(Minghui.org) استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، بیان کردند:
«اما کارمای فکری میتواند بهطور مستقیم با ذهن فرد مداخله کند. ازاینرو ممکن است شخص بهطور ساکت به معلم و دافا ناسزا بگوید و ممکن است به بعضی افکار پلید و کلمات زشت فکر کند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
من ترسو و تا حدودی درونگرا هستم و در کودکی چشم سومم باز بود. گاهی اوقات افکار شیطانی و افتراآمیز به استاد و فا داشتم و گاهی اوقات افکار بدی درباره خانواده و بستگانم داشتم. گاهی اوقات تصاویر وحشتناک شیطان در ذهنم ظاهر میشد. وقتی این اتفاقات میافتاد، در مقابل عکس استاد زانو میزدم و از ایشان میخواستم که مرا ببخشند.
از فای استاد پیروی میکنم تا در برابر افکار بد مقاومت کنم. فا را ازبر میکنم، رونویسی میکنم و افکار درست میفرستم. برای مقاومت در برابر کارمای فکری مبارزات سخت و دردناکی انجام دادهام و استاد بینهایت نیکخواه ما کارمای فکری سرسخت مانند گرانیت را ذره ذره از ذهنم پاکسازی کردهاند.
امروز در حین مطالعه فا «موضوع کشتن» را در جوآن فالون خواندم. آن را به مسئله اعتقاد راسخ به استاد و فا مرتبط کردم. آیا من به استاد اعتقاد کامل دارم؟ شاکیامونی میخواست حمام کند و از مریدش خواست وان را تمیز کند. اگر مرید به استادش اعتماد کامل داشت، مرتباً از استاد خود درباره تمیزکردن وان سؤال نمیکرد. یک مرید باید آنچه را که استادش میخواهد صددرصد انجام دهد.
در درونم جستجو کردم تا ببینم کجا به فای استاد اعتماد کامل دارم و کجا اعتقادم کم است. در رابطه با کارمای بیماری به استاد و فا اعتماد دارم. قبلاً دهها مشکل مزمن در وضعیت سلامتی داشتم. پس از گوشدادن به آموزش فای استاد، تمام قرصهای موجود در کابینت را دور ریختم. از آن زمان تاکنون سالم هستم و ۲۹ سال است که به هیچ پزشک یا بیمارستانی مراجعه نکردهام.
اما هنوز وابستگی ترس را دارم. استاد بیان کردند:
«اگر تمرینکننده حقیقی باشید، فالون از شما حفاظت میکند. ریشههای من در جهان است. اگر کسی میتوانست به شما آسیب برساند، باید میتوانست به من آسیب برساند. یا به عبارتی، باید میتوانست به این جهان صدمه بزند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
استاد به وضوح به ما آموزش دادهاند، اما من بهخاطر ترس نتوانستم الزامات استاد را در بسیاری از جنبهها برآورده کنم. وقتی به روشنگری حقیقت میپردازم، جرئت نمیکنم با انواع خاصی از افراد صحبت کنم، و وقتی که محیط مناسب نیست یا وقتی مردم گوش نمیدهند، صحبت نمیکنم. میدانم که استاد راه را برای ما هموار کردهاند، اما ترس مانع من شده است.
وقتی مقامات شیطانی به استاد و دافا تهمت زدند، من چند بار گریه کردم. خود واقعی من همیشه به دافا ایمان داشته است، اما همچنین میدانم که یک خود کاذب در من وجود دارد، و من باید این دو را از هم تشخیص دهم، خود کاذب را افشا کنم و آن را از بین ببرم.
پس از پایان نوشتن پیشنویس این مقاله و فرستادن افکار درست در ظهر، وارد حالتی شدم که در آن نوارهایی از رنگها را در مقابل چشمانم دیدم و خود را در لباسهایی مانند مجسمههای بودا در معابد باستانی مشاهده کردم. حتی میتوانستم طرحهای روی لباس را ببینم. تا به حال با چنین صحنه باشکوهی روبرو نشده بودم. معتقدم که استاد مرا تشویق کردند که روشنبینیام درخصوص اعتماد درست است.
در قلبم عهد بستم: کوشاتر خواهم بود، لایق نیکخواهی و نجات ارائهشده ازسوی استاد خواهم بود، و هر فکر من باید صددرصد به استاد و فا وفادار باشد.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود