(Minghui.org) من 67ساله هستم. این باعث افتخار است که می‌توانم فالون دافا را تمرین کنم. به‌لطف این تمرین، نه‌تنها بیماری‌هایم ناپدید شد، بلکه اعضای خانواده‌ام نیز به‌خاطر حمایت از دافا، در موقعیت‌های خطرناک مورد برکت قرار گرفتند. تومور بدخیم روده بزرگ شوهرم بهبود یافت. مادرم بینایی‌اش را به دست آورد و دختر 37ساله‌ام پس از دو بار بارداری ناموفق، بالاخره فرزندی به دنیا آورد.

درحالی‌که بیست‌وچهارمین روز جهانی فالون دافا در 13مه2023 را جشن می‌گیریم، خوشحالم که داستان‌های معجزه‌آسای خانواده‌ام را به اشتراک می‌گذارم.

بیماری‌های صعب‌العلاج با تمرین دافا ناپدید می‌شوند

من به چند بیماری مبتلا بودم، ازجمله سردی شدید معده، وزوز گوش، آپاندیسیت، شانه یخ‌زده و هموگلوبین پایین. اطراف شکمم همیشه، به‌خصوص در زمستان، سرد بود، گویا پر از یخ بود. معده‌دردم غیرقابل‌تحمل بود. وقتی همکارانم در تابستان لباس‌های زیبا می‌پوشیدند، من مجبور بودم برای گرم ماندن جلیقه پشمی بپوشم. به‌دنبال انواع‌واقسام درمان‌های پزشکی بودم، اما فایده‌ای نداشت.

همچنین به‌دلیل نوراستنی دچار بی‌خوابی و وزوز گوش بودم. شانه یخ‌زده باعث می‌شد نتوانم دستانم را بلند کنم. آپاندیسیتم باعث دردهای مکرر معده می‌شد. به‌دلیل هموگلوبین پایین، صورتم در 35سالگی پژمرده شده بود.

یک روز عصر در جشن عروسی یکی از دوستان، یکی از دوستان خوبم به من گفت که او شروع به تمرین فالون دافا کرده است. گفت که سرانجام به معنای زندگی پی برده که همان بازگشت به خود واقعی است. از من دعوت کرد همراهش دافا را تمرین کنم. با این بهانه که سرم با کار و مواظبت از فرزند خردسالم شلوغ است، با مهربانی پیشنهادش را رد کردم، اما این آموزش‌های الحادی حزب کمونیست چین بود که در آن زمان مرا از پذیرش دافا بازداشت.

مدتی بعد، دوست دیگری نیز به من گفت که درحال تمرین فالون دافا است و درحال گذراندن یک چرخه پاکسازی بدن است. از روی کنجکاوی، از او خواستم که یک کتاب دافا برایم بخرد. دو روز بعد، سه کتاب، جوآن فالون، تشریح محتوای فالون دافا، و جوآن فالون جلد دوم به دستم رسید.

آن شب، قبل از اینکه به تخت بروم، اولین سخنرانی جوآن فالون را خواندم. احساس کردم کتاب خیلی خاصی است. اصول آموزش‌داده‌شده در کتاب برایم کاملاً جدید بود. جذاب بود. درحالی‌که آن شب خواب بودم، احساس گرما کردم. همچنین نمی‌توانستم حرکت کنم یا بلند شوم.

صبح روز بعد، هیچ مشکل جسمی‌ای نداشتم. فکر کردم حتماً خواب دیده‌ام. بعد از خواندن سخنرانی دوم کتاب، متوجه شدم که احساس دیشبم واقعی بود. استاد داشتند بدنم را پاکسازی می‌کردند! باورنکردنی بود، مثل یک افسانه! سپس میل شدیدی داشتم که جوآن فالون را تا پایان بخوانم.

همچنین متوجه شدم که فالون دافا پنج مجموعه تمرین دارد و بلافاصله نوار ویدئویی آموزش تمرینات را از همکارم قرض گرفتم. بعد از شام با اشتیاق شروع به یادگیری تمرینات کردم.

وقتی تمرین ایستاده فالون را انجام می‌دادم، بازوها و شانه‌هایم خیلی درد می‌کردند، اما مقاومت کردم. در اولین تلاشم توانستم نیم ساعت در وضعیت لوتوس کامل (هر دو پا به‌حالت ضربدر روی هم) بنشینم. با اینکه پاهایم خیلی درد می‌کرد، خیلی خوشحال شدم و بعد از آن احساس راحتی داشتم.

یک روز که داشتم تخت را مرتب می‌کردم، ناگهان متوجه شدم که شانه‌هایم دیگر درد نمی‌کند. خوابم خیلی عمیق‌تر شده بود و می‌توانستم غذای بیشتری بخورم. چند روز بعد در شکمم احساس گرما کردم و دیگر درد نداشتم. چه تغییر بزرگی!

فقط پس از گذشت دو هفته، تمام بیماری‌هایی که سال‌ها عذابم می‌دادند، به‌طور کامل ناپدید شدند. واقعاً شگفت‌انگیز بود! استاد به من زندگی تازه‌ای بخشیدند و مرا از شر انبوهی از داروها خلاص کردند. اشک روی گونه‌هایم جاری بود. «استاد، متشکرم!»

بیش از 20 سال از آن زمان گذشته است. از آن موقع هیچ دارویی مصرف نکرده‌ام. حالا خیلی سالم و پرانرژی هستم. می‌توانم با سرعت دوچرخه‌سواری کنم، انگار یکی از پشت مرا هُل می‌دهد. خانواده و دوستانم همگی می‌گویند که جوان‌تر از سنم به‌نظر می‌رسم.

اعضای خانواده‌ام نیز از مزایای دافا بهره‌مند شدند

اعضای خانواده‌ام نیز توسط دافا مورد برکت قرار گرفتند. در زیر داستانشان را تعریف می‌کنم.

بهبودی سرطان روده بزرگ شوهرم

شوهرم هشت سال پیش به سرطان روده بزرگ مبتلا شد. احساس کردم آسمان بر سرم فرود آمده است. اما به‌سرعت خودم را جمع کردم، زیرا می‌دانستم که شوهرم می‌تواند در دافا امید را بیابد.

پس از جراحی، نتیجه بیوپسی نشان داد که او توموری بدخیم دارد و ممکن است فقط کمتر از یک سال زنده بماند. ازآنجاکه پزشک نتوانست او را معالجه کند، از شوهرم خواست که به متخصص سرطان مراجعه کند و تحت رادیوتراپی یا شیمی‌درمانی قرار گیرد.

بعد از اینکه به خانه برگشتیم، به‌طور جدی از او خواستم که دافا را تمرین کند و گفتم که فقط استاد می‌توانند او را نجات دهند.

شوهرم به‌آرامی سرش را تکان داد، زیرا شاهد تمام تغییرات من ازطریق تمرین دافا بود. او روی تخت دراز کشید و با خیالی راحت به من نگاه کرد.

وی بعد از عمل بیش از 13 کیلوگرم وزن کم کرد، اما بدون توجه به اینکه بریدگی مربوط به جراحی‌اش چقدر درد می‌کرد، اصرار داشت که هر روز به فایل‌های صوتی سخنرانی‌های استاد گوش دهد. عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را نیز تکرار می‌کرد.

یک روز ‌گفت: «احساس می‌کنم جریان کوچکی از هوا همواره از میان زخمم می‌گذرد.»

برایش خوشحال شدم و گفتم: «استاد اکنون از تو مراقبت می‌کنند!»

وضعیت سلامتی شوهرم هر روز بهتر می‌شد. همچنین بیشتر لبخند را بر چهره‌اش می‌دیدم. یک ماه بعد از عمل، توانست خودش به‌آرامی راه برود. اشتهایش افزایش یافت و دوباره کم‌کم به وزن قبلی‌اش برگشت. 6 ماه بعد، وزنش به‌تدریج به 70 کیلوگرم برگشت.

8 سال گذشته و شوهرم هیچ‌گونه ناراحتی جسمی نداشته است. او می‌تواند بدون احساس خستگی رانندگی کند، آشپزی کند، برای خرید مواد غذایی بیرون برود و از نوه‌هایمان مراقبت کند. طی چند سال گذشته، نتیجه معاینات جسمی سالانه‌اش همگی عالی بوده‌اند.

اکنون شوهرم هر روز جوآن فالون را می‌خواند و تمرینات را انجام می‌دهد. وقتی تعارضی ایجاد می‌شود، گاهی بهتر از من اوضاع را مدیریت می‌کند.

تمام خانواده‌ام بار دیگر شاهد قدرت خارق‌العاده دافا بودند. ما از استاد سپاسگزاریم که به شوهرم زندگی دوباره‌ای بخشیدند!

مادرم بینایی خود را بازیافت

مادرم در 82سالگی روی چشم چپش عمل آب‌مروارید انجام داد و بعد از جراحی بینایی‌اش را به‌کلی از دست داد. تمام خانواده‌ام وحشت کرده بودند. چشم‌پزشک می‌گفت که به‌دلیل کهولت سن نمی‌توانند دوباره او را عمل کنند و ممکن است مجبور شویم این واقعیت را بپذیریم که او نابینا شده است.

از مادرم خواستم بیابد و پیش من بماند. به او گفتم: «لازم نیست به هچ‌چیزی فکر کنید، بلکه فقط دراز بکشید و با آرامش به سخنرانی‌های استاد گوش دهید.» همچنین از او خواستم که عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند.

مادرم فرد بسیار مهربانی است. او قبلاً کتاب‌های دافا را خوانده بود و درباره عبارات فرخنده به همسایه‌اش گفته بود. او پس از مدتی تکرار عبارات، یک روز با خوشحالی به من گفت که می‌تواند نور را ببیند!

هیجان‌زده گفت: «واقعاً می‌توانم دوباره چیزها را ببینم!»

سپس به‌سمت پنجره رفت و مدتی به بیرون نگاه کرد. در آینه به خودش نگاه کرد و لبخندی از ته قلب بر لبانش نشست.

از آن زمان، حتی بیشتر به استاد و فالون دافا اعتقاد داشته است. حیف شد که او هرگز دافا را به‌طور جدی تمرین نکرد. مادرم در 92سالگی درگذشت.

در قلبم به‌خوبی می‌دانستم که مادرم مورد برکت دافا قرار دارد و اینکه با یک زندگی طولانی‌تر پاداش گرفت.

دخترم پسری به دنیا آورد

دخترم شش سال بعد از ازدواج، فرزندی نداشت. دو مورد بارداری‌ قبلی او زمانی که جنین به 40روزگی رسید متوقف شد. همه خانواده نگران و مضطرب بودند، به‌خصوص مادرشوهرش.

او در 36سالگی دوباره باردار شد. به‌دلیل تجربیات قبلی‌اش، تحت فشار روحی شدیدی بود و دردش را مخفی می‌کرد. او را تشویق کردم و گفتم: «کتاب‌های دافا را به‌طور کامل بخوان، دافا قطعاً کمکت می‌کند.»

دخترم وقتی در دبیرستان بود یکی دو بار جوآن فالون را خوانده بود و به دافا بسیار اعتقاد داشت. او با تشویق من، دوباره کتاب را برداشت و عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را نیز تکرار کرد. متعاقباً وضعیت روحی‌اش تثبیت شد. بدون اینکه متوجه شود، آن دوران وحشتناک را پشت سر گذاشت.

وقتی بارداری دخترم به ماه چهارم رسید، پزشک گفت که جنین علائمی نشان می‌دهد دال بر چالش‌های ذهنی. او توصیه کرد دخترم دو هفته بعد دوباره معاینه شود. دخترم این خبر را به کسی نگفت و به خانه رفت تا فا را با پشتکار مطالعه کند.

هفت روز بعد ‌خواست که معاینه مجدد انجام دهد. پزشک با اکراه معاینه جنین را انجام داد و این بار همه‌چیز عادی بود.

دخترم هیجان‌زده گفت: «می‌دانستم حال بچه خوب خواهد شد.»

قبل از زایمان، دامادم با توجه به سن دخترم، از پزشک درخواست سزارین احتمالی کرد. پزشک گفت که باید براساس شرایط واقعی تصمیم‌گیری شود. دخترم قبل از ورود به اتاق زایمان، به همه دلداری داد و گفت: «نگران نباشید. دافا از من محافظت می‌کند و همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت!»

بعد از حدود یک ساعت و نیم انتظار در بیرون اتاق زایمان، هم من و پدرش و هم مادر و پدر شوهرش پیامک‌هایی از دخترم دریافت کردیم با این مضمون: «نوزاد پسر حدود 3.8 کیلوگرم وزن دارد. مادر و فرزند هر دو سالم هستند.» اقوام، دوستان و همکارانم همه شگفت‌زده شدند.

نوه کوچکم باهوش و ناز است. او رابطه‌ای تقدیری با دافا دارد. در یک‌سالگی، از میان تعداد زیادی اسباب‌بازی‌‌اش در خانه، بیش از همه دوست داشت به یک عروسک فرخنده در تقویم فالون دافا نگاه کند. حتی می‌توانست عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» در تصویر را به‌دقت تشخیص دهد.

وقتی یک سال و پنج ماه داشت، هر وقت مرا درحال مطالعه فا می‌دید، با عجله می‌آمد تا کتاب جوآن فالون را در دست بگیرد. از او خواستم این کتاب را گرامی بدارد و هر بار که دوباره کتاب را در دست می‌گرفت، می‌گفت: «کتاب را گرامی خواهم داشت.» می‌گفت که می‌تواند عبارت «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را بخواند. همچنین در وضعیت لوتوس کامل می‌نشست، درحالی‌که کف دستانش را عمود نگه می‌داشت و وضعیت من هنگام فرستادم افکار درست را کپی می‌کرد.

وقتی پنج مجموعه تمرین را به مادرشوهر دخترم نشان می‌دادم، نوه کوچکم نیز داشت آن‌ها را یاد می‌گرفت. او خیلی ناز بود! فکر کردم که این کودک فوق‌طبیعی است، و برای فا به اینجا آمده است.

وقتی نوه‌ام سه‌ساله بود، یک روز به تصویر استاد نگاه کرد و گفت: «وقتی برای اولین بار استاد را دیدم گریه کردم.» تحت تأثیر قرار گرفتم و او را محکم در آغوش گرفتم. این کودک همه‌چیز را می‌فهمید! نمی‌توانستم جلوی جاری شدن اشک‌هایم را بگیرم. استاد این فرزند درخشان را به ما عطا کرده‌اند!

کلام آخر

همه تجربیات معجزه‌آسای بی‌شمار، یکی پس از دیگری، ثابت می‌کنند که تعالیم فای استاد واقعاً اسرار آسمانی هستند.

استاد بیان کردند:

«این دافا، راه بزرگ جهان بود که بدن کیهانی، جهان، زندگی و تمام آفرینش را پدید آورد. هر موجودی که از دافا منحرف شود به‌راستی تباه است. هر شخصی که بتواند مطابق با دافا باشد به‌راستی فرد خوبی است و با سلامتی و شادمانی پاداش داده می‌شود. و هر تزکیه‌کننده‌ای که بتواند با دافا یکی شود، موجودی روشن‌بین است، موجودی خدایی.» («درباره دافا»، جوآن فالون)

من و خانواده‌ام، و نیز بسیاری از مریدان دافا و موجودات ذی‌شعور، بسیار خوش‌‌اقبال هستیم که در این دوره عالی توسط استاد برکت یافته‌ایم.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.