(Minghui.org) بسیاری از مقامات بلندپایه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) به‌تازگی در جریان آخرین موج کووید درگذشتند. ظرفیت بیمارستان‌ها و مراکز کفن‌ودفن در بسیاری از شهرها پر شده است.

اصلاح فا به سرعت درحال پیشروی است و پاندمی روندی برای ازبین رفتن ح.ک.چ است. درحالی‌که تعداد بسیار زیادی از مردم در انتظار نجات هستند، باید بشتابیم و آن‌ها را نجات دهیم.

مطالب زیر تجربه من از همکاری در بستر آرتی‌سی طی سال گذشته است. بستر آرتی‌سی وب‌سایتی است که در آن، تمرین‌کنندگان فالون دافا با مردم در چین تماس می‌گیرند تا درباره آزار و شکنجه به آن‌ها بگویند و آن‌ها را به خروج از ح.‌ک.‌چ و سازمان‌های جوانان آن تشویق کنند.

تماس‌های بیشتر برای نجات تعداد بیشتری از مردم

استاد لی (بنیانگذار دافا) دلیل وقوع این پاندمی را در خردمند بمانید آشکار کرده‌اند. به‌عنوان یک مرید دافا، متوجه شدم که باید تماس‌های تلفنی بیشتری با چین داشته باشم تا افراد بیشتری را نجات دهم.

سال گذشته حدود 10هزار تماس تلفنی با چین برای روشنگری حقیقت داشتم. با سطوح مختلف بخش‌های امنیت داخلی، دادگاه‌ها، دادستانی‌ها، ادارات پلیس، ایستگاه‌های پلیس، بازداشت‌گاه‌ها و سایر نهادهای درگیر در آزار و شکنجه تماس گرفتم.

در هر دسته از شماره‌ تلفن‌ها، با نرخ اتصال، زمان و پاسخ‌های متفاوتی روبه‌رو می‌شدم، اما به‌هرحال تمام تلاشم را به کار ‌گرفتم تا تعداد تماس‌هایم را بیشتر کنم.

روشنگری حقیقت با نیک‌خواهی

وقتی مردم می‌فهمیدند که ما واقعاً نگران امنیتشان هستیم، تمایل پیدا می‌کردند به حرف‌هایمان گوش دهند.

یک بار با یک دادستان مسئول پرونده‌های فالون دافا تماس گرفتم. اولین باری که زنگ زدم گوشی را برنداشت. وقتی دوباره تماس گرفتم جواب داد، اما بعد از مدت کوتاهی گوش دادن به حرف‌هایم، تلفن را قطع کرد. 3 بار چنین اتفاقی افتاد. بازهم به او زنگ زدم و خواستم چیزهای بیشتری به او بگویم. زنگ زدم و او دوباره جواب داد. به او گفتم: «دادستان، این یک تماس برای نجات زندگی‌تان است. اگر واقعاً دلیل تماسم را درک کنید، در امان خواهید ماند.»

این بار او بیش از 48 دقیقه به حرف‌هایم گوش داد. شاید نیک‌خواهی‌ام او را تحت تأثیر قرار داد. ابتدا درباره عبارات خوش‌یمن دافا به او گفتم: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است»، و اینکه او باید از آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان دافا دست بردارد، آزادشان کند و از آن‌ها محافظت کند. همچنین گفتم که باید ح‌.ک‌.چ را ترک کند تا در امان بماند.

به او گفتم که فلان تمرین‌کننده فالون دافا و دیگران در معرض محاکمه هستند و او دادستان پرونده‌شان است. گفتم پرونده را پس بگیرد و فوراً آزادشان کند. اگر او پرونده را به دادگاه ارائه می‌کرد و تمرین‌کنندگان به زندان محکوم می‌شدند، ممکن بود تا سرحد مرگ شکنجه شوند و حتی تحت برداشت اعضای بدن قرار گیرند. اگر چنین چیزی رخ می‌داد، او درگیر می‌شد.

او همچنان به حرف‌هایم گوش می‌داد، بنابراین چند برنامه ازپیش‌ضبط‌شده را برایش پخش کردم. درنهایت پرسیدم: «اگر حقیقت را درک کردید، می‌توانم کمکتان کنم حزب را ترک کنید.» او بدون اینکه چیزی بگوید گوشی را قطع کرد. امیدوارم در آینده پرونده‌های تمرین‌کنندگان فالون دافا را بهتر اداره کند.

تلاش برای بیدار کردن وجدان مردم

مقالات زیادی در وب‌سایت مینگهویی منتشر شده‌اند که بیان می‌کنند تمرین‌کنندگان تا سرحد مرگ شکنجه یا معلول شده‌اند. این موارد ماهیت شیطانی ح‌.ک‌.چ را به‌شدت افشا و وجدان مردم را بیدار می‌کنند.

برای مثال، یک قاضی در دادگاهی در یک منطقه شهری به تماسم پاسخ داد. حقایق مربوط به فالون دافا را به او گفتم و اینکه این آزار و شکنجه غیرقانونی است. درباره عواقب جدی مشارکت در آزار و شکنجه نیز به او گفتم و از او خواستم که از آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان دست بردارد و از آن‌ها محافظت کند. همچنین به او پیشنهاد کردم حزب را ترک کند.

او تلفن را قطع نکرد، بنابراین در ادامه گفتم: «قاضی، اجازه دهید داستانی واقعی را برایتان تعریف کنم. من دوست جوانی دارم به نام خانم لیو که معلم بود. او پس از شروع تمرین فالون دافا، به معنای واقعی انسان بودن پی برد. با وجدان کار می‌کرد و در برابر شاگردانش مسئول بود. شاگردانش و والدین آن‌ها همگی او را خیلی دوست داشتند.»

«بسیاری از معلمان با ارائه تدریس خصوصی به دانش‌آموزان درآمد بیشتری کسب می‌کنند. خانم لیو هرگز بابت برگزاری کلاس‌های بعد از مدرسه برای دانش‌آموزانش، پول نپذیرفت. او مهربان بود و همیشه به دیگران کمک می‌کرد، بنابراین همه کسانی که او را می‌شناختند می‌گفتند که فرد خوبی است.»

«بااین‌حال چنین فرد خوبی دستگیر شد، زیرا از ایمان خود به فالون گونگ (یا همان فالون دافا) دست نکشید. قاضی به این فکر نکرد که در صورت محکومیت او چه‌چیزی برایش رخ می‌دهد. در زندان، چون ایمانش را رها نکرد، نگهبانان با دادن تخفیف مجازات به دو زندانی، آن‌ها را تشویق کردند که او را با دستان بسته به هم آویزان کنند، لباس‌هایش را از تنش درآورند، پاهایش را از هم باز کنند، سطلی را زیر آن بگذارند، دهانش را با نوار چسب ببندند و چند مسواک کثیف را به هم وصل و در واژن او فرو کنند تا جایی که خونریزی کند.» از قاضی پرسیدم: «آیا تابه‌حال به این فکر کرده‌ای که این شکنجه برای یک دختر جوان مجرد چقدر ظالمانه و تحقیرآمیز است؟»

در ادامه گفتم: «این همه ماجرا نیست. آن‌ها داروهایی را که سیستم عصبی مرکزی را از بین می‌برد در غذایش مخلوط، و او را مجبور به مصرف داروهای جایگزین هورمون کردند. درنهایت این دختر زیبا، معلم عالی، تا سرحد جنون مورد آزار و شکنجه قرار گرفت. دیگر کسی را نمی‌شناخت. بدنش پف کرده و تغییر شکل داده بود و صورتش رنگ‌پریده شده بود. نمی‌دانست چگونه غذا بخورد، چیزی بنوشد یا به توالت برود. مقامات زندان نمی‌خواستند او در آنجا بمیرد، بنابراین او را به قید ضمانت پزشکی آزاد کردند و از خانواده‌اش خواستند که او را به خانه ببرند. پدرش با دیدن دختر دلبندش در این وضعیت، از اندوه به گریه افتاد.»

«بی‌رحمی ح.‌ک.‌چ فراتر از باور است. این آزار و شکنجه باعث درد و ویرانی بسیار زیادی برای تمرین‌کنندگان فالون دافا و خانواده‌هایشان شده است.»

قاضی پس از اینکه در سکوت به حرف‌هایم گوش کرد چیزی نگفت. آهسته آهی کشید و گوشی را قطع کرد. احتمالاً این شکنجه قلبش را تحت تأثیر قرار داده و وجدانش را بیدار کرده است.

تحت تأثیر قرار نگیرید

برقراری تماس تلفنی مانند مسافرت است، زیرا با انواع‌واقسام مردم ازجمله کسانی که به ما بدوبیراه می‌گویند، برخورد می‌کنیم. ازطریق تجربیاتم یاد گرفتم که آرام بمانم، نگرش‌هایشان را نادیده بگیرم و با مهربانی و صمیمیت با آن‌ها صحبت کنم.

یک بار با معاون دادستان کل تماس گرفتم. او 6 بار تلفن را جواب داد، همگی برای چند ثانیه یا بیشتر از یک دقیقه. او پس از پاسخ دادن به تلفن، مدام حرف‌های بیهوده می‌زد و تهدید می‌کرد که اگر به چین برگردم، مرا تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد.

استاد بیان کردند:

«وقتی مردم نگرشی خاص یا عدم‌درک‌هایی را دارند غصه و نگرانی نداشته باشید. وقتی عمل می‌کنید تا فقط آن شخص را نجات دهید، تا موجودات ذی‌شعور را نجات دهید،‌ آن‌گاه فکر می‌کنم تأثیر آن می‌تواند هر چیزی را تغییر دهد.» («آموزش فای ارائه‌شده در منهتن»)

سخنان استاد آرامم کرد. دوباره زنگ زدم و او جواب داد. گفتم اطلاعاتی که با او در میان گذاشته‌ام به‌نفع خودش است. گفتم: «مردم برای غذا، زن و پول، دیگران را فریب می‌دهند. آیا تابه‌حال شنیده‌ای که کسی به‌‌خاطر امنیت فردی او را فریب دهد؟ درک حقیقت، امید رستگاری است. لطفاً آرام باش و به‌طور منطقی به من گوش بده.» شاید نیک‌خواهی‌ام او را تحت تأثیر قرار داد. این بار او 23 دقیقه و 26 ثانیه به حرف‌هایم گوش داد. چند برنامه را نیز برایش پخش کردم و هر بار قبل از پخششان، توضیح مختصری درباره محتوایشان می‌دادم. او در سکوت به آن‌ها گوش می‌داد.

بیش از 10 بار با یک مدیر پلیس شهرستان تماس گرفتم. او هر بار جواب می‌داد و قبل از قطع کردن به من بدوبیراه می‌گفت. رهایش نکردم، زیرا فکر می‌کردم تا زمانی که تماسم را پاسخ دهد امکانش هست که نجات یابد. وقتی برای چهاردهمین بار با او تماس گرفتم، گفتم: «آقا، ممکن است امروز روحیه‌تان خوب نباشد. لطفاً عصبانی نشوید زیرا برای سلامتی‌تان خوب نیست. به شما زنگ زدم، چون چیز خیلی مهمی را باید به شما بگویم. شما توسط فایروال مسدود شده‌اید و از حقیقت آگاه نیستید. اگر بتوانید به حرف‌هایم گوش دهید، برایتان خوب خواهد بود.» احتمالاً سخنان محبت‌آمیز من مواد بدی را که کنترلش می‌کرد متلاشی کرد. او درنهایت دیگر تلفن را قطع نکرد و بیش از 49 دقیقه به حرف‌هایم گوش کرد.

حقایق را به او گفتم و چند برنامه برایش پخش کردم. به او گفتم فالون دافا چیست و چرا نباید تمرین‌کنندگان را مورد آزار و شکنجه قرار دهد. همچنین به او گفتم چگونه فایروال اینترنت را دور بزند و شماره تلفنی به او دادم تا کمکش کند از ح.ک.چ خارج شود. با اینکه صحبتی نکرد، اما نگرشش تغییر کرده بود. او از اول تا آخر بدون بدوبیراه گفتن، در سکوت به حرف‌هایم گوش داد.

همچنان برای نجات مردم تلاش می‌کنیم

با یک منشی دادگاه منطقه تماس گرفتم که حدود 32 دقیقه به حرف‌هایم گوش داد. ابتدا هر چیزی را که می‌گفتم باور نمی‌کرد و با عصبانیت پاسخ می‌داد: «من به حرف‌های ح‌.ک‌.چ گوش می‌دهم، چون حقوق مرا می‌پردازد. آیا می‌توانی به من پول بدهی؟ من نیازی ندارم که به کسب‌وکار من رسیدگی کنی، و حرف‌هایت را باور ندارم.»

به او گفتم که جیانگ زمین، رئیس سابق حزب، مرده است و ح‌.ک‌.چ تا سقوطش فاصله چندانی ندارد. «پاندمی برای ازبین بردن حزب، اعضای سرسخت حزب و کسانی که در آزار و شکنجه نقش دارند، آمده است.» بهترین راه برای ایمن ماندنش این بود که حزب را ترک کند و از آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا دست بردارد. درباره ماهیت ویرانگر ح.‌ک.‌چ نیز به او گفتم و خواستم که به دروغ‌های حزب گوش ندهد.

بااین‌حال هنوز نمی‌خواست گوش کند. متوجه شدم دلیلش این است که نیک‌خواهی ندارم تا او را تحت تأثیر قرار دهد. آته‌ئیسم و دروغ‌های ح.‌ک.‌چ ذهن این مردم را عمیقاً مسموم کرده است. آن‌ها ممکن است توسط ارواح شیطانی کنترل شوند، توسط منافع شخصی هدایت شوند، و توسط حزب مجبور شوند. امیدوارم تماسم بتواند راه را هموار کند تا در آینده به حقیقت گوش دهند.

فا را خوب مطالعه و خصوصیات اخلاقی‌مان را تزکیه کنیم

اثربخشی تماس‌های تلفنی در بستر آرتی‌سی منعکس‌کننده وضعیت تزکیه‌مان است. من هر روز بدون اینکه وقفه‌ای بیندازم به گروه مطالعه فا در این بستر ملحق شده‌ام. فا را از صمیم قلب مطالعه کرده‌ام و یاد گرفته‌ام که چگونه خودم را اصلاح کنم. فا خرد مرا باز و افکار درستم را تقویت کرده است. فقط افکار درست قوی می‌تواند چیزهای بد را در ذهن موجودات ذی‌شعور از بین ببرد تا آن‌ها بتوانند به حقیقت گوش دهند و نجات یابند. این کلیدی برای بیان خوب حقایق برای مردم است.

روند برقراری تماس‌های تلفنی روند تزکیه خودم نیز هست. هنگام برقراری تماس‌ها با انواع‌واقسام مردم برخورد کرده‌ام. برقراری ده‌هاهزار تماس تلفنی اراده و استقامتم را نیز تقویت کرده است. صبورتر، بردبارتر و نیک‌خواه‌تر شده‌ام و قلبم آرام‌تر است.

وقتی ازطریق تلفن تماس می‌گیرم، قاطعانه باور دارم هر کلمه‌ای که می‌گویم می‌تواند کمکم کند. هرگز سریع تسلیم نمی‌شوم و همیشه چند بار تماس ‌گرفته‌ام تا به مردم شانس بیشتری برای نجات بدهم. آنچه به مردم کمک می‌کند حقیقت را بپذیرند، نیکخواهی و افکار درست ماست، زیرا میدان انرژی ما می‌تواند همه حالات نادرست را اصلاح کند. نجات مردم دشوار است، و تماس با افرادی که مستقیماً درگیر آزار و شکنجه هستند حتی دشوارتر است. اما مهم نیست چقدر سخت است، باید تماس‌های بیشتری بگیریم تا بتوانیم افراد بیشتری را نجات دهیم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.