(Minghui.org) درود، استاد! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

بیش از یک سال است که روی پروژه پنجرۀ مینگهویی کار می‌کنم. در طول این روند، تزکیه و شین‌شینگ خود را بسیار بهبود بخشیدم. همچنین بسیاری از وابستگی‌ها را کشف کردم و آنها را از بین بردم. از نظم و ترتیب نیک‌خواهانه استاد برای ملحق شدن به این پروژه، اعتبار بخشیدن به فا و همگام شدن با روند اصلاح فا بسیار سپاسگزارم.

پس از خواندن مقاله جدید «بیدار شوید» استاد، احساس کردم زمان تنگ‌تر شده است. اغلب متوجه می‌شدم که یک روز به‌سرعت می‌گذرد اما کار زیادی انجام نداده بودم. بعد از خواندن آموزه‌ها و انجام تمرین‌ها، زمان زیادی برای کار روی پنجره مینگهویی نداشتم. متوجه شدم که اگر بخواهم کار خوبی در اشاعه وب‌سایت پنجرۀ مینگهویی انجام دهم، نمی‌توانم وقت خود را تلف کنم. ازبین‌بردن وابستگی‌ام به رنجش

پنجره مینگهویی یک پروژه نوپا بود. ما درباره اینکه پروژه قرار است چه کاری انجام دهد، چگونه آن را انجام دهیم و وظایف هر یک از اعضای تیم اطلاعات چندانی نداشتیم. من عادت داشتم تا زمانی که درباره اینکه چه کاری باید انجام دهم واضح و روشن نباشم مدام سؤال کنم، بنابراین یکی از کسانی بودم که مدام سؤال می‌کردم. در طول بحث، درگیری‌ها و سوءتفاهم‌هایی رخ داد، زیرا هر فردی نظر خودش را داشت.

وقتی درگیری‌ها به وجود آمد به درون نگاه کردم. متوجه شدم که نمی‌خواهم کار اضافی انجام دهم یا وقت اضافی صرف کنم. حسادتم را زمانی کشف کردم که در ذهنم حساب می‌کردم که چه کسی چقدر کار کرده و افکار منفی‌ام را کشف کردم. همچنین وابستگی‌ام به راحت‌طلبی را پیدا کردم، اما به نظر می‌رسید که به ریشه وابستگی‌ام نرسیدم.

فقط درسی بزرگ از پروژه قبلی که در آن شرکت داشتم گرفته بودم و قبل از شرکت در پروژه پنجرۀ مینگهویی آن پروژه را ترک کردم. اما، به درون نگاه نکردم و وابستگی اساسی‌ام را که سایر وابستگی‌هایم را تغذیه می‌کرد، از عمق ریشه‌اش بیرون نکشیدم. متوجه نشدم که شکست خوردم زیرا از منظر یک تزکیه‌کننده به مسائل نگاه نمی‌کردم.

در آخرین کارم سرپرستم از آن دسته افرادی بود که با سؤالات بی‌نیاز به پاسخ به سؤالات من پاسخ می‌داد. اگرچه به نوعی می‌توانستم بفهمم که این نظم و ترتیب استاد برای بهبود شین‌شینگ من بود، اما خودم را تزکیه نکرده و موقعیت را به‌خوبی مدیریت نکردم. نتوانستم با سرپرستم کنار بیایم. منیت و خودخواهی‌ام را رها نکردم، همیشه با او مخالف بودم و فکر می‌کردم که باید به عقیده من احترام بگذارد.

یک بار در بحثی گروهی وارد شدم، بنابراین احساس کردم کمی مورد سوءاستفاده قرار گرفتم. اگرچه چیزی نگفتم، اما عصبانیت و کارمای فکری‌ام را سرکوب نکردم. حاضر به همکاری نبودم. درنتیجه، در این آزمون مردود شدم و پروژه را در پایان یک مرحله از برنامه ترک کردم و در تزکیه‌ام احساس پشیمانی داشتم.

بعد از اینکه آن پروژه را ترک کردم، به درون نگاه کردم و وابستگی به منیت را در خودم پیدا کردم. در پروژه به خودم اعتبار می‌بخشیدم. وقتی وابستگی‌ام به خودخواهی ارضا نمی‌شد، نمی‌توانستم بدون قید و شرط همکاری کنم. از بین بردن وابستگی به منیت

وقتی کار روی پنجره مینگهویی را شروع کردم، می‌دانستم که باید این آزمون را پشت سر بگذارم، زیرا در پروژه قبلی‌ام خوب عمل نکردم.

اولین چیزی که پس از شرکت در پنجره مینگهویی یاد گرفتم این بود که مخاطبان هدف آن با وب‌سایت اصلی مینگهویی متفاوت است. وب‌سایت مینگهویی سه خواننده دارد: تمرین‌کنندگان، غیرتمرین‌کنندگان، و مجرمان (کسانی که فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند). اما، پنجره مینگهویی عمدتاً برای غیرتمرین‌کنندگان است و پلی بین وب‌سایت مینگهویی و غیرتمرین‌کنندگان ارائه می‌دهد. هدف ما این بود که به غیرتمرین‌کنندگان کمک کنیم پس از خواندن مقاله‌هایمان درباره حقیقت دافا آگاه شوند.

چالش‌برانگیزترین بخش پروژه این بود که چگونه می‌توان بین آنچه که خوانندگان بیشتری را جذب می‌کند و جهت‌گیری وب‌سایت مینگهویی تعادل مناسبی ایجاد کرد. در مراحل اولیه پروژه، دوباره چند آزمایش را تجربه کردم. متوجه شدم مشکل اصلی من این است که نمی‌توانم همکاری داشته باشم.

متوجه شدم که هر کسی نظرات خودش را دارد و همه جا اختلاف نظر را دیدم. به‌عنوان مثال، مدیر تیم من و شعبه مرکزی نظرات متفاوتی درخصوص جهت‌گیری کلی پروژه دارند. هنگامی که ما وب‌سایت را در مناطق محلی‌مان تبلیغ کردیم، با سوءتفاهم‌هایی مواجه شدیم. در داخل تیم، هر یک از اعضای تیم، البته، ایده‌های خود را درباره نحوه تبلیغ پنجره‌ مینگهویی دارند.

من یکی از کسانی بودم که همیشه نظرش با بقیه فرق داشت. به نظر می‌رسید که در پروژه قبلی‌ام با همین وضعیت مواجه شدم. فهمیدم از نظر تزکیه هیچ چیز تصادفی نیست.

یاد گرفتم که این بار به درون نگاه کنم. به خودم یادآوری کردم که وابستگی‌های سایر تمرین‌کنندگان منعکس‌کننده مشکلات من است. می‌دانستم که باید خودم را بررسی و قلبم را تزکیه کنم. می‌دانستم تنها راه تأثیر مثبت بر پروژه ازبین‌بردن وابستگی‌های اساسی‌ام است.

پس از جستجوی دقیق درون، متوجه شدم که بسیاری از تعارضاتم ناشی از وابستگی‌ من به منیت است. داشتم به افراط می‌رفتم و نمی‌توانستم منیتم را رها کنم. فکر کردن به دیگران

استاد به ما گفتند:

«به دليل تفاوت‌هاي مريدان در درك و فهم، برخي از مريدان هميشه از يك افراط به انتهاي ديگر مي‌روند. هر زمان فايي را كه نوشته‌ام مي‌خوانند اعمال افراطي را پيش مي‌گيرند، بدين طريق باعث مشكلات جديدي مي‌شوند. زماني ‌كه به شما مي‌گويم درك انساني‌تان را تغيير دهيد، از شما درخواست نمي‌كنم يك روش انساني درك فا را نگه داريد. اما غيرمنطقي و نامتعارف هم نبايد باشيد. مي‌خواهم كه شما در درك دافا خوش‌فكر باشيد.» («راه میانه را برگزینید» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

فهمیدم که نباید در هنگام مواجهه با اختلافات به عقاید خودمان بچسبیم. در عین حال، نباید از رویارویی‌ها هراس داشته باشیم و سعی کنیم از آنها اجتناب کنیم. هر دو راه به افراط می‌رفت. هیچ یک از این راه‌ها مشکل را حل نمی‌کنند. بنابراین، هر دو غیرمسئولانه بودند زیرا نقطه شروع برخاسته از منیت بود به‌جای اینکه فکرکردن به دیگران باشد.

اگر همه ما بتوانیم گامی به عقب برداریم و از منظر استاد به مسائل نگاه کنیم، نیک‌خواهی خواهیم داشت و از وابستگی به عقاید و تصورات خود دست خواهیم کشید. به این ترتیب، با سایر تمرین‌کنندگان همکاری خواهیم کرد که مطابق با اصول فا است، و سپس پروژه موفق خواهد شد.

همچنین متوجه شدم که برای رسیدن به چنین وضعیتی، باید همیشه از درست‌بودن طرز فکرمان مطمئن شویم. همچنین دریافتم که ارتباط بسیار مهم است. یاد گرفتم که اگر برای برقراری ارتباط واضح با اعضای تیم و مدیران تیمم وقت نگذارم، ایجاد سوءتفاهم و درگیری‌های غیرضروری آسان است.

بعد از اینکه خودم را با الزامات فا اصلاح کردم، آزمایش‌های زیادی را پشت سر گذاشتم و بسیاری از درگیری‌ها را به خوبی حل و فصل کردم.

به‌عنوان مثال، هنگام تبلیغ نمودار معروف، «سالخوردگان»، تیم‌های تولید و تبلیغات درباره طراحی اختلاف نظر داشتند. آنها با یکدیگر اختلاف نظر داشتند و هیچ یک از طرفین نمی‌خواستند ایده‌های خود را کنار بگذارند. آنها به‌طور مستقیم ارتباط برقرار نمی‌کردند. در عوض در گفتگو‌های گروهی با هم بحث کردند و باعث ایجاد سوءتفاهم شدند. من نقش میانجی را بازی ‌کردم و به حرف هر یک از طرفین گوش ‌دادم. راه‌حلی را پیشنهاد کردم و پس از درک کامل هر طرف، اختلاف را برطرف کردم.

در فرصتی دیگر، از برنامه‌ای جدید برای تبلیغ وب‌سایت‌مان در منطقه محلی‌ام استفاده کردم. تمرین‌کننده‌ای محلی به هماهنگ‌کننده منطقه‌ ما شکایت کرد که این برنامه نگرانی‌های امنیتی دارد. هماهنگ‌کننده منطقه‌ ما به من دستور داد که تبلیغات را متوقف و گروه را در برنامه حذف کنم. وقتی پیام را دریافت کردم متعجب و متحیر شدم. سپس بلافاصله فهمیدم که این مداخله ناشی از عدم ارتباط است. اگر تبلیغ را در برنامه متوقف کنم، به پروژه آسیب می‌رساند. بنابراین زمان زیادی را صرف برقراری ارتباط با هماهنگ‌کننده تبلیغات کردم و به او اطمینان دادم که مشکلی درخصوص آن برنامه وجود ندارد. ما نیز به درون نگاه کردیم و کاستی خود را پیدا کردیم که باعث مداخله شده بود. سپس وضعیت را برای هماهنگ‌کننده منطقه توضیح دادم. در کمتر از نیم ساعت سوء‌تفاهم را رفع کردم.

این آزمایش به‌طور ناگهانی رخ داد و من آن را به راحتی پشت سر گذاشتم. آموختم که در تبلیغ وب‌سایتی که حقایق دافا را مستقیماً برای غیرتمرین‌کنندگان روشن می‌کند، باید افکار درست را همیشه حفظ کنیم. هر خللی ممکن است باعث ایجاد مداخله شود. ما باید وابستگی‌های ترس از مشکلات و رویارویی را از بین ببریم و اختلافات را با شفقت و افکار درست حل کنیم.

بعداً، تحت برنامه‌ریزی منظم استاد، آزمایش‌های زیادی را از داخل و خارج تیم پشت سر گذاشتم. من به‌آرامی با تیم پس از دو تغییر ساختاری بزرگ رشد کردم. فرصت‌هایی برای بهبود تزکیه ما

پس از بازسازی تیم، پروژه مدل عملیاتی جدیدی داشت. تحت مدل جدید، تیم از تمرین‌کنندگان بیشتری برای شرکت در پروژه دعوت کرد و ما زمان و انرژی بیشتری را به آن اختصاص دادیم. اما مورد آزمایش نیز قرار گرفتیم که آیا می‌توانیم یکدیگر را مثبت و بدون قید و شرط درک کنیم. نیروهای کهن به‌راحتی می‌توانستند از خلأ هر یک از اعضای تیم استفاده کنند، به خصوص زمانی که هماهنگ‌کننده آنقدر مشغول بود که نمی‌توانست با اعضای تیم ارتباط برقرار کند.

من هر روز با آزمون روبرو می‌شدم. وقتی این اتفاق می‌افتاد، باید به موقعیت غیرمنتظره با دید مثبت نگاه می‌کردم. دیگر نباید محاسبه می‌کردم که چقدر زمان و تلاش برای این پروژه صرف می‌کردم. باید ارزیابی می‌کردم که آیا در فا جذب شده‌ام یا خیر. این یک آزمون برای همه در طول فصل شن یون شد زیرا اکثر هماهنگ‌کنندگان پروژه ما ستون‌فقرات تیم تبلیغاتی شن یون بودند. حتی دشوارتر از آن، دستیابی به پیشرفت حرفه‌ای و یافتن انواع منابع انسانی و منابع مرتبط برای مطابقت دادن کل پروژه با استانداردهای عملیاتی بود. همه چیز عملیات و هماهنگی کلی را دشوار می‌کرد. تمام جنبه‌های پروژه ایمان همه را به فا و افکار درست می‌آزمود.

فهمیدم که هر کاری که استاد نظم و ترتیب دادند باید بدون قید و شرط انجام دهیم. باید سختی را تحمل می‌کردیم. باید شین‌شینگ خود را در هنگام مواجهه با اختلافات و درگیری‌ها بهبود می‌بخشیدیم. نباید تسلیم شویم و نباید سست شویم.

مقاله‌ای در وب‌سایت مینگهویی به این موضوع پرداخته است که چرا بودا میلارپا توانست در طی یک طول عمر به کمال دست یابد. چرا اینقدر با پشتکار و به‌طور کوشا تزکیه کرد؟ این پشتکار علاوه‌بر تمایل او به تزکیه، از ایمان بی‌نظیر او به استادش سرچشمه می‌گرفت. ما به‌عنوان مریدان دافا، باید تزکیه را جد‌‌تر بگیریم و خود را در همه جنبه‌ها محکم‌تر تزکیه کنیم.

باید ایمان خود را به استاد و فا تقویت کنیم. باید افکار درست خود را محکم کنیم. و باید تمام تصورات بشری را رها کنیم و زمانی را که استاد به ما برای ادامه نجات مردم داده است، گرامی بداریم زیرا او برای ما رنج کشیده است.

تیم پنجره مینگهویی از اعضای خود درخواست کرد درحالی‌که به‌طور فعال وب‌سایت را تبلیغ می‌کنند، بی‌سروصدا باشند. در درک فعلی من، بی‌سروصدا بودن به معنای متواضع و فروتن‌بودن است. ما باید بررسی کنیم که آیا افکار ما همیشه مطابق فاست و چگونه می‌توانیم بهتر عمل کنیم. وقتی سایر اعضای تیم خوب عمل نمی‌کنند، باید هر کاری که می‌توانیم انجام دهیم. ما باید خود را در فا ذوب کنیم. باید مانند آب بردبار و آرام باشیم و در تزکیه کوشا بمانیم.

سپاسگزارم استاد! متشکرم هم‌تمرین‌کنندگان.

(ارائه شده در کنفرانس فای مینگهویی برای گزارشگران مینگهویی و پنجره مینگهویی)