(Minghui.org) وقتی برای روشنگری حقیقت به‌صورت رو در رو به روستاها می‌رفتم، بارها با موجودات ذی‌شعوری مواجه می‌شدم که نظم و ترتیب داده شده بود تمرین‌کنندگان دافا را تحت آزار و شکنجه قرار دهند، اما درعوض، درنهایت از حقیقت دربارۀ دافا آگاه می‌شدند. رفتار این افراد باعث شده است که این سخنان استاد را به‌طور واقعی درک کنم:

«موجودات نجات می‌یابند، اذهان به‌تدریج بیدار می‌شوند
پلیس و شهروندان بیدار می‌شوند، از مخالفت‌شان دست می‌کشند...» («برداشت‌های اجمالی از خوبی» هنگ یین ۳)

شخصی که می‌توانست جایزه 2هزار یوآنی دریافت کند، ترجیح داد از ح.ک.چ خارج شود

یک بار از کنار مزرعۀ سبزیجات رد می‌شدم که زن و شوهری را مشغول کار دیدم. جلو رفتم و به مرد میانسال که مشغول ساختن قفسه سبزیجات بود سلام کردم. او بالای قفسه ایستاده بود، ازآنجاکه ارتفاع آن بسیار زیاد بود از او خواستم مراقب باشد. او هم در پاسخ، لبخند دوستانه‌ای به من زد.

معمولاً صحبتم را هنگام روشنگری حقیقت اینطور شروع می‌کنم: «بگذارید یک چیز عالی به شما بگویم.»

معمولاً آن موجود ذی‌شعور پاسخ می‌دهد: «چه‌چیزی؟»

«اگر به یاد داشته باشید که "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" آن شما را ایمن نگه می‌دارد.»

آن مرد دست از کارش برداشت و گفت: «فالون دافا را تمرین می‌کنی. می‌دانی من چه‌کار می‌کنم؟ اگر الان تماس بگیرم، خودروی پلیس از اداره پلیس شهر می‌آید و 2000 یوآن پاداش دریافت می‌کنم.»

خیلی آرام بودم و با نیک‌خواهی به او گفتم: «ما نمی‌توانیم این‌گونه پول به دست بیاوریم. اگر این 2000 یوآن را به دست بیاوری، نمی‌دانی چند برابر آن را از دست خواهی داد. این برای خودت و خانواده‌ات خوب نیست.»

او پاسخ داد: «درست است. بنابراین چنین پولی را نمی‌خواهم.»

او از نردبان پایین آمد و گفت: «بگذار به تو بگویم، در شهر گروه شبکه‌مانندی تشکیل شده است تا تمرین‌کنندگان فالون دافا را تحت‌نظر بگیرد. من عضو و مسئول این منطقه و مستقیماً با اداره پلیس شهر در ارتباط هستم.» سپس تلفنش را درآورد و ساختار شبکه را به من نشان داد. سپس به شماره تلفن اداره پلیس شهر اشاره کرد و گفت: «ببین، همین که این شماره را بگیرم، یک نفر فوراً می‌آید.»

لبخندی زدم و گفتم: «تو فرد خوبی هستی و چنین کاری نمی‌کنی. فالون دافا به مردم می‌آموزد که افراد خوبی باشند. کسانی که در آزار و اذیت افراد خوب مشارکت می‌کنند، برای خود و خانواده‌شان خوب نیست.»

او لبخندی زد و گفت: «من در آزار و شکنجه شرکت نکرده‌ام. یک بار با شخص دیگری در خیابان‌های اینجا گشت می‌زدم. او جلوی من بود. خانمی به من نزدیک شد و درباره آزار و شکنجه فالون دافا به من گفت. سریع گفتم که از آنجا برود، چون اگر فرد جلویی او را می‌دید، دستگیرش می‌کرد. او در گذشته تمرین‌کنندگان فالون دافا را دستگیر کرده بود.»

خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتم. چه انسان فوق‌العاده‌ای! به او گفتم: «تو از تمرین‌کنندگان دافا محافظت کرده‌ای و به‌خاطر آن برکت خواهی گرفت.» او با حالت غرورآمیزی خندید. سپس حقیقت را بیشتر برایش روشن و کمک کردم از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های جوانانش خارج شود.

سپس از همسرش پرسیدم که آیا به ح.ک.چ پیوسته است یا خیر. او گفت هرگز به مدرسه نرفته است، بنابراین به هیچ‌کدام نپیوسته است. همچنین از او خواستم به یاد داشته باشد که «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» او لبخندی زد و سری تکان داد. به او گفتم: «شوهرت از تمرین‌کنندگان دافا محافظت کرد، می‌توانی همراه او از برکات لذت ببری!» وی خیلی خوشحال شد و خندید.

مأمور پلیس: «در این کار مشارکت نمی‌کنم»

یک روز تابستانی برای روشنگری حقیقت به روستایی رفتم و مردی 50ساله را دیدم که زیر سایه درخت استراحت می‌کرد. جلو رفتم و سلام کردم. او مؤدبانه‌ به من لبخند زد.

گفتم: «اگر به خاطر داشته باشی که "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" در امان خواهی بود.»

او مستقیماً هویتش را برایم فاش کرد: «من مأمور پلیسم.»

فوراً به او گفتم: «وقتی به‌عنوان مأمور پلیس کارت را انجام می‌دهی، لطفاً در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا مشارکت نکن. فالون دافا به مردم می‌آموزد که خوب باشند و اینجاست تا مردم را نجات دهد. حتماً با تمرین‌کنندگان دافا سروکار داشته‌ای، درست است؟ پس باید بدانی که همه آن‌ها افراد خوبی هستند.»

او با سر تأیید کرد: «می‌دانم که تمرین‌کنندگان فالون دافا همگی افراد خوبی هستند. اما امروزه ما هنوز از بالا دستور می‌گیریم و آزار و اذیت همچنان شدید است.»

به او گفتم که فالون دافا مزایای سلامتی معجزه‌آسایی دارد. بنابراین افراد زیادی آن را تمرین می‌کردند، که باعث حسادت جیانگ زمین شد. او تصمیم گرفت فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار دهد. همچنین به او گفتم که فالون دافا در بسیاری از کشورها در سراسر جهان گسترش یافته است، و از او خواستم که تمرین‌کنندگان دافا را مورد آزار و اذیت قرار ندهد، زیرا این برای او یا خانواده‌اش خوب نخواهد بود.

وی لبخندی زد و گفت: «در این کار مشارکت نمی‌کنم.» همچنین براساس دانش حرفه‌ای‌اش به من گفت: «وقتی با دیگران درباره فالون دافا صحبت می‌کنی، چیزی با خودت نیاور. به‌خصوص اگر دستگیر شوی، بهتر است که مدرکی نداشته باشی.» سپس به دو مرد مسن اشاره کرد و گفت: «می‌توانی جلو بروی و با آن‌ها صحبت کنی، من توجهی نمی‌کنم.» بنابراین به‌سمت آن‌ها رفتم. وقتی برگشتم، دیدم صندلی‌اش را به داخل برده است.

مأموران پلیس می‌توانند پیچیده‌تر باشند

بار دیگر مردی را دیدم که دمِ در سوپرمارکتی کوچک ایستاده بود. جلو رفتم تا سلام کنم. او به من لبخند زد. سپس گفتم: «اجازه دهید چیزی عالی به شما بگویم. در مواقع بحرانی، تکرار عبارات "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" می‌تواند شما را ایمن نگه دارد.»

درست در همان لحظه، خانمی میانسال، احتمالاً همسرش، از سوپرمارکت بیرون آمد و با لبخند به من گفت: «درباره فالون دافا به او می‌گویی؟ کارش به‌طور خاص آزار و اذیت تمرین‌کنندگان فالون دافا است. سریع از اینجا برو.» آن مرد همچنان با لبخند به من نگاه می‌کرد.

بنابراین به او گفتم فالون دافا خوب بودن را به مردم می‌آموزد و تلویزیون و روزنامه‌ها برای بدنام کردن فالون دافا دروغ پخش می‌کنند. او گفت: «دیروز جلسه‌ای در روستا بود که افراد سطح بالاتری برای بررسی این موضوع آمده بودند. پس به دهکده نرو و در مورد آن صحبت نکن.»

او گروه وی‌چتش را باز کرد و آنچه را که دیروز در چت گروهی‌شان ارسال شده بود به من نشان داد. می‌خواستم حقیقت را برایش روشن کنم و نمی‌خواستم آنچه را که در تلفنش بود بخوانم. درست بعد از اینکه چند کلمه دیگر گفتم، آن خانم دوباره مصرانه گفت: «سریع برو. سریع برو.»

می‌خواستم با دوچرخه برقی‌ام حرکت کنم، اما آن مرد ناگهان جلوی من آمد و با دو دستش دسته دوچرخه‌ام را گرفت. رفتارش کاملاً تغییر کرده بود. صدایش خیلی بلند شد و فریاد زد: «نرو! داخل کیفت چیست؟» از این تغییر ناگهانی شوکه شدم. می‌خواستم از دستانش رها شوم، اما دوچرخه‌ام را خیلی محکم گرفته بود.

سپس مصمم شدم که فقط با آن روبرو شوم. کیف را از سبد دوچرخه بیرون آوردم، آن را باز کردم، کتابچه‌ای را بیرون آوردم و به او دادم: «به این کتابچه نگاهی بینداز، متوجه می‌شوی که فالون دافا چیست.» دوچرخه‌ام را رها کرد، کتابچه را گرفت و دوباره آرام شد: «آن را می‌گیرم تا مطالعه کنم.»

سپس نفس راحتی کشیدم. درواقع سمتِ آگاهش بود که می‌خواست از حقیقت مطلع شود، ازاین‌رو مرا رها نمی‌کرد! یک کتابچه متفاوت از کیفم بیرون آوردم و به او دادم: «یک کتاب دیگر هم به شما می‌دهم تا درباره فالون دافا بیشتر بدانید.» درحالی‌که وارد سوپرمارکت می‌شد به من گفت: «یکی کافی است. یکی کافی است.»

آن موجودات ذی‌شعوری که نظم و ترتیب داده شده‌اند تا در آزار و شکنجه دافا مشارکت کنند، در مرکز دروغ‌ها قرار دارند. اما در بحبوحه گسترش دافا در سراسر جهان، و تلاش‌های تمرین‌کنندگان دافا برای اعتباربخشی به فا، و روشنگری حقیقت برای بیش از 20 سال، بسیاری از آن‌ها به‌تدریج درحال بیدار شدن هستند. آن‌ها به‌دلیل مهربانی سرشت اصلی‌شان، آینده بهتری را برای خود انتخاب کرده‌اند. اما در بسیاری از موارد، نسبت به مردم عادی با مقاومت بیشتری برای درک حقیقت مواجه می‌شوند.

به یاد می‌آورم که یک بار در تقاطع چهارراهی، از مردی خواستم عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» تکرار کند تا در امان باشد. به کمربندش اشاره کرد. منظورش را نفهمیدم. پس از بررسی دقیق متوجه شدم کمربند دارای نشان ملی است. او از این حرکت استفاده کرد تا به من بگوید مأمور پلیس است.

نسخه‌ای از نُه شرح و تفسیر دربارۀ حزب کمونیست را به او دادم و گفتم: «در شغل شما، فهمیدن حقیقت آسان نیست. این کتاب را به شما می‌دهم و بعد از خواندنش حقیقت را درک خواهید کرد.» او فوری کتاب را رد کرد. دوباره به او پیشنهاد دادم و او به دوربین در چهارراه اشاره کرد و گفت: «آن‌ها می‌توانند آن را ببینند.» در این ماجرا، سختی آگاه شدن از حقیقت و درماندگی مأموران پلیس را عمیقاً احساس کردم.

خیلی غم‌انگیز است. این افراد توسط نیروهای کهن استفاده می‌شوند تا تمرین‌کنندگان دافا را آزمایش کنند، بسیاری از آن‌ها بدون اینکه بدانند، حتی فرصت انتخاب آینده خود را ندارند. روزی روزگاری، آن‌ها نیز پادشاهان موجودات ذی‌شعورشان بودند و برای آمدن به اینجا خطر بزرگی را نیز متحمل شدند. اما ممکن است بیش از حد در دنیای بشری گم شوند.

صمیمانه امیدوارم که من و هم‌تمرین‌کنندگان در اسرع وقت نیک‌خواهی زیادی را تزکیه کنیم. از همه می‌خواهم که آن موجودات ذی‌شعور گمشده را از مرداب بیرون بکشند و به‌سوی نور ببرند. استاد بیان کرده‌اند که ما تنها امید نجات موجودات ذی‌شعور هستیم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.