(Minghui.org) در گذشته در سفر تزکیه خود اشتباهات قابل توجهی مرتکب شده‌ام و همیشه درگیر این منطق نابجای خودم بودم که نیروهای کهن دیر یا زود مرا برای آزار و شکنجه مورد هدف قرار خواهند داد. هرچه در تصوراتم شرایط خطرناک‌تری را می‌پروراندم، آنها بیشتر بروز می‌کردند. اتفاقاتی برایم روی می‌داد، مانند دریافت تماس از شخصی که فکر می‌کردم پلیس است، گشت‌زنی ماشین‌های پلیس در اطراف محل زندگی‌ام و اینکه هم‌تمرین‌کننده‌ای به من می‌گفت که پلیس در تلاش برای دستگیری‌ من در محل کارم است.

حادثه خطرناک دیگری بعد از اتمام یک فعالیت مرتبط با دافا در حین رانندگی به سمت خانه رخ داد. در طی 13ساعت رانندگی در بزرگراه، نیروی مکش فوق‌العاده‌ای را از طرف ماشین‌های عبوری احساس می‌کردم که دائماً ماشین ما را به سمت خود می‌کشید. شاید به این دلیل بود که خسته بودم و در تاریکی دید خوبی نداشتم. در حالی که محکم فرمان را نگه داشته بودم، از بنیان‌گذار فالون دافا، استاد لی کمک خواستم. با کمک استاد و افکار درست قوی‌ام به سلامت  به خانه رسیدم. پشت لباس‌هایم خیس عرق شده بود.

استاد بیان کردند:

«اگر شما، بعنوان یک شاگرد [دافا]، شرایط [و درخواست‌های] استاد را دنبال نکنید، قطعاً مسئله‌ ساده‌ای نیست. نیروهای کهن برای همه‌ مریدان دافا مجموعه‌ای از چیزهای خودشان را نظم و ترتیب داده‌اند، بنابراین اگر یک مرید دافا شرایط [و درخواست‌های] استاد را دنبال نکند، باید این‌طور باشد که در حال پیروی از نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن است. نیروهای کهن ذاتاً سختی‌ها و آزمایش‌های غول‌آسایی هستند که در تمام زمان‌ها شما را همراهی می‌کنند، متمرکز بر این نکته که آیا در اصلاح- فا مریدان دافا قادر هستند قدم پیش گذارند.» (ذهن‌تان هشیار باشد)

درکم این است که همانطور که ما زندگی پس از زندگی بازپیدا می‌شویم، نیروهای کهن هرگونه فکر و اندیشه ما را درست می‌کنند. بنابراین می‌توانیم هر چیزی که به آن فکر می‌کنیم یا هر کاری که انجام می‌دهیم و مطابق با دافا نیست را به نیروهای کهن نسبت دهیم؛ این یا مسیر نیروهای کهن است یا مسیر استاد. سختی‌هایی که در شکل بیماری، حبس، بی‌خانمانی یا از دست دادن درآمد با آن روبرو می‌شویم، همگی می‌توانند جلوه‌ای از نظم و ترتیب نیروهای کهن باشند. کاملاً اعتقاد داشتم که می‌توانم با اصلاح خود مطابق با فا گناهانم را جبران کنم. قاطعانه نظم و ترتیبات نیروهای کهن را رد کردم.

 مدام به خودم یادآوری می‌کردم: «همۀ خطاهایی که مرتکب شده‌ام توسط نیروهای کهن [که من هیچ کنترلی بر آنها نداشتم] نظم و ترتیب داده شده است، بنابراین آنها را به‌عنوان بخشی از خودم نمی‌پذیرم. من آمده‌ام تا به استاد در اصلاح فا كمک كنم، به فا اعتبار ببخشم و در مورد آزار و شكنجه به مردم بگویم. هدف آزار و شکنجه اهریمنی قرار نخواهم گرفت. افراد می‌توانند با شرکت نکردن در آزار و شکنجه، طرف درست را انتخاب کنند. حتی کسانی که اصلاح‌ناپذیر هستند، مجاز به مداخله با من نیستند. از نظم و ترتیبات استاد پیروی می‌کنم، نه از نظم و ترتیبات نیروهای کهن.» با در نظر داشتن این موضوع،  هر زمان که افکار درست می‌فرستم، یک میدان انرژی قوی در اطرافم احساس می‌کنم.

دریافتم که بسیاری از تمرین‌کنندگان این ذهنیت را دارند که انجام هرگونه فعالیت اعتباربخشی به فا خطرناک است. با آزار و اذیت اخیراً تشدید شده [از طرف مقامات] این امری عادی به‌نظر می‌رسد.

سال گذشته، شروع به بررسی دقیق همه افکارم کردم. هر وقت برای اعتباربخشی به فا بیرون می‌رفتم، در پشت ذهنم همیشه در فکر خطر گرفتار شدن بودم. در آغاز، افکار درست می‌فرستادم تا این افکار نادرست را ازبین ببرم. اما طولی نکشید که فهمیدم که این افکار از خودم نیستند، بلکه توسط نیروهای کهن به من تحمیل شده‌اند. تصمیم گرفتم ذهنم را روی افرادی متمرکز کنم که می‌خواستم به آنها دسترسی پیدا کنم؛ بگذارید من حامل خبرهای خوب برای هرکسی باشم که به‌طور اتفاقی ملاقات می‌کنم و آنها آنجا خواهند بود و منتظر هستند تا با آنها صحبت کنم. دیگر نگران امنیت خودم نبودم.

با گذشت زمان، متوجه شدم که ترس به آرامی محو و افکار درستم قویتر شد. ترس هنوز هم گاهی اوقات ظاهر می‌شود، اما نادیده گرفتن آن برایم بسیار آسان است. معتقدم ذهنیت مثبت ما تأثیر عمده‌ای روی اطرافیان‌مان دارد. آنها تمایل خواهند داشت به جای مخالفت با ما، خود را با دافا همسو کنند و نیرویی برای خوبی باشند. این قدرت دافا است وقتی که ما افکار درست قوی داشته باشیم.

استاد بیان کردند:

«با قلبی که سابقاً داشتید تزکیه کنید، و کمال قطعی است.» (آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ نیویورک بزرگ)

درکم از سخنان استاد دو برابر شده است. اولاً، ما باید به همان اندازه که در آغاز کوشا بودیم، در تزکیه خود کوشا باشیم. دوم، قبل از آزار و شکنجه، تمایل‌مان به اعتبار بخشیدن به فا خالص و ساده بود. هیچ دلیلی برای ترسیدن وجود نداشت. برای بازیابی قلبی که زمانی داشتیم، ذهن ما باید مانند گذشته پاک باشد. زمان در حال اتمام است، بنابراین تغییر در تفکرمان ضروری است.

استاد در این قطعه از شعر «زندگی جدید» از هنگ یین  بیان کردند:

«تصورات تغيير می‌كند،
فاسد نابود می‌شود،
نور و روشنايی نمايان می‌شود.»

با پیروی از گفته‌های استاد، با تغییر در تصورات بشری خود از سایه ترس خارج شده‌ام. اکنون  همیشه از جانب استاد احساس امنیت و محافظت می‌کنم.

استاد در این قطعه از  شعر «پیوند استاد و مرید» از هنگ یین2 بیان کردند:

«اگر افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد استاد نیروی آسمانی را برمی‌گرداند.»

 از لطف بی‌کران استاد سپاسگزارم. نمی‌توانم تعداد دفعاتی را بشمارم که در طول 20سال گذشته معجزات استاد را تجربه و مشاهده کرده‌ام.