(Minghui.org) مایلم تجربیاتی را با شما به ‌اشتراک بگذارم که طی 17 سال گذشته، هنگام روشنگری حقیقت درباره فالون دافا به‌صورت رو در رو داشته‌ام.

روشنگری حقیقت برای مأموران پلیس

یک روز در صف خرید در سوپرمارکت بودم. مردی پشت سرم ایستاده بود. به او گفتم: «من عجله ندارم، شما می‌توانید اول حساب کنید؟» او در پاسخ گفت: «منم کاری ندارم. خودتان اول بروید.» در ادامه پرسیدم: «چند سال دارید؟» او گفت: «حدود 60 سال.» گفتم: «امکان ندارد! جوان و تحصیل‌کرده به‌نظر می‌رسید.» او با هیجان گفت: «می‌دانید شغلم چیست؟» گفتم: «در یک اداره کار می‌کنید، به احتمال زیاد در اداره پلیس. حداقل رئیس یک بخش هستید. این‌طور نیست؟» او گفت: «حق با شماست. من رئیس هستم.»

از او پرسیدم: «آیا درباره فالون گونگ (که فالون دافا نیز نامیده می‌شود) می‌دانید؟» پاسخش مثبت بود. سپس پرسیدم: «آیا درباره خروج از سازمان‌های حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) برای اطمینان از امنیت خودتان اطلاعی دارید؟ می‌دانید که ح.ک.چ جنبش‌های سیاسی متعددی را برای آزار و اذیت شهروندان عادی ما راه‌اندازی کرده است. آن بی‌شرف، فاسد است و مردم را فریب می‌دهد. کشتار چهارم ژوئن تیان‌آنمن حقیقت دارد. "حادثه خودسوزی صحنه‌سازی‌شده در میدان تیان‌آنمن" واقعاً یک حقه بود. ح.ک.چ تمرین‌کنندگان فالون گونگ را درحالی‌که هنوز زنده هستند تحت برداشت اعضای بدنشان قرار می‌دهد، بنابراین می‌تواند سودهای کلانی به‌دست آورد. مردم در سراسر جهان همه‌چیز را دربارۀ جنایات آن می‌دانند. آیا آسمان نمی‌تواند آن را مجازات کند؟ ح.ک.چ مردم را مجبور می‌کند زندگی خود را وقف حزب کنند. هنگامی ‌که به سازمان‌های آن ملحق شدید به‌عنوان بخشی از آن محسوب می‌شوید. اگر از حزب خارج شوید، آسمان از شما محافظت خواهد کرد.» او گفت: «حتماً این کار را خواهم کرد. متشکرم!»

یک روز، روی نیمکتی دراز در کنار خیابانی شلوغ نشسته بودم. کمی بعد مرد جوانی کنارم نشست. گفتم: «مرد جوان، خیلی خوش‌تیپ به‌نظر می‌رسی. چند سال داری؟» او گفت 28ساله است و فرزندش 2 سال دارد. گفتم: «خوش‌اقبالی!» آنگاه او گفت: «خاله می‌توانی حدس بزنی شغلم چیست؟» گفتم: «تو برای اداره پلیس کار می‌کنی.» پرسید: «از کجا فهمیدی؟» گفتم: «شبیه کسی نیستی که ظاهراً درحال خرید یا قدم زدن است، بلکه به‌نظر درحال کار هستی.» او لبخند زد.

من نیز لبخندی زدم. درحالی‌که افکار درست می‌فرستادم، با خونسردی گفتم: «برای مایی که همدیگر را ملاقات می‌کنیم، رابطه‌ای تقدیری وجود دارد.» صدایم را پایین آوردم و گفتم: «دستگیری افراد بد کار شماست، اما لطفاً هرگز تمرین‌کنندگان را دستگیر نکنید. فالون گونگ تزکیه قانون بودا است. حادثه خودسوزی صحنه‌سازی‌شده یک دروغ بود. لطفاً افراد خوبی را که بودا شدن را تمرین می‌کنند مورد آزار و شکنجه قرار ندهید. درحال‌حاضر فالون گونگ در بیش از 100 کشور در سراسر جهان گسترش یافته است.» او با نگرانی به اطراف نگاه کرد و گفت: «خاله لطفاً زود باش برو. لطفاً عجله کن و برو.» درحین گفتن این جمله بیشتر و بیشتر مضطرب می‌شد.

تمایلی به بلند شدن نداشتم. بعد از اینکه دور شدم، هنوز نگرانش بودم. بنابراین به عقب برگشتم و به او گفتم: «ممنون! لطفاً تمرین‌کنندگان را مورد آزار و شکنجه قرار نده.» با عجله گفت: «لطفاً سریع برو! لطفاً سریع برو!» می‌دانستم که او مأمور پلیس لباس‌شخصی و درحال انجام وظیفه است. از اینکه نتوانستم نجاتش بدهم پشیمانم. امیدوارم زمانی دیگر با تمرین‌کننده‌ای دیگر برخورد کند.

روشنگری حقیقت برای بسیاری از مردم

یک روز در یک سوپرمارکت بزرگ که مملو از جمعیت بود، مشغول خرید میوه بودم. به مرد جوانی گفتم: «ما شهروندان عادی پول نداریم. فقط می‌توانیم از پس خرید اجناس تخفیف‌خورده برآییم.» او گفت: «درست است.» آنگاه گفتم: «مقامات ح.ک.چ فرزندان خود را به خارج فرستاده‌اند و آن‌ها در خارج از کشور، خودروهای لوکس و خانه‌های گرانقیمت خریده‌اند. آن‌ها وانمود می‌کردند که کشور و حزب را دوست دارند، اما همه آن‌ها پاسپورت خارجی داشتند. تنها کاری که کردند این بود که ما را فریب دادند. ح.ک.چ به ما یاد می‌دهد که با زمین و آسمان بجنگیم. خدایی در آسمان است. آیا یک موجود می‌تواند با خدا بجنگد؟ پاندمی برای ازبین بردن ح.ک.چ است.»

از او پرسیدم: «آیا به ح.ک.چ یا سازمان‌های جوانان آن پیوسته‌ای؟» او گفت: «هم به لیگ جوانان و هم به پیشگامان جوان پیوسته‌ام.» گفتم: «می‌توانم کمکت کنم با استفاده از نام مستعار "صلح" از سازمان‌های ح.ک.چ خارج شوی. آنگاه آسمان از تو محافظت خواهد کرد.» گفت: «ممنونم!» گفتم: «من فالون گونگ را تمرین می‌کنم. "حادثه خودسوزی در میدان تیان‌آنمن" صحنه‌سازی‌شده و یک حقه بود. لطفاً به‌ یاد داشته باش که فالون دافا فوق‌العاده است!»

به‌طور مداوم افرادی از آنجا عبور می‌کردند. مطمئن نیستم که کدام‌یک از آن‌ها، اما یکی فریاد زد: «فالون دافا فوق‌العاده است!» صدایش آنقدر بلند بود که نزدیک بود از شادی به گریه بیفتم. این قدرت فاست که می‌تواند آسمان و زمین را تکان دهد.

یک روز درست بعد از سال نو چینی، سوار اتوبوس شدم. مردی حدوداً 60ساله به من نزدیک شد. او با دست چپش دست راستش را نگه داشته بود که در یک حوله ضخیم آغشته به‌ خون پیچیده شده بود. داشت می‌لرزید. تشخیص اینکه خیسیِ صورتش عرق است یا اشک، سخت بود. ناله می‌کرد و مدام پاهایش را حرکت می‌داد و به‌سختی ‌ایستاده بود.

یکی از او پرسید چه اتفاقی افتاده است و او گفت که یک کار موقت پیدا کرده، اما درحین انجام کار، به‌طور تصادفی نوک انگشتش را بریده است. کارفرمایش از هر نوع کمک پزشکی به او امتناع کرده بود و او نمی‌توانست به‌تنهایی هزینه‌های پزشکی را بپردازد. او اهل شهر دیگری بود و مجبور بود به خانه برگردد.

بلند شدم و گفتم: « لطفاً اینجا بنشین.» سپس یک برگۀ مطالب روشنگری حقیقت و 20 یوآن به او دادم. و گفتم: «لطفاً این را بگیر. شرایطتت را درک می‌کنم.» او گفت: «بسیار متشکرم!» متعاقباً افرادی دیگر نیز به او 100،50 و 10 یوآن دادند. با دیدن درد شدید و احساس ناامیدی‌اش، به او گفتم: «فالون گونگ برای تزکیه بودا شدن است. لطفاً عبارت "فالون دافا فوق‌العاده است!" را خالصانه تکرار کن. سپس دیگر خیلی درد نخواهی داشت.» او فریاد زد: «فالون دافا فوق‌العاده است.» فریادش باعث شد کل مسافران اتوبوس، 20 تا 30 نفر، همگی به ما نگاه کنند.

از او پرسیدم: «آیا عضو حزب هستی؟» او گفت: «بله به پیشگامان جوان پیوسته‌ام.» گفتم: «پس چرا از حزب خارج نمی‌شوی تا آسمان تو را مورد برکت قرار دهد. ح.ک.چ به شهروندان عادی اهمیت نمی‌دهد.» او گفت: «مطمئناً.» در آن زمان اتوبوس به ایستگاه راه‌آهن رسید و او مجبور شد پیاده شود. اما نمی‌توانستم آرام باشم. باارزش بودن موجودات ذی‌شعور را احساس می‌کردم، که مرا ترغیب می‌کرد تعداد بیشتری از آن‌ها را نجات دهم. این وظیفه و رسالت من است.

کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همان‌طور که وب‌سایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.