(Minghui.org) درسال2007 تمرین فالون دافا را شروع کردم. مایلم چند مورد معجزه‌آسا را که در طول تزکیه‌ام تجربه کردم ‌به‌اشتراک بگذارم. در سپتامبر سال گذشته، یک شب طوفانی منطقه ما را فرا گرفت. وزش بادهای بسیار شدید و بارش سنگین باران دو روز به‌طول انجامید. پس از پایان طوفان، دیدیم که درختان کوچک‌تر از ریشه کنده شده و مزارع ذرت همسایه مسطح شده بودند.

از زمانی که مزارع ذرتم را کاشته بودم، به آنها سر نزده بودم. دوستی به ما گفت که مزارع ذرتم خسارتی ندیده‌اند. من و همسرم بیرون رفتیم تا خودمان ببینیم. گرچه هیچ کدام از ساقه‌ها نشکسته بودند، اما برخی از آنها کمی خم شده بودند. تمام ساقه‌های ذرت مزارع همسایه شکسته و روی زمین پهن شده بود. باورکردنی نبود. اگر خودم آنرا نمی‌دیدم باور نمی‌کردم.

بعداً فهمیدیم مزارع ذرتی که هیچ صدمه‌ای ندیده بودند، متعلق به افرادی بودند که واقعاً به دافا اعتقاد داشتند و از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شده بودند.

به همسرم گفتم: «استاد همه چیز به ما داده‌اند. استاد از ما حمایت کردند. ما باید از استاد تشکر کنیم.» از استاد برای محافظت نیک‌خواهانه‌شان تشکر کردیم.

درمان بیماری صرع

قبل از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کنم، بیماری صرع داشتم. به‌رغم ادامه درمان، همیشه مشکل داشتم. درسال2007 خواهرم کتاب جوآن فالون را به من داد تا بخوانم، اما نزدیک به شش ماه، کتاب را در کشویی قرار دادم، زیرا متوجه اهمیت آن نشدم.

یک روز سه فرد مسیحی سعی در تبدیل من به دین مسیحیت داشتند و به من گفتند اگر مسیحی شوم بیماری صرعم درمان خواهد شد. آنها سه روز با من صحبت کردند. ناگهان یاد کتابی افتادم که خواهرم به من داده بود. می‌دانستم که خواهرم به من دروغ نمی‌گوید، می‌خواستم کتاب را بخوانم. پس از به‌اشتراک گذاشتن افکارم با این افراد مسیحی، آنها رفتند و دیگر برنگشتند.

بعد از خواندن جوآن فالون برای اولین بار دریافتم که دافا قرار است زندگی مرا تغییر دهد. حقیقت زندگی را پیدا کرده بودم و می‌خواستم تزکیه کنم. می‌خواستم آدم خوبی شوم. خواهرم تمرین‌ها را به من آموخت و فا را با من مطالعه کرد. اگرچه در آغاز تزکیه کوشا نبودم، اما استاد از قبل شروع به پاکسازی بدنم کرده بودند و اکنون کاملاً درمان شده‌ام. متشکرم استاد.

آسیب انگشت

یک روز در سال 2007 همسرم سه ظرف توفوی یخ زده را که دوستش داده بود به‌خانه آورد و آنها را داخل یخچال گذاشت. روز بعد تصمیم گرفتم یک وعده غذا با توفو درست کنم، اما چون کاملاً یخ‌زدگی‌اش آب نشده بود، برش آن مشکل بود. درحالی که آخرین قطعه را خرد می‌کردم به‌طور تصادفی نوک انگشت اشاره چپم را بریدم.

تکه گوشت با توفو مخلوط شد بنابراین آنرا برداشتم و به انگشتم چسباندم. دو ماه بود تمرین ‌می‌کردم که خواهرم به من گفت هر وقت با مشکلی روبرو شدم این نُه کلمه را بخوانم: «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است؛ فالون دافا خوب است.» بنابراین، این عبارات را به‌طور مکرر تکرار کردم و از استاد ‌خواستم که به من کمک کنند.

به‌طورحیرت‌انگیزی، زخم آنقدر خونریزی نکرد و احساس ترس نکردم. من دافا را داشتم و می‌دانستم که استاد از من مراقبت خواهند کرد. تمرین‌ها را طبق معمول انجام دادم. خونریزی متوقف شد و احساس نگرانی کمتری کردم.

مقداری ماده ضدعفونی‌کننده روی زخم پاشیدم. در یک لحظه چرک از آن خارج شد. تحت‌تأثیر قرار نگرفتم و به‌طور معمول به تمرین‌ها ادامه دادم. بعد از شش هفته انگشتم کاملاً خوب شد. جای زخمی نبود اما ناخن انگشت کمی کج شده بود. در غیر اینصورت، افراد نمی‌توانستند بگویند که بخشی از انگشتم بریده شده بود.

خاموش کردن آتش

درسال2017 متوجه شدم که سوله انبار ذرت برادرزاده‌ام آتش گرفته است. آن به سایر سوله‌های انبار متصل است، بنابراین به‌سرعت برای کمک به اطفاء حریق به آنجا رفتم. افراد بسیاری تلاش می‌کردند تا آتش را خاموش کنند، اما آتش بیشتر و بیشتر زبانه می‌کشید و نزدیک‌تر شدن افراد به آن دشوار بود. از استاد کمک خواستم و به همسر برادرزاده‌ام گفتم که نُه کلمه را تکرار کند.

طولی نکشید که کامیون آب از راه رسید و به همسر برادرزاده‌ام گفتم که چند سطل آب بگیرد و به اطفای حریق کمک کند. آتش با کمک من و همسرم و 10 نفر دیگر خاموش شد. عواقب آن واقعاً می‌توانست فاجعه‌بار باشد زیرا انبارها به یکدیگر نزدیک هستند و آن روز باد می‌وزید.

حداقل بیست بار سطل آب را پر و خالی کردم، اما به هیچ وجه خسته نشدم. می‌دانستم که استاد به من نیرو داده‌اند. به‌طور معمول، به‌سختی می‌توانستم سطلی را که تا نیمه آب دارد حمل کنم. اینکه قادر بودیم قبل از رسیدن ماشین‌های آتش‌نشانی آتش را خاموش کنیم یک معجزه بود. متشکرم، استاد.

از طریق این حادثه، حقیقت را برای برادرزاده‌ام و همسایه‌های‌مان روشن کردم. پس از آن، افراد بسیاری از حزب کمونیست چین خارج شدند و به دافا ایمان آوردند.