(Minghui.org) در سال ۲۰۲۲، در رابطه با احساساتم نسبت به دخترم آزمونی را تجربه کردم. نگران بودم چون با کار تماموقت سرش خیلی شلوغ بود، درحالیکه از دو فرزندش مراقبت میکرد و فرزند کوچکترش تازه مدرسه را شروع کرده بود. میخواستم به او کمک کنم، اما او چندصد کیلومتر دورتر زندگی میکرد. وقتی از من خواست که در پایان سال ۲۰۲۲ نزد او بروم و کمک کنم، بلافاصله رفتم.
چند ماه پیشِ او ماندم. ازآنجاکه مردم آنجا با لهجه دیگری صحبت میکنند، در درک صحبتهایم مشکل داشتند و نتوانستم آنطور که میخواستم حقیقت را روشن کنم. همچنین نتوانستم مکانی برای مطالعه گروهی فا در منطقه او پیدا کنم. این دو چیز مرا مضطرب کرد. وقتی سعی میکردم مطالب اطلاعرسانی دافا را در اختیار دیگران بگذارم، آن را نمیگرفتند. فکر کردم باید به خانه برگردم، جایی که مردم منتظرند تا آنها را نجات دهم.
دخترم کتاب اصلی فالون دافا، جوآن فالون، را خوانده بود. او از تمرین من بسیار حمایت و سعی میکرد در طول آزار و شکنجه از من محافظت کند. در بهار ۲۰۲۳، به او گفتم میخواهم به خانه برگردم. گفتم: «من زبان اینجا را نمیفهمم، بنابراین نمیتوانم درباره فالون گونگ به مردم بگویم.» او درک کرد و برایم بلیت قطار خرید. روز بعد رفتم.
بهمحض بازگشت به خانه، تمرینکنندهای را ملاقات کردم که مقالههای جدید استاد «انسان چگونه پدید آمد» و «چرا آفریدگار بهدنبال نجات همۀ موجودات است» را با من بهاشتراک گذاشت. به گریه افتادم و به استاد گفتم: «متأسفم استاد! باید احساسم را نسبت به دخترم رها میکردم و زودتر برمیگشتم که به شما کمک کنم مردم را نجات دهند!»
با چشمانی اشکبار، مقالات جدید استاد را بارها خواندم. به درون نگاه کردم: «چرا احساساتم را نسبت به دخترم رها نکردم؟ اگر این وابستگی را رها نکنم، آیا تمرینکننده دوره اصلاح فا هستم؟» به درون نگاه کردم، وابستگیهای زیادی پیدا کردم و احساس کردم که شایسته عنوان تمرینکننده دافا نیستم.
سپس آرام شدم و به تمرینکننده دیگری مراجعه کردم. سال گذشته قبل از اینکه به خانه دخترم بروم، پیام تبریک سال نو را برای استاد نوشتم و از این تمرینکننده خواستم که آن را به وبسایت مینگهویی ارسال کند. او بهمحض دیدن من عذرخواهی کرد و گفت فراموش کرده تبریک را ارسال کند. غمگین شدم، اما میدانستم که تصادفی نیست.
استاد بیان کردند: «کارما مستقیماً به وابستگیها ارتباط دارد. برای ازبین بردن این چیز منفی، باید ابتدا ذهنتان را تغییر دهید.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
آنجا را ترک کردم و بهسمت ایستگاه اتوبوس رفتم. متوجه خانمی شدم که آنجا نشسته بود، لبخندی زدم و گفتم: «دوست من، برای اینکه شما و خانوادهات ایمن و شاد باقی بمانید، لطفاً بهیاد داشته باشید که "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!"» او سر تکان داد و از من تشکر کرد. بنابراین از او پرسیدم که آیا هرگز به ح.ک.چ، لیگ جوانان یا پیشگامان جوان پیوسته است. او گفت که عضو ح.ک.چ است. «وقتی به حزب پیوستید، متعهد شدید که تا آخر عمر برای آن مبارزه کنید و جان خود را برایش بدهید. ح.ک.چ بیش از ۸۰میلیون چینی را طی جنبشهای سیاسی خود کشته است. اکنون حتی اعضای بدن تمرینکنندگان فالون دافا را از بدنشان خارج میکند و میفروشد! آسمان آن را نابود خواهد کرد. اگر از آن کنارهگیری نکنید، مسئول جنایات آن خواهید بود و خطر نابود شدنتان همراه با آن وجود دارد.» او فهمید و گفت: «لطفاً به من کمک کن خارج شوم.» او نام خانوادگی خود را به من گفت و من به او نامی مستعار دادم و کمکش کردم از حزب خارج شود.
بیرون رفتن برای روشنگری حقیقت
در طول چند ماه بعد، هر روز بیرون میرفتم تا حقیقت را روشن کنم. هر چقدر هم سرم شلوغ بود یا هر چقدر هوا گرم بود، هیچچیز مانع تلاشم برای نجات مردم نمیشد. صبحها آموزهها را مطالعه میکردم و افکار درست میفرستادم. بعد از ناهار لباس خوبی میپوشیدم و بیرون میرفتم تا با مردم صحبت کنم. معمولاً درحین راه رفتن افکار درست میفرستادم. «استاد، لطفاً به من نیرو ببخشید!» در آن دوره، موفق شدم به صدها نفر کمک کنم از ح.ک.چ خارج شوند.
تا زمانی که میخواستم مردم را نجات دهم، فاشن (بدن قانون) استاد همیشه در کنارم بود تا از من محافظت کند و مرا آگاه کند. یک روز مشغول روشنگری حقیقت برای مردی در ایستگاه اتوبوس بودم، مرد غریبهای که در کنارم بود درباره مأموران لباسشخصی که در محل حضور داشتند به من هشدار داد و توصیه کرد که از آنجا بروم. سرم را به علامت تشکر تکان دادم، اما همچنان برای آن مرد توضیح دادم که چرا باید از ح.ک.چ خارج شود. او گفت که درک کرده و حاضر است کنارهگیری کند. به او گفتم که به خاطر داشته باشد: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» سری تکان داد و از من تشکر کرد.
اتوبوسی آمد. بهسمتی که میخواستم نمیرفت، اما بههرحال سوار شدم. طی زمانی که اتوبوس از چند ایستگاه عبور میکرد، توانستم به شخص دیگری در اتوبوس کمک کنم از ح.ک.چ خارج شود. سپس پیاده شدم و سوار اتوبوس دیگری شدم که مسیرش بهسمت خانهام بود. استاد، بابت محافظت نیکخواهانهتان سپاسگزارم!
روزی مرد جوانی را دیدم که منتظر اتوبوس بود و از استاد خواستم به من کمک کنند تا او را نجات دهم. بعد از اینکه صحبت کردیم، گفت: «من دانشجو و عضو لیگ جوانان هستم. میخواهم خارج شوم.» او شماره تماس ویچت مرا خواست. به او گفتم که از ویچت استفاده نمیکنم، اما به آدرس وبسایتهای موجود در مطالبی که به او داده بودم اشاره کردم تا بتواند مطالب بیشتری بخواند.
وقتی از اتوبوس پیاده شدم، سه دانشجوی دختر را دیدم. بهسمتشان رفتم و سلام کردم. آنها لبخند زدند و من گفتم: «میخواهم یک چیز خوب به شما بگویم.» به آنها درباره فالون دافا گفتم و اینکه چرا باید از ح.ک.چ خارج شد. یکی از دختران گفت که دانشجوی دانشگاه و عضو لیگ جوانان هستند. او هیجانزده گفت: «همه ما میخواهیم از ح.ک.چ خارج شویم!» وقتی متوجه شد یکی از همراهانش کمی مردد به نظر میرسد، گفت: «چرا از حزب خارج نمیشوی؟» همراهش سرش را تکان داد و قبول کرد که خارج شود. به هریک از آنها یک نشان یادبود حاوی اطلاعاتی درباره فالون دافا دادم و گفتم: «امیدوارم همه شما در تحصیل خود پیشرفت زیادی داشته باشید و به تحصیلات تکمیلی ادامه دهید.» آنها صمیمانه از من تشکر کردند.
یک بار دیگر که سوار اتوبوس بودم، من و خانم دیگری مسافر بودیم. او روبرویم نشسته بود، اما بلند شد و کنارم نشست. او گفت: «احساس کردم انرژی مثبتی داری.»
فهمیدم که این شخصی با رابطه تقدیری است که توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است، بنابراین گفتم: «سرنوشت ما را به هم نزدیک کرد. من تمرینکننده فالون دافا هستم.» به او گفتم که «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را به خاطر بسپارد و اینکه باید برای اطمینان از ایمن ماندن، از ح.ک.چ خارج شود. او گفت: «من عضو ح.ک.چ هستم. لطفاً به من کمک کن خارج شوم!» او به من گفت کجا کار میکند و اینکه که کارمند دولت است.
نمونههای زیادی از نجات مردم دارم. درواقع، تا زمانی که تمایل به نجات مردم داشته باشم، استاد از قبل نظم و ترتیبات را انجام میدهند. استاد، سپاسگزارم!
داشتن فرصت تزکیه
استاد بیان کردند:
«فقط آمدهام تا شما را نجات دهم. فقط میخواهم قلب شما خوب و پاک شود و بتوانید صعود کنید.» (سخنرانی در سیدنی)
تمام چیزی که استاد میخواهند قلب نیکخواه من است. به پیروی از حقیقت، نیکخواهی، و بردباری ادامه خواهم داد. قلبی پاک را حفظ خواهم کرد؛ ابتدا دیگران را در نظر خواهم گرفت و هر روز مردم را نجات خواهم داد.
از برکت و محافظت نیکخواهانه استاد بسیار سپاسگزارم! فالون دافا مرا پاک کرده است. استاد به من زندگی دوباره و فرصتهایی بخشیدهاند تا تزکیه کنم و مردم را نجات دهم. استاد، سپاسگزارم!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت