(Minghui.org) چند روز پیش، تمرین‌کننده‌ای به دیدنم آمد. ظاهراً عجله داشت که به من اطلاع دهد پلیس درحال سازماندهی یک حمله گسترده است. او گفت در روزهای بعد بیرون نروم و در خانه بمانم و فا را بیشتر مطالعه کنم و بیشتر افکار درست بفرستم. همچنین گفت که مطالب دافایم را پنهان کنم. صبح روز بعد، دوباره آمد تا برنامه‌ریزی کند در غروب، مطالب دافایم را تحویل بگیرد. او با نگرانی گفت باید به سایر تمرین‌کنندگانی که می‌تواند با آن‌ها تماس بگیرد، اطلاع دهد. پیشنهاد دادم که خودم به ون و یینگ، دو تمرین‌کننده‌ای که می‌شناختم، اطلاع دهم.

سپس به خانه ون رفتم، اما او در خانه نبود. درنهایت او را در بازار یافتم، درحالی‌که با سایر تمرین‌کنندگان، حقایق را برای مردم روشن می‌کرد. وقتی درباره این موضوع به او گفتم، با چهره‌ای جدی گفت: «ما اینجا هستیم تا موجودات ذی‌شعور، ازجمله پلیس را نجات دهیم. آن‌ها نمی‌توانند ما را مورد آزار و اذیت قرار دهند. این یک توهم است.» ما در گذشته، با صراحت با هم صحبت کرده بودیم، اما اولین باری بود که او را اینقدر جدی می‌دیدم. به این فکر کردم که شاید با تلاش او برای روشنگری حقیقت مداخله کرده‌ام یا اینکه نباید دراین‌باره به او می‌گفتم. اما وقت نداشتم درباره‌اش فکر کنم، زیرا باید عجله می‌کردم تا بتوانم به یینگ هم اطلاع دهم. کامپیوتر جدید یینگ نیز همراهم بود و هنوز سیستم عاملش را نصب نکرده بودم.

وقتی با کامپیوتر یینگ، به خانه‌اش رسیدم، او درحال بیرون رفتن بود. درباره حمله گسترده به او گفتم. او به اندازه ون جدی به نظر نمی‌رسید، اما آنچه گفت بیشتر شوکه‌ام کرد: «استاد به ما گفتند: "فقط با تحت‌ تأثیر قرار نگرفتن قادر خواهید بود تمام موقعیت‌ها را اداره کنید."» (آموزش فا در کنفرانس غرب میانه ایالات متحده) او گفت نباید چنین عقاید و تصورات بشری‌ای داشته باشیم که نیروهای کهن بتوانند از آن سوءاستفاده کنند، مریدان دافا فقط از الزامات استاد پیروی می‌کنند، و شیطان ارزش این را ندارد که ما رو مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار دهد. چه پلیس باشد و چه مقامات دولتی، همه از خویشاوندان استاد هستند و باید نجات یابند. نباید اجازه دهیم نیروهای کهن از چنین ابزارهایی برای ازبین بردن موجودات ذی‌شعور استفاده کنند. او گفت: «اگر می‌ترسی، می‌توانی کامپیوتر را به من پس بدهی و می‌توانم بعداً آن را به تو برگردانم.» در پاسخ گفتم: «نه، آن را می‌برم و سیستم عاملش را نصب می‌کنم و سپس برایت می‌آورم.»

پس از آن، درباره این جریان فکر کردم. اولین واکنش ون و یینگ به این موضوع، انکار کامل آن بود. آن‌ها افکار درستی داشتند و معتقد بودند که مریدان دافا باید از استاد پیروی کنند و اینکه شیطان ارزش این را ندارد که ما را مورد آزار و اذیت قرار دهد. اما من در این مورد، افکار درستم را رها کردم، زیرا در گذشته مورد آزار و اذیت قرار گرفته و ضرر عظیمی را متحمل شده بودم. به همین دلیل، این فکر نادرست را در ذهنم داشتم: «مقامات مقدار زیادی از مطالب دافا را در خانه‌ام پیدا کردند، بنابراین این بار نمی‌توانم فرار کنم.» آزار و اذیت نیروهای کهن را تصدیق کرده بودم، زیرا درک روشنی از فا نداشتم. همچنین بعد از آن، با افکار درست آن را از بین نبردم.

پس از آزادی، تمرین‌کننده‌ای به من گفت دو ماه قبل از دستگیری‌ام شنیده بود که مقامات محلی قصد دارند من و یک تمرین‌کننده دیگر را تحت‌نظر بگیرند. او دراین‌باره به من چیزی نگفت، زیرا فکر می‌کرد که اگر درباره آن صحبت کند، آزار و اذیت شیطان را تصدیق می‌کند. بار دیگر تمرین‌کننده‌ای که یک مکان تهیه مطالب در خانه‌اش داشت گفت وقتی او را برای خرید جوهر چاپگر برده بودم، به‌محض دور شدنم از پیشخوان، دو نفر آمدند و از خانم فروشنده پرسیدند که جوهر را برای چه خریدم. از او پرسیدم که چرا در آن زمان به من چیزی نگفت. او گفت از قصد آن افراد اطلاعی نداشت و به آن‌ها توجهی نکرد. گرچه از آن دو تمرین‌کننده بابت اینکه به من هشدار ندادند شکایت نکردم، اما مدتی بود که قلبم آرام نبود. وقتی آن حوادث گذشته را به یاد آوردم، وابستگی‌هایم به ترس، خودخواهی، نگاه به بیرون و رنجش را دیدم. همچنین تصدیق کرده بودم که مطالب دافا در خانه‌ام مدرکی برای شیطان است تا بتواند مرا مورد آزار و شکنجه‌ قرار دهد که این نیز یک وابستگی بود. این به‌اصطلاح «مطالب حساس» دقیقاً یک سلاح جادویی برای ما تزکیه‌کنندگان هستند تا به استاد کمک کنیم فا را اصلاح کنند و موجودات ذی‌شعور را نجات دهند. آن‌ها مقدس و تعرض‌ناپذیر هستند.

استاد بیان کردند:

«وقتی هر فردی وارد گروه مریدان دافای اصلاح فا شد، جنبۀ آگاه آن فرد با موجودات خدایی عهد بست و قراردادی را امضا ‌کرد و با زندگی خود قول داد که آن مأموریت تاریخی را که مرید دافا باید به ‌عهده بگیرد، کامل می‌کند. از این رو، از آن لحظه به بعد، زندگی او دیگر توسط سه‌قلمرو اداره نشد. بر همین اساس، استاد اسامی مریدان دافا را از سه‌قلمرو، از قلمروی بشری و از دنیای زیرین، ازجمله جهنم حذف کرد. از آن به بعد، زندگی مریدان دافا فقط توسط دافا اداره می‌شود و دیگر بازپیدا نمی‌شوند و حتی اگر آنان مرتکب گناهانی شوند بازهم توسط جهنم اداره نمی‌شوند.» («تزکیه در دافا جدی است»)

ما در طول دوره اصلاح فا، مرید دافا هستیم. فقط از استاد و دافا پیروی می‌کنیم و کاری را که باید انجام دهیم به‌خوبی انجام می‌دهیم. اگر از استاد و فا پیروی کنیم، شیطان نه جرئت می‌کند با ما مداخله کند و نه می‌تواند با ما مداخله کند.

دلیل اساسی اینکه تحت تأثیر این حادثه قرار گرفتم این است که فا را به‌خوبی با ذهن متمرکز مطالعه نمی‌کردم، درک روشنی از فا و افکار درست نداشتم. وقتی این جریان اتفاق افتاد، بدون اینکه متوجه شوم، با عقاید و تصورات بشری با آن برخورد کردم. از افکار و اعمالم شرمنده بودم و احساس می‌کردم که شایسته نیک‌خواهی استاد نیستم. تمرین‌کننده‌ای که این خبر را به من گفت، به‌خاطر ارتکاب اشتباه و ازدست دادن یک روز کامل برای نجات موجودات ذی‌شعور، احساس بدی داشت. بعد از دیدن ناراحتی او، متوجه شدم این چیزی نیست که استاد می‌خواهند. استاد از ما می‌خواهند که با تزکیه، از وابستگی‌های بنیادین خود خلاص شویم و با پشتکار پیشرفت کنیم. اگر استاد از کلمات ون و یینگ برای بیدار کردن ما استفاده کردند، ما نباید به سرزنش خود ادامه دهیم و احساس حقارت کنیم. درعوض باید برخیزیم و با عزم راسخ، در مسیر درست پیش برویم.

بعداً ون و یینگ جداگانه به دیدن من آمدند تا براساس فا درباره این موضوع، با من صحبت کنند. از آن‌ها به‌خاطر نگرش مسئولانه‌شان نسبت به دافا و سایر تمرین‌کنندگان سپاسگزارم. حتی از استاد بیشتر قدردانم که ترتیبی دادند تا نه‌تنها از گسترش مداخله جلوگیری شود، بلکه وابستگی بنیادینم را ازطریق سخنان سایر تمرین‌کنندگان آشکار و مرا بیدار کردند. استاد همچنین به ما کمک کردند به فراتر از عقاید و تصورات بشری مرسوم برویم و واقعاً خود را جذب فا کنیم.

استاد، بابت نجات نیک‌خواهانه‌تان سپاسگزارم! هم‌تمرین‌کنندگان، بابت کمک فداکارانه‌تان متشکرم! باید فا را به‌خوبی مطالعه کنم، بیشتر افکار درست بفرستم، تعداد بیشتری از موجودات ذی‌شعور را نجات دهم، و واقعاً سختکوشانه تزکیه کنم تا شایسته نیک‌خواهی استاد باشم.