(Minghui.org) قبلاً در سمتهای مدیریت پروژه در صنعت ساختوساز کار میکردم. وقتی تمرین فالون دافا را شروع کردم، چین درحال گذر از اصلاحات اقتصادی بود و بسیاری از مردم، ازجمله کسانی که در صنعت ساختمان هستند، به هر قیمتی بهدنبال منافع مادی بودند.
محل کار من شرکتی دولتی بود و بودجه دولتی دریافت میکرد. پیمانکاران ساختوساز اغلب از هر روشی استفاده میکردند ازطریق دادن هدایای نقدی و غیرنقدی به اعضای تیم مدیریت، قراردادها را از آن خود کنند. این آزمونی برای همه اعضای تیم ما بود.
تمرین دافا و زندگی براساس اصول آن یعنی «حقیقت، نیکخواهی، بردباری»، قلمرو معنوی مرا ارتقا داد. درنتیجه در کارم باوجدان و وظیفهشناس و دقیق شدم.
وقتی مسئولیت نظارت بر قراردادهای پروژهها به من سپرده شد، به خودم یادآوری کردم که نباید تحت تأثیر اثرات بد جامعه قرار گیرم و باید از پذیرفتن هدیه خودداری کنم. به همین دلیل، توانستم معاملات بهتری را تضمین کنم و مقدار زیادی در بودجه ساختوساز، برای شرکتم صرفهجویی کردم. از آن زمان، شرکتمان نهتنها از من خواست مسئول قراردادهای مربوط به پروژههای ساختمانی جدید باشم، بلکه مسئولیت تسویهحساب پروژههای تعمیرات لجستیک و محوطهسازی را نیز به من سپرد.
بعداً دادستانی محلی تقریباً همه افراد شرکتمان را بهدلیل فساد مورد بازجویی قرار داد و من تنها کسی بودم که مورد بازجویی قرار نگرفتم.
استاد بیان کردند:
«این تنها مکان باقیمانده از سرزمین پاک در دنیای بشری است. این نوع از محیط میتواند حقیقتاً اخلاقیات موجودات بشری را ترفیع دهد و آن را اصیل و باشکوه گرداند. آن میتواند آنان را به افرادی خوب تبدیل کند، و میتواند افراد بسیار بد را تغییر دهد و آنها را به بهترین حالت خود بازگرداند. اکنون آیا میتوانید به من بگویید بهغیر از دافا چهچیزی میتواند به تمام این دست یابد؟ ما میتوانیم به این دست یابیم، و به همین دلیل است که افراد بسیار زیادی آمدهاند.» (آموزش فا در کنفرانس کانادا)
پس از اینکه حسابرس داخلی ما بهدلیل دریافت رشوه محکوم شد، شرکت مرا به سمت او منصوب کرد. در آن زمان هیچ حسابرسی مستقل شخص ثالثی وجود نداشت. سمت حسابرسی داخلی بالاترین ناظر تمام پروژهها بود و موقعیت بسیار قدرتمندی به حساب میآمد. من از تعالیم استاد پیروی میکردم و کارم را بهخوبی انجام میدادم.
یک سال بعد، شرکتمان تحت سازماندهی مجدد قرار گرفت. واحدهای تابعه، دیگر سمت حسابرسی داخلی نداشتند. کارکنان باید برای سِمَتهای دفتر مرکزی با هم رقابت میکردند. احساس میکردم مدت زیادی در سمت حسابرسی نبودهام و باید حسابرسان باتجربهتری وجود داشته باشند. بنابراین برای هیچ یک از سمتهای دفتر مرکزی درخواست ندادم.
چند هفته بعد، رئیس جدید بخش حسابرسی داخلی دفتر مرکزی با من تماس گرفت و پرسید که چرا برای یک سمت درخواست ندادهام. افکارم را با او در میان گذاشتم. او گفت که دوست دارد از من دعوت کند در دفتر مرکزی کار کنم، چراکه به افرادی مانند من نیاز دارند.
مردد بودم، زیرا این کار دشوارتر بود و به شایستگیهای بالاتری نیاز داشت. چند روز بعد، رئیس دوباره با من تماس گرفت و خواست که اصلاً نگران نباشم، زیرا کاملاً از من حمایت خواهد کرد. او از من خواست که پیش بروم و خودم را برای یک جلسه توجیهی شغلی آماده کنم.
همه رؤسا در بخش حسابرسی داخلی که بهتازگی در دفتر مرکزی تأسیس شده بود بهعنوان قاضی در جلسه توجیهی شغلی حضور داشتند. بعد از اینکه درباره تجربه کاریام صحبت کردم، به داوران گفتم: «اگر نامزدهای دیگری وجود دارند که صلاحیت بیشتری دارند، لطفاً ابتدا آنها را مد نظر قرار دهید.» بعداً یکی از داوران در خلوت از مدیر وقتم پرسید که چرا من این حرف را زدم. مدیرم در پاسخ گفت: «او همیشه همینطور است و همیشه اول به سایرین فکر میکند.»
بعداً در یک جلسه، رئیس یکی از بخشها به من گفت: «پانزده نفر در واحد ما همه پس از شکست دادن سایر رقبا استخدام شدند و شما تنها کسی بودید که واقعاً از شما دعوت شد که [بدون نیاز به رقابت با سایر متقاضیان] به ما بپیوندید.»
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود