(Minghui.org) درود استاد! درود هم‌تمرین‌کنندگان!

من تمرین‌کننده‌ای ویتنامی هستم و در 11سالگی، به استرالیا مهاجرت کردم. درحالی‌که به تشکیل بدن واحد در میان تمرین‌کنندگان جوان در سیدنی کمک می‌کنم می‌خواهم سفر تزکیه‌ام را با شما در میان بگذارم. هدف این پروژه حمایت از تمرین‌کنندگان جوان از نظر تزکیه شخصی و نجات مردم و همچنین ایجاد محیطی برای ارتباط، تبادل تجربه و یادگیری از یکدیگر است.

آغاز تمرین فالون دافا

در اوایل بیست‌سالگی‌ام دوست داشتم با کوله‌پشتی به کشورهای مختلف سفر کنم، فرهنگ‌ها را کاوش کنم و مردم را بشناسم. دو سال در یک ون زندگی کردم. ازطریق این تجربیات، شخصیت مستقل و بااعتمادبه‌نفسی را شکل دادم. همچنین یاد گرفتم که با دیگران ارتباط برقرار کنم و درباره خودم و جهان بیشتر بفهمم.

در سال 2017، درحالی‌که ازطریق استرالیای مرکزی سفر می‌کردم، دچار یک سانحه رانندگی شدید شدم و تجربه‌ای نزدیک به مرگ داشتم و هر خاطره خوبی را که از بدو تولد داشتم به یاد آوردم. به یاد دوستی از مدرسه ابتدایی افتادم که درباره فالون دافا به من گفته بود. با او تماس گرفتم و او پیشنهاد کرد که فا را با او بخوانم و به دیدن شن یون در تایوان بروم.

وقتی فا را خواندم، ارزش‌های اصلی حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری و اصل «بازگشت به خود واقعی‌ فرد» مرا تحت تأثیر قرار داد، زیرا درباره چگونگی تبدیل‌شدن به فردی بهتر، یک قطب‌نمای اخلاقی به من می‌دهد.

با نگاهی به گذشته، دیدگاه جدیدی درباره آن تجربه نزدیک به مرگ به دست آوردم. وقتی اتومبیل در هوا می‌چرخید، احساس کردم نیرویی اتومبیل را به‌سمت پایین هل می‌دهد و به‌جای اینکه وارونه بیفتد که می‌توانست مرگبار باشد، روی چرخ‌هایش فرود می‌آید. متوجه شدم که استاد همیشه مراقب من بوده‌اند.

همچنین فهمیدم که استاد همه‌چیز را برایم نظم و ترتیب دادند تا کاری را که قرار بود در آن زمان انجام دهم، به انجام برسانم، به‌خصوص زمانی که برای نجات مردم روی پروژه‌های دافا کار می‌کردم. به‌عنوان مثال، به‌دلیل تجربه دوران کودکی‌ام از زندگی به‌طور مستقل و مورد بدرفتاری قرار گرفتن توسط خانواده پدری‌ام می‌توانستم با سختی‌ها، دردها و تنهایی‌های دیگران همدردی کنم.

درک می‌کنم که همه انسان‌های این دنیا اعضای خانواده استاد هستند. بنابراین هنگام انجام پروژه‌ها و کمک به مردم، احساس می‌کنم اعضای خانواده‌ام و قطعه گمشده‌ای از پازلی را پیدا می‌کنم که به‌دنبالش بودم.

مسائل در محیط تزکیه ما

بعد از اینکه در اواخر سال 2018، تمرین فالون دافا را شروع کردم، تلاش کردم محیط خوبی برای رشد خودم پیدا کنم. به نظر می‌رسید که دو موضوع اصلی وجود دارد.

اولین مسئله‌ای که متوجه شدم فقدان ارتباط عمیق بین تمرین‌کنندگان بود. پس از مطالعه گروهی فا و انجام تمرینات گروهی، اکثر تمرین‌کنندگان به خانه می‌رفتند یا اطلاعاتی درباره پروژه‌ها ارائه می‌کردند، بدون اینکه درباره چگونگی بهبود شین‌شینگ یا تعامل با یکدیگر صحبت کنند. احساس ناامیدی و دلسردی می‌کردم، زیرا این حس را داشتم که هیچ‌کسی نمی‌تواند از نظر تزکیه به من الهام ببخشد یا به من کمک کند، به‌جز یک تمرین‌کننده ویتنامی که بعدها همسرم شد. برای تمرین‌کنندگان غیرچینی و جوان، محیط گروهی تقریباً وجود نداشت.

برای یک تمرین‌کننده جدید، این موضوع در روند متعهد شدنش به تزکیه، یک لایه‌ اضافه از دشواری را ایجاد می‌کند. برای پروژه‌های دافا، دلیلی کلیدی در پشت کمبود منابع انسانی وجود دارد. دلیلش این نبود که ما حقیقت را روشن و افراد جدیدی را جذب نمی‌کردیم، بلکه به این دلیل بود که چیزی در محیط وجود نداشت که آن‌ها را وادار به ماندن کند.

همچنین درباره چند تمرین‌کننده جوان آگاه بودم که آمدند، اما چون محیط خوبی نداشتند و از حمایت ذهنی و اجتماعی کافی برخوردار نبودند، جدیت کمتری به خرج دادند و سپس دافا را ترک کردند. تمرین‌کنندگان غربی با همین مسئله روبرو بودند. فکر می‌کردم اگر این مشکل ادامه یابد، در روند ما برای نجات مردم در استرالیا، اختلال ایجاد می‌کند. این مشابۀ وضعیت در میان تمرین‌کنندگان ژاپنی است.

استاد بیان کردند:

«در ژاپن، مریدان دافای چینی نیروی پیش‌برنده هستند. افرادی زیادی در ژاپن هستند که قرار است فا را کسب کنند، بنابراین مطمئن باشید کارهایی نکنید که آن‌ها را منصرف کند. این وضعیت را متوجه شده‌ام، اما هر منطقه چالش‌های خود را دارد. بنابراین وقتی مشکلی بروز می‌کند، باید به‌عنوان مریدان دافا با همدیگر کار کنید تا پی ببرید که چگونه آن را حل و فصل کنید.»
«اگر مریدان دافای ژاپنی احساس کنند که به‌خاطر این مسائل برای آن‌ها سخت است که به‌صورت یک گروه گرد هم بیایند، مشکلی واقعی است. شمایی که مریدان دافا در ژاپن هستید قرار است مردم ژاپنی را نجات دهید. البته تمرین‌کنندگان، همان‌طور که علیه ح.‌ک.‌چ شرور عمل می‌کنند و سعی می‌کنند آن را متوقف و افشا کنند، همگی علیه این آزار و شکنجه ح.‌ک.‌چ شرور آزادانه صحبت خواهند کرد. این مسئولیت ما است. اما مگر هدف اصلی‌تان این نیست که مردم را نجات دهید؟ قرار است افراد محلی‌ منطقه‌تان را نجات دهید.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2015»)

اما وقتی نگرانی‌هایم را با سایر تمرین‌کنندگان مطرح کردم، آن‌ها این موضوع را به‌عنوان مسئله‌ای که باید برطرف شود تصدیق نکردند، بلکه درعوض وضعیت را پذیرفتند. یک دلیل رایج که اغلب مطرح می‌شد این بود که اگر شخصی نمی‌توانست این آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد یا به‌رغم سختی‌ها به تزکیه ادامه دهد، به این معنی بود که به اندازه کافی خوب نیست یا رابطه تقدیری ندارد.

اما درک من این است که محیط نقش مهمی در تأثیرگذاری بر افراد دارد و تا زمانی که مسائل موجود را نپذیریم، قادر به بهبود آن نخواهیم بود.

دومین مسئله‌ای که متوجه شدم تصویری است که تمرین‌کنندگان به جامعه عادی ارائه می‌دهند. در ابتدا، برداشت من از برخی تمرین‌کنندگان این بود که اغلب انزوا را برمی‌گزینند، تا حدودی نگرش منفی دارند و به ظاهرشان توجه کافی نمی‌کنند. سایر تمرین‌کنندگان روابط خوبی با خانواده‌های خود ندارند یا به گونه‌ای رفتار نمی‌کنند که با جامعه استرالیا مطابقت داشته باشد. این می‌تواند بر تلاش‌های ما در اعتباربخشیدن به فا برای مردم عادی تأثیر بگذارد.

علاوه‌بر این، برخی از تمرین‌کنندگان بیشتر وقت خود را روی پروژه‌ها صرف می‌کنند که بسیار عالی است. اما فاقد مهارت‌های اجتماعی موردنیاز برای تعامل با مردم در جریان اصلی جامعه غربی هستند. آن‌ها موضوعات مشترک زیادی برای صحبت‌کردن ندارند و فکر می‌کنند که بخشی از جامعه روزمره بودن اتلاف وقت است. این باعث می‌شود که افراد دیگر این تصور را ایجاد کنند که تمرین‌کنندگان دافا فقط به مسائل حقوق بشر و عملکرد خودشان اهمیت می‌دهند، به‌جای اینکه باز و مرتبط با جامعه گسترده‌تر باشند. فکر می‌کنم این یکی از دلایلی است که چرا ما نمی‌توانیم در میان جریان اصلی جامعه پیشرفت کنیم، زیرا مردم ما را غیرخودی می‌بینند و نیک‌خواهی ما را نسبت به خودشان احساس نمی‌کنند.

به نظر من، در گذشته، هدف از تزکیه، رهایی از خود بود و تزکیه‌کنندگان در مکان‌هایی دور از سایرین می‌ماندند. از سوی دیگر، تزکیه دافا در میان جامعه عادی صورت می‌گیرد و مأموریت مریدان دافا نجات مردم است. بنابراین باور دارم که تمرین‌کنندگان باید با افراد جامعه ارتباط مثبت برقرار کنند. قبل از اینکه بتوانیم حقیقت را روشن کنیم یا فا را به آن‌ها گسترش دهیم، باید توسط دیگران درک و پذیرفته شویم.

نقش مهمی که تمرین‌کنندگان جوان در اعتباربخشیدن به فا و نجات مردم دارند

تمرین‌کنندگان جوان می‌توانند در این روند، نقش مهمی در تغییر نحوه نگرش جامعه به تمرین‌کنندگان فالون دافا ایفا کنند. شبیه به این است که چگونه رقصندگان شن یون عمدتاً از جوانان تشکیل شده‌اند تا حقیقت را برای افراد قشر بالای جامعه روشن کنند. آن‌ها تحصیل‌کرده، خوش‌برخورد و خوش‌سیما هستند. قابل‌توجه است که آکادمی فی تیان جوانان را تحت آموزش قرار می‌دهد و آن‌ها را درباره فرهنگ و آداب سنتی آگاه می‌کند.

طبق درک من، برای ارائه تصویر مثبتی از دافا به قشر بالای جامعه استرالیا و حل مسئله منابع انسانی برای پروژه‌ها، تمرین‌کنندگان جوان باید محیطی برای کمک به یکدیگر در تزکیه و زندگی روزمره داشته باشند، و همچنین درباره موضوعاتی که به رشد و پیشرفت آن‌ها به‌عنوان یک شخص کمک می‌کند تبادل‌نظر کنند.

همچنین متوجه شدم که رویکرد وادارکردن آن‌ها به مطالعه فا و درخواست از آن‌ها برای پیوستن به پروژه‌ها زمانی که آماده نیستند یا در وضعیت تزکیه خوبی نیستند، مؤثر نیست.

این درک به من انگیزه داد تا به افراد کمک کنم و اقدامی انجام دهم که مایلم آن را به اشتراک بگذارم.

تشکیل یک بدن در میان تمرین‌کنندگان جوان

با مطالعه فا فهمیدم که تغییرات باید از سطح ریزکیهانی به سطح کیهانی عظیم، تمام مسیر تا سطح بیاید. به درک من، این می‌تواند در محیط تمرین‌کننده نیز اعمال شود. به این درک رسیدم که برای تشکیل بدن واحد، مسائل باید از درون به بیرون، از سه لایه حرکت کنند: لایه اول تمرین‌کنندگان کوشا هستند. لایه دوم، تمرین‌کنندگان جدید و نه چندان کوشا، فرزندان تمرین‌کنندگان و افرادی هستند که تزکیه را ترک کرده‌اند. لایه سوم افراد عادی هستند.

این رویکردی نظام‌مند است که در آن به‌محض اینکه لایه داخلی محکم شود، تأثیر مثبتی بر لایه‌های بیرونی خواهد داشت. به‌عنوان مثال، هنگامی که تمرین‌کنندگان کوشا محیطی مثبت تشکیل دهند، می‌تواند تمرین‌کنندگان جدید را تشویق کند که بمانند و کوشاتر شوند. با این درک جدید، تصمیم گرفتم به بهبود لایه اول کمک کنم. سعی کردم بفهمم که تمرین‌کنندگان جوان چه می‌خواهند و چه نیازی دارند. زمانی را صرف صحبت با آن‌ها، درک تجربیات و دیدگاه‌هایشان کردم. سپس افکارم را با آن‌ها در میان گذاشتم و به‌دنبال بازخورد درباره این ایده‌ها بودم.

در طول این روند، متوجه شدم یکی از دلایل اصلی‌ای که ما را از تشکیل یک بدن واحد قوی بازمی‌دارد، عدم اعتماد در بین تمرین‌کنندگان است. ازآنجاکه از قضاوت دیگران می‌ترسیم، از به‌اشتراک گذاشتن وابستگی‌هایمان خودداری می‌کنیم و ترجیح می‌دهیم مسائل را در خودمان نگه داریم. با گذشت زمان، این کار می‌تواند منجر به قطع ارتباط و اختلاف شود.

بنابراین اولین هدف من کمک به برقراری اعتماد در میان تمرین‌کنندگان جوان بود.

ما فعالیت‌هایی در زمینه ایجاد ارتباط مانند کمپینگ، شام و قایق‌سواری و همچنین رویدادهایی را برای آشنایی با فرهنگ سنتی انجام دادیم. مهم‌تر از همه، مطالعه هفتگی فا به زبان انگلیسی داشتیم.

برگرازی فعالیت‌هایی در زمینه ایجاد ارتباط بسیار مهم هستند، زیرا به تمرین‌کنندگان جوان اجازه می‌دهند تا در محیطی خوشایند، آرامش‌بخش، جذاب و بدون محدودیت، ارتباطات عمیق‌تری را بین خود ایجاد کنند.

این فعالیت‌های ارتباطی همچنین فرصت‌های خوبی برای تمرین‌کنندگان جوان است تا نحوه همکاری و ارتباط برقرار کردن را یاد بگیرند و مهارت‌هایی را که برای انجام پروژه‌ها مهم هستند توسعه دهند و در زندگی روزمره و تزکیه، از یکدیگر حمایت می‌کنند.

به‌عنوان مثال، در طی یک فعالیت کایاک‌سواری، متوجه شدم که یک تمرین‌کننده جوان چینی ظاهراً از دیگران جدا شده است. او به فعالیت‌های گروهی ملحق نمی‌شد یا با مردم صحبت نمی‌کرد، بلکه روی تلفنش متمرکز بود. او را با بقیه آشنا کردم.

بیش از یک سال بعد، او به من گفت بابت شیوۀ کمکم به او در آن روز واقعاً قدردان است. در کمال تعجب گفت که هنگام کودکی‌اش در چین، بچه‌های دیگر نمی‌خواستند با او بازی کنند، زیرا پدرش تمرین‌کننده دافا بود و مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفت. از آن زمان به بعد فکر می‌کرد که نداشتن دوست و تنها ‌بودن طبیعی است. با شنیدن ماجرایش، اشک در چشمانم حلقه زد. نمی‌دانستم که چنین عمل کوچکی می‌تواند برای او اهمیت زیادی داشته باشد. بعداً این تمرین‌کننده چینی ازطریق تعامل بیشتر با سایر تمرین‌کنندگان جوان، اعتمادبه‌نفس بیشتری پیدا کرد، دوستان بیشتری پیدا کرد و راحت‌تر با دیگران ارتباط برقرار می‌کرد.

از منظر مطالعه فای گروهی ما، هدف درواقع عمیق‌تر‌کردن تبادل‌نظر، ترویج عادت نگاه‌ به درون و فراتررفتن از صحبت صرف درباره پروژه‌هاست. برای تحقق آن، باید از خودم شروع می‌کردم. بنابراین من و همسرم درباره کاستی‌های خود، مانند وابستگی به ترس و قضاوت کردن دیگران، با هم صحبت کردیم. برخی از تمرین‌کنندگان شروع به پیروی از این روش کردند و آشکارا و صادقانه‌تر درباره محنت‌ها و تزکیه‌شان تبادل‌نظر کردند.

بنابراین در هر تبادل‌نظر، ما دو موضوع اصلی داریم: آنچه درباره مطالعه فا در آن روز آموختیم، و موضوعات مربوط به رشد و بهبود شخصی، که هر هفته تغییر می‌کنند. نمونه‌هایی از موضوعات رشد و بهبود شخصی عبارتند از اینکه چگونه به‌عنوان یک تزکیه‌کننده در محل کار، مدیریت زمان، مهارت‌های ارتباطی، مدیریت مالی و مدیریت روابط با اعضای خانواده بهتر عمل می‌کنیم.

هریک از این موضوعات، ما را به جنبه‌های متفاوتی از تبدیل‌شدن به فردی خوب می‌رساند. ازطریق نظرات همه، می‌توانیم افق‌های خود را گسترش دهیم، از تجربیات یکدیگر بیاموزیم و نقاط ضعف خود را پیدا کنیم. از آن زمان به بعد یاد گرفتیم که به طرق مختلف به فا اعتبار ببخشیم، بدانیم چگونه بهتر با جریان اصلی جامعه مطابقت داشته باشیم و به‌طور طبیعی حقیقت را برای مردم روشن کنیم.

با برداشتن گام‌های کوچک و سازگارشدن، گروه مطالعه فای ما به‌تدریج به مکانی تبدیل شد که افراد می‌توانند آزادانه‌تر با یکدیگر تبادل تجربه کنند. برخی از تبادل ‌تجربه‌ها به‌قدری تأثیرگذار بودند که افراد به گریه می‌افتادند و تا ساعت 11 شب می‌ماندند و نمی‌خواستند آنجا را ترک کنند. چند تمرین‌کننده گفتند از این گروه مطالعه فا بسیار قدردانی می‌کنند، زیرا این گروه به آن‌ها کمک کرد تا درکشان از فا را بالا ببرند و افکار درستشان را تقویت کنند.

رهایی از وابستگی به رنجش و ایجاد نیک‌خواهی

درحین کار روی این پروژه، با محنت‌های زیادی مواجه شدم که به من کمک کرد تا به‌تدریج شین‌شینگم را بهبود بخشم.

با مقاومت و انتقادهای زیادی ازسوی سایر تمرین‌کنندگان مواجه شدم، که اهمیت کاری را که انجام می‌دادم نمی‌دانستند. مدام از خودم سؤال می‌کردم که آیا کاری که انجام می‌دهم درست است یا خیر. گیج بودم که چه‌کار کنم. ضمن احساس ناراحتی، به این فکر می‌کردم که چرا قبلاً این محیط ایجاد نشده بود، چرا سایر تمرین‌کنندگان قدردان این نیستند که من سعی می‌کنم به آن‌ها کمک کنم، و چرا باید فردی باشم که کار سخت را انجام می‌دهد.

همچنین نسبت به برخی از تمرین‌کنندگان جوان که فکر می‌کردم در حد استاندارد نیستند، برخوردم حاکی از قضاوت‌ و نگاه تحقیرآمیز بود. حتی می‌ترسیدم که اگر برای مدت طولانی تزکیه کنم، مثل برخی از آن‌ها منفی‌گرا و افسرده شوم.

اگرچه نقطه شروع من کمک به دیگران بود، اما روی منفی‌بافی، رنجش و شکایت متمرکز بودم. درنتیجه نه‌تنها ایمان من به دافا متزلزل شد، بلکه دورنمای کار واقعی‌ای را که باید انجام می‌شد نیز از دست دادم.

خوشبختانه، به‌لطف راهنمایی فا و حمایت مداوم همسرم یاد گرفتم که نیک‌خواهی‌ام را گسترش دهم، که به من کمک کرد بر منفی‌بافی غلبه و روی راه‌حل تمرکز کنم.

به درونم نگاه کردم تا ببینم چرا اوضاع اینطور شد و سعی کردم خودم را به‌جای دیگران بگذارم. می‌توانستم ببینم که آزار و شکنجه چه تأثیری بر تمرین‌کنندگان قدیمی چینی از نظر وضعیت فیزیکی، وضعیت مالی و شهرت آن‌ها گذاشته است. آن‌ها زمانی که به کشور جدیدی مهاجرت می‌کردند، مجبور بودند از صفر شروع کنند، برای گذران زندگی و سازگاری با فرهنگ جدید تقلا می‌کردند. درعین‌حال، تمام تلاش خود را برای اطلاع‌رسانی درباره آزار و شکنجه انجام می‌دادند. قلب آن تمرین‌کنندگان باتجربه و قدیمی را تحسین می‌کنم. برای آن‌ها، بالاترین اولویت بازگرداندن شهرت دافا ازطریق انتقال حقیقت به تعداد بیشتری از مردم است. برای من و تمرین‌کنندگان جوان، درک این فداکاری بی‌قیدوشرط و داشتن همان تمرکز سخت است.

از سوی دیگر متوجه شدم که در طول این موقعیت‌های دشوار، برخی از تمرین‌کنندگان باتجربه برای اعتباربخشیدن به فا در محیط خانوادگی خود تقلا کردند. برخی از آن‌ها زمان کافی برای ارتباط با فرزندانشان نداشتند و درعوض از آن‌ها انتظار داشتند که فا را بخوانند و خودشان درباره مسائل روشن شوند.

درنتیجه برخی از کودکان نمی‌توانستند زیبایی دافا را در رفتارها و اعمال والدینشان ببینند. وقتی بزرگ‌تر شدند، برای ادامه تزکیه الهام نگرفتند و تحت ‌تأثیر وسوسه‌های موجود در جامعه قرار گرفتند.

درخصوص تمرین‌کنندگان جوانی که از چین بیرون می‌آمدند، متوجه شدم که آن‌ها در محیطی پیچیده بزرگ شده‌اند و مجبورند فشار روانی ناشی از آزار و شکنجه را تحمل کنند. این موضوع بر نحوه رفتار و عمل آن‌ها تأثیر می‌گذارد. تفکر آن‌ها توسط فرهنگ حزب کمونیست چین (ح.‌ک.چ) به آن‌ها تحمیل می‌شد.

بعد از اینکه یاد گرفتم ابتدا به دیگران فکر کنم، رویکردم را تغییر دادم. به‌جای قضاوت، همدلی و نیک‌خواهی را در خودم تزکیه کردم و با مردم و ماجراهایشان آشنا شدم. متوجه شدم که راه کمک به این تمرین‌کنندگان جوان، وادار‌کردن آن‌ها به انجام کاری نیست، بلکه الهام بخشیدن، راهنمایی و حمایت از آن‌هاست. آن‌ها سپس در طی روند انجام کارها، ارزش‌های جدیدی به دست می‌آورند و بهبود می‌یابند. تغییر واقعی ناشی از فشار بیرونی نیست، بلکه از درون قلب فرد می‌آید. ارتباط و اعتماد معنادار و هدفمند با برگزاری یک دوره آموزشی و گفتن به افراد که چه کاری انجام دهند حاصل نمی‌شود، بلکه از تعاملات روزمره ناشی می‌شود.

همچنین روشن شدم که وقتی بیش از حد منفی‌باف می‌شدم و به افراط می‌رفتم، با اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری همسو نبودم، بنابراین خردم متجلی نمی‌شد. اما به‌محض اینکه بر محنت غلبه می‌کردم و شین‌شینگم را ارتقا می‌دادم، استاد به من خرد عطا می‌کردند و می‌توانستم پروژه را به پیش ببرم.

ارتقای درکم درباره اصلاح فا

فای استاد همچنین به من کمک کرد تا درباره این موضوع روشن شوم و به رفع رنجشم از تمرین‌کنندگان قدیمی کمک کرد.

یک بار، پس از شکایت از محیط تزکیه، تمرین‌کننده‌ای پاراگرافی از جوآن فالون را با من به اشتراک گذاشت.

«جامعه انسانی عادی ما برطبق قانون توسعه تاریخ پیشرفت می‌کند. ممکن است بخواهید در مسیر خاصی توسعه یابد و به اهداف خاصی برسد، اما آن موجودات والا آن را این‌گونه در نظر نمی‌گیرند. برای مثال، به احتمال زیاد ایده‌هایی مانند هواپیما، قطار و دوچرخه امروزی به ذهن مردم باستان نیز خطور می‌کرده اما علت اینکه نمی‌توانستند آنها را اختراع کنند این بود که هنوز لحظه مناسب آن در تاریخ فرا نرسیده بود.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

ناگهان فهمیدم که آنچه می‌خواستم اتفاق بیفتد قبلاً اتفاق نیفتاده بود، زیرا زمان‌بندی مناسب نبود. دوره قبلی برای روشنگری حقیقت و اطلاع عموم از دافا بود. تمرین‌کنندگان قدیمی تمام تلاش خود را در آن دوره تاریخی انجام دادند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که ما باید در این دوره تاریخی بهترین تلاش خود را به کار گیریم، درحالی‌که بنیانی را که توسط نسل قبلی گذاشته شده ارتقا می‌دهیم و مسیر اصلاح فا را در جهان بشری ادامه می‌دهیم. توانمندسازی تمرین‌کنندگان جوان یکی از راه‌های انجام این کار است و راهی است که من در پیش می‌گیرم.

به‌لطف اشاره استاد توانستم این ذهنیت که پروژه را یک بار سنگین بدانم، تغییر دهم و با نگاهی مثبت از آن استقبال کنم. چند سال پیش، خوابی دیدم که در آن استاد فا را در سیدنی آموزش می‌دادند.

استاد پس از آموزش فا گفتند: «اکنون زمان آن است که گروه‌ها جلسات پروژه را انجام دهند.» خودم را دیدم که در محفلی، با افراد زیادی دور هم نشسته بودیم و به‌جز همسرم بقیه را نمی‌شناختم. اما می‌دانستم که در گروه تمرین‌کنندگان سالمند ننشسته بودم. این موضوع به من فهماند که کمک به جوانان مأموریت من است، این مسئولیت من است، این حقیقتی است که باید بپذیرم و برای پیشرفت در آن سخت تلاش کنم.

سخن پایانی

پروژه تمرین‌کنندگان جوان را با یک آرزوی ساده برای کمک به دیگران شروع کردم، اما آنچه دریافت کردم بسیار بیشتر از چیزی بود که ارائه کردم. درخصوص کاری که باید انجام می‌دادم روشن‌تر شدم، قدرت تحمل و نیک‌خواهی‌ام را گسترش دادم و یاد گرفتم که به این نکته احترام بگذارم که افراد زمان‌های متفاوتی برای بهبود دارند. افرادی که به آن‌ها کمک کردم در‌واقع به من کمک کردند که تزکیه‌کننده بهتری شوم. یاد گرفتم که چگونه انتقاد کنم، مدیریت کنم، چشم‌انداز ایجاد کنم و استراتژی داشته باشم. هنگام مواجهه با تعارض، نیاز داشتم که به‌طور مداوم خودم را بهبود بخشم تا پروژه بهبود یابد.

تلاش ما برای تشکیل بدن واحد، نه‌تنها بر تمرین‌کنندگان جوان تأثیر داشت، بلکه به اعتباربخشی به فا برای همکاران و اعضای خانواده‌مان نیز کمک کرد. تغییر نگرش پدرشوهرم، تاجری موفق، یکی از این نمونه‌هاست. او به من گفت که من و همسرم از این نسل جوان جلوتریم، زیرا اکثر افراد هم‌سن‌وسال ما فقط روی پول درآوردن و به‌دست‌آوردن منافع شخصیِ بیشتر تمرکز می‌کنند و تا زمانی که پیر شوند به فکر کمک به دیگران نیستند. پدرشوهرم قبلاً مخالف تزکیه همسرم بود، اما اکنون از دافا حمایت می‌کند و گفت که از پروژه تمرین‌کنندگان جوان الهام گرفته است.

در همین حال، همکارانم اغلب برای ما آرزوی سلامتی می‌کنند تا به کارمان در جامعه ادامه دهیم و مزایای بیشتری برای تمرین‌کنندگان جوان به ارمغان بیاوریم. آن‌ها گفتند که جهان برای آینده‌ای بهتر، به جوانان فداکار و اخلاق‌مدار بیشتری نیاز دارد.

وقتی پیشرفت‌ها را در محیط مشاهده کردم، مانند ارتباط‌های قوی‌تر بین تمرین‌کنندگان، این را به‌عنوان تشویق استاد در نظر گرفتم مبنی بر اینکه در مسیر درستی هستم. این موضوع افکار درست و اعتمادبه‌نفس مرا تقویت کرد. کار روی این پروژه به من انرژی بی‌پایان و احساس رضایت داد، زیرا می‌دانم که درحال انجام مأموریتم هستم.

اغلب درباره ایده‌ها تبادل‌نظر و به این فکر می‌کنم که چگونه اوضاع را بهتر کنم. بدون حمایت همسرم و سایر تمرین‌کنندگان جوان، که قلب خوب و سخت‌کوشی‌شان مرا به‌شدت تحت تأثیر قرار داد و انگیزه‌ای برای اقدام در من ایجاد کرد، نمی‌توانستم این کار را ادامه دهم.

بیشتر از همه، واقعاً از استاد سپاسگزارم. معتقدم که هر چیزی که استاد نظم و ترتیب داده‌اند برای این است که من مأموریتی را که به‌خاطر آن به اینجا آمده‌ام به پایان برسانم و در طول این روند، خودم را تزکیه کنم.

مطالب بالا مقاله تبادل تجربه من است. لطفاً به هر چیزی که با فا مطابقت ندارد اشاره کنید.

سپاسگزارم، استاد. متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه‌شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافا در استرالیا 2024)