(Minghui.org) من تمرینکنندهای سوئدی هستم. میخواهم تجربه تزکیه و مشارکتم را در شن یون و نمایشگاه بینالمللی هنر جِن شَن رِن (حقیقت، نیکخواهی، بردباری) به اشتراک بگذارم.
آغاز تمرین
در حوالی عید پاک در سال 1995، استاد لی به گوتنبرگ در سوئد آمدند و چند روز سخنرانی کردند. من در سخنرانیها شرکت کردم که تجربه خارقالعادهای برایم بود. استاد عالی بودند و با نیکخواهی و حوصله به تمام سؤالات ما پاسخ دادند.
این همان چیزی بود که منتظرش بودم. از 20سالگی بسیار علاقهمند بودم که درک کنم کل زندگی برای چیست. بعد از ازدواج و بچهدارشدن، بیشتر وقتم را صرف رسیدگی به خانوادهام میکردم. اما با بزرگترشدن فرزندانم، بیشتر و بیشتر مشتاق کاوش در دنیای معنوی شدم. همچنین رؤیای این را داشتم که روزی موجودی روشنبین شوم. اما درباره آن صحبت نمیکردم، زیرا میترسیدم مردم به من بخندند. اما در ذهنم همیشه این تصویر واضح وجود داشت که سابقاً در بُعدی زندگی میکردم که آسمان و زمین با هم هماهنگ بودند.
وقتی دخترم اولین فرزندش را باردار بود، در یک دوره آموزشی درباره سلامت کودکان شرکت کرد و با یک تمرینکننده فالون دافا آشنا شد. آن تمرینکننده به او گفت که استاد لی قرار است در حوالی عید پاک در سال 1995 به گوتنبرگ بیایند. وقتی دخترم با من تماس گرفت و پرسید که آیا علاقهمندم در سخنرانیها شرکت کنم یا نه، گفتم: «البته.»
قبل از آن، حسی بسیار قوی به من میگفت: «اگر استادی وجود دارد که در جستجوی توست، باید او را دنبال کنی.» اما یک هفته قبل از ورود استاد به گوتنبرگ، کمرم دچار مشکل شد و بهسختی حرکت میکردم. با دخترم مشورت کردم که چهکار کنم و او پاسخ داد: «فقط باید بروی.»
بنابراین اتومبیل مادرم را قرض گرفتم که حالت اسپرت داشت و ارتفاعش خیلی پایین بود و راننده میتوانست بیشتر از یک اتومبیل سواری معمولی، صندلیاش را بخواباند. اینگونه بود که 24 کیلومتر را در حالت نیمهدرازکشیده تا گوتنبرگ رانندگی کردم. هفته عید پاک در سال 9۵ و هفتهای خاص و خاطرهانگیز بود. بعداً متوجه شدم که این دوره زمانی خارقالعاده و ارزشمند بود.
در آن زمان تنها تمرینکننده فالون دافا در منطقه خودم بودم. اما دخترم اغلب مرا به کنفرانسهای تبادل تجربه در سراسر جهان میبرد و به من یادآوری میکرد که کوشا باشم. واقعاً از او متشکرم که همیشه مرا به کوشا بودن تشویق کرده است.
چند سال بعد، تمرینکنندگان بیشتری به نزدیکی محل سکونت من نقلمکان کردند. از استاد بهخاطر همه آن فرصتها برای دیدار با سایر تمرینکنندگان متشکرم. ما با هم، مکانی را برای تمرین گروهی راهاندازی کردیم و برای صحبت با مردم درباره دافا ازجمله شرکت در رویدادهای فرهنگی محلی فعالیتهایی را برگزار کردیم. این رویدادها کمکم کرد در تزکیه بالغتر شوم.
کمک به شن یون
هنگامی که شن یون در سال 2008 برای اولین بار به سوئد آمد، تمرینکنندگان نیاز به کمک داشتند. به آنها پیوستم و این افتخاری بود که نمیتوان با کلمات بیانش کرد. همچنین درک کردم که این مأموریت من است. هنرمندان شن یون افرادی برجسته هستند؛ آنها فرهنگ سنتی چین را بهطور معجزهآسایی احیا میکنند.
من دوست دارم بیسروصدا کار کنم، اما همچنین بسیار سریع و انعطافپذیر هستم. هنگام کمک به شن یون، هر از گاهی چیزهایی غیرمنتظره یا وظایف جدیدی مطرح میشد. اگرچه از کاری که قرار بود انجام دهم تصوری تقریبی داشتم، باید سریع عمل میکردم تا موقعیتها و چالشهای جدید را مدیریت کنم. وقتی پشت صحنه کار میکردیم، یاد گرفتیم منیت را رها کنیم، ازجمله مداخله نکردن با هنرمندان، پرحرف نبودن و همیشه آماده بودن. مهمتر از همه، باید مکانی آرام برای هنرمندان شن یون فراهم میکردیم تا بتوانند روی کارهای مهمی که قرار است انجام دهند تمرکز کنند.
ما معمولاً هیچ زمانی برای استراحت نداشتیم تا اینکه نمایش در پایان روز تمام میشد. اما تا آن زمان تقریباً هیچ غذایی برای ما باقی نمانده بود.
همچنین در طول تور در بررسی لباسها کمک میکردم. در گذشته باید صبح زود وارد سالن تئاتر میشدیم تا لباسها را اتو کنیم. بعد از اجرای قبلی، آنها داخل چمدان به دست ما میرسید. آنها در سالهای اخیر در کمدهای چرخدار نگهداری میشوند. حملونقل آنها بسیار آسان است و برخی از لباسها دیگر نیازی به اتو ندارند. اما همچنان باید تمام لباسها را بررسی کنیم. اگر برخی از آنها آسیب دیده یا کثیف شده باشند، باید بهموقع تعمیر یا تمیزشان کنیم.
من و یک تمرینکننده سوئدی دیگر مسئول شستن لباسهای شخصی اجراگران بودیم. ما معمولاً لباسهای مردانه را از زنانه جدا میکردیم. علاوهبر این، لباسهای رقصنده اصلی یا تکخوانها را از بقیه اجراگران و لباسهای نوازندگان ارکستر را از بقیه جدا میکردیم. شستن لباسها در سوئد بهخوبی انجام میشد و خیلی مورد تعریف و تمجید قرار میگرفتیم.
اینکه چقدر خوب و سریع لباسها را میشستیم تا حد زیادی به امکانات موجود در هر سالن تئاتر بستگی داشت. برخی از سالنها تئاتر دستگاههای شوینده داشتند که میتوانستیم قرض بگیریم، درحالیکه برخی دیگر دستگاههای شوینده یا رختشورخانۀ کوچکی نداشتند. یک نمونه در دانمارک در ماه مارس گذشته بود. مجبور شدیم از اتاق رختشویی هتل استفاده کنیم، اما همهچیز خوب پیش رفت.
گروه لباس ما خوب کار کرد. ما با گردش کار آشنا شدهایم و هرکسی قلبش را برای آن میگذارد. همچنین همکاری خوبی داشتیم تا همهچیز بهخوبی پیش برود. میدانستیم کاری که انجام میدهیم بسیار مهم است.
درخصوص امنیت هم همینطور بود. نگهبانی از یک درب ممکن است بیاهمیت بهنظر برسد، اما ما آن را جدی میگرفتیم و آن را بهخوبی انجام میدادیم. از این گذشته، این به ایمنی هنرمندان شن یون و اینکه اجراها خوب پیش بروند مربوط میشد.
سالها پیش در حین یک نمایش، نگهبانیِ صحنه ارکستر را برعهده داشتم. با شنیدن نواختن ملودیهای ارکستر، ناگهان رقصندگان را دیدم که در مقابل چشمانم اجرا میکردند؛ با اینکه از زاویه دید من فقط میتوانستم موسیقی را بشنوم.
این تجربه معجزهآسا باعث شد درک کنم که اجرای شن یون به روشی جدید چقدر قدرتمند است. در گذشته وقتی در سالن تئاتر مینشستم و از اجرا لذت میبردم، شگفتی شن یون را ابتدا ازطریق چشمانم میدیدم. حالا میتوانستم این اجرای شگفتانگیز را ازطریق موسیقی در بدنم جذب کنم.
رقصندگان، خوانندگان و نوازندگان شن یون معمولاً قبل از هر اجرا، مکانی برای تمرین در سالن تئاتر پیدا میکردند. در مدت کوتاهی، همه بهسرعت وارد نقش خود میشدند و بهطور معجزهآسایی کاملاً همکاری میکردند. همیشه این برنامههای شگفتانگیز را تحسین کردهام. هر بار که شن یون به سوئد آمده، آن روزها باشکوهترین روزهای زندگی من بوده است.
در طی تبلیغ شن یون، خوشبختانه من نیز عضوی از تیم خط تلفن ضروری شدم. با افرادی که بلیت خریده بودند صحبتهای بسیار خوبی داشتم. کمک به آنها برای دیدن شن یون افتخار بزرگی برای من بوده است.
نمایشگاه هنر
در سالهای اخیر در نمایشگاه بینالمللی هنر جن شن رن شرکت کردهام. این آثار هنری خیرهکننده هستند و هر کدام ماجرایی را روایت میکنند. در طول نمایشگاهها، بازدیدکنندگانی از هر سنی را دیدهام و همه آنها مجذوب آثار هنری شده بودند. بهویژه برخی از کودکان تمایلی به ترک نمایشگاه نداشتند؛ آنها میخواستند بیشتر بمانند تا از آثار هنری لذت ببرند.
بیش از 10 راهنمای نمایشگاه، یک انجمن فرهنگی تشکیل دادند که جلسات هفتگی برگزار میکند. ما علاوهبر مطالعه آموزههای فالون دافا، برنامههایی مانند گسترش نمایشگاه هنری در تعداد بیشتری از شهرها را نیز ترتیب دادهایم.
در طی 12 ماه گذشته هفت نمایشگاه برگزار کردیم. آخرین مورد در نمایشگاه کتاب در گوتنبرگ بود. به ما یک مکان عالی اختصاص داده شد. بیش از 650 ناشر و بیش از 82هزار بازدیدکننده در این نمایشگاه حضور داشتند.
فالون دافا کمکم کرد تا جهان و همچنین تعامل بین آسمان، زمین و نوع بشر را درک کنم. در مقابل، جستجو برای هدف زندگیام در گذشته نسبتاً محدود و ناچیز بود. ذهنم آرامتر شده است و این آرامش از درونم به بیرون آغاز میشود، متفاوت از آنچه قبلاً فکر میکردم.
نگاه به درون و بهبود مداوم خودم ابزار معجزهآسایی برای تزکیه است. بسیار سپاسگزارم که بالاخره راهی بهسوی خانه پیدا کردم. گرچه آزمونهای بسیاری وجود داشته است که نتوانستهام بهخوبی از عهده آنها برآیم، اما بهمرور زمان آنها کمتر میشوند و بهندرت اتفاق میافتند. واقعاً از استاد سپاسگزارم.
استاد، متشکرم! همتمرینکنندگان، متشکرم!
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.