن وابسته شدیم، میتواند بهشدت مانع تزکیه ما شود. افرادی که در جامعه مردم عادی تزکیه میکنند خانواده دارند و مانند مردم عادی کار میکنند. ما باید چنین هنجارهایی را حفظ کنیم و در عین حال به آنها وابسته نشویم زیرا هدف ما از آمدن به دنیای بشری کمک به استاد در اصلاح فا و نجات مردم است. تنها با رهاکردن همه احساسات بشری میتوانیم از طریق تزکیه نیکخواهی را توسعه دهیم. اگر احساسات بشری را حفظ کنیم، هیچ تفاوتی با مردم عادی نداریم. من فقط پس از فوت شوهرم به این روشنبینی رسیدم.
علاوه بر این، با وجود اینکه متوجه شدم در کجا کوتاهی کردهام، به این معنی نیست که میتوانم به استانداردهای لازم برسم و بعد از آن آزمایشهای بیشتری را تجربه کردم.
مدت کوتاهی پس از مرگ شوهرم، فروش بلیت شن یون را در یک مرکز خرید تبلیغ میکردم. هر بار که زوجهایی را میدیدم که دست در دست هم راه میرفتند، خاطرات خوشی از همسر فوتشدهام پدیدار شده و قلبم مملو از حسرت و دلتنگی برای او میشد. وابستگی سرسخت من هنوز پاک نشده بود و هنوز در میدان بُعدی من وجود داشت، بنابراین هنوز به چنین چیزهایی واکنش نشان میدادم.
هر زمان که این افکار ظاهر میشدند، آنها را رد میکردم و با اصول فا تجزیه و تحلیل میکردم و به خود یادآور میشدم که آنها از خودآگاه اصلی من نیستند، زیرا خودآگاهی اصلی من قبلاً متوجه شده بود که آنها وابستگیهایی هستند که باید کنار گذاشته شوند. آنها را تصدیق نمیکردم، حتی کمتر آنها را میپذیرفتم. چنین افکاری از خود واقعی من سرچشمه نمیگیرند، بلکه یک مداخله خارجی محسوب میشدند.
بهمحض اینکه آن افکار نادرست به ذهن من خطور میکرد، فوراً آنها را نفی میکردم و با اصول فا وابستگیها را از بین میبردم. روز به روز، چنین آزمایشهایی کمتر و کمتر شدند و وقتی زوجهای عاشق از جلوی من رد میشدند، دیگر هرگز قلبم تکان نخورد. وسوسهها چیزی بیش از نسیم ملایمی نبودند که بدون صدا و بدون هیچ اثری میوزیدند. میدانستم که وابستگی بنیادیام به احساسات و عواطف انسانی را رها کرده بودم.
فرستادن افکار درست برای ازبینبردن همه اهریمنان در میدان بُعدیام
همه ما اهمیت فرستادن افکار درست را میدانیم. استاد به مریدان دافا در دوره اصلاح فا این توانایی و قدرت را دادهاند تا اهریمن را از بین ببرند و از خود محافظت کنند. اگر نتوانیم آن را بهخوبی انجام دهیم، نه تنها با خودمان بلکه با سایر تمرینکنندگان نیز مداخله خواهیم کرد. حتی ممکن است در اثر آزار و شکنجه جان خود را از دست بدهیم.
در مقاله «آموزش در کنفرانس لس آنجلس» در سال ۲۰۰۶، وقتی شاگردی از استاد پرسید که چگونه میتوانیم واقعاً در فرستادن افکار درست پیشرفت کنیم، استاد بیان کردند:
«این طور میگویم: مریدان دافا لازم است سه کار را در مسیرشان بهسوی کمال بهخوبی انجام دهند، درست است؟ و فرستادن افکار درست یکی از آن کارهاست. اگر اینقدر مهم است، چرا نمیتوانید آن را بهخوبی انجام دهید؟! چرا فکر میکنید که آن چیز سادهای است و آن را جدی نمیگیرید؟ شما میدانید که چه قدر مهم است. گذشته از این، اگر یکی از کارها را بهخوبی انجام ندهید، آنوقت چه؟»
«نه تنها باید بخشی را که مربوط به خودتان است بهخوبی انجام دهید، بلکه به دیگران هم باید کمک کنید.» (آموزش فا در کنفرانس در لس آنجلس)
قبلاً در فرستادن افکار درست مشکلات زیادی داشتم. اتفاقی که چند هفته پیش افتاد مثل یک ترکه بیدارشوی جدی به من برخورد کرد.
یکی از همتمرینکنندگان در منطقه ما ناگهان درگذشت. شخصی به من گفت که این تمرینکننده اغلب هنگام فرستادن افکار درست کف دست خود را صاف نگه نمیداشت و حتی به خواب میرفت.
متوجه جدیبودن مشکلاتم شدم و مصمم بودم که در این زمینه پیشرفت کنم. قوانینی را برای خودم تعیین کردم: اول، هنگام فرستادن افکار درست متمرکز باشم. دوم، سعی کنم هیچ یک از زمانهای تعیینشده برای فرستادن افکار درست را از دست ندهم. سوم، اگر یکی را از دست بدهم، جبران کنم. چهارم، افکار درست را با ذهنی آرام و روشن بفرستم. پنجم، خوابآلود نباشم و همیشه کف دستم را صاف نگه دارم.
هنگام فرستادن افکار درست، سعی میکنم حالت بدن و دستم را صاف نگه دارم. اگر افکار نامربوطی به ذهنم هجوم آورند، آنها را دفع میکنم و از بین میبرم، زیرا وقتی افکار درست میفرستم چیزی نباید در من مداخله کند.
در کمتر از دو هفته، توانستم تفاوت بزرگی را احساس کنم. احساس میکردم که میدانهای بعدیام در سطوح مختلف پاک شده بودند و هیچگونه مداخله خارجی نمیتوانستند روی من تأثیر بگذارند. احساس میکردم که خودم بهطور حقیقی افکار درستی را میفرستم، و واقعاً مسئول خودم هستم.
چیزی که مرا بیشتر متعجب کرد این بود که بعد از اینکه با مشکلاتم در فرستادن افکار درست برخورد کردم، پیشرفتهای دیگری را نیز تجربه کردم. بهعنوان مثال، اکنون برای من راحتتر است که هنگام انجام تمرین مدیتیشن، درحالیکه افکاری حاکی حواسپرتی بسیار کم هستند، ذهنی آرام داشته باشم، و دیگر احساس خواب آلودگی نمیکنم. حالت بدنم نیز صاف و مستقیم است و میتوانم خودم را «به بلندی آسمان وبهطور بینظیری باشکوه» احساس کنم.
دیگر هنگام مطالعه فا احساس خوابآلودگی نمیکنم، و انرژی بیشتری دارم و میتوانم روی کاری که انجام میدهم تمرکز کنم. به نظر میرسد در نواختن ترومپت نیز به پیشرفتی دست یافتهام – انگار که به چیزهای ضروری پی بردهام. ذهنم روشنتر است و احساس میکنم با نیمی از تلاش می توانم دو برابر نتیجه بگیرم.
همه این پیشرفتها بهطور طبیعی ازطریق ازبینبردن شیطان و پاککردن میدانهای بعدیام، بدون درطلببودن به دست آمدهاند. من واقعاً معنای بهبود و ارتقا همهجانبه را تجربه کردهام. این تجربهای فوقالعاده در تزکیه است.
درگذشت همتمرینکننده و تجربه خودم به من کمک کرد تا درک کنم که ازبینبردن شیطان بسیار مهم است. اگر فرستادن افکار درست را بهخوبی انجام ندهیم، میدانهای بعدی ما حاوی بسیاری از عوامل شیطانی پنهان هستند که میتوانند گاهگاهی با ما مداخله کنند. آنها وابستگیهای ما را تقویت میکنند، ایمان ما را به فا تضعیف میکنند، افکار درست ما را کم میکنند، کارمای بیماری را بر ما تحمیل میکنند و غیره.
اگر مدت زیادی در فرستادن افکار درست عقب بمانیم و به موضوع توجه نکنیم، عوامل شیطانی را پرورش میدهیم و وقتی دائماً قویتر شوند، بهتدریج بر روح اصلی ما مسلط میشوند و محنتهایی که ایجاد کردهاند، ما را نابود میکنند.
گرچه ما در هنگام فرستادن افکار درست، تفاوت کمی در جنبه بشری خود نشان میدهیم، تأثیر آن در بعدهای دیگر میتواند بسیار عظیم باشد. رونداصلاح خودمان در بعدهای مختلف دقیقاً روند ذوبشدن ما در فا است.
همچنین متوجه شدهام که استاد نظم و ترتیبی دادهاند که من این تجربیات در فرستادن افکار درست را داشته باشم، نه فقط برای اینکه به من امکان دهد پیشرفتهای خودم را ببینم، بلکه مرا تشویق میکند که با دیگران به اشتراک بگذارم تا بتوانیم با پشتکار در تزکیه دافا با هم پیش برویم.
سخن پایانی
به این درک رسیدهام که تزکیه همراه با ازبینبردن کارما، محنتها، تحمل سختیها و غلبه بر آزمونها پیشرفت میکند و هر تجربه یک ارتقای همهجانبه در سطوح و قلمروها است. هیچ چیز در تزکیه بیاهمیت نیست، و «کوتاهیهایی» که در تزکیهمان داریم، درنهایت زمانی که به سوی کمال حرکت کنیم، مورد آزمایش قرار میگیرند. تزکیه به معنای جذب فعالانه در فا است بهجای اینکه منفعلانه آزموده شویم.
تزکیه مستلزم آن است که بتوانیم زندگی و مرگ را رها کنیم، اما برخی از ما میتوانیم «مرگ» را رها کنیم اما «زندگی» را نه. آنها متوجه میشوند که زندگی خیلی سخت است و دیگر نمیخواهند درد و بدبختیای را که هنگام ازبینبردن کارمای جدی تجربه میکنند تحمل کنند، و برخی ترجیح میدهند از دنیا بروند. برخی نمیتوانند «مرگ» را رها کنند و به محض اینکه «کارمای بیماری» را تجربه میکنند، مانند مردم عادی با آن بهعنوان یک بیماری برخورد میکنند و از مرگ میترسند. تزکیه کاری بسیار جدی است و ما باید بسیار مراقب باشیم و با جدیت لازم با آن رفتار کنیم. تزکیه مانند حرکت برخلاف جریان است: اگر نتوانیم جلو برویم، عقب میافتیم.
اگر یک فرد معمولی بخواهد کارهای بزرگی را انجام دهد، باید تلاشهای طاقتفرسایی را با تعهدی به ارزش تمام عمر انجام دهد. هدف ما به عنوان تزکیهکنندگان دافا کسب یک زندگی کاملاً جدید بهعنوان پادشاه یا فرمانروای جهانی در جهان جدید است. به کمال رسیدن ما بیش از یک تزکیه شخصی است، بلکه کمالی بزرگ برای ما همراه با موجودات ذیشعور نجاتیافته است.
چگونه می توانیم چنین وظیفه عظیمی را با نگرش حاکی از بیتوجهی درباره تزکیه انجام دهیم؟ ما مأموریتی داریم که سزاوار همه تلاشها و تعهد مجدانه ماست. امیدوارم که همه همتمرینکنندگان، ازجمله خود من، بتوانیم با ذهنی روشن و منطقی، به اصول فا روشن شویم، در هنگام مواجهه با مسائل اطرافمان، خود را بهطور محکم و استوار در فا تزکیه کنیم، و در مسیر تزکیه خود بهخوبی قدم برداریم تا بتوانیم به هدف کمال فوقالعادهای که استاد برای ما نظم و ترتیب دادند دست یابیم.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود