(Minghui.org) درود استاد! درود هم‌تمرین‌کنندگان!

تقریباً کل سفر تزکیه‌ام با رسانه‌ها بوده است. اولین مقاله خود را در ژانویه2005، بلافاصله پس از راه‌اندازی اپک تایمز انگلیسی‌‌زبان، نوشتم. تمرین‌کننده‌ای نسبتاً جدید بودم، بنابراین درک نمی‌کردم که اپک تایمز چیست. به یاد دارم که نمی‌د‌انستم آیا می‌توانم چیزی به اندازه کافی حرفه‌ای بنویسم که منتشر شود. چندان آگاه نبودم که در آن زمان یکی از واجد شرایط‌ترین‌ها در بین همکارانم هستم.

کل زندگی‌ام قبل از تزکیه را استاد [استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا] برای این کار نظم و ترتیب داده بودند. دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی هستم. همیشه خواننده و نویسنده‌ای مشتاق بودم. کل زندگی‌ام اخبار نگاه می‌کردم و در مشاغل قبلی برای آموزش سایرین تعلیم دیده بودم.

در اوایل سال 2009، همراه شوهرم به نیویورک نقل‌مکان کردم و اولین ویراستار اخبار جهان روزنامه شدم.

در روزهای نخست، از دانش کم... به جایی رسیدیم که فهمیدیم چقدر کم می‌دانیم... تلاش می‌کردیم بفهمیم چگونه می‌توانیم چیزهایی را که نمی‌دانیم بیاموزیم. گروهی متشکل از داوطلبان پاره‌وقت بودیم که به‌طرز سستی سازمان‌دهی شده بودیم و سعی داشتیم بنیان‌های یک امپراتوری رسانه‌ای را بسازیم. به استاد و فا ایمان داشتم و بر این باور بودیم که قرار است به رسانه‌ای اصلی تبدیل شویم و نقش بسزایی در نجات موجودات ذی‌شعور داشته باشیم، اما واقعاً تصوری از چگونگی رسیدن به این هدف نداشتم.

مطمئناً در این مسیر آبدیده‌شدن‌های زیادی وجود داشت! قسمتی از ماجرایم در چند سال پیش را به اشتراک می‌گذارم، چراکه باعث تغییر ذهنیتم در کار برای رسانه‌ شد و معتقدم زمانی مؤثر و محوری برای اپک تایمز انگلیسی بود.

آگاه‌شدن به معنای بدن واحد- مسیر دشوار

در سال 2016، اپک تایمز انگلیسی پول زیادی از دست داد. یک بار دیگر، باید برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها از انتشار روزانه به چاپ هفتگی بازمی‌گشتیم.

بسیاری از غربی‌های باتجربه مطمئن بودند که مشکلات ما به‌دلیل نیروهایی است که خارج از کنترل ما هستند: جذبِ تبلیغ‌کننده دشوار بود زیرا اپک تایمز یک روزنامه چینی قومی در نظر گرفته می‌شد. اینکه اکثر فروشنده‌ها چینی بودند، کمکی نمی‌کرد. تصور می‌کردیم تلفظ نامش سخت و به‌خاطرسپردنش («ای- پُک،» «ای- پیک،» «ای- پوچ») دشوار است؛ اگر «epochtimes.com» را تایپ می‌کردید، شما را به وب‌سایتی چینی می‌برد. دائماً در حال تغییر جهت مطالب مهم روزنامه بودیم تا راه‌های پول‌ساز را دنبال کنیم، که ناامیدکننده بود زیرا احساس می‌کردیم هیچ کاری را برای زمانی به اندازه کافی طولانی انجام نمی‌دهیم تا در آن ماهر شویم. سبک مدیریت چینی را سرزنش کرده و احساس می‌کردیم مدیرعاملمان، با تمام مسئولیت‌های دیگرش، وقت کافی نمی‌گذارد که درکمان کند.

سپس، در بهار2016 فرصتی برای اپک تایمز انگلیسی‌زبان پیش آمد که پیشرفتی کرده و به‌طور مستقل فعالیت کند. به نظر می‌رسید رؤیایی به واقعیت تبدیل شده است. مطمئن بودیم که می‌توانیم به‌تنهایی بهتر عمل کنیم.

یکی از سه نفری بودم که در نهایت مسئول اقدامات روزانه تحت مدیرعاملی شدم که بیرون از گود بود.

استراتژی کسب‌وکار، تهیه مقاله‌ای بسیار باکیفیت و ارسال نمونه‌ها برای افراد مورد هدف بود و مطمئناً مردم برای سفارش تبلیغات و کسب درآمد مشترک می‌شدند.

این رویکرد مزیت داشت؛ برخی از عناصر بخشی از فرمول موفقیت‌آمیز امروز هستند، اما چیزی به‌وضوح اشتباه بود.

آن نقطه شروع ما بود که اشتباه بود: آن از تفکر منفی درباره هم‌تزکیه‌کنندگان به وجود می‌آمد. نگاه به بیرون، نه به درون، برای یافتن مشکلاتمان. کنارگذاشتنِ همکاری، فکرنکردن درباره اینکه آیا اعمال ما به سایرین آسیب می‌رساند، غرور، و بسیاری از چیزهای دیگر. این آزمایش 10 ماه طول کشید. در پایان دیگر بیشتر به جلو پیش نرفتیم.

در طول این مدت، تقریباً نام روزنامه را تغییر دادیم، زیرا معتقد بودیم این کار بسیاری از مشکلاتی را که قبلاً به آنها اشاره کردم برطرف می‌کند. کاملاً با تفکر بشری به آن نگاه می‌کردیم. معتقدم که در بُعدی دیگر، آن پیوندی مهم، شاید کیهانی، را می‌گسست. وارد کل ماجرا نمی‌شوم که چطور دوباره به هم پیوستیم. با برخی اشارات قوی، به این واقعیت پی بردیم که مسیر واقعی ما این است که تحت‌نظر هماهنگ‌کننده اصلی، بدنی واحد باشیم.

بازگشت آسان نبود. باید غرور را کنار می‌گذاشتم و می‌پذیرفتم که شکست خورده‌ایم. زمان زیادی را صرف نگاه به درون کردم. فهمیدم که تغییرات سطحی هیچ ارزشی ندارد. فقط وقتی در تزکیه رشد کنیم، وضعیت بهبود می‌یابد. قول دادم که همۀ تفکرات منفی را کنار بگذارم و بدون قیدوشرط همکاری کنم. در برابر شرایط جدید مقاومت نمی‌کردم، هیچ رنجشی را به دل نمی‌گرفتم و با تمام وجود هر وظیفه‌ای که به من محول می‌شد، انجام می‌دادم. فهمیدم که کلید قدرت ما همکاری است.

همانطور که استاد بیان کردند:

«اگر بتوانید راهی پیدا کنید تا به‌خوبی همکاری کنید، تا هم‌نظر باشید، و تمام توان خود را با همدیگر در یک جهت به‌کار ببندید، آن‌گاه، با توانایی‌هایی که دارید، واقعاً یک نیروی متوقف‌نشدنی خواهید شد. بنابراین چیزی که می‌خواهم بدانم این است، آیا باید منتظر بمانیم تا بهتر تزکیه کرده باشید قبل از اینکه به آن نزدیک شویم و توان [جمعی] خودتان را افزایش دهید؟ (خنده) فقط اگر بتوانید از عهده این برآیید تا آن را انجام دهید درحالی‌که مسائل بسیار سخت است، وضعیتتان تغییر خواهد کرد و در خصوص کارهایی که قرار است انجام دهید به‌خوبی عمل خواهید کرد.» («آموزش فای ارائه‌شده در جلسه اپک تایمز»)

احتمالاً تعدادی کافی از ما از طریق این تجربه رشد کردند زیرا همه چیز پس از این به‌سرعت تغییر کرد! اندکی پس از تحلیف چهل‌وپنجمین رئیس‌جمهور بود و با تغییر اوضاع کیهانی در آمریکا، مسیر گسترده‌ای پیش رویمان باز شد. رسانه‌های انگلیسی از آن زمان در مسیر موفقیت مداوم بوده‌اند.

همچنین می‌توانستم ببینم که خیلی در تفکر خودخواهانه گیر کرده‌ام، درحالی‌که فقط این مشکلات را در زاویه منظر کوچک خودم در مقایسه با کل شرکت می‌دیدم. وقتی تصمیم ‌گرفتم با تمام وجود همکاری کنم، ناگهان ‌توانستم بابت باری که بر دوش هماهنگ‌کننده اصلی بود قدردانی کنم: برخورد با درگیری‌های بین‌فردی کارمندان، شکایت‌های همه، هر بحران مالی جدید و حملات مداوم در این بُعد و غیره.

اغلب فکر می‌کنم رسانه‌ ما شبیه ارکستر شن یون است. برای اولین بار تاکنون، سازها و سبک‌های شرقی و غربی با هم تلفیق شدند و با هماهنگی موسیقی‌ای را ساختند که قبلاً وجود نداشت. رسانه‌های ما نیز باید با هماهنگیِ طرف‌های غربی و چینی خود چیزی را خلق کنند که قبلاً وجود نداشته است.

امروز مانند یک ارکستر در حال اجرا هستیم. بنابراین بسیاری از مدیران و کارمندان ارشد رسانه انگلیسی‌زبان از چینی‌ها هستند. آنها از طریق سال‌ها آبدیده‌شدن و قلبی خالص برای همکاری برای رسیدن به موفقیت رسانه‌ انگلیسی‌زبان، تجربه عمیقی را به ارمغان آورده‌اند. فقط با نگاهی به بازاریابی، خدمات مشتری، وب‌سایت‌های ما، رسانه‌های اجتماعی، نویسندگان، تهیه‌کنندگان تلویزیون، ویراستاران ویدئو و غیره... مشخص است که این رسانه انگلیسی‌زبان بدون استعدادهای چینی‌مان قطعاً نمی‌توانست عمل کند.

کلام آخر در خصوص ازبین‌بردن افکار منفی درباره هم‌تزکیه‌کنندگان. از طریق این تجربه فهمیدم که اگر کارکنان به افکاری منفی درباره هماهنگ‌کننده اصلی بچسبند، او به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند ما را به‌خوبی هدایت کند. تصور کنید صدها نفر در بُعدهای دیگر این ماده چسبنده سیاه را به‌سمت او پرتاب می‌کنند؛ چقدر آن را برایش سخت‌تر می‌سازیم؟ درکم این است که او همه دانش را خودش ندارد، اما اگر با افکار درست قوی از او حمایت کنیم، دقیقاً خرد لازم را به دست خواهد آورد. استاد او را در آن سِمت قرار دادند. وظیفه من این است که نظم و ترتیبات استاد را دنبال کنم نه اینکه موانعی ایجاد کنم.

حسادت و دوست نزدیکش، ذهنیت خودنمایی

یکی از وابستگی‌هایی که خیلی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنم حسادت است. دیگری خودنمایی است. به‌تازگی فهمیده‌ام که این دو، دوستان بسیار صمیمی ‌هستند.

یادم می‌آید حدود 10 سال پیش، تمرین‌کننده‌ای به‌طور ناخواسته چیزی مانند این گفت: «ازدواج با چنین تمرین‌کننده توانمندی که همه تحسینش می‌کنند چگونه است؟» کمی‌ در هم فرو رفتم. «بنابراین مردم ما را اینگونه می‌بینند؟ شوهرم عالی است و من کاری نمی‌کنم که قابل تصدیق باشد؟» به‌طرزی تحقیرآمیز جواب دادم و گفتم كه هرگز درباره این موضوع اینطور فكر نكرده‌ام. اما این جریان به‌وضوح بر من فشار آورد.... حسادتم را برانگیخت و اعتمادبه‌نفسم را دچار تزلزل کرد.

البته از آموزه‌های جوآن فالون می‌دانم که حسادت یک وابستگی جدی است:

«موضوع حسادت بسيار جدی است زيرا به‌طور مستقيم بر اين مسئله‌ كه آيا بتوانيد عمل تزكيه‌تان را کامل کنيد تأثير می‌گذارد. اگر حسادت از بين نرود، تمام افکاری که تزکيه کرده‌ايد شکننده می‌شوند. اين قانون وجود دارد: اگر در مسير تزكيه، حسادت از بين نرود، فرد نمی‌تواند به ثمره حقيقی نائل شود، مطلقاً نمی‌تواند به ثمره حقيقی نائل شود.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

بنابراین هر وقت اینگونه فکر می‌کردم مچ خودم را می‌گرفتم. آن در بسیاری از شرایط متفاوت ناگهان متجلی می‌شود، اما این عقیده و تصور چسبنده لایه‌های زیادی دارد.

چیزی که کمک می‌کند این است که به یاد داشته باشیم حسادت مانند این است که آرزو کنیم نظم و ترتیب شخص دیگری مال ما باشد که اساساً یعنی به آنچه استاد برایمان نظم و ترتیب داده‌اند اعتماد نداریم. همچنین یادآوری این نکته برایم مفید است که وقتی صحبت از هم‌تزکیه‌کنندگان می‌شود، حسادت احمقانه است زیرا ما همگی بدنی واحد هستیم. عجیب‌غریب خواهد بود که انگشتم به زانویم حسادت کند. بدتر این است که حسادت انگشتم بهانه‌ای به نیروهای کهن بدهد که زانوانم را ضعیف کنند، به‌طوری‌که زانوان نتوانند وزن بدن را تحمل کنند.

به‌تازگی متوجه لایه دیگری از این وابستگی زشت شده‌ام و چقدر خطرناک است! من یک برنامه آموزش روزنامه‌نگاری را اداره می‌کنم. از پاییز2018، حدود 50 نفر در این برنامه رسمی شرکت کرده‌اند و بیش از 100 نفر دیگر نسخه آنلاینش را دیده‌اند.

در بین جلسات، به مکان‌های مختلفی سفر می‌کردم تا در زمینه جذب نیرو کار کنم. به اروپا، استرالیا، کانادا و شهرهای ایالات متحده رفتم. به‌عنوان بخشی از سخنرانی‌ام، از یکی از افرادی که این دوره را پشت سر گذاشته بودند، به‌عنوان یک نمونه موفق درخشان یاد می‌کردم. توضیح می‌دادم که او تمرین‌کننده‌ای جدید بود و اندکی پس از انتقال به نیویورک از او خواسته شد به این آموزش بپیوندد. او بسیار خوب عمل کرد و در مدت کوتاهی پس از فارغ‌التحصیلی در گزارش‌دهی در صحنه بسیار حرفه‌ای عمل کرد. ویدئویی را نشان می‌دادم که خانواده‌اش چقدر به او افتخار می‌کرد. ماجرایش به‌طرزی باورنکردنی برای نیروهای بالقوه الهام‌بخش بود!

اما درحالی‌که همه اینها را به اشتراک می‌گذاشتم، همیشه این احساس را داشتم که نباید این کار را انجام دهم، اینکه انتخاب‌کردن تمرین‌کننده‌ای خاص و تمرکز بر او و قراردادنش در معرض دید همه او را به هدفی برای نیروهای کهن ‌تبدیل می‌کند. اندکی بعد، این تمرین‌کننده رسانه‌ را ترک کرد و واقعاً در تزکیه خود در کشمکش بود. به‌شدت احساس مسئولیت می‌کنم! در ابتدا به سایرین فکر نکرده بودم. گفتارم را تزکیه نکرده بودم و خودنمایی می‌کردم و به جهانیان نشان می‌دادم که چقدر عالی عمل کردم و چنین روزنامه‌نگار جدید و موفقی را آموزش دادم. این جریان همچنین باعث شد که بفهمم همه مسیرهای ما چقدر درهم‌تنیده هستند؛ هیچ‌یک از ما، جدا نیستیم. اقدامات ما قطعاً سایرین را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

عبور از چرخه ترس- منیت- شک

بزرگ‌ترین وابستگی‌ام، چیزی که زیر سایر وابستگی‌ها قرار دارد، ترس است. حسادت و خودنمایی در واقع ترس از این است که به اندازه کافی خوب نباشیم یا به‌اندازه کافی ‌خوب دیده نشویم. ازدست‌دادن آبرو نیز به کل آن ترس‌های بزرگ چسبیده است. ترس از اشتباهات بزرگ و زیان‌بار، و سپس افرادی که درباره این اشتباهات می‌دانند. در نتیجه، سعی می‌کنم از به‌عهده‌گرفتن نقش‌های خیلی عمومی ‌فرار کنم. به خودم می‌گویم که در پشتیبانی و آموزش سایرین بسیار بهتر هستم که واقعیت دارد، اما این بهانه‌ای مناسب برای مواجه‌نشدن با وابستگی‌هایم است. نیروهای کهن تدبیراتی اندیشیده‌اند که این ترس را به روشی بسیار قانع‌کننده تغذیه کنند: عمدتاً، انبوهی از شواهد به من می‌گویند تزکیه‌کننده‌ای شایسته نیستم.

از زمان شروع تزکیه، در تلاش برای دستیابی به استاندارد در چیزهای پایه‌ای و سطح ابتدایی بوده‌ام: ذهنم آن دریای دائماً متلاطم است. نمی‌توانم هنگام انجام مهم‌ترین کارها آرامش و تمرکز داشته باشم. چشمانم را می‌بندم و قبل از اینکه بفهمم، صحنه‌های پیچیده تصادفی در ذهنم بازی می‌کنند. هنگام خواندن تعالیم، فرستادن افکار درست یا هنگام مدیتیشن احساس خواب‌آلودگی می‌کنم. هر وقت بخشی از فا را می‌خوانم درباره اینکه این وضعیت چقدر بد است، درباره اینکه الزامات اساسی چیست، یا هر زمان که تمرین‌کننده دیگری متوجه می‌شود خواب‌آلود هستم و آن را به خاطرنشان می‌کند، این فقط تأیید می‌کند که تا چه اندازه کوتاهی کرده‌ام و فوراً اعتمادبه‌نفسم را از دست می‌دهم. این باعث می‌شود که بخواهم در یک حفره عمیق بخزم و پنهان شوم. این باعث می‌شود که بیشترین درد و رنج را در تزکیه‌ام متحمل شوم. می‌دانم که نیروهای کهن ‌از دیدن واکنش من به این روش خوشحال هستند، اما شواهد آنقدر قانع‌کننده است که به‌سختی می‌توان استدلالشان را رد کرد.

همه اینها باعث می‌شود از این بترسم که اگر چیز مهمی ‌را بپذیرم، کاستی‌هایم باعث ضرر و زیان شود، آن کار به‌خوبی انجام نشود و در ملأعام شرمنده ‌شوم.

به‌اشتراک‌گذاشتن این موضوع دشوار است، زیرا موانع موجود در آن را پشت سر نگذاشته‌ام. در یادداشت‌هایم بخش‌های مفیدی از فا را یافتم که قبلاً یاداشت کرده بودم، درک‌هایی که درباره آن داشتم، و افکار تشویق‌کننده هم‌تمرین‌کنندگان، اما حقیقت این است که آن هنوز هم با شدت زیادی همراهم است. همچنین بسیار تمایل دارم آن را به‌طور کامل افشا کنم، از ترسِ اینکه مردم درباره‌ام قضاوت کنند- بنابراین تصمیم گرفتم حداقل این یک ترس را از بین ببرم. گاهی فکر می‌کنم در تزکیه‌ام رنج زیادی را متحمل نشده‌ام، بنابراین شاید این محنت بزرگم باشد.

به‌تازگی، بخشی را خواندم که درباره اراده برجسته بود.

استاد بیان کردند:

«هنگام مطالعه فا به خواب می‌روید، در حین خواندن کتاب می‌خوابید، در حین انجام تمرین هم به خواب می‌روید. شما هنوز حتی مرحله اولیه را نگذرانده‌اید. این موضوعی از قدرت اراده شماست! همان‌طور که می‌دانید، درطول تزکیه‌تان، نه‌تنها تمام عناصری که وجود انسانی‌تان را شکل می‌دهند، سعی دارند شما را در عبور از انسان‌بودن متوقف کنند، بلکه همه چیزهایی که محیط انسانی را تشکیل می‌دهند، به شما اجازه نخواهند داد که ترک کنید. شما باید از همه چیز عبور کنید و بر همه نوع امتحان سخت غلبه کنید. بزرگ‌ترین تجلی، رنج‌هایی است که آنها برای شما ایجاد می‌کنند. رنج به شکل‌های مختلف می‌آید، و خواب‌آلودگی یکی از آنها است. افرادی که قادر به تزکیه نیستند یا آنهایی که کوشا نیستند، متوجه نمی‌شوند که این یک نوع سختی است. شما قادر نیستید فا را بدست آورید- آن به شما اجازه نمی‌دهد که فا را مطالعه کنید- اما هنوز آگاه نیستید که این یک امتحان سخت است. بجز حالتی که قلب شما با فا نباشد یا نخواهید تزکیه کنید، چرا بر آن غلبه نمی‌کنید؟ قدرت اراده‌تان را تقویت کنید. اگر یک شخص به‌سادگی با غلبه بر خواب‌آلودگی بتواند یک بودا شود، می‌گویم آن بسیار ساده خواهد بود. اگر شما حتی نتوانید از یک مانع کوچک مانند این عبور کنید، چگونه خودتان را تزکیه خواهید کرد؟» (آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگچون)

قدرت اراده به معنای داشتن اراده‌ای قدرتمند، خودآگاه اصلی قوی، است. فرهنگ لغت، اراده را چنین توصیف می‌کند: «عزمی ‌راسخ که به شخص اجازه می‌دهد کار دشواری انجام دهد.» واضح است که باید اراده‌ام را تقویت کنم و اجازه ندهم نیروهای کهن به‌راحتی ناامیدم کنند.

به‌یاد‌داشتن اینکه همه چیز برای تزکیه‌مان است

این پارادوکس است. درحالی‌که زمان‌های زیادی حس می‌کنم که شایستگی یک تمرین‌کننده‌بودن را ندارم، همزمان احساس می‌کنم که از موجودی بشری بودن فاصله گرفته‌ام. مخصوصاً یاد گرفته‌ام که اگر به خاطر داشته باشم هرچیزی که با آن مواجه می‌شویم، برای تزکیه‌مان است و هیچ‌چیز تصادفی نیست، اکثر مشکلات خیلی ناچیز می‌شوند.

ماجرای نهایی ضربه اولیه را نشان می‌دهد، اما آن در افشای آن وابستگی‌های پایدار فوق‌العاده مفید بود.

مدت کوتاهی پس از اینکه ان‌تی‌دی انگلیسی شروع کرد به تولید برنامه‌های خبری روزانه، مجری شدم. در ابتدا نمایش‌های ما از قبل ضبط می‌شد، بنابراین اگر اشتباه می‌کردیم، هیچ نگرانی نداشتیم، فقط دوباره امتحانش می‌کردیم. پس از مدت کوتاهی، به پخش زنده روی آوردیم. یک روز، اشتباه بسیار بزرگی کردم. بعد از یک قسمت، در حال مالیدن پودر به بینی‌ام بودم که دوربین به سمتم برگشت. بدبخت شدم. چند نفر آن را دیدند؟ چه کسانی احتمالاً در حال تماشا بودند؟! چه فکری می‌کردند؟!

درست روز بعد، به من گفتند که دیگر نیازی به مجری ندارند. می‌دانستم که در حال آموزش کسی هستیم، اما هیچ‌کسی نگفت چه کسی جایگزین خواهد شد. احساساتی شدم. احساس می‌کردم خرد شده‌ام، مثل اینکه اخراج شده باشم. ازآنجاکه دلیلش را نگفتند، خلأها را با توضیحات خودم پر کردم: ‌دلیلش پودرمالیدن به بینی‌ام است. کسی شکایت کرد چون به اندازه کافی خوب نیستم یا شاید به این دلیل است که وقت بیشتری برای آموزش داشته باشم یا شاید...

اما دلیلش بی‌ربط است زیرا یادم آمد که آن را تزکیه در نظر بگیرم. در یک گفتگو می‌دیدم که وابستگی‌های بسیار زیادی مرا تحت‌تأثیر قرار می‌دهند: شک به خود، حسادت، ترس، از‌دست‌دادن آبرو و خودنمایی.

اما این نظم و ترتیبی به شیوۀ دیگری نیز بود. آن ماه‌های مجری‌گری به من اجازه داد مهارت‌های انتقادی را که در حال ازدست‌دادنشان بودم، کسب کنم. من روزنامه‌نگاری پخش را (با کمک متخصصان خارجی) آموزش می‌دهم، اما شخصاً تجربه صحبت‌کردن در دوربین، خواندن از یک تله‌پرامپتر یا تجربه پخش زنده را نداشتم. همچنین یاد گرفتم که چگونه آرایش کرده و موهایم را (به‌نوعی) مرتب کنم، و لباس‌های مناسبی تهیه کنم. برای زمانی طولانی می‌خواستم این چیزها را یاد بگیرم، اما «وقت نداشتم» و تسلیم وابستگی‌ به تنبلی و تمایل به موردتوجه‌نبودن و غیره می‌شدم.

چند ماه بعد، وقتی شروع به اجرای برنامه‌ای، با زمان بسیار کم برای آماده‌سازی، کردم، به همه اینها احتیاج پیدا کردم.

وقتی استقامت داریم، معجزات اتفاق می‌افتند

با نگاهی به 16 سال گذشته، واقعاً معجزه‌آسا است که چقدر به جلو پیش آمده‌ایم. در آن زمان نمی‌توانستم تصور کنم که به من حقوق پرداخت شود، چه رسد به اینکه یک‌میلیون نفر برای خواندن اپک تایمز و تماشای ویدئوهای ما هزینه کنند.

در خصوص ان‌تی‌دی انگلیسی، پیشرفت حتی سریع‌تر بوده است. وقتی حدود 2.5 سال پیش برای اولین بار به ان‌تی‌دی رفتم، در حال آماده‌سازی اولین اخبار پخش‌شده‌مان بودیم: هر روز 15 دقیقه برای رسانه‌های اجتماعی. امروز، ان‌تی‌دی انگلیسی حدود 30 ساعت در هفته محتوای اصلی را در یک ایستگاه 24ساعته برای ده‌هامیلیون خانوار در 30 ایالت و روی یک شبکه کابلی در انگلیس پخش می‌کند، که گسترش بیشتری در آینده خواهد داشت.

برای من، این یک اعتباربخشی قدرتمند به فا است و نشان می‌دهد که وقتی منیت را رها کنیم، مانند بدنی واحد همکاری کنیم و تزکیه را در اولویت قرار دهیم، به معنی واقعی کلمه هیچ محدودیتی برای آنچه می‌توانیم به دست آوریم وجود ندارد.

البته آزمایش‌هایی وجود خواهد داشت، همه اینها درباره نحوه برخورد ما با آنها است. و اگر تمام‌وقت و هرروزه با تمرین‌کنندگان کار می‌کنید، دقیقاً اینجاست که آزمایش‌های ما اتفاق می‌افتند.

استاد بیان کردند:

«بنابراين از حالا به بعد در تزکيه‌تان با هر‌ نوع‌ رنجی‌ مواجه‌ خواهيد‌ شد. چگونه‌ می‌توانستيد‌ بدون آنها تزكيه‌ كنيد‌؟ اگر همه‌ با هم‌ خوب‌ بودند، بدون‌ هيچ تضادی در تلاش برای پيشی‌گرفتن، و هيچ‌چيزی با ذهن‌تان مداخله نمی‌کرد، آيا فقط با نشستن در اینجا، شين‌شينگ‌تان رشد می‌کرد؟ اين‌گونه نيست. يک شخص مجبور است که خود را در موقعيت‌های واقعی آبديده کند- اين تنها راهی است که می‌توانيد رشد کنيد.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

همانطور که با وابستگی‌های شخصی خود به حسادت و خودنمایی برخورد کرده‌ام، احساس می‌کنم این عناصر نیز کاهش یافته‌اند. در گذشته، رقابت و حسادت زیادی بین اپک تایمز و ان‌تی‌وی (حداقل در سمت انگلیسی) وجود داشت. اگر کسی از رسانه‌ای به رسانه دیگر می‌رفت، این یک ضرر و خیانت به حساب می‌آمد. امروز، ما دست در دست هم کار می‌کنیم، هرچه را که مورد نیاز است، بدون هیچ‌گونه تردیدی تکمیل می‌کنیم، و هر دو رسانه را قوی‌تر می‌‌سازیم.

مطمئناً دیدن این معجزات کمکم کرده ایمانم به دافا افزایش یابد و بر مقداری از تردیدم درباه خود غلبه کنم. هیچ‌یک از ما به‌طور تصادفی اینجا نیستیم و به‌خاطر اینکه بخشی از رسانه‌ هستم بسیار ممنون هستم و احساس می‌کنم ممتاز هستم.

در گذشته، وقتی مدیرعاملمان هدف ظاهراًغیرممکنی را تعیین می‌کرد، با ادب سر تکان می‌دادم، اما واقعاً فکر می‌کردم: «این خوب به نظر می‌رسد. حالا واقعاً به چه چیزی می‌توانیم دست یابیم؟» اما امروز، این اعداد را می‌شنوم و فکر می‌کنم: «عالی است، بنابراین این قدم بعدی است.» به‌راستی، هیچ‌چیزی غیرممکن به نظر نمی‌رسد.

اگر واقعاً خوب تزکیه کنیم، همانطور که استاد بیان کردند: «درهای مقابل شما که زمانی بسته بودند باز خواهند شد و جاده عریض خواهد شد.» («آموزش فای ارائه‌شده در جلسه اپک تایمز»)

اغلب از من سؤال شده که چطور توانسته‌ام اینقدر طولانی اینجا بمانم، آیا در خصوص ترک‌کردن اینجا مخصوصاً در سخت‌ترین زمان‌ها فکر کرده‌ام؟ از نظر من پاسخ ساده است: استاد درباره نقشی که رسانه‌ها باید در اصلاح فا ایفا کنند، به ما گفته‌اند و این به‌خودی‌خود اتفاق نخواهد افتاد. محنت‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند. اگر وقتی مشکلات ناگهان و عمیقاً ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند جواب تسلیم‌شدن باشد، آنگاه مطمئناً کشتی غرق می‌شود و همراه آن همه موجودات ذی‌شعوری که قرار است نجاتشان دهیم غرق می‌شوند و من اجازه نمی‌دهم که این اتفاق بیفتد. بنابراین، می‌دانم که باید در مسیرم باقی بمانم.

استاد، متشکرم! هم‌تمرین‌کنندگان، متشکرم!

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی‌‌است.