(Minghui.org) من و یکی از همکاران در تابستان 1997، دچار کهیر شدیدی شدیم که در سراسر بدنمان منتشر شد. آن‌ها قرمز و ناهمگون بودند. همکارم برای تزریق به کلینیک سرپایی رفت. می‌دانستم که دکتر نمی‌تواند کهیرهای مرا درمان کند، زیرا من تمرین‌کننده هستم، و این برای ازبین‌بردن کارماست، و استادم کارمای مرا به‌سمت سطح بدنم به بیرون می‌رانند تا آن را از بین ببرم. نمی‌توانستم از روش‌های معمولی برای پس‌زدن آن استفاده کنم.

در طی آن مدت، کارفرمای ما برای کارکنان نمونۀ واحدهای مختلف، ازجمله من، بازدیدی از مکانی در شهری دیگر را ترتیب داد. این موضوع مرا در شرایط سختی قرار داد، زیرا مدیریت در جلسه‌ای اعلام کرده بود که هیچ‌کسی اجازه مرخصی ندارد. این درواقع خطاب به من بود.

وقتی آن شب در آینه نگاه کردم: صورتم کاملاً قرمز شده بود و چشمانم فقط مانند یک شکاف بودند که ترسناک به نظر می‌رسیدند. چگونه می‌توانستم با کسی روبرو شوم؟ در قلبم از استاد خواهش کردم: «استاد، بسیاری از افرادی که مرا می‌شناسند و می‌دانند که فالون دافا را تمرین می‌کنم، فردا مرا خواهند دید. وقتی مرا این‌طور ببینند چه فکری می‌کنند؟ آیا شهرت فالون دافا را خدشه‌دار نمی‌کنم؟ استاد، لطفاً کمکم کنید.»

تمام طول شب در تلاطم بودم و غلت می‌زدم و نمی‌توانستم بخوابم، نگران این بودم که چگونه با روز بعد مواجه شوم. به‌محض اینکه سحر شد، اولین کاری که کردم این بود که در آینه نگاه کردم: وای! کهیرهای صورتم بدون به‌جای گذاشتن هیچ اثری از بین رفته بودند، صورتم کاملاً عادی بود. چند بار از استاد تشکر کردم: «سپاسگزارم، استاد! سپاسگزارم، استاد!»

وقتی به محل کارم رسیدم، همه درخصوص ازبین‌رفتن کهیرهای صورتم شگفت‌زده شدند. گفتم: «استاد به من کمک کردند تا از شر آن‌ها خلاص شوم.» همه آن را باورناپذیر می‌دانستند و گفتند: «فالون دافا واقعاً شگفت‌انگیز است!»

بعد از بازگشت به خانه از بازدید آن روز عصر، کهیرها برگشتند. فهمیدم کارمایی که باید از بین ببرم هنوز به‌طور کامل حذف نشده است. آن روند را ادامه دادم و از نظم و ترتیب استاد تشکر کردم، زیرا چیزی به تأخیر نیفتاد.

در روز چهاردهمِ حذف کارما، کهیرها هنوز بهبود نیافته بودند. آن شب خواب دیدم: در خانه با شلوارک روی لبه تخت نشسته بودم و پای راستم را روی تخت دراز کرده بودم. دیدم کهیرهایی که روی پایم منتشر شده بودند به برجستگی‌های قرمز کوچکی تبدیل شده‌ بودند که خارش غیرقابل‌تحملی داشتند. ناتوان از مقاومت، با کف دست راستم به‌سختی از زانو به‌سمت ران را ماساژ دادم و صحنه حیرت‌انگیزی نمایان شد: از هر برآمدگی، کرم‌های کوچک سفید، چاق و سرسیاه روی زمین می‌غلتیدند و به هم می‌پیچیدند. بلافاصله از ترس بیدار شدم. صبح متوجه شدم که تمام کهیرهای صورت و بدنم از بین رفته است. فهمیدم که استادِ واقعاً بسیار توانا، شب گذشته کرم‌ها را در بُعدی دیگر پاک کردند، بنابراین کهیرها در همان زمان ناپدید شدند. سپاسگزارم، استاد! سپاسگزارم، استاد!

استاد بیان کردند:

«...[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد
استاد نیروی آسمانی را برمی‌گرداند.»
(«پیوند استاد و مرید»، هنگ یین 2)

متوجه شدم که اگر ما، تمرین‌کنندگان دافا، بتوانیم به استاد و دافا ایمان داشته باشیم و حالات غیرعادی‌ای را که در طول تزکیه در بدنمان ظاهر می‌شوند بیماری ندانیم، همه مشکلات قابل‌حل هستند. فقط مسئله این است که محنت‌های شیطانی چقدر طول می‌کشند. ازآنجاکه کارمای هر فرد متفاوت است، شدت و مدت زمان ازبین‌بردن کارما نیز متفاوت است. یک بار استاد درحین ازبین‌بردن کارما شش حرف بزرگ را به یک تمرین‌کننده دافای مسن نشان دادند: «اگر واقعاً تزکیه کنید، من واقعاً از شما مراقبت خواهم کرد.» با تشویق استاد، آن تمرین‌کننده مسن بر آن محنت غلبه کرد. به‌طور خلاصه، برای هیچ‌کسی آسان نیست، اما با مراقبت استاد از ما، همه ما می‌توانیم از پس آن برآییم.

در عرض نیم ماه من و همکارم دیگر کهیر نداشتیم. اما، بین تزکیه‌کردن و تزکیه‌نکردن، بین داشتن استاد و نداشتن استاد یک تفاوت اساسی وجود دارد. او راه مردم عادی را در پیش گرفت، درحالی‌که من راه الهی را، که دو راه کاملاً متفاوت هستند.

از استاد نیک‌خواه و بزرگ برای تأیید ماهیت مافوق‌طبیعی فالون دافا و تفاوت بین تمرین‌کنندگان و غیرتمرین‌کنندگان سپاسگزارم. ازطریق این تجربه، همکارانم همچنین شاهد ماهیت معجزه‌آسای دافا بودند و به تمرین‌کنندگان دافا به‌خاطر برخورداری از محافظت استاد و بدنی سالم بدون بیماری غبطه ‌خوردند.

ما تمرین‌کنندگان دافا در دوره اصلاح فا هستیم، و قبلاً از سه قلمرو خارج شده‌ایم، در میان پنج عنصر نیستیم و درحال تزکیه بدنی خدایی هستیم. چگونه ممکن است بیمار باشیم؟ مطلقاً هیچ بیماری‌ای وجود نخواهد داشت.

بار دیگر از مهربانی استاد بزرگ و نیک‌خواه تشکر می‌کنم! سپاسگزارم، استاد!