(Minghui.org) من در سال 1998 متولد شدم و تحصیل کرده دانشگاه هستم. مادربزرگم از همان سالی که به دنیا آمدم فالون ‌دافا را تمرین می‌کرد. وقتی بزرگتر شدم، او به من گفت: «تو می‌دانی که دافا خوب است، بنابراین باید به مردم بیشتری اطلاع دهی تا از آن آگاه شوند. این به نجات آنها کمک می‌‌کند.»

می‌دانم که دافا به من برکت داده و از من محافظت کرده است و دوست دارم درباره برخی از تجربیاتم به شما بگویم.

وقتی کودک بودم، گوشت لبه‌های دهانم اغلب عفونی بود. حتی وقتی دهانم را کمی باز می‌کردم، خون و چرک بیرون می‌آمد. اما بدون توجه به اینکه چقدر شرایط دهانم بد می‌شد، به محض اینکه در کنار مادربزرگم می‌خوابیدم، خونریزی و چرک متوقف می‌شد. من از شنیدن موسیقی تمرین فالون ‌دافا و تماشای مادربزرگم درحال انجام تمرین‌ها بسیار احساس راحتی می‌کردم. هر وقت به سخنرانی‌های ضبط شده استاد لی گوش می‌دادم یا عکس ایشان را می‌دیدم، اشک می‌ریختم. اگرچه کودک بودم و مقدار خیلی کمی می‌دانستم‌، اما هرزمان به عکس استاد در کتاب‌های دافا نگاه می‌کردم، می‌دانستم که ایشان یک فرد عادی نیستند!

همانطور که بزرگتر شدم دوست داشتم انواع و اقسام غذاهای ناسالم و مضر را بخورم و برخی از عادت‌های بد را رشد دادم. یک تاول بزرگ روی استخوان دنبالچه من ایجاد شد و دکتر گفت نیاز به عمل جراحی دارم. همچنین به منظور افزایش شانس موفقیت عمل، لازم بود که دکتر مقداری پوست از قسمت‌های دیگر بدنم گرفته تا پس از عمل جراحی آن ناحیه عفونی را بپوشاند. آن جوش چرکی‌ آنقدر درد داشت که نمی‌توانستم بنشینم، بایستم یا در هنگام خواب غلت بزنم.

مادربزرگم در طی این دوران سخت آمد و به من کمک کرد. او از من خواست جوآن فالون، کتاب اصلی دافا را مطالعه کنم. وقتی جوان بودم ‌همراه با او به سخنرانی‌های استاد گوش می‌دادم و بنابراین می‌دانستم که ایشان چه کسی هستند. مصمم شدم که جوآن فالون را با همه سعی‌ام و به‌طور دقیق بخوانم. همانطور که اطمینان داشتم، تاول خوب شد و ورم چرکی‌ام در روز سوم از بین رفت. می‌توانستم به درستی راه بروم و دوباره زندگی عادی داشته باشم. دافا واقعاً شگفت‌انگیز است!

زمان در یک چشم به‌هم زدن می‌گذرد و من اکنون یک بزرگسال هستم. در سه آزمون پزشکی شرکت کردم و سال گذشته در آنها قبول شدم. پیش از هر امتحان، درخواست می‌کردم که استاد با رحمت‌شان به ‌من خِرد عطا کنند. حتی اگرچه احساس کردم که عملکرد خوبی در آزمون‌هایم نداشتم اما باز هم در آنها قبول شدم. بارها و بارها شاهد قدرت شگفت‌انگیز دافا بوده‌ام.

یکی از آزمون‌ها در زمستان در هاربین برگزار می‌شد. من و دوستم برای شرکت در آزمون از جی‌لین به هاربین سفر کردیم. جاده‌ها یخبندان بود بنابراین سفرمان سرد و با خطر لغزندگی بود. دوستم گفت: «حدس بزن دیشب چه خوابی دیدم؟ خواب دیدم كه در حال رانندگی هستیم و چیزی در داخل ماشین بود که پرواز می‌کرد. نگاهی دقیق انداختم و متوجه شدم که روی آن نوشته شده است «فالون دافا خوب است!» ماشین‌های دیگر در طول مسیر لغزیدند اما ماشین ما بدون توقف و مشکل بود.» پس از شنیدن این حرف، چنان احساس خوشبختی کردم که می‌خواستم با صدای بلند گریه کنم: «متشکرم، استاد! متشکرم، فالون دافا!»

اگرچه هنوز یک تمرین‌کننده نیستم، اما می‌دانم که دافا خوب و شگفت‌انگیز است. دافا به من خرد عطا کرده است و همه چیز را در زندگی‌ به‌من داده است. من با گفتن تجربیاتم به مردم و اینکه فالون دافا خوب است به دافا اعتبار می‌بخشم.