(Minghui.org) در ژوئیه 2017 تشخیص داده شد که در قفسه سینه مادرم دو غده وجود دارد. وقتی به‌سرعت برای دیدنش به تیانجین رفتم او در بیمارستان بستری شده بود. دچار ورم در کل بدنش بود و به‌سختی می‌توانست چشم‌هایش را باز نگه دارد. برادرم گفت که تومورها درقلب وریه‌هایش رشد کردند که باعث تورم ریه شده بودند.

با بیش از 20 سال تمرین فالون دافا شاهد بهبودی بسیاری از تمرین‌کنندگان از بیماری‌های لاعلاج بوده‌ام. از مادرم خواستم که عبارات خوش‌یمن «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند و به او گفتم که آن می‌تواند کمکش کند.

مادر حرفم را خیلی جدی گرفت و بلافاصله شروع به تکرارعبارات کرد. سه روز بعد ورم بدنش ناپدید شد و مایعات اضافی در قفسه سینه‌اش از بین رفت. کمی انرژی  و اشتها به‌دست آورد. او توانست از تخت بلند شود و در راهرو قدم بزند.

دکتر به برادرم گفت که می‌تواند با پرداخت تقریباً سیصدو پنجاه هزار یوآن مادرمان را عمل کنند اما نمی‌تواند تضمین کنند که عمل جراحی موفقیت‌آمیز باشد. وقتی برادرم نظر مرا خواست با جراحی مخالفت کردم، زیرا او 75 ساله بود و ریسک عمل بسیار بالا بود. به او پیشنهاد دادم که از او بخواهیم فالون دافا را تمرین کند.

پس از کمی بررسی و تاًمل، درنهایت برادرم تصمیم گرفت که عمل جراحی انجام شود. روز جراحی، دوم ماه اوت، پزشکان نظرشان را تغییر دادند و گفتند که به‌دلیل سن بالایش نمی‌توانند او را عمل کنند. آنها برای آزمایش نمونه‌ای از توده را برداشتند. اما نکته عجیب این بود که آنها نمی‌توانستند تصمیم بگیرند که آیا سلول‌ها خوش‌خیم هستند یا بدخیم.

برادرم گزارش پاتولوژی را به بیمارستان خوب سرطان‌شناسی در تیانجی برد، اما پزشک آنجا هم نتوانست تشخیص دهد که سلول‌ها خوش‌خیم هستند یا بدخیم. او سپس به بیمارستان بزرگی در پکن رفت و بدون پاسخ قطعی بازگشت. سپس به بیمارستانی که مادرمان در آنجا بستری بود برگشت و دکتر پیشنهاد کرد که مادر را ترخیص و در خانه بادقت از او مراقبت کنیم.

هنگام بازگشت به خانه، مادرم به‌سرعت خودش را مشغول کارهای خانه کرد، انگار که هرگز مریض نشده بود. پدرم از او پرسید: «چند روز گذشته کجا بودی؟» (ما به او درباره وضعیت مادر چیزی نگفته بودیم زیرا او در بستر بیماری بود و نگران بودیم که چگونه به این خبر واکنش نشان می‌دهد.)

مادرم پاسخ داد: «به تعطیلات رفته بودم.»  

قبل از اینکه روز بعد به خانه بروم، به مادرم یادآوری کردم که عبارات دافا را تکرار کند. پس از بازگشت به خانه، مجموعه‌ای از کتاب‌های دافا را برایش پست کردم.

پس از آن، مادرم شروع به تمرین دافا کرد. از آنجایی که او هیچ تمرین‌کننده‌ای را نمی‌شناخت، تمرین‌ها را با خواندن راه بزرگ کمال معنوی و مشاهده عکس‌های نمایش تمرین استاد آموخت.

استاد بیان کردند:

«من غلو نمی‌کنم، چنانکه خیلی از شاگردان قدیمی که اینجا حضور دارند با این وضعیت آشنا هستند، به‌علاوه، خانم‌های مسن‌تر عادت ماهیانه‌شان را باز خواهند یافت، زیرا یک تمرین تزکیه‌ بدن و ذهن لازمه‌اش داشتن عادت ماهیانه برای تزکیه بدن است. عادت ماهیانه فرد بازمی‌گردد ولی جریان آن زیاد نخواهد بود. درحال حاضر کمی از آن کافی است. این نیز پدیده‌ای عادی است، وگرنه چگونه می‌توانید بدن‌تان را بدون آن تزکیه کنید؟ برای آقایان هم همین‌طور است: جوان‌ها و مسن‌ها احساس خواهند کرد که تمام بدن‌تان سبک است. بنابراین می‌توانم به تزکیه‌کنندگان واقعی بگویم این تغییرات را احساس خواهید کرد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)

اندکی پس از اینکه مادرم شروع به تمرین دافا کرد، روزی هیجان‌زده با من تماس گرفت و گفت که دوبار دوره قاعدگی‌اش برگشته است. او فریادزنان گفت: «خیلی عحیب است دافا واقعاً شگفت‌انگیز است. استاد جانم را نجات دادند!»

مادرم تزکیه دافا را بسیار جدی گرفت. هر بار که با او تماس می‌گرفتم، او درحال مطالعه فا بود. او همچنین شروع به حفظ اشعار استاد کرد.

او همچنین داستان شگفت‌انگیز دیگری را برایم تعریف کرد. یکی از دوستان بسیارخوب او در همسایگی زندگی می‌کند. پس از اینکه مادرم تجربه‌اش از تمرین دافا را برایش تعریف کرد و پاراگراف بالا از جوآن فالون را برایش خواند، او هم که تقریباً 70 ساله بود از بازگشت دوره قاعدگی‌اش متحیر شد.

پنج سال از زمانی‌که دو تومور در قفسه سینه مادرم تشخیص داده شد می‌گذرد. بدون مصرف دارو، او به‌طور کامل بهبود یافته است. اگرچه او امسال 80 ساله است، اما هنوز هم می‌تواند چند کیلومتر سوار بر سه‌چرخه‌اش به اطراف رفته و برای خودش خرید کند. حتی برادرزاده‌اش هم به چهره درخشان او حسادت می‌کند. مادرم با حسی مملو از قدردانی گفت: «این قدرت دافا است!»