(Minghui.org) من در آرایشگاهم }}حقیقت را روشن و دافا (قانون بزرگ) را منتشر میکنم. مردم میتوانند محتویات دیویدیهای فالون دافا و کانال تلویزیونی انتیدی را در اینجا تماشا کنند تا درباره تمرین فالون دافا و آزار و شکنجه آن توسط حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آگاه شوند. آنها پس از درک حقایق و تکرار عبارات خوشیمن «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» برکت مییابند.
اکنون شرح چند ماجرا را برای نشان دادن نیکخواهی استاد لی به اشتراک خواهم گذاشت.
همسایهام برکت یافته است
آقای هوانگ تاجر است. او روبهروی آرایشگاهم زندگی میکند. خودش و همسرش برای کوتاه کردن موهایشان به آرایشگاهم میآیند.
در سال 2000، آقای هوانگ برای قرض گرفتن دیویدی فالون دافا به مغازهام آمد. گفت روز قبل درحالیکه در مغازه مشغول کوتاه کردن موی همسرش بودم، همسرش آن را تماشا و حقایق درباره فالون دافا را درک کرده است. آنها میدانند که فالون دافا خوب است، در سرتاسر جهان منتشر شده و فقط ح.ک.چ آن را سرکوب کرده است. چند روز بعد، گفت آن دیویدی را که قرض گرفته بود به همکلاسیهایش داده تا حقایق فالون دافا را درک کنند.
در آن روزها، تهمت و آزار و شکنجه ح.ک.چ نسبت به فالون دافا بیداد میکرد. آقای هوانگ بهخاطر گفتن حقیقت درمورد دافا به دیگران مورد برکت قرار گرفت. تجارت او در زمینه مصالح ساختمانی بسیار خوب بود. او و شریکش کار را در یک خانه اجارهای شروع کردند و اکنون صاحب دو دفتر مصالح ساختمانی با انواع کالاها برای ساخت و تعمیر خانه هستند. همسرش یک هتل چندطبقه افتتاح کرد که وضعیت آن نیز خوب است. آنها ساختمانهای جداگانه خود را نیز دارند و افرادی موفق درنظر گرفته میشوند. هم برای آنها خوشحالم و هم از اینکه درباره فالون دافا به مردم میگویند. آنها از ح.ک.چ نمیترسند.
زن شوهرش را میبخشد و به زندگی در کنار یکدیگر باز میگردند
در شهری دیگر، زن و شوهری کسبوکارهای متفاوتی داشتند. خانم مغازه پارچهفروشی داشت و شوهرش چایخانه. سپس آنها وام مسکن گرفتند تا شوهر بتواند وارد تجارت ساختوساز مسکن شود. شوهر تحت تأثیر معیارهای اخلاقی بد، با زنی حدوداً 20ساله رابطه نامشروع داشت.
یک روز زن نتوانست با شوهرش تماس بگیرد، بنابراین برای جستوجوی او به شهر رفت.
کسبوکار مرد بعداً شکست خورد و رابطهاش با معشوقه شکرآب شد. او در مقابل همسرش زانو زد و طلب بخشش کرد. زن بسیار عصبانی بود، زیرا آنها خانه خود را در گرو بانک گذاشته بودند و اکنون پساندازشان تمام شده و پولشان هدر رفته بود. بنابراین مجبور شدند زادگاه خود را ترک کنند.
زن با فرزندانش در آپارتمانی در انتهای یک کوچه خلوت، پشت آرایشگاه من زندگی میکرد. او برای اینکه از پس هزینههای زندگی برآید شروع کرد به فروش نمک، سس سویا و سایر اقلام مختلف روزانه. ولی پول بسیار کمی بهدست میآورد.
احساس بدبختی میکرد و پس از چند سال، به یک بیماری مبتلا شد. احساس سرگیجه میکرد، بهسختی به خواب میرفت و در شرف فروپاشی بود. برخی پیشنهاد کردند که از شوهر یا معشوقهاش انتقام بگیرد. ولی او نمیدانست چهکار کند.
در همان زمان، یکی به او پیشنهاد کرد که با من صحبت کند. بنابراین به مغازه من آمد و درحالیکه از درد و رنج خود میگفت، بغضش ترکید. با استفاده از اصول فالون دافا، به او کمک کردم بفهمد علت مشکلات چیست. به او گفتم که همهچیز در زندگی ازپیشتعیینشده است و این یک فضیلت است که دیگران را تحمل کنیم و با هم با مشکلات روبهرو شویم. اگر آنها طلاق بگیرند، برای فرزندانش خوب نیست. بهعنوان والدین بیولوژیکی، آنها بهترین افراد برای تربیت دو پسر خود بودند. همچنین به او گفتم که صمیمانه تکرار کند: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» تا برکت یابد و سلامتیاش را بهدست آورد. او گفت صحبت کردن با مردم معمولاً خستهاش میکند، اما اینبار احساس خوبی داشت و بعداً گفت که آن شب بهخوبی خوابیده است.
او اغلب برای گفتوگو نزد من میآمد. سرانجام شوهرش را بخشید. مرد نزد او برگشت و با هم زندگی آرامی را شروع کردند.
یک همکلاسی سابق و خانوادهاش برکت مییابند
به یکی از همکلاسیهای سابقم که زندگی سختی داشت گفتم دافا چقدر فوقالعاده است. اما او فریب تبلیغات و دروغهای ح.ک.چ را خورده بود و پشت سرم به من میخندید.
در سال 2009، به خانه او رفتم و مادر 70سالهاش را ملاقات کردم. او بسیار بیمار بود و نگران پسرش بود که بهتازگی بهخاطر خیانت همسرش طلاق گرفته بود. او نیمهفلج شده بود، نمیتوانست ادرارش را کنترل کند و اغلب شلوارش را خیس میکرد. خانه بوی بدی میداد. نوهها از این وضعیت متنفر بودند و با گریه نزد من شکایت کردند.
حقایق مربوط به فالون دافا را به آن خانم مسن گفتم و تجربیات شخصی خود را بهعنوان یک مرید دافا توصیف کردم. ذهنش روشن شد و حرف مرا باور کرد. دستانم را طوری گرفته بود که انگار با یکی از اقوام گمشدهاش ملاقات میکرد. به او گفتم که دو عبارت فرخنده «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند. همچنین یک {{نشان یادبود فالون دافا به او دادم که با احترام پذیرفت.
چند روز بعد، همکلاسیام با من تماس گرفت و اطلاع داد که وضعیت سلامتی مادرش بهتر شده است و حتی میتواند علفهای هرز مزرعه را هرس کند. پس از مشاهده قدرت خارقالعاده فالون دافا، میخواست از من تشکر کند و از استاد لی، بنیانگذار و معلم فالون دافا، برای برکت بخشیدن به مادرش سپاسگزار بود. او به مغازه من آمد تا موهایش را اصلاح کند و نسخهای از }}جوآن فالون{{، کتاب اصلی فالون دافا، را درخواست کرد. سرانجام او و همسرش شروع به تمرین فالون دافا کردند. بیماریهای آنها درمان شد و اکنون آنها نیز حقیقت را درباره فالون دافا برای مردم روشن میکنند.
مدیر اداره دولتی شهرداری لبخند زد
یک روز بعدازظهر، دو مرد برای کوتاه کردن مو به مغازه آمدند. یکی از آنها آقای چن بود که حدود 50 سال داشت. او مدیر اداره دولتی شهرداری بود که اغلب برای کوتاه کردن موهایش نزد من میآمد. قبلاً کمی با او گپ زده بودم، اما هنوز فرصت نکرده بودم درباره فالون دافا با او صحبت کنم.
مرد جوانتر وقتی داشتم موهایش را کوتاه میکردم گفت که آقای چن مغازه مرا خیلی به او توصیه کرده و گفته من آرایشگر خوبی هستم و قیمتهایم مناسب است. او در مغازه من احساس آرامش میکرد، زیرا من شامپو زدن را تبلیغ نمیکردم یا سعی نمیکردم مانند آرایشگاههای دیگر محصولات یا خدمات مو را بفروشم. به او گفتم که تمرینکننده فالون دافا هستم و تمام بیماریهایم پس از شروع تزکیه و زندگی با حقیقت، نیکخواهی، بردباری درمان شدند. حقایق تمرین را هم به او گفتم. او گفت فهمیده که ح.ک.چ دروغ گفته است و فالون دافا درواقع خوب است، زیرا صداقت و مهربانی را در من، یک تمرینکننده واقعی، میبیند.
کوتاه کردن موهایش تقریباً یک ساعت طول کشید، بنابراین توانستم حقایق اساسی درمورد تمرین دافا و آزار و شکنجه را به او بگویم. از مدل موهایش خیلی راضی بود. در تمام مدت، واکنش آقای چن را زیر نظر داشتم. وقتی درباره فالون دافا با دوستش صحبت کردم، صورتش تیره شد و بهنظر میرسید که ترسیده است. همانطور که من و دوستش گفتوگو میکردیم، آقای چن نیز درمورد فالون دافا شنید. حالا رفتار آقای چن دوستانهتر بهنظر میرسید و حتی لبخند به لب داشت.
قبل از رفتن آنها، به مرد جوان گفتم که دو عبارت فرخنده «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کند تا زندگیاش شاد و آرام شود. همینطور که این را میگفتم به آقای چن نگاه کردم. آقای چن لبخندی زد، سر تکان داد و از من تشکر کرد.
اداره جامع دولتی شهرداری در آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون دافا مشارکت دارد. بهلطف نظم و ترتیب مبتکرانه استاد لی توانستم این دو مرد را نجات دهم. آنها بدون هیچ فکر بدی درباره فالون دافا از مغازه خارج شدند. استاد لی بزرگوار نسبت به هر موجود ذیشعوری، ازجمله کسانی که توسط ح.ک.چ فریب خوردهاند و در آزار و شکنجه فالون دافا شرکت کردهاند، مهربان هستند.
در طول 20 سالی که خصوصیات اخلاقی خود را تزکیه میکنم، چیزهای زیادی را تجربه کردهام. اما چه در خانه باشم و چه در بازداشتگاه، همیشه به حقیقت، نیکخواهی، بردباری پایبند هستم که کاملاً در تضاد با کارهای دروغینی است که ح.ک.چ مرتکب شده است. همچنین این امکان را برای افراد مقدرشده فراهم میکند که زیبایی دافا (قانون بزرگ) را ببینند و سپس میتوانند به خانوادههای خود بگویند که تمرینکنندگان فالون دافا افراد خوبی هستند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت