(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سال 2000 به امید بهبودی بیماریهایم آغاز کردم. ذهن و بدنم پس از پالایش توسط بنیانگذار و معلم فالون دافا، استاد لی هنگجی، کاملاً اصلاح شد. فهمیدم که چرا به این دنیا آمدهام و شادی و لذت یکی شدن با دافا را تجربه کردم. همچنین ناملایمات و رنجهای تزکیه واقعی را تحمل کردم. میخواهم چند تجربهام و نیز چیزهایی را که به آنها بصیرت یافتم به اشتراک بگذارم.
تمرینکننده حقیقی بودن
بخش بزرگی از زندگیام مملو از ناامیدی از زندگی و مصائبم در خانواده بود. به بسیاری از بیماریهای مزمن مانند، آرتریت روماتوئید، پانکراتیت، کیسه صفرای ملتهب، مشکلات کلیوی، اختلال عملکرد اعصاب معده، و ضعف اعصاب مبتلا بودم.
با مطالعه و ازبر کردن فا یاد گرفتم که زندگیام مسیر تزکیهای بود که استاد برایم نظم و ترتیب داده بودند. تصمیم گرفتم که از استاد لی پیروی کنم تا تزکیه کنم و مریدی حقیقی باشم.
برای ارزیابی همهچیز اصول فا را به کار میبردم، تمام تلاشم را میکردم که کارها را بهخوبی انجام دهم و هر زمان که با تضادی مواجه میشدم به درون نگاه میکردم. به این ترتیب، به رشد و تعالی ادامه دادم. استاد بسیار سریع بدنم را پاک کردند و از احساس سبکی در بدنم که عاری از بیماری بود لذت میبردم. با دیدن شگفتی قانون بزرگ (دافا) و احساس خوشاقبالی از اینکه تمرینکننده دافا هستم، اعتمادم به دافا و عزمم برای تزکیه تقویت شد.
پس از خواندن آموزههای استاد در سخنرانیهایی که در سراسر جهان ایراد کردهاند، کیفیت روشنبینیام بهبود یافت. متوجه شدم که مأموریت ما نجات موجودات ذیشعور است. بهعنوان یک تمرینکننده کوشای دافا، علاوهبر تزکیه خوب خود، باید به نجات موجودات ذیشعور نیز کمک کنیم.
بهیاد آوردن مأموریتم: گفتن حقایق فالون دافا به مردم
استاد به من زندگی دوبارهای بخشیدند، تزکیهام را نظم و ترتیب دادند و مرا از گمراهی در دنیای مدرن نجات دادند. بدون محافظت استاد آن چیزی که اکنون هستم، نمیبودم. میخواهم الزامات ایشان را دنبال و از صمیم قلب به استاد کمک کنم فا را اصلاح کنند. من مشغول انواع فعالیتها برای روشنگری حقیقت درباره فالون دافا و ترغیب مردم به خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن هستم. وقتی به عروسی، مراسم ترحیم، جمع خانواده و دوستان و برای خرید میروم و وقتی به کسب و کار مشغولم، زمانی که درحال مراقبت از بیماری در بیمارستان هستم، یا زمانی که در خیابان راه میروم، این کارها را زمانی انجام میدهم. همیشه نجات مردم را در اولویت قرار میدهم. هر کجا که میروم حقیقت دافا را منتشر میکنم.
در چند سال گذشته، انواع خیابانهای عریض و باریک، طولانی و کوتاه، در دهها شهر و روستا را پیاده طی کردهام و حقایق فالون دافا را به مردم گفتهام. با کشاورزان، کارگران، مدیران، بازرگانان، معلمان، پزشکان، دانشآموزان، مقامات ارشد و مدیران شهرستان، رؤسای اداره پلیس، رئیس دادگاه و دیگران صحبت کردهام.
بسیاری متوجه شدند که فالون دافا راهی برای احیای اخلاقیات انسانی است و خودسوزی میدان تیانآنمن رویدادی صحنهسازیشده برای بدنام کردن فالون گونگ بود. آنها میدانند که تکرار عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» میتواند فرد را از نابودی محافظت کند.
اکثریت مردمی که حقیقت دافا را به آنها میگفتم، میپذیرفتند. کسانی که به ح.ک.چ پیوسته بودند از سازمانهای آن خارج میشدند. در شرکتی که در آن کار میکردم، مدیران، کارمندان و خانوادههایشان همه از سازمانهای حزب خارج شدند.
وقتی چند تن از پیروان فالون دافا دستگیر شدند، به اداره پلیس رفتم تا با یکی از مقامات آنجا صحبت کنم. وقتی به او گفتم که با فالون دافا ناعادلانه رفتار میشود، حرفم را قطع کرد. سرش را تکان داد و گفت: «انتظار نداشتم شما که مدیری باسابقه هستی به آموزهای فرقهمانند اعتقاد داشته باشی. آیا اینجا آمدهای تا خواهان ارفاقی برایشان شوی؟» گفتم من اینجا هستم تا برایتان خوشاقبالی بیاورم. او گفت نمیخواهم.
سپس به شرح تئوریهای حزب ادامه داد تا به من درسهای سیاسی بدهد. مدتی طولانی صحبت کرد، درحالیکه من برای پاک کردن موجودات شیطانی و عواملی که او را کنترل میکردند، در سکوت افکار درست میفرستادم. وقتی حرفش تمام شد، فوراً گفتم: «تعجبی ندارد که شما فرماندهاید. شما واقعاً سخنور هستید.» سپس گفتم وقتش رسیده است که حالا او به من گوش دهد و به او گفتم که چگونه بدن و ذهنم پس از تمرین فالون دافا تغییر کرد.
او حرف مرا قطع کرد و گفت: «یک روز چند نفرمان درحال خوردن نوشیدنی داشتیم درباره توصحبت میکردیم که سالها بیمار بهنظر میرسیدی و همیشه ناخوشاحوال بودی. حالا بیدغدغه و با اعتمادبهنفس راه میروی و با شوخطبعی حرف میزنی، انگار که فرد دیگری هستی.»
گفتم: «این همهاش نیست. دافا میتواند فواید بسیار دیگری نیز به ارمغان بیاورد.» به او درباره قدرت دافا و توانایی آن در ارتقای استانداردهای اخلاقی مردم گفتم؛ اینکه استاد به ما گفتهاند که با مردم خوب باشیم و بهخاطر نفع شخصی نجنگیم و اینکه اگر همه دافا را تزکیه کنند، کشور در زمینه هزینههای پزشکی به میزان زیادی صرفهجویی خواهد کرد.
او گفت هرچقدر هم که کاری خوب بهنظر میرسد، اگر خلاف میل حزب و کشور باشد نباید آن را انجام داد. گفتم: «تمرینکنندگان فالون دافا و استاد لی میهنپرست هستند. وقتی حقایق دافا را به مردم میگوییم، ما مخالف حزب یا چین نیستیم. ما فقط میخواهیم مردم حقیقت را بدانند. برای مثال، فرض کنید من و شما دوستان خوبی هستیم. شما با من خوب هستی و به من آسیب نمیزنی و ناسزا نمیگویی. اما من شکایت میکنم و ادعا میکنم که شما قصد کشتن مرا داشتهای. آیا نمیآیی حقیقت را روشن کنی؟ علاوهبر این، ما در تلاش برای نجات مردم هستیم. ما نمیخواهیم چون مردم افکار نادرستی در مورد فالون دافا دارند عواقب بدی را متحمل شوند.»
«به تاریخ نگاه کنید. ح.ک.چ همیشه در کاری که میخواسته انجام دهد موفق بوده است. اما جیانگ زمین زمانی که ادعا کرد فالون دافا را ظرف سه ماه نابود خواهد کرد، شکست خورد. فالون دافا نهتنها برای بیش از 20 سال به حیاتش ادامه داده است، بلکه در بیش از یکصد کشور در سراسر جهان گسترش یافته است. اگر فالون دافا خوب نبود، آیا امکان داشت این اتفاق بیفتد؟»
او گفت حرفهایم خوب است. از او خواستم از سازمانهای ح.ک.چ خارج شود. درنهایت او و خانوادهاش از عضویتشان کنارهگیری کردند. وی شش ماه بعد به من گفت: «یکی از کارکنان به من گفته که گزارشهایی دریافت کرده مبنی بر اینکه شخصی درحال پخش بروشورهای فالون دافاست.» به او گفتم: «نگران نباشید. اگر در آینده گزارشی دادند، فقط به آنجا بروید تا آژیر را به صدا درآورید و به آنها هشدار دهید.»
با دیدن اینکه او حقیقتاً نجات یافته است، از صمیم قلبم برایش خوشحال شدم. به او گفتم: «خداوند همه کارهای ما را میبیند. شما پاداش خواهید گرفت.»
متوجه شدم که نکته مهم در تعیین اینکه آیا میتوان موجودات ذیشعور را نجات داد این است که آیا شخص میتواند قاطعانه به تفکر درست پایبند باشد یا خیر. هر بار که حقایق را به مردم میگویم، فکر میکنم که نجات مردم صالحترین کار است و با استاد و دافا در کنارم، هیچچیز غیرممکن نیست. فقط یک فکر در ذهنم دارم، نجات مردم. من این کار را بدون ترس یا افکار دیگر انجام میدهم.
وقتی با افرادی دیدار میکنم که تبلیغات منفی حزب درباره فالون دافا به شکلی عمیق ذهنشان را مسموم کرده، حیاتهای شیطانی و عوامل پشت سر آنها را پاک میکنم و آنچه را که استاد بیان کردهاند در ذهنم تکرار میکنم:
«رحمت میتواند زمین و آسمان را هماهنگ کند، بهار را بیاورد، افکار درست میتواند مردم دنیا را نجات دهد» («فا جهان را اصلاح میکند»، هنگ یین 2)
هنگام گفتوگو، احساس میکردم ذهنم به لولهای متصل است که مدام جملات لازم را به من میرساند. با حمایت استاد، وقتی با مردم در مورد فالون دافا صحبت میکنم، همهچیز بیدردسر پیش میرود و بیشتر آنها حرفم را میپذیرند. آنهایی که عضو حزب هستند کنارهگیری میکنند.
وقتی مطالب اطلاعرسانی دافا را توزیع میکنم، همیشه میگویم: «نجاتش بده.» روشم برای انجام کارها بسیار مؤثر است.
اکنون، با گسترش کرونا در سراسر جهان، فقط با آشکارسازی علت اصلی پاندمی و ارتباط میان خوبی و بدی برای مردم میتوانیم واقعاً آنها را نجات دهیم. زمانی که حقایق را به مردم میگفتم چند بار به بنبست رسیدم، اما دستگیر نشدم، زیرا استاد از من محافظت کردند.
روزی برای توزیع بروشور به بیمارستان رفتم و با پدر و پسری آشنا شدم. از آنها پرسیدم: «آیا میدانید چگونه میتوان این پاندمی را متوقف کرد؟» پسر گفت: «تجمع نکنیم، بیرون نرویم و ماسک بزنیم.» وقتی گفتم: «این مشکل واقعی را حل نمیکند»، پدر از من خواست که به آنها بگویم چهکار باید کرد. گفتم: عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کنید، از ابتلا به این ویروس جلوگیری میکند و اقبال خوبی نصیبتان خواهد شد.
پدر گفت: «آیا در تلویزیون نگفتند که پیروان فالون دافا سعی داشتند در میدان تیانآنمن خودسوزی کنند؟» پسر بهنظر شوکه شده بود. بازویم را گرفت و گفت: «تو مخالف حزب هستی. ببین در طول پاندمی چند نفر در ایالات متحده جان خود را از دست دادند و چند چینی؟ اگر این نبود...» اینها را در حالی گفت که با تلفنش با پلیس تماس میگرفت.
پدر گفت: «بگذار حرفش را تمام کند.» پسر عقب رفت و به در نزدیکتر شد تا از فرار من جلوگیری کند. لبخندی زدم و به پدر گفتم: «عصبانی نباش. پسر شما فطرتی مهربان دارد. فقط ذهنش توسط ح.ک.چ مسموم شده است.»
سپس درباره آمار جعلیای که ح.ک.چ در مورد تعداد مرگومیرهای پاندمی منتشر میکند و وضعیت واقعی صحبت کردم. به آنها گفتم مردم متوجه شدهاند که تکرار عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» در دفع ویروس مؤثر است. به آنها گفتم که فالون دافا بهرغم تهدید جیانگ زمین مبنی بر حذف آن ظرف سه ماه، در سراسر جهان گسترش یافته است. با یادآوری اینهمه جنبش مانند اصلاحات ارضی، سه مخالف، چهار پاکسازی، انقلاب فرهنگی و غیره، حزب کمونیست چه کسی را نتوانست سرنگون کند وقتی که اراده کرد؟ این واقعیت که فالون دافا پابرجا مانده است نشان میدهد که این فالون دافا راستین است. در این هنگام پسر آرام شد و یک بطری آب به من تعارف کرد. من هم نسخهای از هفتهنامه مینگهویی را به او دادم.
سپس از فرصت استفاده کردم و از آنها خواستم از سازمانهای ح.ک.چ خارج شوند. هر دوی آنها این کار را کردند.
دو روز بعد برای عیادت بیمار دیگری به بیمارستان رفتم. پیرمردی که تازه ترخیص شده بود، بازویم را کشید و گفت: «معجزه است. پاداشم را گرفتم. بعد از رفتن تو، تا این دو جمله را تکرار کردم خوابم برد. خواب دیدم پیرمردی که ریش داشت، فنجانی داروی مایع به من تعارف کرد. نگرفتم چون انگار فقط آب بود. او گفت: "اگر آن را بنوشی، بیماریات برطرف میشود." سپس آن را نوشیدم. روز بعد، بهبود یافتم! حتی سنگ کلیهام هم محو شده بود. پزشک تعجب کرد که چگونه این امکان دارد و از من پرسید که چه اتفاقی افتاده است. گفتم: "خدایان مرا نجات دادند."»
آنقدر برایش خوشحال شدم که اشک خوشحالی و شکرگزاری از چشمانم جاری شد. دستانم را در وضعیت ههشی قرار دادم و از استاد بهخاطر مراقبت از آن مرد تشکر کردم.
شگفتیهای زیادی را دیده و تجربه کردهام. درک من این است که استاد همیشه در کنار ما هستند. تا زمانی که قدمهای ما درست باشند و افکار درستمان را تقویت کنیم، انرژی مثبت دافا پیوسته جاری خواهد شد و معجزات اتفاق خواهند افتاد.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.