(Minghui.org) میخواهم درباره درکم در ارتباط با ترس و این آزار و اذیت به شما بگویم. من بهخاطر تمرین فالون دافا دو بار بهطور غیرقانونی محکوم و زندانی شدم. پس از پایان دوره دوم زندانم در ژوئن2022، به خانه برگشتم و نمیدانستم که چرا نمیتوانم با موفقیت نظم و ترتیبات نیروهای کهن را نفی کنم.
در طول سال گذشته، ازطریق مطالعه فا (آموزهها) و خواندن مقالات تبادل تجربه نوشتهشده توسط سایر تمرینکنندگان متوجه شدم که واقعاً به استاد و فا 100درصد ایمان ندارم. حتی با اینکه به درونم نگاه میکردم و افکار درست میفرستادم، نمیتوانستم آزار و شکنجه را کاملاً از بین ببرم.
مقاله «باور داشتن به استاد و دافا، و متجلی شدن قدرتهای خدایی» که در وبسایت مینگهویی در سال 2019 منتشر شد تأثیر عمیقی بر من گذاشت. در سال 2006، نویسنده به یک بازداشتگاه در شهرستان گوان (استان شاندونگ) فرستاده شد. وقتی دخترش به او گفت که پلیس قصد دارد روز بعد او را به اردوگاه کار اجباری بفرستد و مدارک از قبل ارائه شده است، این تمرینکننده با قاطعیت گفت: «هر کسی مرا محکوم کرد مرتکب اشتباه شد. آن فرد باید در سطح من باشد تا بتواند مرا محکوم کند.» او مصمم بود که به اردوگاه کار اجباری فرستاده نشود و برای نفی نقشههای آنها افکار درست فرستاد. او را به اردوگاه کار اجباری نبردند و ماه بعد آزاد شد.
پس از رسیدن به خانه، دخترش به او گفت که نامش قبلاً به اردوگاه کار اجباری زیبو ارسال شده بود، اما نگهبانی که پرونده را رسیدگی میکرد موفق شد آن را حذف کند. او به دختر این تمرینکننده گفت: «نمیخواهم در قبال مادرت مسئول باشم. او را رها میکنم زیرا بعد از آمدن او به اینجا، نتوانستم بخوابم. سرم درد میکند و نمیتوانم آرام بگیرم.»
وقتی آنچه را که این تمرینکننده گفت، خواندم: «فرد باید در سطح من باشد تا بتواند مرا محکوم کند،» شوکه شدم. تعجب کردم که چرا هرگز به این شیوه درباره آزار و اذیت فکر نکردم. این تمرینکننده با اعتقاد راسخ خود به استاد و فا، بر آزار و اذیت غلبه کرد. او به آنچه استاد در «پیوند استاد و مرید»، هنگ یین 2، بیان کردند، اعتبار بخشید.
«...[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد
استاد نیروی آسمانی را برمیگرداند»
استاد به ما گفتند که قبل از 29ژوئیه1999، ما را به جایگاههایمان که بالاترین سطح ما بود بالا بردند. من درک کافی عمیقی از این بخش از فا نداشتم. متوجه نمیشدم که استاد به من تواناییهای قدرتمندی دادهاند، بنابراین افکارم درست نبود.
وقتی دو باری را که بهطور غیرقانونی محکوم شدم و مورد آزار و اذیت قرار گرفتم، مرور کردم تا ببینم چه اتفاقی افتاد، متوجه شدم که استاد بارها به من اشاره کردند که اینها همه توهم بوده است.
اولین باری که محکوم شدم نیروهای کهن باعث ترس من شدند. بار دوم که مورد آزار و اذیت قرار گرفتم، آنچه را که استاد گفتند به یاد آوردم: «استاد نیروی آسمانی را برمیگرداند» («پیوند استاد و مرید»، هنگ یین 2)
اما اولین باری که زندانی شدم، تحت تأثیر ترس و تجربهام قرار گرفتم. افکار درست و خودآگاه اصلیام قوی نبود و تصور یک فرد عادی مبنی بر اینکه «دیدن باور کردن است» مانع من شد. نتوانستم آزار و شکنجه را با موفقیت از بین ببرم.
ازطریق فا میدانیم که هیچ مسدودیت اینترنتی وجود ندارد و آزار و شکنجه یک توهم است. مسدودیت اینترنت و این آزار و اذیت توسط نیروهای کهن بر فالون دافا و تمرینکنندگان تحمیل میشود. ما نباید این را بپذیریم و باید آن را از بین ببریم؛ فقط زمانی که این کار را انجام دهیم، الزامات فا را برآورده و از نظم و ترتیبات استاد پیروی میکنیم.
متوجه شدم که قبل از 20ژوئیه1999، که استاد مرا به بالاترین مقامم ارتقا دادند، موقعیتی در جهان جدید بود. هیچچیز در جهان کهن نمیتواند روی من تأثیر بگذارد، زیرا من بخشی از جهان جدید هستم. وقتی این را فهمیدم، وقتی افکار درست فرستادم، احساس کردم با انرژی بسیار قویای احاطه شدهام. بهعنوان یک پادشاه و لرد افکار درست میفرستادم و عوامل شیطانی را در جهان از بین میبردم. اگرچه نمیتوانستم صحنههایی را در بُعدهای دیگر ببینم، اما میدانستم که افکار درستم بسیار قدرتمند هستند.
همچنین روشن شدم که فقط داشتن یک ذهن درست کافی نیست، بلکه افکار درست شخص باید قوی باشد. استاد بیان کردند:
«به هر اندازه که افکار درست باشند، به همان اندازه قدرت، زياد است.» («همچنین در چند کلمه»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد 2)
پس چگونه میتوانیم یک ذهن درست قوی داشته باشیم؟ آن باید برخاسته از فا باشد. استاد بارها تأکید کردند که لازم است فا را بیشتر و همچنین بهخوبی مطالعه کرد. پس از بیش از 20 سال تزکیه، فهمیدم که مطالعه بیشتر فا و مطالعه خوب فا، پایه و اساس حفظ یک ذهن درست قوی در همه زمانهاست، و همچنین برای خوب انجام دادن سه کار ضروری است.
بارها در سفر تزکیهام سکندری خوردهام. اما استاد نیکخواه هرگز از من دست نکشیدند. بهمدت 26 سال، استاد در هر قدمی که برمیداشتم کمکم کردند تا در مسیر تزکیهام پیش بروم.
ازبین بردن ذهنیت «مورد آزار و اذیت قرارگرفتن»
چون دو بار محکوم و زندانی شدم، ذهنیت بدگمانی و ترس در من ایجاد شد.
بعد از اینکه از اولین دوره زندان به خانه برگشتم، یکی از همسایهها مأمور نظارت بر من شد. روز اول پس از بازگشت به خانه از دوره دوم زندان، وقتی روی بالکن ایستادم، متوجه شدم مردی طاس در ساختمان مجاور، پنجرهاش را باز کرد و به بیرون نگاه کرد. شک کردم که او مرا زیر نظر دارد، زیرا این دقیقاً همان اتفاقی بود که بعد از اولین دوره زندان برایم رخ داد، یعنی زمانی که همسایهام مرا زیر نظر گرفت. در روزهای بعد، هر وقت برای خرید مواد غذایی بیرون میرفتم، مطمئناً مرد طاس پنجره را باز و رفتن مرا نظاره میکرد.
سه ماه بعد، مادرشوهرم به کمک نیاز داشت، بنابراین چند ماه پیش او ماندم. اولین صبحی که ساعت 3 برای انجام تمرینات بیدار شدم، متوجه شدم چراغی در ساختمان کناری در آپارتمان شخصی روشن است. توجهم به آن جلب شد.
وقتی بعد از نیمهشب به رختخواب رفتم چراغ هنوز روشن بود. وقتی صبح روز بعد ساعت 3 بیدار شدم، آن هنوز روشن بود. سپس فکر کردم: «آیا کسی مرا زیر نظر دارد؟ به کسی نگفتم که اینجا هستم.»
ازطریق مطالعه فا، افکار درستم را تقویت کردم و فهمیدم که همه اینها ناشی از ترس، سوءظن و ذهنیت «مورد آزار و اذیت قرارگرفتن» است که نیروهای کهن بر من تحمیل میکنند. خود واقعی من این تصورات را نداشت.
نظارت بر تمرینکنندگان نوعی آزار و اذیت است که توسط نیروهای کهن بر ما تحمیل میشود. استاد آن را نمیپذیرند و به رسمیت نمیشناسند و ما هم نباید آنگونه باشیم. برای ازبین بردن این افکار و ترسها افکار درست فرستادم و هر وقت ظاهر میشد سعی میکردم آنها را گیر بیندازم. آنها بهتدریج ضعیف و ضعیفتر شدند.
همچنین هر روز افکار درست میفرستادم تا عوامل شیطانی در سایر بُعدها را از بین ببرم و همچنین نیروهای کهن را که نظم و ترتیبات لازم برای مشارکت در آزار و شکنجه را برای افراد فراهم میکردند، ازجمله پلیسها و اعضای سازمان مجتمع که مرا مورد آزار و اذیت قرار میدادند، و این افراد را وادار به ارتکاب جنایت علیه دافا میکردند.
سپس پدیدهای معجزهآسا را تجربه کردم. در ماه مارس، ناگهان احساس کردم که فالون (چرخ قانون) برای مدتی طولانی در شکمم میچرخد. به نظر میرسید که مواد بد را از بین میبرد. دو روز بعد پلیس اداره نزدیک با من تماس گرفت. در اوایل اوت، دوباره همان اتفاق تکرار شد. واقعاً تجربه کردم که افرادی که آزار و شکنجه را انجام دادند واقعاً توسط موجودات شیطانی در بُعدهای دیگر کنترل میشدند.
همچنین احساس کردم که فالون از من محافظت میکند، همانطور که استاد بیان کردند:
«ویژگی دیگر فالون این است که شاگردان محافظت میشوند. چگونه حفاظت میشوند؟ اگر تمرینکننده حقیقی باشید، فالون از شما حفاظت میکند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
ژوئیه گذشته به خانه برگشتم. وقتی در بالکن بودم، فکر کردم: «آیا آن مرد طاس واقعاً مرا زیر نظر دارد؟» همین که به این فکر افتادم او پنجره را باز کرد و بیرون را نگاه کرد. بلافاصله فهمیدم که این فکر توسط نیروهای کهن برایم فرستاده شده است. نباید این ذهنیت «مورد آزار و اذیت قرار گرفتن» را داشته باشم. به نیروهای کهن گفتم: «از ایجاد این توهمات دست بردارید.» به فرستادن افکار درست ادامه دادم تا تمام افکار منفیام را از بین ببرم. آن مرد دیگر پنجره را باز نمیکند.
سخنان پایانی
متوجه شدم که تزکیه مانند حرکت برخلاف جریان است؛ اگر کسی بهطور مداوم به جلو حرکت نکند، پس به عقب میرود. همانطور که اصلاح فای استاد پیشرفت میکند، الزامات برای ما بیشتر و بالاتر میشوند.
استاد در «پیشرفت از صمیم قلب و روشنبینی درست» (هنگ یین 2) بیان کردند:
«در مطالعۀ فا کند نشوید،
درحین آن است که تغییر روی میدهد
بهطور استوار باور داشته باشید بدون اینکه تکان بخورید،
در نتیجۀ آن است که ثمرۀ راستین میآید و گل نیلوفر شکل میگیرد.»
من حالت تزکیه همراه با انگیزه را حفظ خواهم کرد، درست مانند زمانی که برای اولین بار تمرین فالون دافا را شروع کردم، و با پشتکار تزکیه خواهم کرد.
اینها ادراکات من براساس درک شخصیام هستند. اگر چیزی مطابق با فا نیست، لطفاً به آن اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه