(Minghui.org) قبل از شروع تمرین فالون دافا، رقابت‌جو و کمال‌گرا بودم. به‌دنبال شهرت نیز بودم و به احساسات بشری وابسته بودم. در خانه، همه کارها و هر چیز دیگر مربوط به خانه را انجام می‌دادم. وقتی فرصتی پیش آمد تا شوهرم در حرفه‌اش رشد کند، از او برای شرکت در کلاس زبان خارجی در شب‌ها، کاملاً حمایت کردم، حتی اگرچه به این معنی بود که باید به‌تنهایی از فرزندمان مراقبت می‌کردم. نمی‌خواستم حواس شوهرم از یادگیری پرت شود، حتی گرچه من و فرزندمان به‌دلیل بیاری‌هایمان به مراقبت‌های پزشکی مداوم نیاز داشتیم. به‌تنهایی نزد همه دکترها و داروخانه‌ها می‌رفتم و سعی می‌کردم حواس شوهرم را از یادگیری پرت نکنم. هیچ‌کس نمی‌توانست رنجی را که در آن سال‌ها متحمل می‌شدم، درک کند.

دافا خانواده‌ام را نجات داد

بعد از اینکه دوره یادگیری شوهرم تمام شد، شغل رؤیایی و ترفیعی پیدا کرد که همه به آن حسادت می‌کردند. اما ایدئولوژی حزب کمونیست چین (ح‌.ک‌.چ) خیلی زود بر او تأثیر گذاشت. او معشوقه‌هایی داشت و به کارهای ناپسند دیگری می‌پرداخت. پول‌های زیادی خرج می‌کرد و چند خانه خرید. به‌ندرت وقتش را صرف مراقبت از خانواده‌اش می‌کرد. یکی از معشوقه‌هایش می‌خواست با او ازدواج کند و حتی تهدید کرد که اگر با طلاقش موافقت نکنم، خودکشی خواهد کرد. او درنهایت بهای آن را با جانش پرداخت.

در آن مدت آنقدر ناراضی بودم که پر از نفرت و جنگ‌طلب شده بودم. حتی سعی ‌کردم به‌خاطر رنج و وضعیت بد سلامتی‌ام، به زندگی‌ام پایان دهم. آن روزها غیرقابل‌تحمل بود.

بعد از اینکه شروع به تمرین فالون دافا کردم، اصول فا را از نزدیک دنبال کردم، وقتی فرصت‌هایمالی برایم پیش می‌آمد فروتن می‌ماندم، وقتی با تعارض‌ها مواجه می‌شدم به درون نگاه می‌کردم، نیازهای دیگران را بر نیازهای خودم ترجیح می‌دادم و بدون شکایت خانواده‌ام را تأمین می‌کردم.

برای اینکه خانواده شوهرم نگران و عصبانی نشوند، غم و اندوه و شکایت‌هایم را در قلبم نگه می‌داشتم و اطمینان حاصل می‌کردم که از خانواده شوهرم مراقبت می‌شود. همه اقوام و دوستانمان به ما حسادت می‌کردند و به ما احترام می‌گذاشتند.

بااین‌حال شوهرم در مقابل خانواده‌اش، به من و دافا تهمت زد. مادرشوهرم حرف او را باور کرد و از من انتقاد کرد. وقتی حقیقت آشکار شد، خانواده شوهرم بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و متوجه شد که فالون دافا خوب است. مادرشوهرم به من گفت: «تو قلبی طلایی داری.»

پدرشوهرم بعد از اینکه دافا را تحسین کرد، پاداش گرفت. او در یک تصادف دچار شکستگی لگن و مجبور شد در رختخواب بماند. پس از تکرار عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» و تماشای دی‌وی‌دی‌های روشنگری حقیقت و اجرای شن یون، طی یک ماه بدون هیچ‌گونه مراقبت پزشکی، کاملاً بهبود یافت.

فالون دافا مهربانی را به من آموخت، ذهنم را پاک کرد، روابط خانوادگی‌ام را هماهنگ کرد و بدنی سالم به من بخشید. خیلی خوش‌اقبال هستم که در این زمان، دافا را تزکیه می‌کنم.

نجات موجودات ذی‌شعور در سیستم قضایی

دافا چشمانم را باز کرد و مرا به فرد بهتری تبدیل کرد. استاد لی چیزهای خیلی زیادی به من دادند و هیچ راهی برای جبران محبت ایشان وجود ندارد. به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا می‌دانم که وظیفه‌ام کمک به استاد برای اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور است.

در سال 2015 علیه جیانگ زمین، رهبر سابق چین، شکایت کردم و بعد از آن، پلیس برای آزار و اذیت من آمد. دیدم که آن‌ها قانون را به‌خوبی نمی‌دانند و تمرین‌کنندگان فالون دافا را براساس دروغ‌هایی که ح‌.ک‌.چ سر هم کرده، آزار می‌دهند.

متوجه شدم که باید برای صحبت درباره فالون دافا با مقامات دادگستری و اجرای قانون، بیشتر تلاش کنم. می‌دانستم که باید به آن‌ها بگویم فالون دافا چقدر خوب است و درباره آزار و شکنجه نیز بگویم، به‌طوری که از آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان دست بردارند و درعوض از آن‌ها محافظت کنند. به‌خاطر همین فکر درستم و با کمک استاد، به‌رغم آزار و اذیت پلیس و دستگیری‌ها ثابت‌قدم ماندم.

من نامه‌ها، مجلات و سایر مطالب اطلاع‌رسانی فالون دافا را در بسته‌ای برای هر مقام در سیستم قضایی و اجرای قانون قرار می‌دادم، به این امید که آن‌ها به‌سرعت حقیقت را درک کنند و بپذیرند. هنگام تهیه مطالب، دقت بیشتری می‌کردم. مطمئن می‌شدم که فا را مطالعه کنم، افکار درست بفرستم، و هنگام تهیه بسته‌ها در حالتی نیک‌خواه باشم.

می‌خواهم از استاد لی برای برنامه‌ریزی همه‌چیز تشکر کنم. همچنین می‌خواهم از تمرین‌کنندگان فداکاری که در وب‌سایت مینگهویی کار می‌کنند و تمرین‌کنندگان چینی که همکاری کرده‌اند و برای این پروژه اطلاعات ارائه کرده‌اند تشکر کنم. مطالب روشنگری حقیقت آن‌ها دارای قدرت دافاست و به بیدار شدن بسیاری از مردم در امنیت عمومی کمک کرده و آن‌ها را از آزار و اذیت تمرین‌کنندگان دافا منع کرده است.

یک کارمند پست که از ح‌.ک‌.چ خارج شده بود به من کمک کرد مطالب را پست کنم، بنابراین پلیس می‌خواست با او مصاحبه کند. او از دست من عصبانی بود که مطالب را برای مسئولان امنیت عمومی فرستاده‌ام. به او گفتم: «ح‌.ک‌.چ به این افراد دروغ گفت، زمانی که ما را دستگیر کردند مدرکی دال بر ارتکاب جرم ما ارائه نکردند و ما را تحت آزار و اذیت قرار دادند. ح‌.ک‌.چ قانونی وضع کرده دال بر اینکه یک مسئول در صورت اجرای دستوری غیرقانونی، تا آخر عمر بابتش مسئول خواهد بود. آیا فکر نمی‌کنی باید حقایق فالون دافا را به آن‌ها بگویم؟ تو دو بار مرا نجات دادی و محبتت به‌زودی جبران خواهد شد. مسئولان امنیت عمومی خواهند دانست که من برای نجات آن‌ها حقیقت را می‌گویم. امیدوارم مطالبی را که برایشان فرستادم مطالعه کرده باشی. هرچه بیشتر بدانی، خوش‌شانس‌تر خواهی بود.»

همچنین به پروژه تماس تلفنی پیوستم و با مردم تماس می‌گرفتم تا درباره فالون دافا صحبت کنم. با کمک و محافظت استاد، از بسیاری از موقعیت‌های خطرناک فرار کرده‌ام. تا زمانی که به دافا و استاد لی ایمان دارم، فا را مطالعه می‌کنم و خصوصیات اخلاقی خوبم را حفظ می‌کنم، استاد به من قدرت می‌دهند، و هر زمان که ح‌.ک‌.چ سعی می‌کند تلفن مرا مسدود کند، به من کمک می‌کنند. ح‌.ک‌.چ تمام تلاش خود را کرد تا تلفنم را مسدود کند، اما نتوانست هیچ کاری انجام دهد.

همچنین هنگام نجات مردم ازطریق این پروژه و اعتباربخشی به دافا، با معجزات بسیاری روبرو شده‌ام. یک بار با یک سرپرست مسئول آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا در منطقه‌مان تماس گرفتم. او می‌خواست بداند سیم‌کارتم را از کجا خریدم؟ وقتی به او گفتم که آن را از یک شرکت مخابراتی معمولی خریدم، حرفم را باور نکرد. با قدرت ازسوی استاد، فناوری‌ای که ح‌.ک‌.چ به آن بسیار افتخار می‌کند بی‌فایده و بدوی بوده است. آیا این دلیلی بر این نیست که موجودات خدایی در میان ما راه می‌روند؟

از لطف استاد سپاسگزارم.