(Minghui.org) بسیاری از مردم درباره اتاقهای گاز در اردوگاههای کار اجباری نازیها شنیدهاند، اما ممکن است ندانند از ژوئیه1999 که حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه فالون گونگ را آغاز کرد، تعداد بیشماری از تمرینکنندگان فالون گونگ در چین مورد آزار و اذیت روانی و آزمایشهای انسانی قرار گرفتهاند. درنتیجه بسیاری از تمرینکنندگان دچار معلولیت یا جنون، یا حتی کشته شدهاند.
مستند کردن جنایات ح.ک.چ علیه تمرینکنندگان فالون گونگ بسیار مهم است، زیرا بسیاری از مردم، بهویژه آنهایی که به این رژیم کمونیستی علاقه دارند، توسط ح.ک.چ گمراه شدهاند و نمیتوانند ماهیت شیطانی آن را تشخیص دهند. وقتی گفته میشود که کمپینهای سیاسی متعدد ح.ک.چ، جنبش اصلاحات ارضی، ضد راستگرایان، انقلاب فرهنگی، کشتار میدان تیانآنمن، جان 80میلیون نفر را گرفته، برخی ممکن است بگویند که اینها به تاریخ پیوستهاند و ح.ک.چ درحال بهتر شدن است. اما آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟ در اینجا میخواهیم نگاهی بیندازیم به چند نمونه از جنایات ح.ک.چ علیه تمرینکنندگان فالون گونگ.
خوراندن دارو به تمرینکنندگان: شکلی نامحسوس از شکنجه
براساس اطلاعات گردآوریشده توسط مینگهویی تا دسامبر2021، دستکم 865 شهروند سالم و مطیع قانون، در مرحلهای در طول این سالها در بیمارستانهای روانی حبس شدهاند، آنهم بهعنوان مجازات باورشان به فالون گونگ (یک سیستم مدیتیشن مبتنی بر اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری). این تمرینکنندگان از 29 استان در سراسر چین هستند.
اما آزار و اذیت روانی به بیمارستانهای روانی محدود نمیشود، زیرا در زندانها، اردوگاههای کار اجباری (که در سال 2013 منسوخ شد) و بازداشتگاهها نیز رخ داده است. به تمرینکنندگان بیگناهی که از سلامت جسمی خوب و تفکر روشنی برخوردار بودند، دارو خورانده شد که به اعضای بدنشان آسیب رساند و منجر به بروز اختلال روانی در آنها شد. برخی از تمرینکنندگان بیش از 10 سال تحت خوراندن اجباری دارو قرار گرفتند.
داروهایی که برخلاف میل تمرینکنندگان به آنها خورانده میشد عبارتند از دانگمیانلینگ (کلرپرومازین)، دانگمیان شماره 1 (مخلوط کلرپرومازین، پرومتازین، مپریدین)، داروی کاهش حافظه، اکستازی، مواد مخدر، افرودیزیاک (هوسافزا، مادهای است که مایهٔ افزایش میل جنسی میشود)، کلوزاپین، سولپیرید، سدیم والپروات، و بوپرنورفین، فلوبوتانول و سایر مواد نامعلوم.
پس از تجویز این داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی، تمرینکنندگانی که زمانی سالم بودند، درجات مختلفی از خوابآلودگی، ضعف، کندی در گفتار و رفتار، سفتی قفسه سینه، تنگی نفس و ضعیف شدن سریع حافظه را تجربه میکردند. سایر علائم عبارت بودند از: ازدست دادن توانایی تفکر طبیعی، اختلالات فیزیولوژیکی، بیحالی، زوال عقل و فروپاشی ذهنی. برخی از این داروها بهطور مستقیم به اندامهای داخلی آسیب میرسانند و باعث درد طاقتفرسایی میشوند، درحالیکه قربانیان از شدت درد روی زمین به خود میپیچند و در تمام بدن دچار گرفتگی عضلانی میشوند، حسی شبیه اینکه تمام اعضای داخلی بدنشان با انفجار درحال خارج شدن از بدنشان است، ضربان قلبشان بهشدت سریع میشود، و سینه و شکم ورم میکند یا دچار ازکارافتادگی اعضای بدنشان میشوند. حتی برخی از قربانیان بهدلیل درد شدید، سر خود را به دیوار میکوبند.
خوراندن دارو به تمرینکنندگان فالون گونگ بیرحمانه، شرورانه و مخفیانه است، زیرا برخلاف تنبیه بدنی، جراحات بدنی بر جای نمیگذارد و بنابراین به تاکتیک رایج ح.ک.چ برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتش تبدیل شده است.
تصویر شکنجه: تزریق اجباری داروهای سمی
عوامل اداره 610 مرگ زنان را تماشا میکنند
خانم دینگ ژنفانگ تمرینکننده فالون گونگی در شهر دالیان (استان لیائونینگ) بود. او بهدلیل حفظ باورش، زمانی در اردوگاه کار اجباری ماسانجیا (که حالا منحل شده است) و بعداً در زندان زنان لیائونینگ زندانی شد. او در هر دو مکان مورد شکنجههای مختلف قرار گرفت و چند بار تا آستانه مرگ رفت. مسئولان برای جلوگیری از اینکه او جنایاتشان در اردوگاه کار اجباری و زندان را فاش کند، درست قبل از پایان دوره محکومیتش در زندان، ماده نامعلومی به او تزریق کردند. درنتیجه خانم دینگ در زندان درگذشت.
خانم ژانگ فوژن کارمند پارک شیانهه در شهر پینگدو در استان شاندونگ بود. پلیس او را دستگیر و در یک مرکز شستشوی مغزی در اداره 610 پینگدو حبس کرد. او را برای مدتی طولانی در حالت عقاب با بالهای باز به تخت بستند. مجبور بود در همان تخت ادرار و مدفوع کند. بهگفته یک شاهد، نگهبانان تمام لباسهایش را درآوردند، موهایش را تراشیدند، و او را شکنجه و تحقیر کردند. سپس مواد نامعلومی به او تزریق کردند که باعث درد طاقتفرسایی برایش شد. او در تخت تقلا میکرد تا اینکه از شدت درد جان باخت... درحالیکه 38 سال داشت. مقامات در تمام سطوح اداره 610 کل این روند را تماشا میکردند.
خانم ژانگ فوژن
مرکز شستشوی مغزی شینجین
مرکز شستشوی مغزی شینجین که با نام «مرکز آموزش حقوقی شینجین» نیز معروف است، در بخش هوآچیائو در شهرستان شینجین (استان سیچوان) قرار داشت. این مرکز از روشهای مختلفی برای شکنجه تمرینکنندگان استفاده میکرد تا تمرینکنندگان فالون گونگ را به رها کردن باورشان مجبور کند، مانند شکنجه روانی، ارعاب، دستکاری روانشناختی، خشونت و خوراندن دارو. دستکم 7 تمرینکننده در این مرکز شستشوی مغزی جان خود را از دست دادند و 5 مورد از این مرگها، ناشی از خوراندن اجباری دارو بود.
آقای شیه دچینگ، 69ساله، کارمند بازنشسته مؤسسه تحقیقاتی بررسی و طراحی چنگدو در استان سیچوان بود. در صبح 29آوریل2009، آقای شیه و همسرش در چنگدو دستگیر و به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شدند. شیه دچینگ که از سلامتی خوبی برخوردار بود و چهرهای درخشان داشت، تا حدی شکنجه شد که کمی بیش از 20 روز بعد، در آستانه مرگ قرار گرفت. او لاغر و نحیف شده بود، بدنش از شکل افتاده و دچار بیاختیاری در دفع ادرار شده بود، در بلعیدن غذا مشکل داشت و دچار آنژین صدری شدید (درد قفسه سینه) شده بود. سپس آزادش کردند. طی 4 روز پس از بازگشت به خانه، اکثر اوقات در کما بود. در کما روی سینهاش را فشار میداد و از شدت درد تکان میخورد و ناله میکرد، انگار اندامهای داخلیاش درحال پاره شدن بودند. او در غروب 27می2009 درگذشت. دستانش سیاه و بدنش نیز بهتدریج سیاه شد که نشان از مسمومیت دارویی داشت.
آقای شیه دچینگ (قبل از دستگیری)
آقای شیه دچینگ (پس از مرگ)
خانم لیو شنگل، 53ساله، در منطقه شیندو در شهر چنگدو زندگی میکرد. او در بعدازظهر 5آوریل2003، هنگام پیادهروی دستگیر شد. 15 روز بعد، او را به مرکز شستشوی مغزی شینجین بردند. در 23می همان سال، پس از اینکه خانواده خانم لیو مجبور به پرداخت 1000 یوان جریمه شدند، او آزاد شد. اما وقتی خانوادهاش برای تحویل گرفتنش رفتند، او پابرهنه و سرش متورم، سینهاش کبود، شکمش متورم، و در دهانش کف بود و در سراسر بدنش درد داشت. همچنین در تمام طول روز با دستانش شکمش را فشار میداد (شبیه به علائم آقای شیه دچینگ). خانم لیو 3 روز بعد، در صبح 26می درگذشت.
خانم چن جینهوا، معاون سابق شهردار بخش هشنگ در منطقه ونجیانگ، در 28می2010 دستگیر و به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شد. او در خانه از سلامتی خوبی برخوردار بود، اما در روز دوم کلاس شستشوی مغزی، برخلاف میلش تحت تزریق وریدی قرار گرفت. نگهبانان او را برای تزریق محکم نگه داشتند. قبل از اینکه بطری دارو تمام شود، خانم چن دچار تنگی نفس و خسخس سینهای شد و نمیتوانست بهراحتی نفس بکشد. بنابراین تزریق برای یک روز متوقف شد. نگهبانان روز بعد سعی کردند تزریق را از سر بگیرند، اما در برابر مقاومت شدید او کوتاه آمدند. بااینحال مشکل تنفسی او بدتر و حالت چهرهاش گرفته شد. قادر به مراقبت از خودش نبود. پس از بازگشت خانم چن به خانه، این علائمش ادامه داشت.
خانم لی گوانگیان، ساکن شهرستان شینجین، در صبح 21ژوئن2011 به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شد. در عرض نیم ساعت پس از خوردن ناهار در همان روز، قلبش مضطرب و سرش متورم شد، انگار در آستانه انفجار باشد. او درباره آن روز گفت: «انگار قلبم آتش گرفته بود و درد جگرسوزی داشتم، صورتم متورم شده بود، لبها و صورتم سیاه و تمام بدنم ضعیف شده بود. بدتر از مرگ بود.» خانم لی که قبلاً در مرکز شستشوی مغزی شینجین مورد آزار و اذیت روانی قرار گرفته بود، میدانست دلیل وضعیتش این است که کارکنان داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی را با ناهارش مخلوط کردهاند.
خانم یین هوافنگ اهل بخش هوانگشو در شهر دیانگ بود. او حوالی سال 2000 درحالیکه در دانشگاهی در چنگدو درباره فالون گونگ به مردم میگفت دستگیر شد. گرچه در آن زمان بیش از 40 سال داشت، اما شبیه فردی کمی بیش از 20ساله بهنظر میرسید. اداره 610 چنگدو او را به مرکز شستشوی مغزی شینجین فرستاد و در آنجا داروهای نامعلومی به او تزریق شد. وقتی نگهبانان حواسشان نبود، خانم یین اتصال بین سوزن و لوله پلاستیکی را بیرون کشید و جلوی ادامه تزریق را گرفت.
سایر تمرینکنندگانی که به آنها داروهای نامعلوم تزریق شد، دچار علائمی مانند وزوز گوش، تاری دید، سفتی زبان، ضعف اندامها و واکنش آهسته شدند. گرچه علائم خانم یین بعداً ظاهر شد، اما پس از آزادی او، بستگان و دوستانش متوجه شدند که سخن گفتن او کند است، زبانش سفت شده است و حتی نمیتواند چند کیلوگرم جنس را بلند کند. آنها مشکوک شدند که دارویی نامعلوم بهآرامی به اندامهای داخلی او آسیب میرساند. درنهایت خانم یین در سال 2005 براثر مسمومیت مزمن و عوارض شکنجههای مختلفی که در طول سالها متحمل شده بود، درگذشت.
خانم بای چونفانگ از منطقه ونجیانگ در شهر چنگدو بود. در 15سپتامبر2010، او را به مرکز شستشوی مغزی شینجین بردند. یک ماه بعد، در 15اکتبر پزشکی به نام گونگ بهزور داروهای نامعلومی به او تزریق کرد، گرچه او کاملاً سالم بود. پس از اتمام تزریق داروی سوم، خانم بای روی تخت افتاد و قادر به صحبت کردن و حرکت نبود. پس از اینکه او را برای معاینه به بیمارستان شهرستان شینجین فرستادند، پزشک آنجا پرسید چه دارویی مصرف کرده است. اما سه کارمند مرکز شستشوی مغزی که او را به آنجا برده بودند، ازجمله وانگ شیوچین، پاسخی ندادند. تا آن زمان، صورت خانم بای پر از کبودیهای دایرهایشکل شده بود و دستانش علائم مسمومیت دارویی را نشان میداد. علاوهبر این، نیمهفلج شده و در وضعیت مرگباری بود. پزشک توصیه کرد که او فوراً در بیمارستان بستری شود، اما وانگ موافقت نکرد. سپس او و دو نفر دیگر او را به خانه بردند. خانم بای دیگر نمیتوانست حرکت کند، نیمهفلج بود و نمیتوانست صحبت کند.
یکی دیگر از قربانیان، خانم ژو شانهویی، ساکن روستای شیانگشویی در بخش جونل شهر پنگژو بود. او در 3ژوئیه2008 به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شد. در 9سپتامبر همان سال که در اعتراض به بدرفتاریها دست به اعتصاب غذا زد، تحت خوراندن اجباری آب سمی قرار گرفت. او گفت که این آب خیلی شور بود و بهسرعت در همهجای بدنش احساس درد کرد. با گذشت زمان وضعیتش بدتر شد و تمام شب در تخت به خود میپیچید. مقامات که دیدند او درحال مرگ است، روز بعد او را به بیمارستان بردند. پزشکی متوجه شد که هر دو ریه او بهدلیل نکروز کیسه صفرا سیاه شدهاند. درنتیجه، خانم ژو نه میتوانست بهطور عادی غذا بخورد و نه میتوانست کار کند. دچار ضعف حافظه نیز شده بود و نمیتوانست از خودش مراقبت کند.
خانم دونگ یویینگ در منطقه یانجیانگ شهر زیانگ زندگی میکرد. در 16مارس2007، او را به مرکز شستشوی مغزی شینجین بردند. ظهر روز بعد، او پودر سفیدی را در سوپ سبزیجاتش دید. پس از نیم ساعت، کمکم دچار سرگیجه، خوابآلودگی شدید، ناراحتی معده، تحریکپذیری و فشار و تنش شد. سپس چند نگهبان مرد او را به داخل ماشین کشاندند و برای «درمان» به بیمارستان بردند. در آنجا چند کیسه داروی مایع سیاهِ ازقبلآمادهشده را بهزور به او تزریق کردند. او بلافاصله پس از آن، دچار توهم شد، چیزهایی را دید و صداهایی را شنید. همچنین دچار سردرد شدیدی شد و احساس کرد تمام سلولهای مغزش بهشدت آسیب دیده است. با تمام توان و ارادهاش تلاش کرد از فروپاشی روانی خود جلوگیری کند. علاوهبر این، ناراحتی شدیدی در قلب و معدهاش داشت، همراه با شیدایی شدید، ترس و اضطراب. تأثیر سمیت این ماده مدت زیادی ادامه داشت و حتی چند سال بعد دچار حملات گاهوبیگاه میشد. حافظهاش را از دست داد و حالت چهرهاش گرفته و بیحال بود. خانوادهاش میگفتند فرد دیگری شده است.
آقای یانگ جیانژونگ، شوهر خانم بای چونفانگ، مهندس ارشد کارخانه 7111 بود. او کمک زیادی به صنعت هوافضای چین کرده بود. در 22اوت2008 او را نیز به مرکز شستشوی مغزی شینجین بردند. مدتی نگذشته بود که تمام روز احساس سرگیجه و خوابآلودگی داشت. کمی بعد از صرف صبحانه خوابش برد. حتی در وقت ناهار نمیخواست بلند شود. پس از بازگشت به خانه، حافظهاش را از دست داد و دانش و اطلاعات مهندسیای را که قبلاً داشت اصلاً به خاطر نمیآورد.
خانم لی شیهویی، یکی از مقامات ایستگاه رادیویی استانی سیچوان، در اوت2004 در فرودگاه دستگیر شد، درحالیکه خواهر بزرگش را که قرار بود به بریتانیا بازگردد، بدرقه میکرد. او پس از انتقال به مرکز شستشوی مغزی شینجین، بهطرز وحشیانهای مورد شکنجه قرار گرفت. وقتی والدین و همکارانش در سال 2005 با او ملاقات کردند، خانم لی دیگر آنها را نمیشناخت. چشمانش بیحالت و بیحس بود. خانواده و همکارانش بر این گمان بودند که احتمالاً داروهایی سمی به او تزریق شده است.
خانم ژائو یوچینگ یک تمرینکننده فالون گونگ از روستای باجیائو در بخش یونگنینگ در شهر چنگدو است. در 13آوریل2004، او را به مرکز شستشوی مغزی شینجین بردند و در آنجا تحت خوراندن اجباری داروهای نامعلومی قرار گرفت که بهطور خاص برای آسیب رساندن به معده او طراحی شده بود. یکی از کارکنان، ژو چین، برچسب دارو را پاره کرد و آن را از بین برد. این دارو باعث درد شدید خانم ژائو شد. ژو گفت: «تو را میکشم. آیا میدانی پزشکان میتوانند بدون چاقو یا دیدن هیچ خونی مردم را بکشند؟» ژو چین و پزشکی به نام ژانگ بارها به خانم ژائو داروهایی تزریق کردند که به سیستم عصبی مرکزیاش آسیب رساند. خانم ژائو بعد از هر تزریق، دچار سرگیجه میشد و به خواب میرفت. پس از بیدار شدن نمیتوانست بایستد و تمام بدنش ضعیف بود.
خانم لی ونفنگ در منطقه چنگهوا در شهر چنگدو زندگی میکند و در 4مه2011 به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شد. در طول بازداشتی که بیش از 3 ماه طول کشید، علائم مسمومیت دارویی در او ظاهر شد: او هر روز سرگیجه داشت، بدنش ضعیف و چشمانش متورم بود و مدفوعش گاهی قرمز و گاهی سبز بود.
خانم تان شائولان، کارمند جوان کارخانه پنبه سیچوان، در سپتامبر2003 به مرکز شستشوی مغزی شینجین منتقل شد. در آنجا داروهای نامعلومی به او تزریق شد. در 25ژانویه2005 که آزاد شد، متعادل نبود، چشمانش خیره و مبهوت بود و چهرهاش هیچ حالتی نداشت. علاوهبر این، کسی را نمیشناخت و موهایش بههمریخته بود. شخصی که او را میشناخت گفت: «مسئولان چطور میتوانند فرد خوبی را که میتوانست آواز بخواند و برقصد، شکنجه کنند؟ دولت با او چه کرده است؟!»
آزار روانی و آزمایشهای انسانی در زندانها، اردوگاههای کار اجباری و بازداشتگاهها
خانم گوئو شوئلیان متولد 1982، ساکن روستای گوئوجیا شانگتوآن در بخش ژانگلینگ (شهر ویفانگ) است. او باهوش و جذاب و عملکردش در مدرسه خوب بود. همه او را دوست داشتند. پس از اینکه دید والدینش با شروع تمرین فالون گونگ در سال 1998 از مزایایش بهرهمند شدهاند، خودش نیز به آنها پیوست.
در اکتبر2000، خانم گوئو که در آن زمان 18 سال داشت، به پکن رفت تا برای فالون گونگ دادخواهی کند. در آن زمان، خانم ژائو شین، تمرینکننده دافای اهل پکن، پس از شکنجه بهدست پلیس درحال مرگ بود. خانم گوئو و برخی تمرینکنندگان دیگر از خانم ژائو مراقبت میکردند. بعد از اینکه خانم ژائو در 11دسامبر2000 درگذشت، خانم گوئو مطالبی اطلاعرسانی را در خیابانهای پکن توزیع میکرد و درباره این فاجعه به مردم میگفت. اندکی پس از آن، خانم گوئو دستگیر و به اردوگاه کار اجباری زنان شینآن در شهرستان داشینگ در پکن منتقل شد.
خانم گوئو بهدلیل امتناع از تماشای برنامههای تلویزیونی افتراآمیز درباره فالون گونگ، توسط ژائو لی، بای و دیگران بهطرز وحشیانهای مورد ضربوشتم قرار گرفت. همچنین او را بستند و همزمان با چهار باتوم الکتریکی به او شوک وارد کردند. طی این مدت، دو نقطه در بالای سرش زخمی شد که تا 2 سال بعد بهبود نیافت.
بعداً نگهبانان بهزور داروهای نامعلومی را به گوئو شوئلیان تزریق کردند و قرصهای نامعلومی را در غذایش ریختند... گوئو ژولیان چند ماه پس از مسمومیت، عقل خود را از دست داد.
وقتی به پدرش اطلاع دادند که برود و دخترش را تحویل بگیرد، او از صحنه غمانگیزی که در مقابلش دید ماتومبهوت شد: چهره خانم گوئو هیچ حالتی نداشت، چشمانش کدر بود، و قوزک پاهایش متورم و ضخیم بود (احتمالاً بهدلیل بستن غلوزنجیر). در مسیر خانه، خانم گوئو تمام مدت ساکت بود (احتمالاً به او دیازپام داده بودند، دارویی که برای درمان اضطراب، ترک الکل و تشنج استفاده میشود). او فقط چند ساعت پس از بازگشت به خانه، دیوانه شد: با صدای بلند فریاد میزد و خود را در ملاءعام برهنه میکرد.
برای چند سال، خانم گوئو اغلب به اینطرف و آنطرف میدوید و میپرید، حرفهای بیربط میزد و اغلب برهنه بود. همچنین اطرافیانش، حتی پدر و مادرش را کتک میزد و به آنها بدوبیراه میگفت. یک بار همسایهاش آهی کشید و درباره او گفت: «چقدر حیف که فرزندی خوب توسط مقامات ح.ک.چ اینطور نابود شد! این چه دنیایی است؟»
مردی 33ساله دو روز پس از آزادی درگذشت
آقای جو یاجون کشاورزی در بخش یوچوان در شهر آچنگ (استان هیلونگجیانگ) بود. او بسیار سالم و درستکار و مورد احترام جامعه بود. آقای جو بهدلیل اعتقاد به حقیقت، نیکخواهی و بردباری، بهطور غیرقانونی در اردوگاه کار اجباری هاربین چانگلینزی بازداشت شد. در بعدازظهر 21اکتبر2001، او را به مرکز بهداشت اردوگاه کار اجباری بردند و بهزور داروهای نامعلومی به او تزریق کردند. از آن به بعد جو یاجون دیگر نمیتوانست سرش را بلند کند و دیگر ذهنش روشن نبود. علاوهبر این، اغلب دهانش را کاملاً باز میکرد، نفسنفس میزد، بهسختی صحبت میکرد و مدام به بازویش اشاره میکرد و میگفت: «آمپول زدم، آمپول زدم...»
مقامات اردوگاه کار اجباری، برای فرار از مسئولیت، او را در 24اکتبر2001 به خانه فرستادند. آقای جو 2 روز بعد، در 33سالگی درگذشت.
«براثر شکنجه اینگونه شدم»
خانم لین فنگ در بخش ووفنگِ شهر نانچونگ در استان سیچوان زندگی میکرد. او در 30دسامبر2002 بهدلیل توزیع مطالب فالون گونگ دستگیر و بعداً به اردوگاه کار اجباری زنان لونگچوانیی در چنگدو فرستاده شد. بهدلیل قاطعیت در ایمانش، بهزور داروهای نامعلومی به او تزریق شد که منجر به نارسایی کلیه، کما و تورم در تمام بدنش شد. در 18مه2005 که در آستانه مرگ بود، اردوگاه کار اجباری او را به خانه بازگرداند.
خانم لین بیشتر اوقات در کما بود. گاهی که هشیار میشد، میگفت: «من مریض نیستم. براثر شکنجه اینگونه شدم.» او همچنین فاش کرد که اردوگاه کار اجباری زنان لونگچوآنیی بسیار شرور است. نگهبانان تمرینکنندگانی را که حاضر به انکار باور خود نبودند، بهصورت دایرهای روی زمین سیمانی میکشاندند. درنتیجه لباسهای تمرینکنندگان ازجمله شلوارشان پاره میشد. برخی از آنها دچار خونریزی شدید میشدند و از هوش میرفتند. درنهایت خانم لین در صبح 26ژوئیه2005 در 36سالگی دار فانی را وداع گفت.
محنت معاون فرماندار شهرستان
آقای ژانگ فانگلیانگ، 47ساله، معاون سابق رئیس شهرستان رونگچانگ در شهر چونگچینگ بود. او بهعنوان یک تمرینکننده فالون گونگ که از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی میکرد، همیشه صادق و درستکار بود. برخلاف سایر مقامات، هرگز پاکت قرمز (رشوه) نمیپذیرفت و در صورت صرف غذا در بیرون از اداره، بهدنبال بازپرداختش نبود. ازاینرو مورداحترام سایر مقامات و عموم مردم بود.
آقای ژانگ هنگام توزیع مطالب فالون گونگ در 6اکتبر2001، دستگیر و در اداره پلیس چونگچینگ و سپس در بازداشتگاه شهرستان تونگلیانگ بازداشت شد. او در 8ژوئیه2002، به بیمارستان شهرستان تونگلیانگ منتقل و در آنجا بهزور داروهای نامعلومی به او تزریق شد. وقتی عزیزانش بهسرعت به بیمارستان رفتند، او هذیان میگفت و در حالت خلسه بود. حتی همسرش را نمیشناخت. وضعیت آقای ژانگ پس از بازگشتش به خانه، بدتر شد و حوالی ساعت 7 صبح روز بعد (9ژوئیه2002) آخرین نفس را کشید و جان باخت.
آزمایش انسانی روی جوان 19ساله
در 2آوریل2010 که آقای گوئو بائویانگ دستگیر شد، دانشجویی 19ساله در دانشکده فنیوحرفهای چینگدائو در استان شاندونگ بود. مأموران ایستگاه پلیس شوییچینگگوئو او را به بازداشتگاه داشان فرستادند و در آنجا نگهبانان برخلاف میلش از او خون گرفتند، آب و غذایش را با داروهایی آغشته کردند و گاز تند نامعلومی را در سلولش پخش کردند. علاوهبر این، او را در معرض صدای بلند و تشعشعات خیرهکننده قرار دادند. آقای گوئو 7 روز در بازداشت بود و علائم پس از آزادی او، خود را نشان دادند. او دچار اختلال روانی، بیاختیاری در دفع ادرار، گیجی و سردرد شد. علاوهبر این، اغلب به دیوارها برخورد میکرد و چند بار در روز سعی میکرد از بالای ساختمانها پایین بپرد.
گفته شده که اداره 610 چینگدائو آزار و شکنجه آقای گوئو را برنامهریزی کرده بود تا بهدلیل اختلال روانی و اقدامهای او برای خودکشی، برای فالون گونگ پروندهسازی و این تمرین را بدنامکند. مقامات همچنین از گزارشگران رسانهها دعوت کردند که در حالت آمادهباش و آماده فیلمبرداری از «خودکشی» او باشند. مقامات همچنین همسایگانش را تشویق کردند که با تحتنظر گرفتن وی، در آزار و شکنجه او مشارکت کنند. همکلاسیهای دبستانش را هم به دیدنش فرستادند تا او را تشویق به خودکشی کنند. این جریان چند بار تکرار شد و هر بار مادر آقای گوئو او را نجات میداد.
طبق آنچه آقای گوئو پس از بهبودی به یاد آورد، ظاهراً بازداشتگاه داشان یک آزمایشگاه انسانی است، جایی که نگهبانان با خوراندن دارو، انتشار گاز نامعلوم و وسایل دیگر، آزمایشهایی را روی بازداشتشدگان انجام میدادند. سپس واکنش قربانیان را مشاهده میکردند. وقتی داروها تأثیر میگذاشتند، قربانی احساس میکرد توسط یک فرمان اجتنابناپذیر کنترل میشود.
بازداشتگاه شماره 3 پکن
آقای لیو لیشنگ، کارمند بازنشسته دولت در استان هبی، در 23ژوئن2011 توسط مأموران ایستگاه پلیس جاده بوشینگ در پکن دستگیر شد. پلیس پس از اینکه موفق نشد هیچ بیمارستان روانیای را به پذیرش او مجاب کند، او را به بازداشتگاه شماره 3 پکن فرستاد و در آنجا نگهبانان او را مجبور به خوردن یک قرص صورتی با روکش قندی کردند.
نیم ساعت بعد، آقای لیو دچار تب و سرگیجه شد و هنگام ایستادن، احساس سبکی سر و بیثباتی داشت. نگهبانی به نام فانگ علائم او را بهطور دقیق در رایانه ثبت کرد. نشانههای مختلف نشان داد که قرص صورتی به سیستم عصبی مرکزی آقای لیو آسیب رسانده است. این در اصل یک آزمایش انسانی بود.
تزریق سم و ناتوانی
خانم سونگ هویلان، یک تمرینکننده فالون گونگ از مزرعه شینهوا در شهر هگانگ (استان هیلونگجیانگ)، در دسامبر2010 توسط پلیس ایستگاه پلیس هنگتوشان دستگیر شد. او به بازداشتگاه شهرستان تانگیوان منتقل و در آنجا موادی سمی به او تزریق شد.
درنتیجه خانم سونگ دچار درد شدیدی شد و تمام مدت روی زمین به خود میپیچید. او نمیتوانست صحبت یا بدنش را کنترل کند. با گذشت زمان پای راستش سیاه و دچار نکروز شد و چرک کرد.
خانم سونگ پس از بازگشت به خانه متوجه شد که قلبش هنوز خیلی ناراحت است، بدنش سفت شده بود، چشمانش خیره و بیحالت شده بود و نمیتوانست صحبت کند. علاوهبر این، دستها و پاهایش آنقدر صاف و سفت بودند که نمیتوانست آنها را به عقب خم کند. وی درنهایت پای راستش را از دست داد و برای همیشه ازکارافتاده شد.
3 روز خواب بعد از هر تزریق
در 21دسامبر2015، خانم دینگ هویی، تمرینکننده ساکن چنگدو، دستگیر و به بازداشتگاه منطقه شیندو فرستاده شد. علاوهبر ضربوشتم شدید، هنگام تزریق آمپولهای سمی، پاهایش را با زنجیر به تخت میبستند. هر آمپول باعث میشد او 3 روز بخوابد.
خانم دینگ در دسامبر2016 بهطور غیرقانونی به 3 سال حبس در زندان زنان چنگدو محکوم شد. او در سلول انفرادی حبس و لاغر و نحیف شد. بااینحال همچنان مورد آزار و اذیت زندانیان قرار میگرفت و هر روز مجبور به مصرف داروهای نامعلومی میشد. درنتیجه دچار اختلال روانی شد.
«لطفاً از این دارو استفاده نکنید، او هنوز جوان است»
خانم یین جینمی ساکن بخش لیانهوا در شهر جیوجیانگ (استان جیانگشی) است. در 24مارس2009، او به اردوگاه کار اجباری زنان نانچانگ فرستاده شد تا محکومیت حبس 3سالهاش را بگذراند. عاملان اصلی آزار و شکنجهاش شامل تیان روهونگ و افرادی از اداره امنیت داخلی منطقه لوشان بودند.
پس از اینکه او حاضر نشد ایمانش را رها کند، نگهبانان اردوگاه کار اجباری اغلب مخفیانه داروهای نامعلومی را با غذای خانم یین مخلوط میکردند. وقتی دارو بیش از مقدار «طبیعی» بود، خانم یین متوجه میشد و از نگهبانان حاضر سؤال میکرد، اما نگهبانان از پذیرش آن خودداری میکردند. بعداً آنها حتی دست و پای او را محکم گرفتند و دو بار بهزور به او دارو خوراندند. یکی از نگهبانان سعی کرد جلویشان را بگیرد و گفت: «لطفاً از این دارو استفاده نکنید، او هنوز جوان است.» اما هیچکدام گوش نکردند.
تزریق اجباری هرروزه
خانم ما گویژن، حدوداً 60ساله، در شهر چانگیی (استان شاندونگ) زندگی میکند. در بعدازظهر 17ژانویه2005، او درحال آشپزی در خانه بود که چن شیائودونگ، رئیس اداره 610 محلی، و چند مأمور از ایستگاه پلیس محلی بهزور وارد خانهاش شدند و دستگیرش کردند. آنها او را به اردوگاه کار اجباری وانگکون بردند. طی 3 روز بعد، نگهبانان این اردوگاه کار بارها او را مجبور کردند در جلسات شستشوی مغزی شرکت کند. روز چهارم، ازآنجاکه او هنوز بر ایمان خود ثابتقدم بود، بهزور داروهای نامعلومی به او تزریق کردند. او پس از چند روز تزریق، بهتدریج قدرتش را از دست داد، بدنش ضعیفتر و ضعیفتر شد، دستها و پاهایش بیحس شد، پایینتنهاش فلج شد و نمیتوانست از خودش مراقبت کند.
مردم محلی یکی پس از دیگری میگفتند: «تمرینکنندگان فالون گونگ مدتهاست که میگویند دولت (ح.ک.چ) آنها را بهطور غیرانسانی مورد آزار و شکنجه قرار میدهد، و ما حرفشان را باور نمیکردیم. اکنون ما گویژن به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده است و پس از چند روز اینگونه شده است. این ظالمانه و غیرانسانی است. دولت در مجازات افراد بد ناتوان است و فقط میداند چگونه مردم خوب را تحت آزار و اذیت قرار دهد!»
مقامات اداره 610 یک بار آشکارا اعلام کردند: «در صورت لزوم، میتوان از داروها برای مداخله استفاده کرد، و روشهای پزشکی و دستورالعملهای آزمایشهای بالینی را برای دستیابی به هدف تحول علمی (یعنی مجبور کردن تمرینکنندگان به رها کردن ایمانشان) مورد استفاده قرار داد.»
کارکنان بیمارستان زندان سیچوان در چونگچینگ نیز گفتند: «ما آزمایشهای انسانی انجام میدهیم. پس چه؟ این براساس سیاست ملی مجاز است و دستورالعملی از بالاست.»
بدرفتاری در بیمارستانهای روانی
تعداد زیادی از تمرینکنندگان فالون گونگ در بیمارستانهای روانی مورد آزار و اذیت روانی قرار گرفتهاند، گاهی برای مدتی طولانی.
گزیدهای از موارد
خانم وانگ دونگمِی معلمی در شهرستان وویی در استان هبی بود. او در سال 2001 قبل از انتقال به بخش پنجم اردوگاه کار اجباری شیجیاژوانگ، در یک مرکز شستشوی مغزی حبس شد. در آنجا هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی شکنجه شد. نگهبانان او را با طناب بستند، با باتوم برقی به او شوک وارد کردند، او را از خواب محروم و در سلول انفرادی حبس کردند.
مقامات اردوگاه کار اجباری برای وادار کردن او به انکار اعتقادش به فالون گونگ، او را به بیمارستانی روانی فرستادند و در آنجا برخلاف میلش به او داروهای نامعلومی خورانده شد. وقتی خانم وانگ سرانجام به قید ضمانت پزشکی آزاد شد، در حالت خلسه و جنون، و حرکاتش کند بود. حافظهاش را نیز از دست داده بود. او در 12مارس2004 در برکهای سقوط کرد و درگذشت، درحالیکه 30 سال داشت.
خانم لین تیِمی، 33ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد در استان گوانگشی بود. او در 8دسامبر2005، توسط اردوگاه کار اجباری زنان گوانگشی و بیمارستان کهنهسربازان (بیمارستان روانی) کشته شد. حدود 2 هفته قبل از مرگ او، خانوادهاش در 25نوامبر به بیمارستان روانی رفته بودند، اما درخواست آنها برای ملاقات با او رد شد. پس از فوت خانم لین در بیمارستان، مسئولان بیمارستان برایش گواهی فوت صادر، و بدون اشاره به علت مرگ، عبارت «مرگ ناگهانی» را در گواهی فوت درج کردند. خانواده خانم لین از امضای مدارک برای سوزاندن جسد او خودداری کردند. هنگامی که خبرنگاری خواستار جزئیات بیشتر شد، مسئولان بیمارستان از پاسخگویی اجتناب کردند.
آقای سو گانگ، 32ساله، مهندس کامپیوتر از شرکت پتروشیمی چیلو در استان شاندونگ بود. او در 23مه2000، توسط پلیس محلی و کارفرمایش به بیمارستان روانپزشکی ویفانگ چانگل فرستاده شد، گرچه هیچ مشکل روانیای نداشت. کادر پزشکی هر روز بهاجبار مقدار زیادی دارو به او تزریق میکردند که به سیستم عصبی مرکزیاش آسیب میرساند. آقای سو پس از 9 روز که در بیمارستان روانی، تحت خوراندن اجباری دارو قرار گرفت، به پدرش تحویل داده شد. در آن زمان چشمانش بیحالت و بینور بود، واکنشش کند بود، اندامش سفت بود، صورتش رنگپریده بود و بهشدت ضعیف شده بود. او 8 روز بعد در 10ژوئن براثر نارسایی قلبی دار فانی را وداع گفت.
خانم گوئو مین، 38ساله، کارمند اداره مالیات شیشویی در استان هوبی (شعبه بخش شیما) بود. او در مارس2000، درحال حمل کتابهای فالون گونگ در ایستگاه راهآهن هانگژو در استان ژجیانگ بود که پلیس هانگژو متوجه شد و دستگیرش کرد. بیش از 20 روز بعد، تانگ یوآنهونگ، رئیس اتحادیه کارگری اداره مالیات شیشویی به هانگژو آمد تا خانم گوئو را به هوبی بازگرداند. تانگ خانم گوئو را مستقیماً به بیمارستان روانی کانگتایی در شهر هوانگگانگ فرستاد، جایی که او بهعنوان یک بیمار روانی تحت درمان قرار گرفت. تانگ و خواهرش تانگ یوانمینگ (یک مقام دولتی) خانم گوئو را در سال 2002 به بیمارستان روانی شهرستان شیشویی منتقل کردند و او را 8 سال در آنجا حبس کردند. به خانم گوئو داروهایی داده شد که به سیستم عصبی مرکزیاش آسیب رساند و باعث شد او 6 سال دچار آمنوره (یکی از اختلالات قاعدگی) شود و معدهاش به حدی متورم شود که شبیه زنی بهشدت باردار بهنظر برسد. خانم گوئو پس از 10 سال حبس در دو بیمارستان روانی، در 4اوت2011 درگذشت.
در اوایل ژوئیه2016، چهار مأمور پلیس از ایستگاه پلیس خیابان جیانشه در شهر چینهوانگدائو در استان هبی به خانه آقای چوآن ووژو یورش بردند. سپس او را به بیمارستان روانی چینهوانگدائو بردند و در آنجا داروهایی سمی به او تزریق شد، مجبورش کردند داروهای آسیبرساننده به سیستم عصبی را بهصورت خوراکی مصرف کند و هر روز با باتوم برقی به او شوک وارد میکردند. حدود 10 روز بعد که خانوادهاش به ملاقات او رفتند، متوجه شدند حافظه او ضعیف و چشمانش کدر شده است. خانوادهاش با دیدن اینکه او نمیتواند چیزهای اساسی زندگیاش را به خاطر بیاورد، به گریه افتادند.
خانم ژو وِییینگ معاون مدیرکل هتل مِیشان در شهر هفی (استان آنهویی) بود. بهدلیل اعتقادش، پلیس محلی او را در دسامبر1999 به بیمارستان شماره 4 هفی (یا همان بیمارستان روانی آنهویی) فرستاد، گرچه او سالم بود. او طی بیش از 60 روز بازداشتش در این بیمارستان، مجبور به مصرف مقدار زیادی داروهای نامعلوم شد. درنتیجه لبهایش میلرزید و نمیتوانست ثابت بایستد. علاوهبر این، تمام بدنش متورم، صورتش پفکرده و واکنش و حرکاتش کند بود. بعداً که از مصرف دارو امتناع کرد، پزشکان بهزور او را تحت طب سوزنی الکتریکی یا تزریق دارو قرار دادند. بعد از هر تزریق، خانم ژو هشیاری خود را از دست میداد.
آقای شائو شیشیانگ تمرینکنندهای حدوداً 60ساله از کارخانه نمک فلوراید باییین در شرکت باییین در استان گانسو بود. او در اوایل فوریه2012 درحالیکه درباره فالون گونگ به مردم میگفت، دستگیر و به بخش روانپزشکی بیمارستان شرکت باییین منتقل شد و در آنجا 8 بار داروهای نامعلومی به او تزریق شد. در اواخر ماه که به خانه فرستاده شد، بیهوش بود و قادر به حرکت نبود. او در ساعات اولیه صبح 22فوریه2012 چشم از جهان فروبست.
آزار روانی تا به امروز ادامه دارد
آزار روانی تمرینکنندگان فالون گونگ تا به امروز ادامه داشته است.
خانم هو هونگمِی، تمرینکنندهای 75ساله از شهرستان جینژای در استان آنهویی، در 25فوریه2022 به بیمارستان روانپزشکی باییون فرستاده شد. او بیش از 8 ماه در آنجا حبس شد و ماهی یک بار از او خون میگرفتند. وقتی خانم هو از مصرف داروهای روانی امتناع کرد، پرستاران درحالیکه سعی داشتند او را مجبور به مصرف داروهای روانی کنند، گردنش را محکم گرفتند و حتی او را با طناب بستند. او با 8 نفر دیگر ازجمله فعالان حقوق بشر در یک اتاق مشترک حبس بود. مدیریت آنجا اساساً مانند یک زندان بود و غذای کافی برای خوردن به آنها داده نمیشد.
5 تمرینکننده فالون گونگ در ناحیه جیانگشیا در شهر ووهان (استان هوبی) در 16ژوئن2022 دستگیر شدند، شامل خانم چن جون، خانم تیان هواژن، خانم لی چونلیان، خانم چیو یونگجی و خانم ژانگ جیائوئه. خانم تیان، خانم چیو و خانم ژانگ، همگی سالمند، به بازداشتگاهی فرستاده شدند، درحالیکه خانم چن و خانم لی چونلیان به بیمارستان روانی ووهان وانجی منتقل شدند. در اوایل اکتبر که خانواده خانم لی به ملاقات او رفتند، متوجه شدند او لاغر شده است و آنها را نمیشناسد. عزیزانش بهشدت خواستار آزادی او شدند، اما بیمارستان آنها را به پلیس ارجاع داد و پلیس نیز آنها را به بیمارستان.
خانم ژانگ کایشیا یک تمرینکننده فالون گونگ در روستای ووشینگ شهر بائوجی در استان شانشی است. او در 26اوت2021 هنگام کار در بیمارستان وِیبین دستگیر شد. پلیس او را به بیمارستان روانی بائوجی فرستاد و در آنجا به او دستور داده شد برای انکار اعتقادش به فالون گونگ اظهاریههایی بنویسد. وقتی شوهرش به ملاقات او رفت، آنها او را نیز تهدید کردند که خانم ژانگ را مجبور به نوشتن آن اظهاریهها کند. در غیر این صورت او را نیز دستگیر میکردند.
اثرات زیانبار
براساس گزارشی در 8ژوئن2001 در مینگهویی، چند تمرینکننده فالون گونگ در شهرستان سویینینگ در استان جیانگسو بیش از 3 ماه در یک بیمارستان روانی حبس شدند. آنها را به تخت بستند و برخلاف میلشان به آنها آمپول و قرص دادند. آنها بلافاصله از حال رفتند. کارکنان بیمارستان تا زمان بههوش آمدنشان آنها را باز نکردند. بهگفته تمرینکنندگان، وقتی اثرات داروها شروع میشد، آنها دچار درد جگرسوزی میشدند، روی زمین به خود میپیچیدند، فریاد میزدند و سرشان را بهشدت به دیوار میکوبیدند.
یکی از کارکنان بیمارستان به آنها گفت: «بهخاطر این داروها نمیمیرید، اما عوارضش بسیار دردناک است. اگر قول دهید فالون گونگ را تمرین نکنید، از خوراندن دارو به شما دست میکشیم. خودتان نباید از بیمارستان فرار کنید. زیرا اگر بهتدریج دوز داروها را کم نکنیم و از اینجا فرار کنید، دیوانه میشوید و مردم شما را به اینجا برمیگردانند. درد ناشی از واکنش دارویی غیرقابلتصور و بسیار وحشتناک است و عواقبش را نمیتوانید تصور کنید.»
برخی از این تمرینکنندگان بعداً به اردوگاه کار اجباری زنان جودونگ منتقل شدند. ازآنجاکه دوز دارو بیش از حد بالا بود و داروها بهتدریج قطع نشدند، یکی از تمرینکنندگان تقریباً دیوانه شد. او مدام بهطور وحشیانهای میدوید و حتی دو نفر نمیتوانستند او را ثابت نگه دارند. تمام بدنش بهطرز وحشیانهای میلرزید، درحالیکه سرش بهسمت پایین خم بود و چشمانش بهشدت میلرزید. شب و روز عذاب میکشید و نمیتوانست بخوابد، زیرا دردش غیرقابلتحمل بود. تمرینکنندهای دیگر در سراسر بدنش گرفتگیهای عضلانی داشت و به شکل یک توپ جمع شده بود. نمیتوانست بایستد و راه برود. در نیمههای شب دچار دلدرد میشد و خون بالا میآورد. این تمرینکنندگان نزدیک به 50 روز با درد دستوپنجه نرم کردند تا اینکه اثرات آن بهتدریج فروکش کرد.
اردوگاه کار اجباری جودونگ یک بار یکی از این تمرینکنندگان را برای ارزیابی پزشکی قانونی روانی به بیمارستان شهر ژنجیانگ فرستاد. در گزارش ارزیابی آمده بود: «اعصاب مغزی او عادی است و این اختلال شدید درواقع یک واکنش دارویی پس از مصرف داروی قوی است.»
با توجه به ادامه سانسورهای ح.ک.چ، موارد فوق فقط تعداد کمی از کل موارد و فقط نوک کوه یخ وحشتناکی است که تعداد زیادی از تمرینکنندگان بیگناه متحمل شدهاند. امیدواریم افراد بیشتری شجاعت لازم برای افشای خشونت ح.ک.چ و کمک به پایان دادن به آزار و شکنجه غیرانسانی در چین را داشته باشند.
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه شکنجه روانی