(Minghui.org) از زمانی که مینگهوی کرواتی راه‌اندازی شد، آن برای من یکی از مهم‌ترین مکان‌ها برای تزکیه شین‌شینگم، گسترش بینشم، و برای کار مستمر روی روشنگری حقیقت از طرق مختلف بوده است. در ابتدای همکاری‌ام با مینگهویی، اصلاً نمی‌توانستم تصور کنم که نظم و ترتیبات استاد درخصوص همکاری‌ام با این پروژه چقدر دقیق بوده است. این جریان همچنین به من یادآوری می‌کند که تمام جنبه‌های زندگی‌ام به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا، با دقت نظم و ترتیب داده شده است تا بتوانم تزکیه کنم و عهدی را که با استاد بسته‌ام، محقق سازم.

به‌تازگی کنفرانس فایی در یکی از کشورهای اروپایی برگزار شد. آن فرصت فوق‌العاده‌ای برای تقویت همکاری بین تمرین‌کنندگان محلی بود. همچنین تمام فعالیت‌هایی که چند روز قبل از کنفرانس انجام شد، مانند اولین بازدیدِ گروه مارش تیان گوئو، فرصتی عالی برای روشنگری حقیقت برای مردم محلی بود. گرچه من ساکن آن کشور خاص نیستم، اما با اشتیاق خودم را وقف سازماندهی برخی از رویدادها کردم. معتقد بودم که عهد من شامل شرکت در برخی رویدادها می‌شود و عقاید و تصوراتی مانند دوری، مانع محسوب نمی‌شوند. غلبه بر آن‌ها آسان بود.

بعد از اتمام آن رویدادها، نظرم این است که تمام فعالیت‌های روشنگری حقیقت، و نیز خود کنفرانس فا، بسیار موفقیت‌آمیز بودند. با این حال، چند چیز مرتبط به کار در مینگهویی، چندان موفقیت‌آمیز نبودند، اما فرصتی خارق‌العاده برای بهبود شین‌شینگم بودند.

نوشتن گزارش برای مینگهویی و فرصت‌هایی برای نگاه به درون

هنگام آماده شدن برای این کنفرانس فا، چون باید مسئولیت‌ها و برخی مسائل سازمانی تعریف می‌شد، بسیار متمرکز بودم و به جزئیات توجه داشتم. از هم‌تمرین‌کنندگان پرسیدم که آیا می‌توانند وظایفی را بر عهده بگیرند، و حالت ذهنی انعطاف‌پذیری داشتم. کل روند به‌طور طبیعی پیش رفت و همکاری خیلی خوب بود. با این حال، به‌طور اتفاقی برنامه مربوط به گزارش‌دهی برای مینگهویی را با چنین جزئیاتی شرح ندادم. یعنی در طول ارسال پیام‌ها برای اعضای تیم، از یکی از اعضای تیم خواستم عکس‌هایی بگیرد و از جزئیات فعالیت‌ها و نیز جزئیات کنفرانس فا یادداشت‌برداری کند. از او خواستم گزارش‌هایی بنویسد تا برای مینگهویی چینی و انگلیسی ارسال کنیم. سپس به صحبت درباره جزئیات مختلف فعالیت‌ها ادامه دادیم. بعداً که به این موضوع فکر کردم، متوجه شدم که به‌نوعی پذیرفتم آن شخص مسئول گزارش‌ها و تصاویر مربوط به فعالیت‌های مرتبط و کنفرانس فا است. ما تیمی کوچک هستیم و فردی را نداریم که مختص گزارش‌دهی درباره رویدادهای زنده باشد، بنابراین این وظیفه برای آن تمرین‌کننده، موضوع جدیدی نیز بود.

روز بعد از کنفرانس فا، او به من اطلاع داد که با انواع مختلف وظایفی که بر عهده دارد سرش بیش از حد شلوغ است و با توجه به برنامه زمانی‌اش، نمی‌تواند طی چند روز آینده گزارشی برای مینگهویی بنویسد. او پیشنهاد کرد که می‌توان مجموعه‌ای از بینش‌های همه آن تمرین‌کنندگانی که در این فعالیت‌ها و کنفرانس شرکت داشتند، گردآوری، و آن را به‌عنوان گزارش‌ برای مینگهویی ارسال کرد. علاوه بر این، می‌توانیم از عکس‌های باکیفیتی که تمرین‌کننده‌ای محلی گرفته است استفاده کنیم. بعد از خواندن پیامش متحیر شدم، عصبانی شدم و از او رنجش به دل گرفتم که روش انجام کارهایمان را تغییر داده است. برایم قابل‌درک بود که سرش شلوغ است، و واقعاً به این خاطر سرزنشش نمی‌کردم، اما رنجشم ناشی از این فکر بود: «چرا اینقدر بی‌مسئولیت است؟ چرا حالا، روز بعد از تمام شدن فعالیت‌ها، می‌گوید که نمی‌تواند چیزی بنویسد؟» ناامید شده بودم.

وقتی جلسه عادی‌مان را برگزار کردیم، او همان حرفش را تکرار و تأکید کرد که لازم نیست حتماً یکی از اعضای تیم گزارش را بنویسد و مشکلی نیست اگر بینش جمعیِ تمرین‌کنندگان شرکت‌کننده در این رویدادها را به‌عنوان گزارش ارائه دهیم. با شنیدن این حرف، احساس کردم که آن در یک سطح درست است، اما ممکن است بهانه‌ای هم باشد. با خودم فکر کردم: «البته در کشورهایی که تیم مینگهوییِ خودشان را ندارند، می‌توان به این شیوه گزارش‌دهی کرد، اما ما یک تیم داریم. اگر حالا تمایل نداریم این وظیفه را خودمان انجام دهیم، پس هدفمان چیست؟ اگر در گزارش‌دهی درباره فعالیت‌های تمرین‌کنندگان نقش اصلی را ایفا نکنیم، چرا حتی یک تیم مینگهویی داریم؟»

در طول جلسه با لحنی به‌نوعی سرد صحبت کردم و تمایل داشتم بیشتر درباره آن بحث کنم، اما در عین حال درک می‌کردم که در این جریان، باید درسی برای من وجود داشته باشد، بنابراین تا جایی که می‌توانستم سعی کردم زیاده‌روی نکنم. بعداً به درون نگاه کردم و دلیل گزارش‌دهی درباره رویدادها را به یاد آوردم. چرا از او خواستم گزارش‌ها را بنویسد؟ زیرا او تمرین‌کننده‌ای قدیمی است، در راه‌اندازی تیم مینگهویی ما نقش داشت و همچنین در کشور دیگری زندگی می‌کند. بنابراین فکر می‌کردم که او مطمئناً به اندازه تمرین‌کنندگان محلی در کل فعالیت‌ها تعهد و وظیفه‌ای ندارد، بنابراین می‌تواند عکس بگیرد و گزارش بنویسد. او در ظاهر، و به درک من، بهترین نامزد برای نوشتن همه گزارش‌ها بود. هیچ نقصی در این منطق نمی‌دیدم، بنابراین همچنان به درون نگاه کردم.

اندکی بعد متوجه شدم که این مسئولیت را به او «اختصاص دادم» و درباره‌اش بیشتر با او صحبت نکردم. به یاد آوردم که وقتی نوبت به حل برخی مسائل در طول سازماندهی کنفرانس فا رسید، ارتباط با تمرین‌کنندگان دوطرفه بود و من حواسم بود که تمرین‌کنندگان جدیدتر را به مشارکت تشویق کنم. این وضعیت با این همکار مینگهویی، این عقیده و تصور بشری که او تمرین‌کننده‌ای قدیمی است و این‌که باید آن وظیفه را «صرفاً به‌طور کامل انجام دهد»، همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار داد.

علاوه بر این، برای چنین موضوع بزرگی مانند گزارش‌دهی برای مینگهویی، درخصوص اولین بازدید گروه مارش تیان گوئو و اولین کنفرانس فای این کشور، آیا نباید خودم بیشتر احساس مسئولیت می‌کردم؟ باید بررسی می‌کردم که آیا درک یکسانی درباره چگونگی روند کار داریم، آیا او می‌تواند گزارش‌دهی هم درباره آن فعالیت و هم درباره کنفرانس فا را انجام دهد. می‌توانستم از او بپرسم که آیا به کمک نیاز دارد، آیا ایده‌ای درباره نحوه انجام همه مسائل دارد، آیا باید مسئولیت‌هایی مانند عکاسی، مصاحبه و نوشتن را تقسیم کنیم؟

متوجه شدم که درباره موضوع تهیه گزارش‌ها با بی‌مسئولیتی عمل کردم. همچنین این عقیده و تصور را داشتم که همکارم تمرین‌کننده‌ای قدیمی است و او را به‌نوعی بی‌نقص در نظر می‌گرفتم، بنابراین بررسی نکردم که آیا واقعاً می‌تواند همه این کارها را انجام دهد یا خیر؛ فقط تصورم این بود که می‌تواند. سپس رنجشی که از او، یا بهتر بگویم نسبت به آن وضعیت به دل گرفته بودم، کاملاً ناپدید شد. با این حال، هنوز یک سؤال وجود داشت: درخصوص گزارش‌ها برای مینگهویی چینی و انگلیسی باید چه‌کار کرد؟

کیفیت مقاله و تزکیه

تمرین‌کننده دیگری نوشتن هر دو گزارش را بر عهده گرفت. او ابتدا گزارشی درباره فعالیت‌ها نوشت و برایم فرستاد تا آن را بازنگری کنم. چند تغییر اعمال کردم، و آن همراه عکس‌هایی که تمرین‌کننده‌ای محلی (که عضو تیم مینگهویی نیست) گرفته بود، به مینگهویی چینی ارسال شد. قبل از ارسالش، فکر ‌کردم که آن مقاله کاملاً ابتدایی است و محتوای چندانی ندارد تا واقعاً قدرت نجات مردم را داشته باشد، چیزی که به نویسنده‌اش هم گفتم. اما او اظهار کرد که گاهی «تصاویر بلندتر از کلمات صحبت می‌کنند.»

از آنجا که چند روز از آن فعالیت‌ها گذشته بود، آن مقاله را برای مینگهوی چینی ارسال کردیم تا بیش از حد دیر نشود. مقاله زود منتشر شد و پس از چند روز، بازخوردی از یک تمرین‌کننده چینی دریافت کردم که مقاله مربوط به فعالیت‌ها در کرواسی باید اصلاح شود. از آنجا که کار در مینگهویی مستلزم رازداری و رعایت مسائل امنیتی است، صحبت درباره موضوع موردبحث کمی عجیب بود، زیرا نمی‌توانستم از او درباره کارش بپرسم، یعنی این‌که آیا او عضوی از تیم مینگهویی چینی است یا خیر. و در عین حال نمی‌خواستم درباره نقشم در مینگهویی محلی به او بگویم. درنهایت همه‌چیز به‌نوعی گفته شد.

اساساً بازخورد او این بود که این مقاله حاوی اطلاعات نادرستی درباره تعداد اعضای گروه مارش تیان گوئو است. از حرفش تعجب و با آن مخالفت کردم؛ تأکید کردم که مقاله حاوی مطالب خلاف واقع نیست. او آرامشش را حفظ کرد و از من خواست که مقاله را مرور کنم، به‌خصوص قسمت مربوط به تعداد اعضای گروه را. همچنین گفت که تصویر جلد مقاله نیمی در آفتاب و نیمی در تاریکی است. به‌علاوه اظهار کرد که هیچ‌گونه جزئیاتی درباره گفتگو با مردم محلی در مقاله گنجانده نشده است.

احساس ‌کردم که شخصاً به چالش کشیده شده‌ام و شرمنده شدم، زیرا خودم هم می‌دانستم که مقاله از نظر محتوا به‌نوعی کاستی‌هایی دارد. سپس این افکار در ذهنم ظاهر شد: «اگر شخصی که در ابتدا قرار بود گزارش را بنویسد این کار را انجام می‌داد، احتمالاً همه‌چیز خوب پیش می‌رفت. این گزارش را شخص دیگری نوشت، ما همه این کارها را با عجله انجام دادیم و حالا باید همه‌چیز را اصلاح کنیم.» سپس افکارم به مینگهوی چینی معطوف شد: «کسانی که در مینگهویی چینی هستند بسیار سختگیر هستند. درواقع وقتی آن‌ها برای مخاطبان غربی مقاله می‌نویسند، مقالات آن‌ها نیز برای ما عجیب و غیرقابل‌درک است، با منطق گیج‌کننده و شرح‌وبسط زیاد موضوع. سبک نوشتن چینی و سبک نوشتن غربی کاملاً متفاوت است. چرا این‌طور است که آن‌ها فقط متوجه اشتباهات ما می‌شوند و اشتباهات خودشان را نمی‌بینند؟» احساس می‌کردم که در ذهنم درحال بحث کردن با همه هستم.

سپس سعی کردم تمام افکار منفی را سرکوب و آن وضعیت را به وضعیتی مثبت تبدیل کنم، زیرا تمرین‌کنندگان باید به همه‌چیز مثبت نگاه کنند و از آن چیزی بیاموزند، در درجه اول با نگاه به درون. کمی طول کشید تا آرام شوم، اما درنهایت آرام شدم. فرستادن افکار درست هم کمکم کرد. سپس به مقاله منتشرشده درباره فعالیت‌ها نگاهی کردم و متوجه شدم که درواقع، تعداد اعضای گروه مارش تیان گوئو ممکن بود اشتباه تعبیر شود. فرضم بر این بود که اشتباه واقعی در ترجمه مقاله به زبان چینی رخ داده است، اما پذیرفتم که نسخه ما نیز کمی مبهم بود و نیاز به ویرایش داشت. متوجه شدم که حق با آن تمرین‌کننده است. از او سپاسگزار بودم، زیرا او آرامشش را حفظ و مرا تشویق کرد که مقاله را اصلاح کنم، حتی اگرچه واکنشی تدافعی از خودم نشان دادم و اظهار کردم که اشتباه از آن‌ها بوده است. او به من نشان داد که حفظ نیک‌خواهی در همه موقعیت‌ها به چه معناست.

کمی بعد فیس‌بوکم را باز کردم و دیدم که همان مقاله درباره فعالیت‌ها قبلاً در صفحه فیس‌بوک مینگهویی ما منتشر شده است، اما در عنوان مقاله اشتباهی املایی وجود داشت. فکر کردم: «باورکردنی نیست! یک مقاله کوچک و این‌همه مشکل!!» در عنوان مقاله به‌جای تیان گوئو اشتباهاً تاین گوئو نوشته شده بود. واقعاً گیج شده بودم. وقتی جزئیات را بیشتر بررسی کردم، متوجه شدم که اشتباه مقاله ما این بود که به‌جای «یا، "ia"» نوشته بودیم «آی، "ai"». «آی، "ai"» دقیقاً مانند حرف «آی، "I"» در انگلیسی تلفظ می‌شود.

متوجه شدم که بسیاری از جنبه‌های مربوط به آن «من،» خودش را در کل ماجرای گزارش‌های مینگهویی نشان داد؛ از این واقعیت که من باید برای سازماندهیِ کار بیشتر تلاش می‌کردم گرفته تا وابستگی من به شهرت و اعتبار خودم، زیرا مقالات مربوط به فعالیت‌های محلی ما بسیار به‌هم‌ریخته بود. این حس را داشتم که آن بازتاب بدی از تیم ما و در عین حال من است. بینش بزرگ دیگری که از آن «آی، "ai"» به دست آوردم و می‌توانم بگویم شاید مهم‌ترین چیز بود، این است که دیگر نباید کارم در مینگهویی را چیزی در نظر بگیرم که برای تزکیه‌ام خوب است، یا این‌که «من» چقدر روی کار در مینگهویی سرمایه‌گذاری می‌کنم. باید کار در مینگهویی را فرصتی برای خدمت بهتر به دیگران در نظر بگیرم، زیرا مینگهویی محیطی مقدس برای نجات دیگران است. تمام آن اشتباهات در مطالب منتشرشده در فیس‌بوک نشان‌دهنده این بود که باید در تزکیه رشد کنم، واقعاً از خودخواهی خارج شوم و رهایش کنم و به موجودی ازخودگذشته تبدیل شوم که بی‌قیدوشرط برای نجات سایر موجودات خدمت می‌کند.

اما ماجرا به همین جا ختم نشد. بعداً که یکی دیگر از تمرین‌کنندگان گزارش دیگری درباره کنفرانس فا ارسال کرد، نظر هماهنگ‌کننده تیم مینگهویی چندزبانه این بود که قبل از انتشار احتمالی مقاله در مینگهویی چینی، باید تغییرات قابل‌توجهی رویش اعمال شود. وی تأکید کرد که موضوعات مربوط به شهوت و فواید سلامتی نباید به‌عنوان نمونه‌هایی از تجربیات این کنفرانس مطرح شود. سپس مقاله مطابق با این دستورالعمل‌ها ویرایش و به مینگهویی چینی ارسال شد. با این حال، مینگهویی چینی آن را تا یک ماه بعد منتشر نکرد و فقط پس از ویرایش بیشتر منتشرش کرد. درنهایت مقاله فقط شامل خلاصه‌ای از تجربیات بود که موضوع اصلی‌اش نجات مردم بود. در پایان مقاله، نیز اطلاعات تاریخچه فالون دافا را اضافه کردند تا به خوانندگان تصویر جامع‌تری از فالون دافا بدهند. با خودم فکر ‌کردم که آن‌ها با این کار خوانندگان را در اولویت قرار دادند. اما ما این کار را نکرده بودیم.

سپس متوجه شدم که در مینگهویی چینی، مقالات را با جدیت ویرایش می‌کنند و جنبه‌های زیادی ازجمله وضعیت فعلی اصلاح فا را در نظر می‌گیرند. ما دیگر در مرحله تزکیه شخصی نیستیم، و کنفرانس‌های فای ما در این زمانِ نهایی باید بر اعتباربخشی به فا و نجات مردم، بر تزکیه عمیق و واقعی خصوصیات اخلاقی‌ طی این روند، متمرکز باشد و نه روی مسائل مربوط به مزایای سلامتی برای فرد و بینش‌های ادراکی‌اش. درواقع تقدس کار در مینگهویی را در سطحی عمیق‌تر احساس کردم، و این‌که اصول ویرایش خوب از تزکیه فعال و سخت‌کوشانه خودآگاه اصلی ناشی می‌شود که مطابق با نیازهای اصلاح فا است. بنابراین پیشنهادات درباره نورِ روی تصاویر استفاده‌شده برای مقالات، درباره رنگ‌ها، درباره زوایا، درباره اطلاعاتی که باید در گزارش‌ها گنجانده شود، و مهم‌تر از همه مطالبی که برای خوانندگان چینیِ مینگهویی جالب است، همگی به‌منظور نجات مردم و به‌جا گذاشتن نمونه‌ای برای آینده است. این درباره ویرایش مقالات مطابق با ترجیحات شخصی نیست. درباره مسئولیت در قبال جهان جدید است. متوجه شدم که واقعاً باید ظرفیتم را گسترش دهم و به عضوی واقعاً جدی در تیم مینگهویی تبدیل شوم.

عکسی که بازتابی از وضعیت گسترده‌تر امور است

درس پایانی، دوباره مربوط به گزارش اول درباره فعالیت‌ها بود. آن به‌طور مشخص درباره عکس منتشرشده در انتهای مقاله بود. یعنی بازخوردی از یک تمرین‌کننده چینی دریافت کردیم که عکس نامناسب است و باید حذف شود. آن عکسی در مقابل سفارت چین بود که در آن تمرین‌کنندگان خندان ایستاده بودند و به دوربین نگاه می‌کردند و پشتشان به سفارت بود، در حالی که دستشان در وضعیت فرستادن افکار درست بود. دریافت آن نظر در آن زمان ناراحتم نکرد، زیرا تا آن زمان به این درک رسیده بودم که نظرات و بازخوردهای دریافتی درباره مقالات، به پیشرفت ما مرتبط است. بلافاصله سعی کردم بفهمم موضوع چیست و آماده بودم که فوراً عکس را حذف کنم.

با این حال، برخی از هم‌تمرین‌کنندگان مخالفت کردند و گفتند که آن عکس نامناسب نیست. برخی حتی بحث‌هایی را شروع کردند و لینک گزارش‌های بی‌شماری را به اشتراک گذاشتند که در مینگهویی منتشر شده بودند و در آن‌ها نیز تمرین‌کنندگان در کشورهای دیگر بیرون سفارت چین عکس گرفته بودند. با مشاهده این بحث‌ها، بسیار آرام بودم و متوجه نکته مهمی شدم: نظر آن تمرین‌کننده چینی درواقع کاملاً درست بود. تمرین‌کنندگان در عکس با حالت دست برای فرستادن افکار درست، با چشم‌های باز و لبخند ایستاده بودند و سفارت چین به‌عنوان تزئینی در پس‌زمینه عکس بود. فکر کردم: «ما باید با شیطان مقابله کنیم و قاطعانه و به‌روشنی آن را از بین ببریم، نه این‌که در کنارش با لبخندی بر لب ژست بگیریم. ما این کار را برای خودنمایی در ظاهر انجام نمی‌دهیم. شیطان باید واقعاً از بین برود.»

در این بازخورد، آن‌ها همچنین به ما گفتند که اگر مردم عادی در چین به عکس نگاه کنند، این‌طور به‌نظر می‌رسد که تمرین‌کنندگان غربی با خوشحالی و با لبخند کنار سفارت چین عکس گرفته‌اند که تصویری کاملاً اشتباه را منتقل می‌کند. تمرین‌کنندگان در سایر گزارش‌های منتشرشده به سفارت نگاه می‌کنند و برای ازبین بردن شیطان، به سمت آن افکار درست می‌فرستند. این تفاوتی آشکار است. یکی از اعضای تیم مینگهویی بعداً گفت: «بله، ما واقعاً باید خودمان این را می‌فهمیدیم و آن عکس را در مقاله قرار نمی‌دادیم.» درکم در آن زمان این بود که ما واقعاً باید درباره چگونگی و چرایی انجام هر کاری روشن باشیم، یعنی چرا چیزی را منتشر می‌کنیم، زیرا ما درحال تزکیه خودآگاه اصلی‌مان هستیم!

باید تأکید کنم که درواقع فکر نکردم تمرین‌کنندگان در آن عکس عمداً کار بدی انجام داده‌اند و اصلاً سرزنششان نکردم. هیچ‌چیزی تصادفی نیست و اگر آن عکس نبود، این بحث شروع نمی‌شد. متوجه شدم که این عکس اشاره بسیار خوبی برای نگاه به درون است. گویا نمادی از این واقعیت است که هم به‌عنوان یک فرد و هم به‌عنوان یک گروه، باید در تزکیه پیشرفت کنیم، حقیقتاً شیطان را از بین ببریم، و نه این‌که فقط تظاهر کنیم که به اندازه کافی خوب عمل کرده‌ایم.

نظم و ترتیباتی دقیق و حساب‌شده

با توجه به تمام موقعیت‌هایی که در بالا ذکر شد، از استاد برای همه فرصت‌هایی که با دقت برای بهبود ما نظم و ترتیب دادند، عمیقاً سپاسگزارم. از تیم مینگهویی چینی نیز سپاسگزارم که فرصتی برای پیشرفت در تزکیه‌ام، برایم فراهم کرد. چنین توجهی به جزئیات در مقالات، نشانه‌ای از تزکیه فداکارانه‌ای است که در کارشان به تصویر کشیده شده است، و اساساً براساس نیازهای اصلاح فا است. کار ما در مینگهویی، مانند همه‌چیز در این دنیا، باید براساس تزکیه واقعی در فالون دافا باشد، و این نظم و ترتیبات بسیار دقیق و حساب‌شده است. واقعاً باید بیشتر قدردان آن باشم.

مایلم مقاله‌ام را با این فای استاد به پایان برسانم:

«برخی از شاگردان در برخی از پروژه‌های دافا را واقعاً تحسین می‌کنم، از قبیل شاگردانی که برای مینگهویی کار می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند مانند سایر تمرین‌کنندگان در فعالیت‌ها شرکت کنند و نمی‌توانند در سایر فعالیت‌های مریدان دافا شرکت کنند. حتی اگر در برخی از فعالیت‌ها نیز شرکت کنند، نمی‌توانند بگویند که مشغول انجام چه کاری هستند، چراکه به‌هرحال در برهه خاصی هستیم. دیگران می‌توانند بگویند به‌عنوان گزارشگر اپک‌تایمز یا ویراستار ان‌تی‌دی و مانند آن مشغول هستند و حسی از افتخار همراه این مسئولیت‌هایی وجود دارد که مریدان دافا به‌عهده گرفته‌اند. اما افرادی که درباره‌شان صحبت می‌کنم نمی‌توانند چنین چیزهایی را بگویند و حتی دستاوردهای عظیمی را که داشته‌اند باید نزد خود نگه‌ دارند. اگر این فقط یک یا دو روز یا حتی یک یا دو سال بود، شاید چیز مهمی نبود. اما اکنون بیست سال شده است. (تشویق) درواقع بسیاری از تمرین‌کنندگان بوده‌اند که بی‌سروصدا روی پروژه‌های مریدان دافا یا پروژه‌های دیگر کار کرده‌اند و همه آن‌ها واقعاً خارق‌العاده هستند. موجودات خدایی واقعاً برای شما احترام زیادی قائل هستند. و من نیز برای چنین افرادی احترام زیادی قائل هستم.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۹»)

از استاد، و هم‌تمرین‌کنندگان متشکرم.

(ارائه‌شده در کنفرانس تبادل تجربه 2022 تیم‌های مینگهویی چندزبانه)

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.