(Minghui.org) درود بر استاد محترم و همتمرینکنندگان!
من تمرینکنندهای اهل بمبئی هستم. شوهرم تمرین دافا را در سال ۲۰۰۱ آغاز کرد. من چند سال بعد، پس از مشاهده بهبود وضعیت سلامتی و ذهنیت او شروع به تمرین این روش کردم.
قبل از کسب دافا، زندگی را همانطور که پیش میآمد خواه شادی بود، مصیبت، بیماری و غیره میپذیرفتم. تندخو و لجباز بودم. هرگز عمیقاً درباره زندگی فکر نمیکردم و برنامهریزیای برای آینده نداشتم. قبلاً نیایش میکردم و چند مراسم مذهبی را انجام میدادم، اما درباره معنویت یا مدیتیشن چیز زیادی نمیدانستم.
بعد از بهدنیا آمدن پسر دومم دچار بیماریهای مختلفی مثل کمردرد، اسپوندیلیت (نوعی بیماری خودایمنی)، تیروئید و فشار خون بالا شدم. پزشکان داروهایی را تجویز کردند و گفتند که تا آخر عمر آنها را مصرف کنم. آن دوره برایم مرحلهای بسیار افسردهکننده بود. شوهرم مرا تشویق کرد که تمرینات فالون دافا را یاد بگیرم و جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا، را بخوانم. وضعیت من همانطور بود که در جوآن فالون ذکر شد.
استاد بیان کردند:
«برخی افراد کیفیت مادرزادی بسیار خوبی ندارند، اما محیط خانهشان بسیار خوب است و بسیاری از اعضای خانواده، افرادی مذهبی هستند یا تزکیه میکنند و به مسائل معنوی عقیده دارند. این محیط میتواند ایمان چنین شخصی را تقویت کند و اعتقادش را پرورش دهد؛ فردی که در غیر این محیط اعتقاد چندانی نمیداشت.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)
گرچه، گاهی اوقات فا را مطالعه میکردم، تمرینها را انجام میدادم و در فعالیتهای گروه دافا شرکت میکردم، در سطحی ابتدایی باقی مانده بودم. اگرچه کیفیت روشنبینیام ضعیف بود، استاد بارها به من نکاتی را اشاره کردند. یک بار استاد را در خواب دیدم. کت و شلواری مشکی پوشیده و روی صندلی نشسته بودند. به من گفتند: «تو با من میآیی.» رحمت استاد را احساس کردم. کمکم ایمانم به استاد و فا عمیقتر شد.
بارها بدنم پالایش شد و وابستگیها و تصورات بشری قدیمیام کمکم محو شدند. همچنین متوجه نشدم که چه زمانی دیگر دارو مصرف نکردم. بیماریهایم بهطور کامل بهبود یافت.
آبدیدهشدن ازطریق سختیها
چند سال از زندگیام واقعاً سخت بود و این مشکلات مرا از نظر ذهنی و جسمی مورد آزمایش قرار میدادند. شوهرم به شهر دیگری منتقل شد و من مجبور شدم در سال ۲۰۱۶ بهتنهایی از پس کارهای خانه و مراقبت از فرزندانم برآیم. مادرشوهرم که به دیدنم میآمد سکته کرد و فلج شد.
بعد از چند ماه خبر رسید که مادرم دچار سکته قلبی شده و فوت کرده است. خواهران و برادرانم ویران شدند و پدرم در بستر بیماری افتاد و به افسردگی دچار شد. پدرم را به خانهام آوردم تا نزد خودم بماند. هشت ماه طول کشید تا از عوارض مربوط به ضربه روانی ناشی از فوت مادرم بهبود یافت و دوباره راه رفتن را شروع کرد.
پس از بهبودی پدرم و بازگشت او به زادگاهش، هنوز این پایان کار نبود. آزمون بعدی سختتر بود. پزشکان تشخیص دادند که خواهر کوچکم به سیروز کبدی پیشرفته مبتلاست و نیاز به پیوند کبد دارد. مجبور شدم برای مدتی طولانی خانوادهام را ترک کنم و پیش خواهرم که در شهر دیگری بود بمانم و از فرزندانش مراقبت کنم. از نظر احساسی فرسوده شده بودم و وضعیت سلامتیام نیز بدتر شده بود. خوشبختانه بعد از چند ماه اهداکنندهای پیدا شد و پیوند کبد خواهرم موفقیتآمیز بود، گرچه چند ماه دیگر طول کشید تا بهبود یابد.
با مرور گذشته میدانم که مرحله فوق برایم یک آبدیده شدن شدید ازنظر احساسی بود. در این دوره، مطالعه فا و تبادل تجربه گروهیِ آنلاین با همتمرینکنندگان کمکم کرد که روی تزکیه متمرکز بمانم و در زمینه بردباری رشد و بهبود داشته باشم.
کار روی پروژه وبینار
پس از پایان امتحانات کلاس ۱۰ پسر کوچکم در مارس۲۰۲۰، در فکر شرکت در فعالیتهای خارج از منزل برای به اشتراک گذاشتن دافا با مردم بودم. در همان زمان، پاندمی کووید۱۹ مردم را به وحشت انداخت و در بمبئی قرنطینه اعلام شد. این موضوع برای من شوکهکننده بود، زیرا دیگر امکان سازماندهی هیچگونه فعالیتی در فضای باز وجود نداشت.
در ۲۰مارس۲۰۲۰، مقاله جدید استاد «خردمند بمانید» در مینگهویی منتشر شد.
استاد بیان کردند:
«آن مریدان دافایی که کوشا نبودهاند یا به افراط رفتهاند، باید فوراً خود را اصلاح کنند و بهطور خالصانه فا را مطالعه کنند و روی خود کار کنند، چراکه در معرض خطر بزرگی قرار دارید. مریدان دافای واقعی انرژی بالاتری دارند و میتوانند کارما و میکروبها را نابود کنند؛ آنها فرستادگان نجات در این دوران پایانی هستند. آنها میدانند که در نجات مردم و روشنگری حقیقت، چگونه خرد خود را بهکار گیرند.» («خردمند بمانید»)
با همتمرینکنندگان تبادلنظر کردم و متوجه شدم که زمان محدود است، و ما باید تمام تلاش خود را به کار بگیریم و تا حد ممکن با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنیم.
در طول دوره پاندمی، مردم ترسیده بودند، افسرده شده و در خانههایشان محصور بودند. آنها بهدنبال راههایی برای آرامکردن ذهن و بهبود ایمنی خود بودند. به فکر برگزاری وبینار آنلاین برای معرفی تمرینهای فالون دافا به مردم افتادم. از نظر فنی چندان باتجربه نبودم، اما با کمک سایر تمرینکنندگان چیزهایی یاد گرفتم. یکی از تمرینکنندگان برنامه کنفرانس ویدئویی برای وبینارها را پیشنهاد کرد. چند تمرینکننده پیشنهاد کردند که در نمایش تمرینها کمک کنند. بنابراین، ما وبینارهای خود را به زبان هندی (پرگویشترین زبان در هند) و انگلیسی شروع کردیم.
درحین تعامل با شرکتکنندگان در طول وبینار، احساس کردم که مردم منتظر این فرصت هستند. بسیاری از مردم بابت معرفی فالون دافا قدردانی میکردند. بسیاری میگفتند که قبلاً یک بروشور فالون دافا دریافت کردهاند، اما نتوانستند یاد بگیرند، و اکنون این پلتفرم را برای یادگیری این تمرین دریافت کردند.
درحالحاضر، بهغیر از هندی و انگلیسی، وبینارها به زبانهای بنگالی، کانادایی و سایر زبانها نیز برگزار میشود. ما درحال برگزاری کلاسهای بعدی و جلسات مطالعه گروهی نیز هستیم. بازخوردها بسیار خوب بوده است. این پروژه به ما کمک کرد تا به میلیونها نفر دسترسی پیدا کنیم، و دههاهزار نفر به وبینارهای ما پیوستهاند تا درباره فالون دافا و تمرینها اطلاعات کسب کنند.
هند کشوری بزرگ با جمعیت بسیار زیاد است. کاملاً باور دارم که وبینارها و رسانههای اجتماعی میتوانند نقش مهمی در دستیابی به تعداد زیادی از افراد داشته باشند. پروژه وبینار یک تلاش گروهی ازسوی همه تمرینکنندگان شرکتکننده بوده است، ازجمله کسانی که در تبلیغات، ارائه، آموزش تمرینها، سازماندهی جلسات مطالعه فا، و غیره مشارکت داشتند.
در طی این مدت همچنین متوجه شدم که اگر ذهنم درست باشد استاد از هر جهت کمک میکنند. در طول مدیتیشن یا فرستادن افکار درست، بارها ایدههای جدیدی برای اجرا به ذهنم میرسد. برخی از تمرینکنندگان به هر طریقی کمک میکنند. همیشه احساس میکنم این استاد هستند که همه کارها را انجام میدهند. اگر تمرکزم را از دست بدهم و آن را بهعنوان روندی روزمره در نظر بگیرم، بهنوعی با مداخله مواجه خواهم شد. بنابراین، ما باید بسیار درستکار و متمرکز باشیم.
در طول این پروژه، آزمایشهای شینشینگی زیادی را تجربه کردم. تمرینکنندگان از هند و خارج از کشور شروع به تمجید از من کردند. کمکم وابستگیای را رشد دادم و وقتی کسی از من تمجید میکرد احساس خوشحالی میکردم و وقتی مورد انتقاد قرار میگرفتم احساس ناامیدی میکردم. و این موضوع تمام روز ذهنم را درگیر میکرد. فکر میکردم پذیرای انتقاد هستم، اما دلیل این مداخله را پیدا نمیکردم.
از استاد کمک خواستم و عصر، درحین مطالعه فا به این قسمت برخورد کردم:
«برای یک تزکیهکننده، تمام ناکامیهایی که او در میان مردم عادی با آن مواجه میشود آزمونها هستند و تمام تعریف و تحسینهایی که دریافت میکند امتحانها میباشند.» («یک تزکیهکننده بهطور طبیعی میتواند خود را در آن بیابد»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
بلافاصله متوجه شدم که کجا اشتباه میکنم. تمام احساساتم از بین رفت و از استاد تشکر کردم. حالا هر وقت چنین شرایطی پیش بیاید این عبارات را به یاد میآورم.
درحالیکه بهصورت آنلاین با تمرینکنندگان جدید تمرینها را انجام میدادم و فا را مطالعه میکردم، این روند درنهایت به من کمک کرد تا تمرین و مطالعه را بهطور منظم انجام دهم. وضعیت سلامتیام بهتر شد و تمرکز و واکنشهایم نیز بهتر شدند. احساس سبکی و پرانرژی بودن میکنم. نگاهم به زندگی نیز تغییر کرده است.
از استاد سپاسگزارم که با وجود کاستیهای بیشمارم، از من دست نکشیدند.
مطالب فوق طبق درک محدود من هستند. لطفاً اگر مطلبی مناسب نیست به آن اشاره کنید.
از استاد، و همتمرینکنندگان متشکرم!
(ارائهشده در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای هند در سال ۲۰۲۳)
کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همانطور که وبسایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری،برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.