(Minghui.org) اخیراً پرسنل حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) ازطریق تلفن مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند، زیرا فالون دافا را تمرین می‌کنم. این آزار و اذیت را با افکار درست انکار و به روشنگری حقیقت برای آن‌ها پرداختم.

یک روز صبح در پایان سپتامبر2022 مأمور پلیسی با من تماس گرفت و پرسید که آیا می‌تواند بیاید و از من عکسی بگیرد. به او گفتم که پلیس نمی‌تواند همین‌طوری از یک شهروند عکس بگیرد و خواستم دلیلش را برای این کار توضیح دهد. او نمی‌خواست تلفنی درباره این موضوع صحبت کند و خواستار ملاقات در ساعت 13:30 بعدازظهر شد. به او گفتم بعدازظهر سرم شلوغ است و به‌جای آن خواستم که صبح بیاید. او موافقت کرد، اما در ساعت مقرر نیامد. این باعث شد متوجه شوم که در تزکیه‌ام قصوری دارم و این اتفاق ممکن است وابستگی‌های مرا هدف قرار داده باشد.

اولین باری بود که پلیس به‌منظور آزار و اذیتم، ازطریق تلفن با من تماس می‌گرفت. نسبتاً آرام بودم و درک می‌کردم که نباید آزار و اذیت یا نیروهای کهنی را که مرا آزمایش می‌کنند، تصدیق کنم. استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون دافا) مسیر تزکیه‌ام را نظم و ترتیب داده‌اند و هیچ‌کسی نمی‌تواند به من صدمه بزند. همچنین می‌خواستم به‌منظور نجات آن مأمور پلیس، افکار درستم را حفظ کنم. بنابراین برای مدتی طولانی افکار درست فرستادم تا شبح شیطانی کمونیستی‌ای را متلاشی کنم که آن مأمور را کنترل می‌کرد، و به این ترتیب خود واقعی‌اش آگاه شود و از آزار و اذیت تمرین‌کنندگان دست بردارد.

بالاخره پلیس ساعت 13:30 به ساختمان من آمد. و مرا صدا زد که برای دیدار با او پایین بروم. او می‌دانست که من بازنشسته شده‌ام، همچنین نام و سنم را می‌دانست. او گفت که من فرد مهربانی هستم و فقط می‌خواهد کارش را که گرفتن عکس از من است انجام دهد. اهمیتی نمی‌داد که فالون دافا را تمرین می‌کنم یا نه، و قول داد که هیچ‌چیز دیگری وجود ندارد که درخصوص آن نگران باشم. مأمور مذکور فرد بدی به‌نظر نمی‌رسید، اما نشان حزب کمونیست را به دست داشت. بنابراین شروع کردم حقایق را برایش روشن کنم.

گفتم: «تو عضو حزب کمونیست هستی. اولین عبارت در مانیفست حزب کمونیست "یک شبح، شبح کمونیسم" است. درحال‌حاضر تعداد زیادی بلای طبیعی و ساخته دست بشر وجود دارد و فاجعۀ ویروس کرونا همچنان درحال گسترش است. اگر بتوانی از صمیم قلبت از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن کناره‌گیری کنی، و اگر بتوانی از موجودات خدایی و بوداها بخواهی که از تو محافظت کنند، می‌توانی به سلامت از این فاجعه جان سالم به در ببری.» او چیزی نمی‌گفت و با دقت گوش می‌داد.

در ادامه گفتم: «لازم نیست بترسی. نیازی نیست به ح.ک.چ گزارش دهی. فقط باید قلباً کناره‌گیری‌ کنی. فقط آسمان، تو و من آن را می‌دانیم. تضمین می‌شود که در امان باشی. چرا تو را متقاعد می‌کنم که از ح.ک.چ خارج شوی؟ به این دلیل است که ح.ک.چ سقوط می‌کند. حالا که این را به تو گفتم، پس می‌توانی سریعاً از آن خارج شوی تا نجات پیدا کنی. آیا نباید این را به تو بگویم؟»

او پاسخ داد: «بله، باید بگویی. من موافق خروج از ح.ک.چ هستم.» خوشحال شدم که کمکش کردم با نام مستعار از ح.ک.چ خارج شود و همچنین حقیقت فالون دافا را به او گفتم. او گفت که عبارات «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را به خاطر می‌سپارد. همچنین تأکید کردم که باید کارهای خوب بیشتری انجام دهد و دیگر تمرین‌کنندگان دافا را مورد آزار و اذیت قرار ندهد.

اما یک کار را خوب انجام ندادم. چون احساس می‌کردم آدم صادقی است، اجازه دادم از من عکس بگیرد. بعداً متوجه شدم که نباید با آن درخواست همکاری می‌کردم؛ اشتباه بود.

رفع آزار و اذیت از محل کارم

شخصی از محل کار قبلی‌ام در 11نوامبر2022 با من تماس گرفت تا آدرس خانه‌ام را بپرسد. از او پرسیدم چرا به آدرس من نیاز دارد و او دلیلش را نمی‌دانست. روز بعد مدیر محل کارم تماس گرفت: «اجازه بده با تو صادق باشم، اداره محلی، اداره پلیس و اداره مجتمع جلسه‌ای داشتند و گفتند که تو فالون دافا را تمرین می‌کنی و در سال 2016 در برخی فعالیت‌ها شرکت داشتی. مسئولان شهر این را می‌دانند و خیلی به این موضوع توجه دارند. سپس از من خواسته شد که با تو تماس بگیرم. لطفاً به من بگو که چه اتفاقی افتاده است؛ تضمین می‌کنم که هرچه به من بگویی مشکلی ایجاد نکند.» به او گفتم که در هیچ فعالیتی شرکت نکردم.

یکی از کارکنان محل کارم دوباره در 14نوامبر تماس گرفت: «مدیریت سطح بالا به پرونده‌ات توجه زیادی دارد و آن را از نزدیک پیگیری می‌کند. آن‌ها ازطریق مجتمع آگاه شدند که تو انسان بسیار خوبی هستی. شنیدیم که در سال 2016 در یک انبار بزرگ کاری انجام دادی. این موضوع پیش‌پا‌افتاده‌ای نیست. سعی نمی‌کنم تو را بترسانم، اما ممکن است بر حقوق بازنشستگی‌ات تأثیر بگذارد. برخی از تمرین‌کنندگان درگیر دستگیر و محکوم شدند. در سال 2016 دقیقاً چه‌کار کردی؟» دوباره به او گفتم که درباره انبار بزرگ یا تجمع چیزی نمی‌دانم.

سپس توضیح دادم که نامه‌ای به دادستانی عالی نوشتم تا برای تمرین فالون دافا، که حق قانونی هر شهروندی است، درخواست تجدیدنظر کنم، و هیچ مشکلی در انجام این کار وجود نداشت. او گفت: «بله. می‌دانی که من تمام تلاشم را برای محافظت از تو به کار خواهم گرفت.» به او گفتم: «برخی چیزها برای صحبت تلفنی مناسب نیست. می‌توانیم حضوری صحبت کنیم.» او موافقت کرد. در همین حال، در قلبم به خودم گفتم که مستمری مرا استاد داده‌اند و من از حمایت ایشان برخوردارم، نه از حمایت او یا دیگری.

درباره آنچه که رخ داد با هم‌تمرین‌کنندگان صحبت کردم. به این نتیجه رسیدیم که باید به استاد و فا ایمان داشته باشیم و شین‌شینگ خود را براساس فا رشد و بهبود ببخشیم. نگاه به درون و حفظ دیدگاهی درست و عاری از خودخواهی ضروری است. نباید اجازه دهیم موجودات ذی‌شعور علیه دافا مرتکب جرم شوند. نیاز به هماهنگی کلی داشتیم تا افکاری درست و قوی بفرستیم و از این طریق مداخله یاوران تاریک، اهریمن‌های فاسد و شبح کمونیست شیطانی را از بین ببریم، و همچنین آزار و شکنجه مالی علیه تمرین‌کنندگان دافا را متلاشی کنیم. لازم بود سمت آگاه (عقلانی) افرادِ دخیل در آزار و شکنجه در محل کار و مقامات ارشدم را بیدار کنیم و از آن‌ها بخواهیم خوبی دافا را تصدیق و با تمرین‌کنندگان با مهربانی رفتار کنند تا آینده‌ای روشن داشته باشند.

پس از مطالعه فا و فرستادن افکار درست برای مدتی طولانی، همه‌چیز کم‌کم بهتر شد. صبح روز 15نوامبر محل کارم با من تماس گرفت: «ما تصمیم گرفتیم به پرداخت مستمری‌ات به‌طور کامل ادامه دهیم و نمی‌خواهیم قولی بدهی. اما باید یک ضمانت‌نامه بنویسی مبنی ‌بر اینکه نامه دادخواهی ننویسی، در هیچ تجمعی شرکت نکنی، یا مطالب روشنگری حقیقت را در اختیار دیگران قرار ندهی.» برایشان روشن کردم که ضمانت‌نامه را نمی‌نویسم و تأکید کردم اینکه بخواهم فرد خوبی باشم کار اشتباهی نیست.

آزار و اذیت تلفنی که طی آن چند روز رخ داد، خفیف به‌نظر می‌رسید، اما نبردی بین نیکی و پلیدی در بُعدهای دیگر بود. واقعاً تجربه کردم که استاد در کنارم بودند و از من محافظت و مرا تقویت کردند. تا زمانی که به‌طور راسخ به ابزار جادویی نگاه‌ به درون بچسبم، می‌توانم بر هر آزمون و مانعی غلبه کنم. هم‌تمرین‌کنندگان نیز با نیک‌خواهی و براساس فا به شکاف‌هایم اشاره کردند، مانند وابستگی به حفظ آبرو، شهوت، نفع شخصی، نپذیرفتن انتقاد، و داشتن احساسات به خانواده. می‌دانستم که برای بهبود شین‌شینگم باید با پشتکار تزکیه کنم.

با وجود اینکه وابستگی‌های زیادی برای ازبین بردن دارم، اما به‌طور کامل نظم و ترتیبات نیروهای کهن را انکار کردم و به آن‌ها اجازه ندادم مرا مورد آزار و اذیت قرار دهند. ازآنجاکه برای رفع آزار و شکنجه مالی علیه خود دیدگاه درستی داشتم، به‌محض اتمام آخرین تماس از محل کارم، حقوق بازنشستگی‌ام در حسابم واریز شد. آموختم که داشتن نیک‌خواهی و مهربانی واقعی نسبت به همه موجودات ذی‌شعوری، ضروری است، درحالی‌که آرزو می‌کنیم که با بیدارشدن وجدانشان برای جذب و یکی‌شدن با خوبی دافا، و جلوگیری از ارتکاب جرم علیه تمرین‌کنندگان، نجات پیدا کنند. وقتی همه تمرین‌کنندگان افکار درست و نسبت به موجودات ذی‌شعور نیک‌خواهی داشته باشند، آزار و شکنجه مالی علیه هر مرید دافا از بین خواهد رفت. از کمک مهربانانه آن‌ها بسیار سپاسگزارم.

مطالب بالا درک شخصی من است. لطفاً به هر مورد نامناسب اشاره کنید.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.