(Minghui.org) چند سال پیش رئیس شرکتم از من دعوت کرد مدیریت پروژه‌ای را به‌عهده بگیرم. این شرکت ۶۰۰میلیون یوآن برای ساخت تجهیزات تولید سرمایه‌گذاری کرده بود، اما نقص‌هایی در طراحی وجود داشت، بنابراین تجهیزات به‌درستی کار نمی‌کرد. بازار نیز اٌفت کرد و فشار و مشکلات زیادی را برای شرکت ایجاد کرد.

شرکت تصمیم گرفت ۱۰۰میلیون یوان دیگر برای توسعه محصول جدیدی سرمایه‌گذاری کند که می‌توانست موفقیت ۶۰۰میلیونی را که قبلاً سرمایه‌گذاری شده بود، افزایش دهد. رئیس از من خواست که مسئولیت را به‌عهده بگیرم. این کار شامل تحقیق و توسعه، طراحی، خرید، ساخت و بهره‌برداری بود.

نیاز بود با انواع‌واقسام شخصیت‌ها ازجمله مشاوران خارجی، کارگران مغازه، کارگران ساختمانی، تأمین‌کنندگان تجهیزات، مهندسان و محققان سروکار داشته باشم. با وجود مشغله زیاد، هر وقت فرصتی داشتم، درباره فالون دافا به آن‌ها می‌گفتم.

یکی از متخصصان سالمند دارای مدرک دکترا از اتحاد جماهیر شوروی سابق و از نظر دانش بسیار سطح بالا است. او وقتی کاری برای انجام‌دادن ندارد دوست دارد مطالبی را در آی‌پد خود بخواند. مطالعه جوآن فالون را به او توصیه کردم، و گفتم که تمرین فالون دافا هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی برایم مفید بوده است، و همچنین اصول عمیق‌تر زندگی انسان و همه‌چیز در جهان را آشکار می‌کند. او قبول کرد آن را بخواند.

نسخه انگلیسی جوآن فالون و نرم‌افزار فری‌گیت برای غلبه بر مسدودسازی اینترنت را برایش دانلود کردم. چند روز بعد، جوآن فالون را به زبان مادری‌اش در آی‌پد خود به من نشان داد و گفت که یک محل تمرین فالون دافا در زادگاهش وجود دارد.

با راننده اتوبوسی آشنا شدم که ما را به محل کار می‌رساند و از آنجا برمی‌گرداند و مجموعه‌ای از مطالب روشنگری حقیقت را به او دادم. او آن‌ها را با ما خواند. یک مدیر مغازه پس از خواندن مطالب تکان خورد و کتاب‌های فالون دافا را درخواست کرد. نسخه‌ای از جوآن فالون را به او دادم. همسرش مسیحی بود و از او پرسید چرا به‌جای اینکه با ایمان به دافا چنین خطر بزرگی را بپذیرد، صرفاً از تعالیم عیسی پیروی نمی‌کند. او به همسرش گفت اگر جوآن فالون را بخواند متوجه موضوع می‌شود.

یک بار با مشاوران خارجی جلسه داشتیم. من کمی زودتر رسیدم و فقط دو نفر از کارکنان آنجا بودند و برای ارائه‌ها آماده می‌شدند. به هریک از آن‌ها مجموعه‌ای از بروشورهای دافا را دادم. از دریافت آن‌ها بسیار خوشحال شدند. وقتی چند روز بعد شوهر یکی از کارکنان را در خیابان دیدم، با لبخندی حاکی از درک و فهم با من احوال‌پرسی کرد.

تمام تلاشم را کردم تا مطالب اطلاع‌رسانی را به هرکسی که ملاقات می‌کردم ارائه دهم. بسیاری از همکاران می‌دانستند که من تمرین‌کننده هستم. زن جوانی از یک مؤسسه تحقیقاتی در زمان استراحت به من گفت که پدرش معلمی بازنشسته است و هر روز اخبار را با استفاده از نرم‌افزار فیلترشکن می‌خواند. او چند روزی نمی‌توانست آنلاین شود، بنابراین چند نرم‌افزار دیگر را برایش کپی کردم تا امتحان کند.

زادگاه رئیسِ دانشکده تحصیلات تکمیلی در استان گانسو است که ۱۶۰۰ کیلومتر دورتر است. او گفت که برادرش معلم دبیرستان است و برای بهبود سلامتی خود شروع به تمرین فالون دافا کرد. اما آزار و شکنجه در ۲۰ژوئیه۱۹۹۹ آغاز شد و به‌خاطر ترس، تمرین این روش را متوقف کرد. اکنون وضعیت سلامتی‌اش ضعیف است. رئیس می‌خواست او را متقاعد کند که دوباره تمرین دافا را شروع کند. نسخه‌ای از جوآن فالون، فایل‌های صوتی موسیقی تمرینات دافا و بروشورهای اطلاع‌رسانی را به او دادم. او بعداً به من گفت که برادرش بابت آن‌ها بسیار سپاسگزار است.

منشی مدیرعامل به من گفت که عمه‌اش فالون دافا را تمرین می‌کرد، اما زمانی که حزب کمونیست شروع به آزار و اذیت تمرین‌کنندگان کرد، درگذشت. او در آن زمان جوان بود و تصورات غلطی درباره دافا پیدا کرد. نظراتم را درباره برخی از چیزهایی که او را سردرگم کرده بود به او گفتم و درباره خودسوزی صحنه‌سازی‌شده در میدان تیان‌آنمن و قدرت شفابخشی فوق‌العاده دافا توضیح دادم، و اینکه این روش در سراسر جهان تمرین می‌شود. همچنین اطلاعات دیگری درباره فالون دافا را برایش کپی کردم تا مطالعه کند. او از من تشکر کرد.

استفاده از اصول دافا برای هماهنگ‌کردن روابط در محل کار

روابط بین بخش‌های مختلف در شرکت من پیچیده است. هر بخش برای منافع خودش مبارزه می‌کند. پیمانکاران می‌گویند که نگهبانی به آن‌ها اجازه ورود به سایت را نمی‌دهد. بخش تأسیسات به کامیون ساخت‌وساز اجازه نمی‌دهد از خیابان بزرگ روبرو رفت‌وآمد کند و آن‌ را مجبور به رفت‌وآمد از مسیری انحرافی کیلومتر‌ها دورتر کرده است و ادعا می‌کند که خیابان اصلی برای بازدیدکنندگان اجرایی است. رانندگان گاهی فراموش می‌کنند و هزار یوآن جریمه می‌شوند. من تمام تلاشم را کردم تا بین آن‌ها صلح ایجاد کنم.

تحقیق، توسعه، طراحی، تهیه و ساخت به‌صورت موازی انجام می‌شود. ده‌ها تأمین‌کننده تجهیزات و مواد، بیش از دوازده شرکت ساختمانی و در شلوغ‌ترین زمان، بیش از ۱۰۰۰ نفر در سایت حضور دارند. مشکل در هر رابطه‌ای بر پیشرفت کل پروژه تأثیر می‌گذارد. آنجا همیشه بسیار شلوغ است، اما ساخت‌وساز باید به‌طور منظم و بدون ایجاد مشکل ایمنی انجام شود.

برخی از کارمندان باتجربه و قدیمی به من گفتند که هیچ‌یک از پروژه‌های اخیر شرکت به‌موقع تکمیل نشده است. اما نمی‌توان پروژه‌ها را به تعویق انداخت. تا جایی که به شرکت‌های ساختمانی مربوط می‌شود، اگر پروژه چند ماه به تعویق بیفتد، سود محدود آن‌ها از بین می‌رود. واقعاً نیاز داشتم که بهترین کار را انجام دهم.

از استانداردهای دافا درباره حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی و با هر کسی که ملاقات می‌کنم با صمیمیت رفتار می‌کنم. از موقعیتم برای تنبیه کسی استفاده نمی‌کنم، بلکه برای خدمت و هماهنگی بهتر پروژه‌ها استفاده می‌کنم. وقتی اهداف همه را همسو می‌کنم از درک و حمایت بیشتری برخوردار می‌شوم. همچنین می‌دانم که این وظیفه من است که برای همه این فرصت را فراهم کنم تا به حقایق دافا آگاه شوند.

بسیاری از نمایندگان شرکت ساختمانی، تأمین‌کنندگان تجهیزات، و کارکنان راه‌اندازی در محل، مطالب روشنگری حقیقت را دریافت کرده‌اند. پروژه‌ها طبق برنامه تحویل داده می‌شوند. محصولات با کیفیت بالا تولید می‌شوند و بسیاری از موقعیت‌های غیرممکن ممکن شدند. رئیس بسیار راضی است و به افراد تیم پروژه پاداش می‌دهد.

اما فساد در گوشه و کنار سرزمین اصلی چین نفوذ کرده است و مهندسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. رشوه ‌دادن از‌سوی تأمین‌کنندگان و هدایای شرکت‌های ساختمانی به کاری عادی تبدیل شده است. من در جایگاه خودم نیز با چنین موقعیت‌هایی مواجه شدم. خوشبختانه من حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را دنبال می‌کنم و هر بار مؤدبانه از دریافت رشوه اجتناب ‌کرده‌ام.

مدیر فروش تجهیزات یک شرکت خارجی برای مشاهده نحوه عملکرد تجهیزات آن‌ها، اقدام به بازدید مجدد کرد. او به‌عنوان تشکر، یک پاکت پول به من داد. آن را قبول نکردم. در عوض، از فرصت استفاده کردم و درباره مزایای فالون دافا به او گفتم و بروشور روشنگری حقیقت را به او دادم. او گفت که خواهرش به بودیسم اعتقاد دارد، بنابراین نزد او می‌رود و اطلاعات را با او مطالعه می‌کند.

یک شرکت در شیان تعدادی تجهیزات را برای ما با موفقیت نصب کرد. مدیرکل شرکت تماس گرفت و گفت که در شهر ماست و امیدوار است که عصر با من ملاقات کند. بعد از پایان کار به هتل محل اقامتش رفتم. او به‌سمت اتومبیل من آمد، با چند کلمه مؤدبانه ابراز تشکر کرد، سپس پاکتی ضخیم را بیرون آورد.

گفتم که آن را نمی‌گیرم. توضیح دادم که فالون دافا را تمرین می‌کنم. سپس از فواید جسمی و ذهنی‌‌ای که از این تمرین به دست آوردم و معنای آگاهی از حقیقت به او گفتم. چند بروشور هم به او دادم که با کمال میل پذیرفت. گفت که می‌داند آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا بی‌رحمانه است، اما راهی برای کمک ندارد. همچنین گفت که می‌داند ما برای تهیه مطالب روشنگری حقیقت به پول نیاز داریم. بنابراین پاکت پول می‌تواند به‌عنوان حمایت مالی در نظر گرفته شود. پول را در اتومبیلم گذاشت و به هتل برگشت.

تحت تأثیر قرار گرفتم و از درک او سپاسگزار بودم. ده‌هاهزار یوآن در پاکت،‌ سنگین به‌نظر می‌رسید. تکیه بر دستمزد و پاداش برای حفظ مخارج زندگی، به‌علاوه تهیه مطالب روشنگری حقیقت، وضعیت مالی‌ام را دچار تنگنا کرده بود. اما احساس کردم نمی‌توانم پول را بگیرم. موضوع این نبود که مبلغ چقدر است. نکته کلیدی این بود که سابقه و عادتی را ایجاد نکنیم.

به هتل رفتم و درِ اتاقش را زدم، پاکت را گذاشتم و به او گفتم که از لطفش تشکر می‌کنم، اما نمی‌توانم پول را قبول کنم و امیدوارم متوجه شود. وقتی بیرون آمدم حس وصف‌ناپذیری در قلبم داشتم. واقعاً امیدوار بودم که خیلی به افراط نرفته باشم. فقط آرزو داشتم که درک کند و بتواند مطالب روشنگری حقیقت را با آرامش بخواند.

با همکارانی که با ما کار می‌کنند، روابط تقدیری حتی قوی‌تری داریم و نباید آن‌ها را از دست بدهیم. یکی از همکاران پس از بازگشت از ماه عسلش در اروپا، با خوشحالی به من گفت که افراد زیادی را درحال تمرین فالون دافا در آنجا دیده است.

برخی از همکاران از من پرسیده‌اند: «اگر کسی درباره شما به‌خاطر توزیع مطالب گزارش دهد، چطور؟» درواقع به این موضوع فکر کرده‌ام. اما من این فرصت را به مردم می‌دهم‌ که درباره حقیقت بدانند تا از این آزار و شکنجه جلوگیری شود، زیرا تمرین‌کنندگان زیادی دستگیر، بازداشت و به زندان محکوم شده‌اند. برخی مجبور به دوری از خانه شدند، برخی همسرشان از آن‌ها طلاق گرفتند، یا در بازداشتگاه شکنجه شدند و ازکارافتاده یا حتی کشته شدند. حتی اعضای بدن برخی را به‌زور بیرون آوردند و فروختند.

افراد زیادی در دنیا وجود دارند و ما با اطرافیان خود رابطه‌ای تقدیری داریم. باید درباره فالون دافا به آن‌ها بگوییم و این باارزش‌ترین و شگفت‌انگیزترین پیام را با آن‌ها به اشتراک بگذاریم. هر کسی یک سمت آگاه دارد. مهم‌ترین چیز این است که حقیقت را بدانند.

می‌خواهم از استاد لی، بنیانگذار فالون دافا تشکر کنم. استاد بدنم را پاکسازی کردند، معنای واقعی زندگی را به من آموختند و مرا به این مسیر هدایت کردند تا به خود اصلی‌ام بازگردم. استاد فرصت‌های زیادی برای بهبود ویژگی‌های اخلاقی در اختیارم قرار داده‌اند و از من دست نمی‌کشند. این روند به من کمک کرد از سخت‌ترین بخش‌های مسیرم عبور کنم. با پشتکار تزکیه خواهم کرد و استاد را در مسیر رفتن به خانه دنبال خواهم کرد.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.