(Minghui.org) اغلب با همسایهام گفتوگو و دربارۀ همهچیز صحبت میکنیم. او مهربان و پرشور است و نظرش را راحت بیان میکند. میخواستم به او و همسرش کمک کنم از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن خارج شوند. درباره آزار و شکنجه فالون دافا به او گفتم و خواستم که از حزب خارج شود. او بلافاصله گفت که این کار را نمیکند و صحبتهای من نامعقول است.
بهمدت 20 سال، تمرینکنندگان برای مطالعۀ فا به خانهام میآمدند. من معمولاً مطالب اطلاعرسانی را در منطقهام توزیع میکنم. بعد از آن گفتوگو، نگران امنیت کلیه تمرینکنندگان شدم، بنابراین دیگر با او صحبت نکردم.
سپس متوجه شدم که به ترس وابستگی دارم. نیروهای کهن میتوانستند از این ضعفم برای مداخله با من استفاده کنند. بلافاصله گفتم: «این فکر من نیست و آن را نمیخواهم.» از استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، خواستم که به من قدرت ببخشند و برای ازبین بردن این مداخله کمکم کنند. ازطریق مطالعه فا، شینشینگم بهبود یافت و ترسم از بین رفت. بنابراین به فکر راهی بودم که بتوانم با او صحبت کنم.
روزی همسایهام گریهکنان آمد و گفت که او و شوهرش با هم دعوا کردهاند و اینکه به طلاق فکر میکند. میدانستم که اینها فقط حرفهایی است که از روی عصبانیت گفته میشود. گفتم: «اگر واقعاً میخواهی طلاق بگیری، پس فقط طلاق بگیر. اما فکر میکنم این حرفهایت را از ته قلبت نیست، درست است؟»
او خندید و گفت: «واقعاً نمیخواهم طلاق بگیرم، اما وضعیت دشواری است. میدانی که من هر روز ساعت 4 صبح سر کار میروم. این به خودی خود سخت است، اما وقتی به خانه میرسم، تازه باید غذا بپزم و خانه را تمیز کنم. شوهرم کار نمیکند. فقط در خانه مینشیند و تمام روز با موبایلش بازی میکند.»
گفتم: «تو خیلی توانا هستی و خیلی تحمل کردهای. خیلی خوب خانه را اداره میکنی، پس چرا با تو اینطور رفتار میکند؟ وقتی خوشحال نیستی طوری حرف میزنی که انگار سرزنشش میکنی و ناسزا هم میگویی. جلوی پسرت فریاد میزنی، پس وجهه شوهرت خراب میشود. او همه خشمش را سرکوب میکند و ناگهان از کوره درمیرود. اگر ابتدا خودت را تغییر دهی، به او احترام بگذاری، با مهربانی با او صحبت کنی و مراقبش باشی، شاهد خواهی بود که چه اتفاقی میافتد.»
بعد از مدتی همسایهام برگشت و گفت: «حق با تو بود! کاری را که گفتی انجام دادم و شوهرم واقعاً تغییر کرد. حالا غذا میپزد و حتی خانه را تمیز میکند.» گفتم: «ما تزکیهکنندگان درباره رفتار بزرگوارانه و مهربانانه نسبت به دیگران صحبت میکنیم. در گذشته من نیز عملکرد خوبی نداشتم. پس از گوش دادن به سخنان استادم، خودم را تغییر دادم و با دیگران با مهربانی رفتار کردم. حالا رابطهام با دیگران بهتر شده است.»
سپس کلاهبرداری با همسایهام تماس گرفت و به او گفت که پلیس پسرش را بازداشت کرده است و اینکه برای آزادیاش، فوراً 700هزار یوآن بهعنوان وثیقه به اداره پلیس انتقال دهد. او قصد داشت پول را منتقل کند. بهطور اتفاقی با او برخورد و سعی کردم او را متقاعد کنم که این کلاهبرداری است و نباید آن را باور کند. او حاضر نبود به حرفم گوش دهد. به او گفتم که با هم به اداره پلیس برویم و موضوع را روشن کنیم.
در پایان او متوجه شد که واقعاً آن تماس کلاهبرداری بوده است. او و شوهرش بسیار سپاسگزار بودند و گفتند: «تو فرد خوبی هستی.» گفتم: «از شما خواستم از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن صرفاً بهخاطر خیر و صلاح خودتان خارج شوید. در آینده خواهید فهمید که دلیلش چیست.» هر دو آنها بلافاصله گفتند که میخواهند از حزب خارج شوند. 3 سال طول کشید تا آنها را نجات دهم.
ازبین بردن وابستگیام به گله و شکایت
در سال 2014، پسرم با دختری از شمال شرقی چین ازدواج کرد. آنها پسرانی دوقلو داشتند و خانواده همسرش برای مراقبت از بچهها به پکن نقلمکان کردند. ما چندهزار یوآن بهعنوان هزینه پرستار پرداخت کردیم. گرچه جدا از هم زندگی میکردیم، با گذشت زمان، نظراتی در مورد آنها پیدا کردیم. احساس میکردم که خیلی روی مادیات تأکید میکنند و دروغ میگویند. آنها هر دو عضو حزب بودند. فکر کردم از آن ها بخواهم از ح.ک.چ خارج شوند، اما شوهر و پسرم موافقت نکردند. آنها نگران بودند که این موضوع بر روابطشان تأثیر بگذارد.
من تمرینکننده دافا هستم و نجات مردم مسئولیت من است. نجات یک زندگی مهمترین چیز است، و همه چیزهای دیگر در مقایسه بیاهمیت هستند. ازآنجاکه ما با هم خانواده هستیم، باید رابطهای تقدیری داشته باشیم.
آموزههای استاد اعتمادبهنفس مرا برای نجات آنها افزایش داد. وقتی به درونم نگاه کردم، متوجه شدم که تردیدم بهخاطر مخالفت شوهر و پسرم نیست. نظراتی در مورد آنها شکل داده بودم و گلههایی از آنها داشتم. همچنین میترسیدم روی روابط خانوادگی و غیره تأثیر بگذارم.
هنوز وابستگیهای بسیار زیادی دارم! احساس میکردم که استاد را ناامید کردهام. باید از شر این وابستگیها خلاص میشدم و آنها را نجات میدادم.
به خودم یادآوری کردم که نمیتوانم مردم را مجبور کنم. در عوض باید مؤدب و متواضع و مراقب آنها باشم. مدام افکار درست میفرستادم تا هرگونه مداخلهای را از بین ببرم که آنها را از نجات بازمیداشت.
وقتی با هم غذا میخوردیم، از آنها پرسیدم که آیا درباره فالون دافا و اینکه میلیونها چینی قبلاً از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شدهاند، چیزی میدانند. بلافاصله گفتند: «ما عضو حزب هستیم. ح.ک.چ به ما پول میدهد، بنابراین نمیتوانیم به آن اعتراض کنیم.» گفتم: «ما همه یک خانواده هستیم، پس این را بهخاطر خودتان میگویم.»
بعد از اینکه موضوع بهطور آشکار مطرح شد، اغلب فرصتی پیدا میکردم که چند کلمه درباره آن بگویم. امیدوار بودم افکار مهربان آنها را بیدار کنم، عقاید و تصوراتشان را تغییر دهم و ماهیت واقعی حزب را به آنها بشناسانم. مدام افکار درست میفرستادم.
پسرم از کارت اعتباریاش بیش از حد برداشت کرده بود و نمیتوانست بدهیاش را پرداخت کند. خانهاش قرار بود پلمپ شود. آنها بسیار عصبی بودند و از من خواستند که به آنها کمک کنم. چه کسی حاضر است 600هزار یوآن به کسی وام دهد؟! گفتم به آنها کمک خواهم کرد. تصمیم گرفتم خانهام را بفروشم، به حومه شهر نقلمکان کنم و پول باقیمانده را به آنها بدهم تا بدهیهایشان را بپردازند.
خانواده همسرش بسیار خوشحال شدند و گفتند تقریباً هیچکسی را نمیشناسند که حاضر باشد چنین کاری کند. واقعاً سپاسگزار بودند. گفتم که من تمرینکننده هستم، خانه و پول فقط مادیات هستند و مهم این است که در خدمت هدفش مصرف شوند. آرامش و امنیت کل خانواده مهمترین چیز است.
همچنین گفتم: «ما یک خانواده هستیم، بنابراین از شما خواستم که بهخاطر خودتان از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن خارج شوید.» بهمحض اینکه این را گفتم، آنها بلافاصله موافقت کردند از حزب خارج شوند.
از هر فرصت برای نجات مردم استفاده کنیم
نجات مردم مسئولیت ماست، بنابراین باید از هر فرصتی استفاده کنم و آن را بهخوبی انجام دهم.
اخیراً به خانه جدیدم نقلمکان کردم که نیاز به بازسازی دارد. احساس کردم این فرصت خوبی برای روشنگری حقیقت است. ابتدا به کارمندان بنگاه املاک موضوع آزار و شکنجه را گفتم. تعدادی از آنها به لیگ جوانان و پیشگامان جوان حزب پیوسته بودند و خارج شدند. برخی هرگز به هیچیک از سازمانهای ح.ک.چ نپیوسته بودند، بنابراین فقط مطالب اطلاعرسانی را پذیرفتند. اکثر آنها نمیدانستند فالون دافا تحت آزار و شکنجه قرار دارد.
زندگی نصبکنندگان تجهیزات واقعاً دشوار است. آنها برای پرداخت هزینه مدرسه فرزندانشان، ازدواج و ساختن خانه، از صبح زود تا پاسی از شب کار میکنند. بهخصوص کسانی که از شهرهای دیگر برای کار به پکن میآیند، با محدودیت و تبعیض روبهرو هستند. واقعاً برایشان متأسفم، بنابراین هر وقت اضافهکار میکنند، پول اضافه به آنها میدهم یا آنها را دعوت میکنم برای صرف یک وعده غذا بمانند. همه آنها بسیار سپاسگزار هستند. از این فرصت استفاده میکنم تا حقایق را برایشان روشن و کمکشان کنم از حزب کمونیست چین و سازمانهای جوانان آن خارج شوند. نتایج معمولاً بسیار خوب هستند.
ماجرای خودم
قبل از اینکه در سال 1996 تمرین دافا را شروع کنم، روابط خانوادگیام خوب نبود و اختلافات زیادی داشتم. بیماریهایی هم داشتم. اغلب افسرده بودم و احساس سردرگمی میکردم. میخواستم برای فرار از زندگی، به صومعهای پناه ببرم. یک روز یکی از دوستان کتابی به نام جوآن فالون را به من داد و پیشنهاد کرد آن را بخوانم.
وقتی کتاب را باز کردم، لبخند نیکخواهانه استاد را دیدم و موجی از گرما از سر تا پاها در بدنم جریان یافت. وقتی درباره تزکیه شینشینگ شخص خواندم، قلبم به لرزه افتاد. فکر کردم این همان چیزی است که بهدنبالش هستم. همان شب خواندن کتاب را به پایان رساندم و در کمال تعجب، استاد صبح روز بعد شروع به پاکسازی بدنم کردند. بعد از آن، خیلی احساس آرامش و راحتی داشتم. از قدرتهای عظیم فالون دافا شگفتزده شدم!
دیدگاهم نسبت به دنیا تغییر کرد و مصمم شدم خودم را تزکیه کنم. از آن به بعد، بدون توجه به اینکه چه اتفاقی افتاده یا چقدر سخت بوده، متزلزل نشدهام. تا زمانی که به کمال معنوی برسم تزکیه خواهم کرد.
در طول بیش از 20 سال، هر زمان که مصیبتی پیش میآید، سخنان استاد را به یاد میآورم. فقط فا را میخوانم، خودم را تزکیه میکنم و سه کار را انجام میدهم. مطالب روشنگری حقیقت را توزیع و حقیقت را بهصورت رو در رو روشن میکنم. هر زمان که مردم را تشویق به خروج از ح.ک.چ و سازمانهای جوانان آن میکنم، تمام تلاشم را صرف میکنم و با افکار درست این کار را انجام میدهم. استاد همیشه مراقب من بودهاند و از من محافظت کردهاند. بارها با خطر مواجه شدهام، اما با سلامتی، از خطر گذشتهام. همیشه احساس میکنم استاد در کنارم هستند.
مطالعه فا و تزکیه شخص در توانایی فرد برای نجات مردم منعکس میشود. وقتی شخص فا را عمیقاً مطالعه کند و به درون بنگرد، شینشینگش خیلی سریع رشد میکند و افکار درستش بهطور طبیعی قوی خواهد شد. وقتی برای نجات موجودات ذیشعور بیرون میرود، به نتایج خوبی دست خواهد یافت.
اینها بینش من در سطح کنونیام است. لطفاً اگر مطلبی را اشتباه متوجه شدهام اصلاحش کنید.
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت