(Minghui.org) بیش از 10 سال است که فالون دافا را تمرین کرده‌ام و دوست دارم دو تجربه باور‌نکردنی‌ام را با همه به‌اشتراک بگذارم.

آتش به محصول‌مان سرایت نکرد

خانواده‌ام درنوامبر2000 نقل مکان کردند. ما دو اتاق اجاره کردیم و برای کشت ذرت شش مو (حدود یک هکتار) زمین را از یک گاوداری اجاره کردیم. بیش از 200 هزار یوآنسرمایه‌گذاری کردم و دو دوجین گاو خریدم. تصمیم گرفته بودم برای امرار معاش گاو پرورش دهم. با غذا دادن و دوشیدن گاوها، کندن علف‌های هرز، تمیز کردن انبارها و ذخیره خوراک برای زمستان مشغول بودم.

درپاییز 2021 ساقه ذرت را از یک مزرعه ذرت به بزرگی 70 مو (حدود 12 هکتار) خریدم و آنها را در زمینی که برای انبار کردن خوراک دام برای زمستان و بهار بعد اجاره کرده بودم، انباشته کردم. پنج خانواده بودیم که زمین را از گاوداری اجاره کردیم و همه ساقه‌های ذرت را در زمین اجاره‌ای‌شان در کنار یکدیگر انباشته کردند. پشته‌های ساقه ذرت حدود یک متر از هم فاصله داشت و تنها فضایی برای عبور یک نفر باقی می‌گذاشت. خانواده‌های دیگر در آن سال بیشتر از ما ساقه ذرت خریدند، زیرا گاوهای پرورشی بیشتری داشتند.

این یک رسم محلی بود که آتش روشن کنند. مردم بر این باور بودند که هرچه آتش‌سوزی بیشتر شود، سال بعد رونق بیشتری خواهد داشت. همسایه‌ها از قبل به ما هشدار دادند که مراقب آتش‌سوزی باشیم زیرا اگر پشته‌های ساقه ذرت آتش بگیرد فاجعه خواهد بود.

یک روز عصر حدود ساعت هشت شب درحالی‌که مشغول صرف شام بودیم، ناگهان صدای کسی را شنیدیم که فریاد می‌زد «آتش، آتش!» من و همسرم با عجله بیرون آمدیم تا ببینیم آیا می‌توانیم کمک کنیم و دیدیم که آتش بزرگی در مزرعه پر از ساقه‌های ذرت در حال شعله‌ور شدن است. با توجه به وزش باد شدید از سمت جنوب، همه مزارع در آتش سوختند، به‌جز مزرعه‌ای که در انتهای جنوبی و در انتهای شمالی قرار داشت، که هر دو متعلق به ما بودند. آتش واقعاً بزرگ بود و مردم نمی‌توانستند نزدیک شوند. گرچه، ساقه‌های ذرت خانواده‌ام هنوز آتش نگرفته بود، اما آنها در پایین‌دست باد قرار داشتند. نمی‌دانستم که باید چه‌کار کنم.

مردم جمع شدند اما هیچ راهی برای خاموش کردن آتش وجود نداشت. آب در آن نزدیکی وجود نداشت و ما نمی‌توانستیم از جایی که زندگی می‌کردیم آب بیاوریم زیرا از مزارع بسیار دور بود. تنها کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که سوختن آن را تماشا کنیم.

من ایستادم و چند ساعت سوختن آن را تماشا کردم. ساقه‌های ذرت همسایه‌ها سوختند و خاکستر شدند، اما ذرت ما به‌طور معجزه‌آسایی سالم ماند. ما واقعاً اعتقاد داریم که استاد از ما محافظت کردند، زیرا هم من و هم همسرم فالون دافا را تمرین می‌کنیم. از استاد تشکر کردم.

روز بعد مردم متوجه شدند که فقط دو مزرعه انتهایی نسوخته است. مردم معتقد و موافق بودند که تمرین فالون گونگ معجزه می‌کند.

باتزکیه فالون دافا، من و همسرم سالم هستیم و خانواده ما خوشحال هستند، استانداردهای اخلاقی ما بهبود یافته است، به‌طور کلی همه چیز آسان‌تر شده است و ما بر مصیبت‌ها بدون مشکل غلبه کرده‌ایم.

پس از درخواست کمک از استاد، وزش باد شدید آتش‌ را خاموش کرد

درسال2012 برای یک شرکت کار می‌‌کردم و آنها یک اتاق کار در روستایی زیرکوه داشتند. یک روز که در آن اتاق مشغول کار بودم، به‌دلیل باد شدید در همان حوالی آتش‌سوزی شد. روستاییان فریاد زدند و با تجهیزات مهار آتش به‌سمت آن دویدند. از اتاق کار بیرون آمدم، دیدم آتش حدود 50 متری اتاق کار تا نیمه‌های راه به بالای کوه رسیده بود. وسایل مخصوص اطفای حریق را از اتاق برداشتم و به سمت آتش دویدم. اما وقتی به آنجا رسیدم متوجه شدم که مهار آتش غیرممکن است. آب در دسترس نبود. هیچ برفی روی زمین نبود و همه چیز در زمستان خشک شده بود؛ همه جا خار و خاشاک و علف خشک بود. باد می‌وزید و آتش در حال سرایت به بالای کوه بود.

تنها کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که به کوبیدن بوته‌های در حال سوختن ادامه دهیم. فکر کردم: «آتش بزرگتر از آن است که بتوانیم خاموشش کنیم؛ من فالون دافا را تمرین می‌کنم، باید از استاد کمک بخواهم. به‌محض اینکه این فکر به ذهنم رسید، ناگهان باد شدیدی از بالای کوه وزید و آتش به کلی خاموش شد. همه چیز در عرض چند ثانیه اتفاق افتاد.

همه مات و مبهوت بودند. چه اتفاقی افتاد؟ مردم متحیر بودند. اما من می‌دانستم که این استاد بودند که کمک کرده بودند. استاد نیکوکار ما را از مصیبت بزرگی نجات دادند. در ذهنم مدام از استاد تشکر می‌کردم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.