(Minghui.org) یکی از همتمرینکنندگان که دچار یک سانحه رانندگی شده بود پس از مراجعه به بیمارستان متوجه شد که در پنج ناحیه دچار خردشدگی استخوان شده است. پاهایش نیز بهشدت ورم کرده بود، بهسختی میتوانست حرکت کند و درد شدیدی داشت.
او تصمیم گرفت در بیمارستان بستری نشود. از او دعوت کردم که به خانه من بیاید تا بتوانیم با هم آموزههای فالون دافا را مطالعه کنیم و تمرینات را انجام دهیم.
در ابتدا، او از درد ناله میکرد و نمیتوانست بر مطالعه فا تمرکز کند. سعی کردم تشویقش کنم که متمرکز بماند، اما قبل از اینکه بتواند چند کلمه را پشت سر هم بخواند، دوباره شروع به ناله کردن میکرد.
نیم ساعت فا را مطالعه کردیم و دردش بدتر شد. بعد از خواندن فقط دو یا سه کلمه، شروع به ناله کردن میکرد. همانطور که به مطالعه فا ادامه میدادیم، فاصله زمانی بین نالههایش کمتر میشد.
موقع شام متوجه شدم که سعی میکند جلوی اجابت مزاجش را بگیرد، بنابراین به او گفتم: «اگر نیاز داری به توالت بروی، فقط به من بگو. مهم نیست چه زمانی است، میتوانم کمکت کنم.»
خانه اجارهایام حمام نداشت. خلطدان را از زیر تخت بیرون کشیدم و به او گفتم: «وقتی نیاز به اجابت مزاج داری، ممکن است استاد درحال پاکسازی بدنت باشند.»
تقریباً بلافاصله او نیاز به اجابت مزاج داشت.
من و خواهر بزرگم (که او نیز تمرینکننده فالون دافا است) کمکش کردیم روی خلطدادن بنشیند و او مواد آبکی زیادی را که با بوی دارو مخلوط شده بود دفع کرد.
بعد از اینکه کارش تمام شد بیرون رفتم تا خلطدان را خالی کنم. او که دید هیچ توجهی به مشکلاتی که برایم ایجاد کرده است ندارم و تمام کاری که انجام میدهم بهخاطر او است، مصمم شد به بهترین شکل ممکن همکاری کند. مدام به او یادآوری میکردم که در مواجهه با ناملایمات شینشینگ خود را حفظ کند و او نیز به نگاه به درون توجه داشت.
این همتمرینکننده بهمنظور تمرکز بیشتر، تصمیم گرفت درحین مطالعه فا، بهجای نشستن بایستد، حتی اگرچه این کار باعث درد زیادی برایش میشد.
پس از فرستادن افکار درستِ بعد از نیمهشب، کمکش کردم که بخوابد. سپس شروع به باز کردن و مرتب کردن وسایلم کردم، زیرا روز قبل به آنجا نقلمکان کرده بودم. وقتی کارم تمام شد، ساعت 3 صبح شده بود.
درست وقتی میخواستم بخوابم، او صدایم زد و گفت که میخواهد برای انجام تمرینات بلند شود. با خودم فکر کردم: «این همتمرینکننده پیش من مانده است، بنابراین مسئولیت بزرگی برای مراقبت از او دارم. این فرصتی برای ما است که شینشینگ خود را با هم بهبود بخشیم. زمان ارزشمند است و وقتی برای تلف کردن نداریم. باید کمکش کنیم تا بهسرعت بهبود یابد.»
او مصمم شد در تزکیه کوشاتر باشد و هر روز فا را با صدای بلند میخواند. درکهایمان براساس فا درباره محنت او را نیز با هم به اشتراک میگذاشتیم و به درون نگاه میکردیم.
یک هفته بعد، او به مقدار چشمگیری بهبود یافت و فقط کمی درد و بیحسی در اطراف زخمش داشت.
ده روز بعد، تصمیم گرفت در جلسه مطالعه گروهی فا که در خانه دیگری در همان محله برگزار میشد شرکت کند. خواهرم تماس گرفت که یک تاکسی بیاید. تاکسی در فاصله حدود 100متری از خانهام پارک کرد. او از من خواست که به تاکسی بگویم به دم در بیاید. تشویقش کردم که سعی کند بدون کمک راه برود.
قدم به قدم همراهیاش کردم، در حالی که با او فا را از بر میخواندم. همچنین به او یادآوری کردم که ترسش از درد یا هر فکری را رها کند.
تشویقش کردم و گفتم: «اگرچه بیناییات ضعیف است، اما هنوز از مادرشوهر 90ساله و شوهرت بهخوبی مراقبت میکنی و توانستی زمانی برای مطالعه فا پیدا کنی. حالا که خودت دچار سانحه رانندگی شدی، باید از این فرصت استفاده کنی و شینشینگت را بهبود ببخشی و بهطور استوار تزکیه کنی.»
هر بار که کمک میخواست، دردش بدتر و سرعتش کم میشد. این مسئله را با او به اشتراک گذاشتم که باید شینشینگمان را با هم بهبود ببخشیم. بیش از یک ساعت طول کشید تا به اتومبیل برسیم. او واقعاً خوشحال بود که موفق شده است. وقتی به محل مطالعه گروهی فا رسیدیم، همه با دیدن بهبودی سریع او بهقدری تحت تأثیر قرار گرفتند که به گریه افتادند.
با هم افکار درست فرستادیم و از استاد تشکر کردیم که به ما قدرت بخشیدند. تمرینکننده مجروح میخواست در مقابل تصویر استاد قدردانی کند. به او پیشنهاد کردیم که قبل از تشکر گروهی از استاد، ابتدا دوشی بگیرد. بعد از اینکه دوش گرفت، همگی زانو زدیم و از استاد بابت نجات و نیکخواهی بیکرانشان تشکر کردیم!
پس از مطالعه گروهی فا، همتمرینکنندگان کمکم کردند او را به خانهام ببرم.
صبح روز بعد پس از فرستادن افکار درست، خواهر بزرگم آمد و گفت که بسیار نگران است که آیا میتوانم بهتنهایی این وضعیت را اداره کنم و پیشنهاد کرد که این تمرینکننده را به خانهاش ببریم.
متوجه شدم که این یک مداخله است، بنابراین با قاطعیت به خواهرم گفتم: «لطفاً به فرستادن افکار درست قوی ادامه بده و از استاد درخواست کن که به ما قدرت ببخشند. در عین حال، لطفاً به سازماندهی تمرینکنندگان برای جلسات مطالعه گروهی فا کمک کن تا آنها هم برای حمایت از ما افکار درست بفرستند.»
خواهرم را به داخل دعوت نکردم یا پیشنهاد خواهرم را به این تمرینکننده مجروح نگفتم، بلکه فقط بهتنهایی در برطرف کردن نیازهای روزانهاش به او کمک کردم.
بعد از صبحانه، رختخوابش را بیرون بردم تا هوایی بخورد و به او گفتم که بایستد و فا را با صدای بلند بخواند. وقتی بهخاطر درد اشتباه میخواند، به او یادآوری میکردم که مداخله را از بین ببرد و به خواندن فا ادامه دهد.
او آن روز چهار ساعت روی پاهایش ایستاد و فا را با صدای بلند خواند. سپس هیجانزده گفت: «چطور احساس خوبی دارم و درد از بین رفته است!» در پاسخ گفتم: «چون ترسی از درد نداری و ذهنت هشیار است. بنابراین استاد مداخله اهریمنی را از بین بردهاند.» او کف دستانش را به هم فشرد و بارها از استاد تشکر کرد.
تختش را مرتب کردم تا شب راحت بخوابد. بعد از شام، در حالی که مشغول تمیز کردن خانه بودم، دوباره شروع به مطالعه فا کرد. سپس با هم فا را مطالعه کردیم.
پس از مطالعه فا، تصمیم گرفتیم زود بخوابیم و صبح زود بیدار شویم تا به تمرینات گروهی صبحگاهی با سایر تمرینکنندگان بپیوندیم. همچنین مطمئن شدم که زمان کافی برای تهیه مطالب روشنگری حقیقت داشته باشم. همهچیز خیلی خوب پیش رفت.
او فقط در عرض ده روز بهطور کامل بهبود یافت و همه پنج استخوان خردشدهاش در سانحه رانندگی، بهبود یافت. واقعاً معجزه بود!
وقتی به خانه بازگشت، تمام خانوادهاش از دیدن بهبودی کامل او طی این مدت کوتاه بسیار خوشحال شدند و از استاد بسیار سپاسگزار بودند!
نگهبانِ در ورودی مجتمع نیز که شاهد برخورد او با اتومبیل در آن سانحه و افتادن شدیدش روی زمین بود، با دیدن او که به این سرعت روی پاهایش ایستاده است متحیر شد.
خانوادهاش ابتدا قصد داشتند 200هزار یوان بهعنوان غرامت از راننده آن اتومبیل بخواهند، اما تصمیمشان را عوض کردند زیرا راننده از عمد به او نزده بود. به این ترتیب، آن راننده و خانوادهاش نیز از سختیهایی که ممکن بود متحمل شوند رهایی یافتند.
بهبودی معجزهآسای او به همه کسانی که شاهد این سانحه بودند یا دربارهاش شنیده بودند کمک کرد که نیکخواهی و قدرت فالون دافا و استادمان را ببینند.
ازطریق این واقعه، تمرینکنندگان همچنین متوجه شدند که باید در تزکیه و روشنگری حقیقت بیش از پیش کوشا باشیم و در هر موقعیت و هر زمانی افکاری درست و قوی داشته باشیم تا بتوانیم مسیر باقیمانده تزکیهمان را بهخوبی بپیماییم.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه قدرت الهی فالون دافا