(Minghui.org) من و شوهرم با هم کتاب‌های دافا را می‌خوانیم، تمرین‌ها را انجام می‌دهیم، افکار درست می‌فرستیم و روشنگری حقیقت می‌کنیم. اغلب درک خود را از فا به اشتراک می‌گذاریم و به کاستی‌های یکدیگر اشاره می‌کنیم.

اخیراً متوجه شدم شوهرم مدیتیشن را اشتباه انجام می‌دهد. وقتی دست‌هایش را از هم جدا می‌کرد، آن‌‌ها پایین‌تر از کمرش قرار می‌گرفتند و انگشتانش به پایین اشاره می‌کردند. همچنین در مدت تقویت قدرت‌های فوق‌طبیعی، مدام دستانش را بالا و پایین می‌برد.

اغلب به او یادآوری می‌کردم: «دستانت را بالا بیاور و هشیار باش.» اگرچه حرکتش را اصلاح می‌کرد، دوباره دستش پایین می‌افتاد. درطی روزهای متوالی مدام به او یادآوری می‌کردم. تا اینکه صبرم تمام شد و سپس نگرش و لحن صدایم دیگر مهربان نبود.

با عصبانیت فکر می‌کردم: «باید درحین مدیتیشن به آرامش برسیم. اگر مجبور باشم مدام حرکات را به تو یادآوری کنم، چگونه می‌توانم آرام بمانم؟ من مواظب تو هستم و تو هم باید مراقب من باشی. چرا همیشه باعث نگرانی‌ام می‌شوی؟»

یک روز هنگام مدیتیشن، به عقب خم شد، انگار که خوابش برده است. فریاد زدم: «خوابیده‌ای؟!» با تعجب گفت: «خواب نبودم!» سپس دست از انجام مدیتیشن برداشت و از روی تخت بلند شد.

شوکه شدم. با خودم گفتم این کار را به‌خاطر او کردم، پس چرا این‌قدر ناراحت شد؟ آیا من اشتباه کردم؟ به ‌درون نگاه کردم و از چیزی که پیدا کردم شگفت‌زده شدم.

اول از همه، من استاندارد حقیقت را برآورده نکرده بودم. وقتی به شوهرم کمک می‌کردم حرکاتش را اصلاح کند، فقط برای او نبود. به خودم هم فکر می‌کردم. اگر مجبور نبودم مرتب به او نگاه کنم، می‌توانستم بدون اینکه وقفه‌ای ایجاد شود مدیتیشن کنم. آیا آن موقع خودخواه نبودم؟ این کار را در ظاهر برای او انجام می‌دادم.

وقتی حرکاتش در حد استاندارد نبود به‌شدت از او انتقاد می‌کردم و این مهربانی نبود.

وقتی شوهرم برای مدتی طولانی پیشرفت چندانی نشان نداد، صبرم را از دست دادم و ناراحت شدم. من صبور نبودم.

پس در این 20 سال چگونه تزکیه کرده بودم؟ من از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری خیلی دور بودم.

متوجه شدم که استاد خواستند شوهرم تمرینات را اشتباه انجام دهد تا وابستگی‌های عمیقاً پنهان من (خودخواهی و رنجش) آشکار شوند. این برای کمک به من بود تا به‌ درون نگاه کنم و شخصیتم را بهبود بخشم.

شرمنده و پشیمان شدم. از اینکه استاد را ناامید کرده و کمک‌های فداکارانه شوهرم را تشخیص نداده بودم متأسف شدم. با وجود این، با ازبین رفتن آن عناصر بد، آرامش بیشتری پیدا کردم.

صبح روز بعد مدیتیشن کردیم و به شوهرم نگاه نکردم. میدان اطرافم تمیز و پاک و قلبم آرام و ساکت بود. می‌دانستم که نگاه به‌ درون کمکم کرد مشکلم را پیدا کنم. شوهرم بعد از آن گفت: «حرکاتم استاندارد بود و احساس آرامش داشتم. مدت مدیدی بود که چنین احساسی نداشتم.» هر دو لبخند زدیم.

وقتی به‌ درون نگاه کردم و وابستگی‌ها و افکار بد را از بین بردم، محیط تزکیه‌ام تغییر کرد و همه‌چیز در اطرافم به‌سادگی پیش رفت.

هر زمان که با مشکلاتی مواجه می‌شویم، نگاه به ‌درون به معنای تزکیۀ واقعی خودمان و یکی شدن با دافا است.

این درک فعلی من است. اگر مورد نامربوطی وجود دارد، لطفاً مرا اصلاح کنید.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.