(Minghui.org) در روزهای اولیه آزار و شکنجه فالون دافا توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، با سه نفر آشنا شدم که با تمرین‌کنندگان دافا با مهربانی رفتار می‌کردند و به من و سایر تمرین‌کنندگان کمک کردند. محبت آنها پاداش داده شد و همگی از برکت و رحمت بهره‌مند شده‌اند.

مدیر واحد کارم

مدت کوتاهی پس از آغاز آزار و شکنجه در ژوئیه1999، برای روشنگری حقیقت و دادخواهی از حق تمرین دافا به پکن رفتم. دستگیر شدم و به شهر محل سکونتم بازگردانده شدم. در حالی که در یک پاسگاه پلیس محلی بودم، مدیر بخش امنیت واحد کاری‌ام بعد از متقاعدکردن پلیسی که خودش به کارم رسیدگی کرده بود، دنبالم آمد تا مرا ببرد. او مرا به محل کارمان برد و روز بعد آزادم کرد.

هم‌تمرین‌کننده‌ای که با من به پکن آمده بود نیز دستگیر و به شهرمان برگردانده شد. او به‌مدت 40 روز در یک باز داشتگاه محلی نگهداری و سپس به حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم شد. درحالی که در مسیر رفتن به اردوگاه کار محلی بودم، پلیس در محل کارم توقف کرد و از مدیر امنیت‌مان خواست تا مدتی مراقب این تمرین‌کننده باشد. با شنیدن این موضوع سریع به محل کارم رفتم و از رئیسم کمک خواستم. او در این پرونده دخالت و به آزادی این تمرین‌کننده نیز کمک کرد.

مدتی نگذشت که به اداره پلیس محلی رفتم و از آنها خواستم که از شرکت در آزار و شکنجه خودداری کنند. به‌دلیل شین‌شینگ ضعیف و درک محدودم از دافا در آن زمان، با یک مأمور پلیس با لحنی خصمانه صحبت کردم. او با عصبانیت گزارشم را داد. چند روز بعد حدود 20 مأمور پلیس برای دستگیری‌ام به محل کارم آمدند. اما، به دفترم نیامدند. من گیج شدم و مدیر امنیت‌مان بعداً به من گفت که او با پذیرایی از مأموران پلیس با یک شام خوب موضوع را برایم حل کرد.

اما چند روز بعد تعدادی از این مأموران پلیس به محل کارم باز گشتند و از من 3000 یوآن درخواست کردند. آنها ادعا کردند که این پول به‌عنوان ودیعه برای جلوگیری از رفتن من به پکن برای دادخواهی از حق تمرین دافا استفاده می‌شود. من ابتدا از پرداخت پول خودداری کردم، اما شوهرم از روی ترس 3000 یوآن پول نقد به من داد و از من خواست که این پول را به پلیس تحویل دهم. وقتی به بخش امنیت محل کارم رفتم، مدیر ما و مأموران پلیس همگی در اتاق بودند. یکی از پلیس‌ها گفت: «فقط پول را بپرداز. اگر دوباره به پکن نروی به تو بازگردانده می‌شود. بقیه پول را پرداخت کرده‌اند و فقط تو پرداخت نکرده‌ای.»

به این فکر کردم که می‌توانم آن را پس بگیرم، پول را به او دادم. مدیر به من گفت: «پول را به آنها نده! آنها برای پول تو اینجا هستند!» قبل از اینکه مأمور متوجه شود چه خبر است، پول را از دستش قاپیدم و در دست مدیر گذاشتم و از او خواستم آن را برای من نگه دارد.

این مدیر امنیتی صادق و مهربان وقتی با مشکلاتی مواجه شدیم به تمرین‌کنندگان دافا کمک واقعی کرد. او بعداً ترفیع گرفت و پاداش بزرگی دریافت کرد.

مدیر شوهرم برکت دریافت می‌کند

من در سال 2000 به‌دلیل ارسال مطالبی در مورد افشای آزار و شکنجه فالون دافا دستگیر شدم. شوهرم از مدیرش در محل کارش درخواست کرد که کمکم کند. آنگاه مدیر برای صحبت با رئیس اداره امنیت عمومی محلی رفت. رئیس بلافاصله با آزادی من موافقت کرد.

پس از کمک به تمرین‌کنندگان دافا، مدیر شوهرم به‌عنوان رئیس یک سازمان دیگر شهرداری ترفیع گرفت، موقعیتی که معادل سطح معاون شهردار بود.

او بعداً برای نظارت بر یک پروژه تحت حمایت دولت به کشوری آفریقایی اعزام شد. روزی از او برای شرکت در جلسه‌ای با همتای محلی دعوت شد. زمانی که او، دستیار و منشی‌اش به پارکینگ رسیدند، ناگهان احساس گرفتگی شدید در قفسه سینه‌اش کرد، بنابراین در ماشین ماند تا استراحت کند و دو نفر دیگر به‌نمایندگی از او برای شرکت در جلسه رفتند. متأسفانه چند گانگستر محلی همه حاضران در جلسه را کشتند، اما او آسیبی ندید.

بهره‌مندی همکارم از برکات دافا

یکی از همکارانم به مدت چهار سال در بازداشت بود زیرا متهم به پناه دادن به پسرش بود که مرتکب قتل شده بود. من اتفاقاً در آن زمان به‌خاطر ایمانم در بازداشتگاه محلی بازداشت شدم. به او این وظیفه محول شد که برای نگهبانان غذا بپزد. او که با من همدردی می‌کرد، هر روز برایم نودل درست می‌کرد و مخفیانه به من می‌رساند.

در محیط خشن بازداشتگاه، هر روز خوردن یک کاسه نودل داغ بسیار ارزشمند بود، به‌خصوص در زمستان! بعد از اینکه یک ماه تمام برای من نودل درست کرد، ناگهان آزاد شد. قبل از رفتن به خانه، او آمد تا با من خداحافظی کند، بنابراین به او گفتم که به‌خاطر مهربانی با تمرین‌کنندگان دافا با آزادی زود هنگام پاداش دریافت کرده است.

ده سال بعد در خیابان با او برخورد کردم. او به من گفت که از زمان آزادی‌اش، وضعیت مالی‌اش آنقدر بهبود یافته بود که سالانه حدود 100 هزار یوآن درآمد داشت، که در سال 2012 مقدار زیادی پول بود. به او گفتم: «به این دلیل است که تو با تمرین‌کنندگان دافا با مهربانی رفتار کردی و موهبت‌هایی دریافت کرده‌ای.» او بسیار سپاسگزار بود و از من خواست که مراقب باشم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.