(Minghui.org) درطول آزار و شکنجه فالون دافا، پلیس اغلب تمرین‌کنندگان را به بازداشت یا زندان تهدید می‌کرده، یا سعی داشته است با تهدید به محروم کردن فرزندان‌شان از فرصت‌های تحصیلی یا شغلی، آن‌ها را مجبور به انکار ایمان‌شان کند. برخی از هم‌تمرین‌کنندگان توسط پلیس مرعوب شدند و بیانیه‌هایی را امضا کردند و برخلاف میل‌‌شان از ایمان خود دست کشیدند.

چند وقت پیش، در کلاس‌های روانشناسی شرکت کردم و در آنجا با یک ضرب‌المثل معروف آشنا شدم: «هیچ‌کس نمی‌تواند بدون رضایتتان به شما آسیب برساند.»

از گفته‌های مدرس بسیار الهام گرفتم: «اگر به شما هدیه‌ای بدهم و شما آن را رد کنید، پس من هنوز صاحب هدیه هستم. در همین راستا، اگر کسی مرا مورد سرزنش قرار دهد و من آن را نپذیرم، سخنان نفرت‌انگیز متعلق به آن شخص خواهد بود و ربطی به من ندارد.»

ما از تعالیم فا آموخته‌ایم که هر چیزی وجود مادی دارد، اما وقتی چیزی می‌شنویم، اغلب فراموش می‌کنیم که کلمات به‌ظاهر نامرئی نیز ماده هستند.

استاد بیان کردند:

«وقتی مردم چیزهایی می‌گویند یا وقتی کسی چیزی را برای شما توضیح می‌دهد، یا سعی می‌کند شما را نسبت به چیزی متقاعد کند، «فلان، فلان، فلان» جریان مداومی از چیزها به داخل سر شما می‌ریزد. مواد واقعی واقعاً به‌ سمت شما پرتاب می‌شوند. وقتی برخی افراد واقعاً برآشفته می‌شوند و به مشاجره ادامه می‌دهند، درواقع درحال پس زدن تمامی آن چیزها هستند. البته آنچه که مریدان دافا انجام می‌دهند برای مردم خوب است و سخنان ما از افکار درست نشأت می‌گیرد، بنابراین وقتی ما صجبت می‌کنیم، آنچه که از دهان ما بیرون می‌آید گل نیلوفر آبی هستند. برعکس، هیچ‌یک از چیزهایی که درون مردم عادی در بین اجتماع شکل می‌گیرد، به‌طور کلی خوب نیستند و پس از اینکه آن چیزها وارد بدن شخص می‌شوند درواقع بر او مسلط می‌شوند.» (آموزش فا ارائه‌شده در کنفرانس نیویورک 2010)

همچنین استاد بیان کردند:

«آیا همین جریان که آنجا رفتید چیزی بشنوید به این معنی نیست که در جستجوی چیزی بودید؟ اگر با گوش‌تان نمی‌شنیدید، چگونه آن می‌توانست وارد بدن‌تان شود؟» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)

من می‌دانم که وقتی چیزی را می‌پذیریم، آن ماده به ذهن ما وارد شده و روی ما اثر می‌گذارد، اما وقتی آن را رد کنیم، جایی برای ماندن این ماده در ذهن ما وجود ندارد درنتیجه اثری هم ندارد.

وقتی شیطان ما را تهدید می‌کند، اگر آن را تصدیق کنیم یا نفی نکنیم، مانند تقاضا برای آن است. سپس آن ماده وارد بدن ما می‌شود و شیطان در آزار و اذیت ما موفق می‌شود. اما درواقع، این ما هستیم که اجازه دادیم این آزار و شکنجه اتفاق بیفتد. اگر فوراً آن را رد کنیم، سخنان شیطان هیچ تأثیری بر ما نخواهد داشت.

و اگر سعی در متقاعد کردن عاملان آزار و شکنجه داشته باشیم: «دافا برای فرزندان و نوه‌های من برکت ‌آورد. اگر در آزار و شکنجه شرکت کنید، نه‌تنها خودتان دچار بلا می‌شوید، بلکه برای فرزندان و نوه‌هایتان نیز بلا و مصیبت به ارمغان می‌آورید.» در این زمان، این آن‌ها هستند که خواهند ترسید!

مریدان دافا باید نقش اصلی را ایفا کنند

از منظری دیگر، سخنان تمرین‌کنندگان انرژی قدرتمندی دارد، در‌حالی‌که سخنان مردم عادی چنین نیست. مریدان دافا نقش اصلی را بازی می‌کنند و ما درباره آنچه می‌خواهیم حرف آخر را می‌زنیم. ما می‌توانیم افراد عادی را تحت‌تأثیر قرار دهیم تا کارها را به‌درستی و مهربانی انجام دهند، اما نمی‌توانیم اجازه دهیم آن‌ها بر ما تأثیر منفی بگذارند.

تزکیه مستلزم عاری شدن ما از خودخواهی است. اگر کارها را با نیات خودخواهانه انجام دهیم، نه‌تنها خودمان، بلکه موجودات ذی‌شعوری را نابود می‌کنیم که شیطان آنها را برای ارتکاب جنایت علیه دافا به کار می‌گیرد.

وقتی هر سلول ما مملو از افکار درست باشد و تمام مواد تحمیلی از سوی شیطان را رد کند، شیطان هیچ فرصتی برای سوء‌استفاده از آن نخواهد داشت. نفی کامل آزار و شکنجه به ما این امکان را می‌دهد که قاطعانه به شیطان بگوییم: «آنچه می‌گویی به حساب نمی‌آید و فقط استادم حرف آخر را می‌زنند!»

این درک من در سطح خودم است، لطفاً به هر مطلب نامناسبی اشاره کنید.