(Minghui.org) من تمرین فالون دافا را در سال 1997 شروع کردم. پس از انتشار نُه شرح و تفسیر دربارۀ حزب کمونیست در سال 2004، تلاش زیادی کردم تا حقایق دافا را به مردم بگویم و درعینحال تبلیغات افتراآمیز حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را نفی میکردم. در ادامه، برخی از تجربیاتم را در رابطه با افرادی که با آنها صحبت کردم شرح میدهم.
فروشگاه خردهفروشی من
در ابتدا در محل کار شوهرم آشپز بودم. در آن زمان بهجز با برخی از کارمندان و مشتریان شرکت، با افراد زیادی تعامل نداشتم. با این فکر که مهم است با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنم و حقایق دربارۀ دافا را به آنها بگویم، به این فکر افتادم که یک خواربارفروشی کوچک باز کنم. در آن زمان، مقدار اندکی پسانداز داشتم، اما بدهی هم داشتم. بنابراین، مقداری پول از برادرم قرض کردم. فرزندان بزرگسالم نیز از تصمیم من حمایت کردند. به این ترتیب فروشگاهی باز کردم که در آن بستنی، تنقلات و بطری آب میفروختم و تلفن عمومی هم داشتم.
بسیاری از فروشندگان، اغلب برای تبلیغ محصولات خود مانند سیگار، نوشیدنی، خمیردندان و حوله به من مراجعه میکردند. این نمایندگان فروش، جوان بودند و تعدادشان هم زیاد بود. همیشه از فرصت استفاده میکردم و حقایق فالون دافا را به آنها میگفتم و سپس توصیه میکردم که تکتک سازمانهای ح.ک.چ را ترک کنند. بعداً، کسانی که حقیقت را آموختند، با گفتن دربارۀ دافا به دیگران، به من کمک کردند. برخی از آنها گفتند که پس از ترک ح.ک.چ از تندرستی برخوردار شدند. برخی گفتند که پس از پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری برای فرد خوبی شدن، فروششان بهتر شده است.
بسیاری از مشتریان کارگران کارخانههای مجاور بودند. بیشترشان جوانانی بودند که تحصیل را رها کرده و مشغول به کار شده بودند. برایشان توضیح میدادم که فالون دافا و اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری چیست. «شما در اینجا سخت کار میکنید، و زندگی باید برای شما بسیار سخت باشد. لطفاً به خاطر داشته باشید که "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است". با تکرار این عبارات، از سلامتی برخوردار خواهید شد، بنابراین والدینتان نگرانتان نخواهند بود.»
اوضاع بسیاری از کارگران پس از تکرار این عبارات بهطرز چشمگیری بهبود یافت و آنها عالی به نظر میرسیدند. آنها میگفتند که حتی در زمان اضافهکاری پرانرژیتر هستند و دیگر احساس سرگیجه ندارند. به آنها میگفتم که این اطلاعات را با والدین خود در میان بگذارند و برخی نیز به توصیهام عمل کردند. آنها گفتند اعضای خانوادهشان نیز از مزایای این آگاهی بهرهمند شدهاند و از من خواستند که درمورد علت آن بیشتر توضیح دهم. گفتم: «فالون دافا صالح است و هر کسی که به دافا ایمان داشته باشد یا از آن حمایت کند، برکت خواهد یافت.»
آن کارگران مرا بسیار دوست داشتند و کسبوکارم رونق گرفت. برخی از کارگران میگفتند که فقط از فروشگاه من خرید میکنند و نه جای دیگری. میدانستم که این تشویقی از جانب استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، است.
روزی یینگ، دستفروش گوشت خوک، را دیدم که بسیار ناراحت به نظر میرسید. پرسیدم چه شده است. گفت که نوهاش بهشدت بیمار است. هزینههای پزشکی بخش مراقبتهای ویژه (آیسییو) بالا بود، اما هیچکس نمیتوانست بگوید که آیا نوهاش با این درمانها بهبود مییابد یا خیر. با او صحبت کردم و توضیح دادم که چگونه یکی از اعضای خانوادهام پس از ایمان به دافا، از یک بیماری مهلک بهبود یافت. به حرفهایم بسیار علاقهمند شد.
از یینگ خواستم که با پسر و عروسش تماس بگیرد و از آنها بخواهد که عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را در کنار پسرشان تکرار کنند. او با آنها تماس گرفت و والدین پسر از توصیههای او پیروی کردند. یینگ خودش نیز این عبارات را تکرار کرد و از استاد لی کمک خواست. بعد از چند روز مرا دید و گفت: «نوهام بهبود یافته و این مثل یک معجزه است. واقعاً میخواهم از استاد لی تشکر کنم.» به همین دلیل، تمام خانوادهاش دریافتند که فالون دافا یک فای راستین است و از سازمانهای ح.ک.چ خارج شد. وقتی در نزدیکی میز فروش او به دیگران دربارۀ دافا میگفتم، او اغلب میافزود: «بله، فالون دافا واقعاً عالی است.»
در طول سالها، یک فروشگاه توفو، یک رستوران و یک خواربار فروشی باز کردم. با انواعواقسام شخصیتها مواجه شدهام و روشهای مختلفی را برای صحبت دربارۀ فالون دافا امتحان کردهام. آن مشتریان شامل کارگران، کشاورزان، دستفروشان خیابانی، معلمان، دانشآموزان، صاحبان کسبوکار، نمایندگان فروش و رُفتگرها هستند. میدانم که آنها بعد از شنیدن حقایق دربارۀ دافا آینده بهتری خواهند داشت.
اکنون نحوۀ بهرهمندی اعضای خانوادهام از فالون دافا را به اشتراک میگذارم.
شوهرم
زمانی محوطۀ مجاور من تغییر کاربری داد و برخی از تولیدکنندگان به جای دیگری نقلمکان کردند. درنتیجه مشتریان کمتری داشتم، بنابراین به فروش نانهای بخارپز روی آوردم. یک روز صبح شوهرم بهطور تصادفی دستش در خمیرگیر گیر کرد. با شنیدن فریادش، بلافاصله برق را قطع کردم.
او نتوانست دستش را از دستگاه بیرون بکشد و وحشت کرده بود. به او اطمینان دادم که خوب خواهد شد، زیرا استاد لی از او محافظت میکنند. پس از جدا کردن دستش از دستگاه، حولهای را دور دستش پیچیدم و به بیمارستان بزرگی رفتیم که در درمان جراحات متخصصینی داشت. پزشک پس از معاینه گفت که استخوانها سالمند، اما تاندونهای دست قطع شدهاند. چهار ساعت طول کشید تا دکتر عمل جراحی را تمام کند.
شوهرم بعد از سه روز بستری شدن در بیمارستان گفت که خیلی معذب است. ازآنجاکه میدانست دافا خوب است و شاهد بود که من چگونه بدون درمان از یک تومور رحم بهبود یافتم، به او توصیه کردم که به خانه بیاید و با من دافا را تمرین کند. در غیر این صورت، به گفتۀ دکتر، دست او حتی پس از بهبودی نیز بهخوبی کار نمیکرد.
شوهرم در گذشته تمرینهای فالون دافا را یاد گرفته بود و گاهی به من کمک میکرد تا دربارۀ دافا به دیگران بگویم. او تصمیم گرفت که به خانه بیاید، آموزههای دافا را با من مطالعه کند و تمرینها را انجام دهد. وقتی چند روز بعد برای کشیدن بخیهها به بیمارستان برگشتیم، دکتر گفت بسیار دردناک خواهد بود. اما پرستار با بازکردن باند، در کمال تعجب متوجه شد که بخیهها جذب شدهاند و شوهرم اصلاً دردی را احساس نکرد.
در راه خانه، درحالیکه سوار اتوبوس بودیم اشک میریختم، زیرا میدانستم این نمونۀ دیگری از نیکخواهی استاد است. شوهرم نیز جزئیاتی را به من گفت. صبح که جراحی داشت، فشار خون انقباضی او به 200 میلیمتر جیوه رسید. چون بالا بود، دکتر نتوانست عمل جراحی را انجام دهد. شوهرم به دکتر گفت یک دقیقه صبر کند. او در ذهنش شروع به تکرار عبارات «فالون دافا خوب است» و نیز «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» کرد. پس از چند دقیقه، پزشک دوباره فشار خونش را اندازه گرفت و دریافت که طبیعی است. درنتیجه اقدام به عمل جراحی کرد.
شوهرم حدود یک ماه پس از بازگشت به خانه و مطالعۀ آموزههای دافا و انجام تمرینها، دستش کاملاً بهبود یافت. او بهدلیل این تجربه، از استاد لی و فالون دافا بسیار سپاسگزار بوده است. در سال 2015، او به سایر تمرینکنندگان پیوست و علیه جیانگ زمین، رهبر سابق ح.ک.چ، بهدلیل آزار و شکنجۀ فالون دافا یک شکایت کیفری ثبت کرد.
مادرم
در یک زمستان، زمانی که مادرم 84ساله بود، شلوار نخی بسیار ضخیم و لایهدوزیشدهای پوشیده بود. یک روز وقتی شلوارش را خیلی محکم کشید دستش شکست. او دربارۀ آن چیزی به ما نگفته بود، اما وقتی شام را برایش بردم، دیدم استخوانی به اندازۀ انگشت از بازویش بیرون زده و آن قسمت کبود شده است.
درباره این موضوع، تلفنی به خواهر و برادرم گفتم. هردو آمدند و مادر را به بیمارستان بردیم. پزشک پس از بررسی با اشعه ایکس گفت که بهدلیل سن مادرم، استخوانهایش بسیار شکننده هستند و برخی از قسمتهایش مثل پوستۀ تخممرغ در معرض شکستن هستند. اما پزشک بستری شدنش را توصیه نکرد و گفت تنها کاری که میتواند انجام دهد این است که برایش تزریق گلوکز انجام دهد و بهدلیل سنش او را تحتنظر نگه دارد.
بنابراین به خانه برگشتیم و من به مادرم یادآوری کردم که هر روز عبارات را تکرار کند. او این کار را کرد و گفت که دیگر درد ندارد. توضیح دادم که استاد لی کمک و درد را برایش تحمل کردهاند و او گفت بسیار سپاسگزار است.
روزی دیگر، سر مادرم بهطور اتفاقی، محکم به چرخ خیاطی خورد که باعث ایجاد جراحتی یکونیمسانتیمتری شد. چون تابستان بود، فقط مقداری دارو مصرف کرد و آن را نبستیم. جراحت در عرض سه چهار روز بهطور معجزهآسایی بهبود یافت. برادرم تعجب کرده بود، زیرا همسرش قبلاً جراحت مشابهی داشت و سه ماه طول کشید تا بهبود یابد. گفتم بهبودی سریع بود، چون مادر این دو عبارت را تکرار کرد. مادرم دوباره از فالون دافا بسیار سپاسگزار بود و بعداً در سال 2015، علیه جیانگ بهدلیل آزار و شکنجۀ فالون دافا یک شکایت کیفری ثبت کرد.
شوهرخواهرم
جیان شوهرخواهرم است و در اواخر سال 2014 تشخیص داده شد که به سرطان کبد مبتلا شده است. دامادش سیتی اسکن را به سه بیمارستان بزرگ در مرکز استان برد و همه پزشکان گفتند که جیان فقط تا سه ماه دیگر زنده خواهد ماند. پزشکان او را بستری نکردند، زیرا نمیتوانستند کار زیادی برای کمک به او انجام دهند.
هم خواهرم و هم جیان نگران بودند. پسر بزرگشان به خانه بازگشت و حتی برای مراسم خاکسپاری برنامهریزی کرد. تجربیات معجزهآسایم دربارۀ فالون دافا را به آنها گفتم و شوهرم به آنها گفت که چگونه تومور رحمم که به اندازۀ یک لیمو بود، بدون درمان ناپدید شد. اما آنها همچنان در پذیرش حرفهایمان دربارۀ قدرت فالون دافا مردد بودند.
بعدها، زمانی که جیان در یک بیمارستان بزرگ تحت عمل جراحی قرار گرفت، نوارهای صوتی سخنرانیهای استاد لی را به او دادم تا گوش کند. او همچنین عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار کرد. وی بهسرعت بهبود یافت. به او گفتم دافا چیست و به او توصیه کردم که از سازمانهای ح.ک.چ خارج شود، اما او مردد بود. هنگامی که در سال 2008، زلزله بزرگی در ونچوان (استان سیچوان) رخ داد، خواهرم دوباره دراینباره با او صحبت کرد و جیان سرانجام موافقت کرد که سازمانهای ح.ک.چ را ترک کند.
پس از مدتی، جیان از من تشکر کرد که او را با دافا آشنا کردم و گفت پشیمان است که زودتر شروع به تمرین نکرده است. او همچنین پیشنهاد کرد که دخترش نیز مانند من دافا را تمرین کند. امروز او همچنان به تکرار این عبارات قدرتمند ادامه میدهد.
همسر برادرم
فن همسر برادرم است. وقتی او فرزند دوم خود را باردار شد، بهدلیل سیاست تکفرزندی ح.ک.چ مجبور به سقط جنین شد. ازآنجاکه نوزاد تقریباً نُهماهه بود، بیش از دو کیلو و نیم وزن داشت. فن از این پیشامد، دچار ضربۀ روانی و دستخوش یک اختلال روانی خفیف شد.
فن مسیحی است و هر هفته به کلیسا میرود. به او پیشنهاد دادم که از سازمانهای ح.ک.چ خارج شود، اما پاسخش منفی بود. به او گفتم این عبارات را تکرار کند و او نپذیرفت و گفت دولت این کار را ممنوع کرده است. بنابراین به او توصیه کردم نظمهایی را که قبل از تمرینات فالون دافا هستند، بخواند. او این کار را کرد و گفت که احساس بسیار بهتری دارد. وقتی دوباره از او درخواست ترک ح.ک.چ را کردم، موافقت کرد.
یک روز در اوایل سال 2015، فن در خانه بهدلیل خونریزی مغزی روی زمین افتاد. دکتر قصد انجام عمل جراحی را داشت و به فن هشدار داد که خطر این جراحی این است که شاید در وضعیت نباتی قرار گیرد. وقتی از برادرم خواستند که رضایتنامه را امضا کند، مضطرب شد و بهشدت نگران عمل جراحی بود. به او پیشنهاد کردم که عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند، و او این کار را کرد.
فن پس از عمل جراحی، بهمدت 15 روز در آیسییو بود و سپس به بخش عادی در بیمارستان منتقل شد. به شوهرش دستگاه پخش موسیقی و هدفونی دادم تا فن بتواند به سخنرانیهای صوتی استاد گوش دهد. او بعد از حدود ده روز چشمانش را باز کرد و به هوش آمد. وقتی برای اولین بار از او خواستم دو عبارت را تکرار کند، سرش را به علامت مخالفت تکان داد. سپس دفترچهای را برای طرح شکایت کیفری علیه جیانگ زمین بهدلیل آزار و شکنجه فالون دافا باز کردم. سرش را به نشانه موافقت تکان داد. وقتی دوباره به تکرار عبارات اشاره کردم، این بار قبول کرد که این کار را انجام دهد.
پس از آن، فن بهسرعت بهبود یافت. وقتی حقایق بیشتری دربارۀ فالون دافا را به او گفتم، او حرف مرا پذیرفت. او یک بار گفت که همه در سراسر جهان به اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری نیاز دارند. برادرم با دیدن بهبودی چشمگیر همسرش بسیار خوشحال شد. وقتی در جشن سال نو چینی، با هم غذا میخوردیم، برادرم به سلامتی من نوشید و گفت: «فالون دافا همسرم را نجات داد. میخواهم از استاد لی تشکر کنم.»
مادرشوهرم
مادرشوهرم در سال 2016، به سنگ کیسه صفرا مبتلا شد. درد طاقتفرسا بود و قرار شد عمل جراحی انجام شود. به دیدارش رفتم و خاطرنشان کردم که چگونه شوهرم پس از اینکه دستش تصادفاً در دستگاه خمیرگیر کرد، بهطور معجزهآسایی زنده ماند. او پذیرفت که عبارات «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را قبل و بعد از عمل جراحی تکرار کند.
عمل جراحی بسیار خوب پیش رفت. دو روز بعد که به او سر زدم، گفت که دردی ندارد. اما یک بیمار بسیار جوانتر در کنارش آنقدر درد داشت که خیس عرق بود. او پرسید که چرا مادرشوهرم بعد از جراحی هیچ دردی ندارد و من تأثیر این دو عبارت را برایش توضیح دادم.
مادرشوهرم در سال 2021، مجدداً در بیمارستان بستری شد. او به سرطان مجرای صفراوی مبتلا شد. دکتر گفت این بیماری درمانناپذیر است و او را ترخیص کرد و گفت احتمالاً تا یک یا دو ماه دیگر بیشتر زنده نیست.
مادرشوهرم بعد از بازگشت به خانه، اشتها نداشت. به ملاقاتش رفتم و بهخوبی از او مراقبت کردم. تلاشم او را بسیار تحت تأثیر قرار داد. اما وقتی به او پیشنهاد کردم که فالون دافا را تمرین کند، نمیخواست این کار را انجام دهد. توضیح دادم که بسیاری از روشنفکران با تحصیلات عالی تمرین فالون دافا را برگزیدند، زیرا این تمرین واقعاً خارقالعاده است. به او گفتم که شوهرخواهرم جیان بهدلیل دافا از سرطان کبد بهبود یافته است. او خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و قبول کرد که آن را امتحان کند.
وقتی دوباره به ملاقات مادرشوهرم رفتم، بهبود یافته بود و گفت که دستگاه پخش صدا را بسیار گرامی میدارد. وقتی مرد جوانی که مادرشوهرم او را میشناخت به سرطان مبتلا شد، ماجرایش را با خانوادۀ آن مرد در میان گذاشت و امیدوار بود که آن مرد جوان نیز شفا یابد.
(مقاله ارسالی برگزیده برای بزرگداشت روز جهانی فالون دافا در وبسایت مینگهویی)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.