(Minghui.org) درود، استاد بزرگوار! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

من تمرین‌کننده فالون دافا و اهل ویتنام هستم. پنج سال پیش تزکیه را شروع کردم. واقعاً از استاد لی (بنیانگذار فالون دافا) و دافا قدردانی می‌کنم که به من بدنی سالم بخشیدند و کمک کردند شین‌شینگم را بهبود بخشم. می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و سفر تزکیه‌ام را به استاد گزارش دهم و با هم‌تمرین‌کنندگان به اشتراک بگذارم. لطفاً به هر مطلب نامناسب اشاره کنید.

فرصت کسب فا

من 48ساله و کارگر پشتیبانی شخصی در تایوان هستم. تزکیه فالون دافا را در سپتامبر2017 ازطریق برادرم در شهر کائوسیونگ آغاز کردم. قبل از آن، همه در خانواده‌ بودا را عبادت می‌کردیم، اما معنای واقعی تزکیه را نمی‌دانستیم. در همین حال، همچنان در جستجوی یک راه تزکیه واقعی بودیم.

وقتی برادرم در اینترنت به فالون دافا (یا همان فالون گونگ) برخورد کرد و فیلم‌های ضبط‌شده از سخنرانی‌های استاد لی را تماشا کرد، متوجه شد که این بسیار خوب است. شش ماه بعد این را به من معرفی کرد. با خودم فکر کردم: قبلاً بودیسم را تزکیه می‌کردم. اگر بخواهم به یادگیری فالون دافا روی بیاورم، آیا موجودات الهی و بوداها از دست من عصبانی نخواهند شد؟ بنابراین به برادرم گفتم که باید درباره‌اش فکر کنم.

او گفت که فالون دافا یک فای جهانی است، بزرگ‌ترین فا در جهان است، و اگر به سخنرانی‌های ضبط‌شده استاد گوش دهم، حرف‌هایش را درک می‌کنم. او گفت چیزی برای نگرانی وجود ندارد. سپس ویدئوهای سخنرانی و فایل‌های صوتی ضبط‌شده استاد را در تلفن همراهم دانلود کرد.

فقط پس از گوش دادن به سخنرانی‌های استاد بود که فهمیدم تزکیه چیست. می‌دانستم این همان چیزی است که به‌دنبالش بودم. درضمن برای یادگیری تمرینات، فیلم نمایش تمرینات توسط استاد را نیز دنبال کردم. به‌محض اینکه نشستم، ‌توانستم به‌راحتی پاهایم را در وضعیت لوتوس (قرار دادن هر دو پا روی هم به‌حالت ضربدر) قرار دهم. بعداً برای انجام تمرینات به محل تمرین رفتم. از آن زمان، هرگز در انجام تمرینات سست نشده‌ام.

استاد بدنم را پاکسازی کردند

قبل از شروع تمرین فالون دافا، سینوزیت داشتم که منجر به ترشح چرک از بینی و سردرد می‌شد. بعد از اینکه شروع به تزکیه کردم، آن بیماری‌ها ناپدید شدند. ژوئن و ژوئیه گذشته، ناگهان تاول‌های کوچکی روی انگشتان پایم ظاهر شدند که مدام خونریزی می‌کردند و چرک از آن‌ها بیرون می‌آمد. همچنین به‌شدت می‌خاریدند. به‌محض اینکه آن‌ها را خاراندم، پاهایم به حدی متورم شد که نمی‌توانستم کفش به پا کنم. راه ‌رفتن خیلی دردناک بود. این وضعیت دو تا سه ماه ادامه داشت. با خودم فکر کردم: به‌عنوان یک تمرین‌کننده، نباید هیچ بیماری‌ای داشته باشیم. بنابراین کارم را انجام می‌دادم، فا را مطالعه می‌کردم، تمرین‌ها را انجام می‌دادم و طبق معمول افکار درست می‌فرستادم.

خاله‌ای که از او مراقبت می‌کنم بسیار نگران وضعیتم بود. از من خواست که به پزشک مراجعه کنم. می‌ترسید که در غیر این صورت انگشتان پایم را از دست بدهم. به او گفتم: «حالم خوب است. این استاد هستند که بدنم را تمیز و مواد بد را تخلیه می‌کنند.» سپس پرسید که آیا می‌تواند با استادم تماس بگیرد تا حرف مرا تأیید کند یا خیر. به او گفتم که استاد ما صدمیلیون شاگرد دارد. اگر هریک از ما برای چیزی با او تماس بگیریم، آنگاه استادمان دیگر نمی‌توانند به مسائل مربوط به نجات مردم رسیدگی کنند. سپس خاله‌ام خواست که تمرین‌کننده‌ای را پیدا کنم تا بتواند این موضوع را با آن تمرین‌کننده در میان بگذارد. بنابراین خانم یو را به منزلم دعوت کردم. فقط پس از اینکه خانم یو درکش را با او در میان گذاشت، خیالش راحت شد.

خانم یو همچنین به من اشاره کرد که نحوه صحبت من با خاله‌ام به اندازه کافی مهربان نیست و ما به‌عنوان تمرین‌کننده قرار است با دیگران مهربان باشیم. بعد از اینکه متوجه این موضوع شدم، به نحوه صحبتم توجه کردم و با حوصله و مهربانی بیشتری با خاله‌ام رفتار کردم. یک هفته بعد پایم کاملاً خوب شد. خاله‌ام با دیدن این جریان بسیار خوشحال شد. پسرش نیز گفت که این یک معجزه است.

قبل از شروع تمرین، در ستون فقراتم خار استخوانی داشتم و برای مداوا به بیمارستان رفتم که ظاهراً درمانش کردند. مچ دستم هم به‌دلیل التهاب استخوان ورم کرد و دستانم کج شد. در آغاز تزکیه، هر از گاهی درد داشتم و این سخنان استاد را به خودم یادآوری می‌کردم:

«درنتيجه مردم عادی هيچ راهی برای فهميدن حقيقت واقعی علت بيماری‌ها ندارند و بدين ‌ترتيب آن‌ها بدون روشن‌بين ‌شدن، در توهم سردرگم می‌مانند. وقتی يک‌ بار شخص بيمار می‌شود از دارو و انواع مختلف درمان‌ها استفاده می‌کند که باعث می‌شود بيماری مجدداً به داخل بدن فشرده شود.» («کارمای بیماری»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 1)

بنابراین فکر کردم این استاد هستند که به ازبین بردن کارمایم کمک می‌کنند، بنابراین باید آن را تحمل کنم.

چند بار در خواب احساس کردم چند نفر دست و کمر و پشتم را می‌کشند. در ابتدا بسیار نگران بودم و مدام می‌گفتم: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، متوجه شدم که بدن قانون استاد است که بدنم را تنظیم می‌کند. حالا هر دو دستم و نیز استخوان‌های مچ دستم صاف هستند.

خاله‌ام از تمرین من بهره می‌برد

خاله‌ای که از او مراقبت می‌کنم 8۵ سال دارد. هفت سال است که از او مراقبت کرده‌ام. در آغاز تزکیه‌ام، اغلب برای عبادت به معبد می‌رفت. همچنین دوست داشت برای تمرین سایر چی‌گونگ‌ها به پارک‌ برود. گرچه همراهی‌اش می‌کردم و با او می‌رفتم، اهمیت دنبال نکردن مدرسه دوم را درک می‌کردم. بنابراین تمرینات دافا را انجام می‌دادم و فا را مطالعه می‌کردم. او نیز در برخورد با سایرین، فالون دافا را تحسین می‌کرد و می‌گفت که من به‌خاطر انجام این تمرین، از وضعیت سلامتی خوبی برخوردارم.

خانواده کارفرمایم همگی از تمرین فالون دافای من حمایت می‌کردند. من فا را به پسرِ این خاله‌ام معرفی کردم. او جوآن فالون را خواند و می‌داند که دافا خوب است. زمانی خاله مجبور شد ستون فقراتش را جراحی کند. درحالی‌که از او مراقبت می‌کردم، خیلی سریع بهبود یافت. پسرش گفت: «فقط به این دلیل که تو فالون دافا را تمرین می‌کنی، مادرم خیلی سریع بهبود یافت.»

خاله در گذشته از صندلی چرخدار استفاده می‌کرد. حالا خودش با کمی کمک راه می‌رود و بدون صندلی چرخدار همه‌جا می‌رود. وقتی ازطریق تلفن، برای روشنگری حقیقت با مردم تماس می‌گرفتم، او اغلب در سکوت می‌نشست، یا تلویزیون تماشا می‌کرد یا کتاب می‌خواند. به نظرم میدان انرژی یک تزکیه‌کننده اصلاح فا برایش سودمند بود.

خواندن جوآن فالون به زبان چینی

پس از مدتی گوش دادن به سخنرانی‌‌های ضبط‌شده استاد، تمرین‌کننده‌ای به ما کمک کرد مجموعه کاملی از کتاب‌های دافا را به زبان ویتنامی تهیه کنیم. با باز کردن جوآن فالون و دیدن عکس استاد، بسیار هیجان‌زده شدم و اشکم سرازیر شد. قبل از آن، اغلب شکایت می‌کردم که زندگی سخت است، زیرا در کشوری خارجی تنها بودم. برای مدتی طولانی، با وجود اینکه آرزو داشتم بودا شدن را تزکیه کنم، معنای انسان بودن را درک نمی‌کردم. پس از خواندن جوآن فالون، پاسخ بسیاری از سؤالاتم درباره زندگی را پیدا کردم. همچنین به روابط تقدیری در زندگی شخص پی بردم. احساس ناراحتی‌ام از بین رفت. اکنون هر روز دو تا سه ساعت فا را مطالعه می‌کنم. احساس رضایت می‌کنم و زندگی‌ام پرمعناست.

در کودکی فقیر بودم و تحصیلات بسیار محدودی داشتم. اولین باری که در جلسات مطالعه گروهی محلی فا شرکت کردم، تمرین‌کنندگان نسخه چینی را می‌خواندند، درحالی‌که من نسخه ویتنامی را می‌خواندم. به آن‌ها حسادت می‌کردم، به این فکر می‌کردم که چه زمانی می‌توانم مانند تمرین‌کنندگان چینی، فا را به زبان چینی مطالعه کنم. یک سال بعد تصمیم گرفتم نسخه چینی را مطالعه کنم. نسخه‌ای از جوآن فالون را که با شیوه پین‌یین نوشته شده بود خریدم. وقتی سایر تمرین‌کنندگان فا را می‌خواندند، من درحین خواندن کتاب گوش می‌دادم. در ماه سوم سعی کردم خودم بخوانم. شش تا هفت ماه بعد، بالاخره توانستم جوآن فالون را که با شیوه پین‌یین نوشته شده بود به‌طور کامل بخوانم. اکنون می‌توانم فا را با تمرین‌کنندگان محلی به زبان چینی مطالعه کنم.

روشنگری حقیقت برای نجات موجودات ذی‌شعور

ازطریق مطالعه فا، متوجه شدم که باید سه کار را به‌خوبی انجام دهم. ازآنجاکه کار من مراقبت از افراد مسن در خانه بود، نمی‌توانستم بیرون بروم. این فکر را داشتم: ازآنجاکه دافا را تزکیه می‌کنم و از آن بهره زیادی برده‌ام، می‌خواهم به این سخن استاد نیز گوش دهم که گفته‌اند ما باید حقیقت را روشن کنیم و موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. بنابراین معتقد بودم استاد شرایطی را نظم و ترتیب خواهند داد که بتوانم این کار را انجام دهم.

تابستان گذشته، تمرین‌کننده‌ای درباره ابزاری برای روشنگری حقیقت، به‌منظور تماس ازطریق تلفن، به من گفت. چون هرگز از کامپیوتر استفاده نکرده بودم، پیشنهادش را رد کردم. پس از مدتی، با تشویق سایر تمرین‌کنندگان فکر کردم که وقتی می‌خواهم دیگران را نجات دهم، استاد به من قدرت می‌بخشند. بنابراین با خواهرزاده‌ام که در تایوان تحصیل می‌کرد تماس گرفتم و از او خواستم که در خرید لپ‌تاپ به من کمک کند. او گفت که یک لپ‌تاپ اضافه دارد و می‌تواند آن را به من بدهد. سپس کامپیوتر را به خانه‌ام آورد و چند عملیات ابتدایی را به من نشان داد.

برای دریافت آموزش به پلتفرم تلفن رفتم و هماهنگ‌کننده با حوصله به من آموزش داد. گرچه نتوانستم به بسیاری از مردم کمک کنم از حزب کمونیست چین (ح‌.ک.‌چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند، اما بسیاری از آن‌ها به حقیقت آگاه شدند. همچنین تجربه‌ای در روشنگری حقیقت به دست آوردم.

بعداً یکی از هم‌تمرین‌کنندگان پلتفرم روشنگری حقیقت دیگری را به من معرفی کرد. در این پلت‌فرم، برای کمک به مردم به‌منظور ترک ح‌.ک.‌چ، کلیدی را فشار می‌دهم تا مطالب ضبط‌‌شده روشنگری حقیقت را پخش کنم. این شیوه می‌تواند برای سایر تمرین کنندگان ویتنامی کاربرد داشته باشد. در روز اول، به دو نفر کمک کردم از عضویت‌شان در سازمان‌های ح.ک.چ کناره‌گیری کنند. می‌دانستم استاد بعد از اینکه آرزوی مرا برای نجات مردم دیدند تشویقم می‌کنند. در طول سال گذشته، ازطریق همکاری با سایر تمرین‌کنندگان ویتنامی، به بیش از 1300 نفر کمک کردیم از سازمان‌های ح.ک.چ خارج شوند.

عمیقاً احساس کردم که موجودات ذی‌شعور مدت‌ها منتظر حقیقت بوده‌اند. سمت آگاه آن‌ها به‌شدت در آرزوی نجات یافتن بود. بسیاری از مردم می‌خواستند فالون دافا را یاد بگیرند و درباره کتاب‌های دافا، ازجمله جوآن فالون سؤال می‌کردند. یک بار، وقتی با شخصی درباره «حادثه خودسوزی صحنه‌سازی‌شده در میدان تیان‌آنمن» صحبت کردم، او گفت که می‌خواهد فوراً کناره‌گیری کند. همچنین اشاره کرد که مدت‌ها پیش می‌خواست فالون دافا را یاد بگیرد، اما نمی‌توانست منبعی برای آن بیابد. ازآنجاکه با من برخورد کرده بود، واقعاً خوشحال بود. بنابراین از یک تمرین‌کننده ویتنامی خواستم که نسخه الکترونیکی جوآن فالون، ویدئوی نمایش تمرینات توسط استاد و وب‌سایت عبور از مسدودیت اینترنتی را برایش ارسال کند. او خیلی قدردانی کرد.

از آن زمان، به این پلتفرم پیوستم تا هر روز به‌مدت دو ساعت با سایر تمرین‌کنندگان ویتنامی، برای روشنگری حقیقت با مردم تماس بگیرم. همچنین سایر تمرین‌کنندگان را تشویق کردم که به این پروژه بپیوندند. به این درک رسیده‌ام که هرکسی موجودات ذی‌شعور خود را برای نجات دارد. تا زمانی که ما آرزوی نجات مردم را داشته باشیم و افکار و اعمالمان درست باشد، استاد همه‌چیز را به‌خوبی نظم و ترتیب می‌دهند و فقط منتظر می‌مانند تا ما سهم خود را انجام دهیم. در همین حال، فرستادن افکار درستم را بیشتر کردم. ساعت 6 بعدازظهر زمان جهانی برای فرستادن افکار درست، سعی کردم آن را به 30 دقیقه افزایش دهم. انجام این کار کمک زیادی کرد و نتایج تماس ما با مردم برای نجاتشان را بهبود بخشید.

گل‌های فوق‌العاده اودومبارا

دو ماه پس از شروع تزکیه دافا، در کنفرانس فای تایوان شرکت کردم. در این کنفرانس، با یک تمرین‌کننده از ویتنام برخورد کردم. هنگام تبادل تجربه با او، متوجه شدم که نسخه‌های ویتنامی کتاب‌های دافا فقط در تایوان فروخته می‌شوند. شش ماه بعد، او از من خواست که به تمرین‌کنندگان در ویتنام کمک کنم کتاب‌های دافا را سفارش دهند. بعداً نه‌تنها به تمرین‌کنندگان ویتنامی از ویتنام، بلکه به تمرین‌کنندگان در کشورهای دیگر برای خرید کتاب‌های دافا کمک کردم.

تمرین‌کنندگان مقادیر زیادی کتاب سفارش می‌دادند و با توجه به نوسانات نرخ ارز، سفارش‌هایی که در زمان‌های مختلف انجام می‌شد هزینه‌های متفاوتی را به همراه داشت. برخی از تمرین‌کنندگان پیشنهاد کردند که قیمت‌های ثابتی را تعیین و از سفارش‌دهندگان دریافت کنیم. اما با خودم فکر کردم: ما حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را تمرین می‌کنیم، اگر قیمت‌های ثابتی را تعیین کنیم، ممکن است درنهایت بیشتر از هزینه واقعی، از آن‌ها دریافت کنیم. فقط با رعایت نرخ ارز در زمان خرید، می‌توانم آنچه را که درست است انجام دهم و مسیرم را به‌خوبی طی کنم.

یک بار چند کتاب دافا و لباس را که چیزهای مربوط به دافا روی آن‌ها گلدوزی‌شده بود به اروپا فرستادم. بعد از یک ماه هنوز آن‌ها را دریافت نکرده بودند. بنابراین برای بررسی آن به اداره پست رفتم. کارمند پست در سیستم خود جستجو کرد، اما نتوانست آن‌ها را پیدا کند. انگار گم شده بودند. سپس آن شخص گفت: «برای آن‌ها چقدر پرداخت کردی؟ ما می‌توانیم برای جبران، هزینه آن کالا را به شما پرداخت کنیم.» به او گفتم: «من فالون دافا را تمرین می‌کنم. همه آن‌ها اقلام فالون دافا بودند که بسیار گرانبها هستند. باور نمی‌کنم آن‌ها گم شده‌اند. لطفاً بازهم جستجو کنید.» چند روز بعد ازطریق مأموران پست مطلع شدم که بسته‌ام پیدا شده و به من بازگردانده خواهد شد. تنها چیز این بود که آن‌ها نمی‌توانستند هزینه حمل‌ونقل را بازپرداخت کنند.

این حادثه را با آن تمرین‌کننده‌ اروپایی در میان گذاشتم. هر دو به درون نگاه کردیم. تمرین‌کننده اروپایی گفت که وابستگی‌اش به نفع شخصی را پیدا کرده است، زیرا خرید مستقیم از تایوان هزینه کمتری دارد. او احساس می‌کرد که مسئولیت کامل این حادثه بر عهده اوست. به او گفتم که من هم وابستگی‌هایی دارم، مثل شوق و اشتیاق بیش از حد و ذهنیت خودنمایی. بنابراین هر دوی ما مسئول عواقب این جریان بودیم. درنهایت تصمیم گرفتیم هزینه حمل‌ونقل را به‌طور مساوی بین خودمان تقسیم کنیم. احتمالاً به این دلیل که هر دو خودمان را بهبود بخشیدیم، چند روز بعد دیدم روی درِ توری‌ای که به حیاط خلوت منتهی می‌شود، 20 گل اودومبارا شکوفا شده است. از تشویق استاد بسیار سپاسگزارم.

رها کردن وابستگی‌ام به منافع شخصی، باعث بهبود اثربخشی کمکم به مردم برای خروج از ح.ک.چ شد

در طی دو سال گذشته، به‌دلیل پاندمی، برخی از دوستانم در ویتنام از کارفرمایانشان افزایش حقوق درخواست کردند. برخی سعی کردند با ارجاع من به کارفرمایانی که دستمزد بالاتری می‌دادند، مرا به یافتن شغل دیگری دعوت کنند، اما من تحت تأثیر قرار نگرفتم. فکر کردم: آنچه استاد نظم و ترتیب داده‌اند بهترین است، نمی‌خواهم به میل خودم محیط تزکیه‌ام را تغییر دهم. با وجود اینکه دستمزدم نسبتاً کم بود، خانواده کارفرما با من بسیار خوب رفتار می‌کرد. علاوه‌بر این، زمان آزاد بیشتری برای انجام سه کار داشتم. بنابراین تصمیم گرفتم در این جریان مداخله‌ای نکنم.

بعد از مدتی، وقتی شنیدم که دوستانم می‌گویند فلانی اینقدر حقوق می‌گیرد، باعث تحریک وابستگی‌ام به منافع شخصی شد. اما هنوز احساس می‌کردم که درست نیست. بنابراین با تمرین‌کننده‌ای در شهر دیگری صحبت کردم. او گفت: «الآن حقوق کارکنان پشتیبانی شخصی خیلی کم است. بنابراین بسیاری از این کارکنان درخواست کرده‌اند حقوق و دستمزدشان به 25000 تا 30هزار یوآن افزایش یابد. اگر بخواهی چندهزار یوآن افزایش حقوق داشته باشی، کاملاً منطقی است.» درباره این موضوع فکر کردم، سپس تصمیم گرفتم با مرکز نمایندگی‌ام تماس بگیرم تا این موضوع را با کارفرمایم مطرح کند و ببیند آیا شانسی برای افزایش حقوقم وجود دارد یا خیر. این موضوع همچنان به کارفرمایم بستگی داشت که در صورت تمایل، چه مقدار حقوقم را افزایش دهد.

سه ماه از درخواستم گذشته و حقوقم ثابت مانده بود. ناگهان با جمله‌ای که استاد بیان کردند آگاه شدم:

«اگر چیزی مال شما باشد، آن را از دست نخواهید داد. اگر چیزی مال شما نباشد، حتی اگر برایش مبارزه هم کنید آن را به دست نخواهید آورد.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

آن شب وقتی با مردم تماس گرفتم، به 12 نفر کمک کردم ح.ک.چ را ترک کنند. 10 نفر دیگر تا پایان شنیدن صدای ضبط‌شده، تلفن را قطع نکردند. به این موضوع روشن شدم که وقتی شین‌شینگ خود را بهبود می‌بخشم و منافع شخصی‌ام را رها می‌کنم، استاد مرا تشویق می‌کنند موجودات ذی‌شعور بیشتری را نجات دهم. بعداً دولت تایوان اعلامیه‌ای مبنی ‌بر افزایش حقوق کارکنان پشتیبانی شخصی داد و حقوق من نیز بر این اساس افزایش یافت.

سخن پایانی

بعد از اینکه مدت زیادی در تایوان بودم، تزکیه دافا را شروع کردم. آن را بسیار ارزشمند می‌دانم. همچنین به این درک رسیده‌ام که استاد نظم و ترتیبی داده‌اند تا فا را در اینجا کسب کنم. من رسالت خودم را دارم. گرچه گاهی وضعیت تزکیه‌ام خوب نبود، می‌دانستم که زمان باقیمانده برای تزکیه محدود است، و باید این فرصت را غنیمت بشمارم. در ادامه، در انجام سه کار به‌طور جدی و کوشا عمل خواهم کرد و به‌طور محکم و استوار تزکیه خواهم کرد تا بتوانم مأموریت مقدس خود را در کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور محقق کنم.

استاد، بابت لطفتان سپاسگزارم. هم‌تمرین‌کنندگان، به‌خاطر کمکتان متشکرم.

(ارائه‌شده در کنفرانس فای تایوان 2022)

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.