(Minghui.org) از زمانی که حزب کمونیست چین (حکچ) در سال 1949 قدرت را به دست گرفت، بیش از 80 میلیون شهروند بیگناه از جمله مالکان، سرمایهداران، روشنفکران، دانشجویان و سایر شهروندان جریان اصلی جامعه را به قتل رساند. علاوه بر این، رژیم تقریباً فرهنگ سنتی چین را از بین برده، منابع طبیعی را ویران کرده و اکنون با آزار و شکنجه فالون گونگ، ارزشهای اخلاقی اساسی را تضعیف کرده است.
از آنجایی که تمرینکنندگان فالون گونگ بهطور خستگیناپذیر برای افشای جنایات حکچ تلاش کردهاند، بسیاری از مردم تصمیم گرفتهاند از عضویت خود در سازمانهای حکچ، که شامل انجمنهای جوان لیگ جوانان و پیشگامان جوان نیز میشود، کنارهگیری کنند. در زیر هفت ماجرا توسط هفت تمرینکننده مختلف فالون گونگ بیان شده است.
رئیس اتحادیه
یکبار در ایستگاه اتوبوس، درباره فالون گونگ با فردی خوشلباس در کنارم گفتگو زدم. توضیح دادم: «برخلاف تبلیغات نفرتانگیز حکچ، فالون گونگ به فرد یاد میدهد که انسان خوبی باشد و در بیش از 100 کشور مورد استقبال قرار گرفته میشود. آن مرد گوش داد و چیزی نگفت.
ادامه دادم، «حکچ وحشیگری، نفرت، و دروغهایی را ترویج میدهد که کاملاً در تضاد با ارزشهای سنتی مانند حقیقت، نیکخواهی، بردباری است که فالون گونگ آموزش میدهد. به این جامعه نگاه کنید، مردم به میل خود دست به هر کاری میزنند تا حتی به هزینه دیگران پول در بیاورند. از خانواده تا محل کار، بسیاری بر خلاف وجدان خود عمل کردهاند. اما خداوند اجازه نمیدهد این برای مدت طولانی ادامه یابد. زمانی که حکچ به سزای اعمال خود برسد، هر کسی که با رژیم مرتبط باشد ممکن است همراه با آن غرق شود، مگر اینکه از قبل از حزب خارج شده باشد.»
پرسیدم: آیا شما عضو حکچ هستید؟
مرد لبخندی زد و گفت: «حزب پوسیده است، اما افراد خوبی در آن هستند.» «من رئیس اتحادیه هستم. آیا میتوانی به من کمک کنی که از [حزب] خارج شوم؟»
دبیر حزب: حکچ جنایت سازمانیافته است
تائو، برادر کوچکتر یک تمرینکننده، و دبیر حزب در یک شرکت بزرگ بود و ماهیانه بیش از 7000 یوان مستمری میگیرد، که در منطقه من بسیار بالاست. با توجه به علاقهاش به پیروی از حکچ، او در خروج از آن مردد بود.
هنگامی که خواهرش (تمرینکننده) یک روز با او ملاقات کرد و از او و خانوادهاش خواست که از حکچ خارج شوند، هم همسر و هم فرزندش موافقت کردند. اما تائو چیزی نگفت. وقتی خواهرش را سوار اتومبیل کرد تا به خانه برساند، خواهرش تسلیم نشد و به گفتگو ادامه داد.
تائو گفت: «من که سالها دبیر حزب بودم، بهتر از تو میدانم که این حزب یک مافیا است. سپس موافقت کرد که از عضویت در حکچ کنارهگیری کند.
«نمیتوانم به تو اجازه دهم که همه افراد مرا به سمت خود بکشانی»
تمرینکنندهای اغلب به یک محل ساختوساز میرفت تا حقیقت را روشن کند. یک روز دوباره به آنجا رفت و مردی به سمت او آمد. او گفت: «نمیتوانم به تو اجازه بدهم که همه افراد مرا به سمت خود ببری. همین الان برو!» معلوم شد که او دبیر حزب در محل ساخت و ساز است. او نگران بود که من تمام کارگران ساختمانیاش را متقاعد کنم که از حکچ خارج شوند.
پس از شنیدن حرفهای او منصرف نشدم و با یک کارگر جوان صحبت کردم که به آسانی با خروج از حکچ موافقت کرد. همانطور که با هم گفتگو میکردیم، کارگران بیشتری آمدند و به آنها نیز کمک کردم تا از حکچ خارج شوند.
سپس دبیر حزب گفت: «همه آنها از حزب خارج شدهاند و به طرف تو آمدهاند. چطور است که من هم از حکچ خارج شوم.» با احتساب او، در آن روز به 13 نفر کمک کردم تا از حکچ خارج شوند.
فروشنده خیابانی: من از قبل همه اینها را میدانم
بهعنوان یک پرستار، هر روز از ساعت 7 صبح تا 7 بعدازظهر کار میکنم. معمولاً زود از خانه خارج میشوم تا در مسیر کارم فرصتی برای روشنگری حقیقت داشته باشم.
دسامبر گذشته، یکروز صبح تقویمهایی حاوی پیامهایی درباره فالون گونگ در بازار کشاورزان توزیع کردم.
از آنجایی که ممکن است برخی ندانند تقویمها درباره چه چیزی هستند، نگران بودم، اغلب قبل از ارائه آنها توضیحی میدادم. میگفتم: «فالون گونگ ذهن و بدن را بهبود میبخشد»، «این تقویم سال نو را برای شما آوردهام تا از طریق خواندنش، تبلیغات نفرتانگیز حکچ علیه فالون گونگ منحل شود.»
یک فروشنده خیابانی، تقویم را با دو دست گرفت. قبل از اینکه توضیحات را تمام کنم، او با لبخند حرفم را قطع کرد و گفت: «من از قبل همه اینها را میدانم.»
خیلی تحت تأثیر واقع شدم پس از سالها تلاش سخت تمرینکنندگان، بسیاری از مردم از دروغهای حکچ رهایی یافته و انتخاب درستی کردهاند.
مسئول روستا
یکبار در بازار کشاورزان با یک سبزیفروش مسن آشنا شدم. پس از به اشتراک گذاشتن تجربه شخصی خود از تمرین فالون گونگ، گفتم این تمرین در بیش از 100 کشور به خوبی مورد استقبال قرار گرفته و فقط در چین سرکوب شده است.
پیرمرد گفت: «حکچ به پایان رسیده است، بدون اینکه به فکر مردم باشد، مرتکب انواع اعمال بد میشود.»
پرسیدم: آیا شما عضو حکچ هستی؟
او پاسخ داد: «بله، من دبیر حزب روستای خود هستم.»
او گفت: «اما میخواهم حزب را ترک کنم و از این سمت استعفا بدهم.» او افزود که کارش بسیار پراسترس است، زیرا نمیداند چگونه با فشار مقامات بالاتر برای انجام کارهای مختلف بر خلاف وجدانش مقابله کند.
به او گفتم که خروج از حزب برایش عالی است، اما نیازی به استعفا دادن از شغلش بهعنوان دبیر حزب نیست.
«پس از خروج از حکچ، برکت الهی دریافت خواهید کرد. شما میتوانید کارهایی برای کمک به مردم انجام دهید و ساکنان محلی از شما حمایت خواهند کرد. حتی میتوانید در نقش خود، به طور مخفیانه از تمرینکنندگان فالون گونگ محافظت کنید. تصور کنید که از سِمت خود استعفا دهید و یک مقام فاسد مسئولیت را بر عهده بگیرد، آیا ساکنان محلی بیشتر آسیب نخواهند دید؟»
او موافقت کرد و گفت که دیگر استعفا نمیدهد. او گفت: «ببینید، من هنوز سبزی نفروختهام، اما مجبور شدم 10 یوان کارمزد بپردازم. بهعلاوه مسئولان به من گفتند که نمیتوانم اینجا بفروشم و باید به جای دیگری نقل مکان کنم وگرنه جریمه میشوم. این چه جور جامعهای است؟»
یک سرباز
یک روز با مرد جوانی در خیابان درباره فالون گونگ صحبت کردم. او به من گفت که یک سرباز است و سرکوب فالون گونگ در ارتش بسیار شدید بوده است. او در آن زمان برای دیدن والدینش به خانه رفته بود.
برای او توضیح دادم که فالون گونگ چیست و درباره وحشیگری حکچ صحبت کردم. او با خروج از حزب موافقت کرد.
او گفت: «ارتش نیز بسیار فاسد است. بسیاری از مقامات از طریق رشوه به مناصب خود رسیدند.» «از آنها چه انتظاری دارید؟ آنها فقط به فکر خودشان هستند، نه مردم چین. چین تمام شده است.»
تاثیر آنی
یک روز در مزرعه کار میکردم که همسایههایم که یک زوج مسن بودند برای گپ زدن با من آمدند. خانم از نکروز سر استخوان ران و فتق دیسک کمر شکایت داشت. خانواده او وضع مالی خوبی دارند، اما هیچ مبلغی نتوانسته بود درمانی برای او پیدا کند. او برای راه رفتن به کمک شوهرش نیاز داشت.
به آنها گفتم که دستیابی به سلامتی امکانپذیر است. برای مثال، من قبلاً بیماریهای زیادی داشتم، اما همه آنها پس از شروع تمرین فالون گونگ ناپدید شدند. گفتم در واقع، تکرار «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» نیز به او کمک خواهد کرد. همچنین از او خواستم که از سازمانهای حکچ خارج شود.
او گفت که هرگز عضو حکچ نبوده، اما پذیرفت که از عضویت در لیگ جوانان و پیشگامان جوان را که در سالهای جوانی به آن پیوسته بود، خارج شود. او همچنین پذیرفت که عبارات ذکر شده در بالا را تکرار کند.
چند روز بعد دوباره او را دیدم. میتوانست بهطور معمولی راه برود و حتی دوچرخهسواری کند. بهخاطر برکتی که دریافت کرد بسیار خوشحالم.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.