(Minghui.org) اخیراً دچار کارمای بیماری شدم و احساس تنگی نفس و کمبود انرژی داشتم. شروع به نگاه به درون و فرستادن افکار درست کردم. طی پنج روز بهبود یافتم، اما همچنان احساس خستگی و ضعف داشتم. درست پس از آن، همتمرینکنندهای با من تماس گرفت و خواست که اول صبح روز بعد با اتومبیلم بهدنبال وکیلی بروم.
برای اینکه آن تمرینکننده از صحبت درباره چیزهای حساستر پشت تلفن خودداری کند، سریع موافقت کردم که این کار را انجام دهم. این تماس افکار منفی و رنجش را در من برانگیخت. او مراقب نبود. با تلفن همراهش مستقیماً با من تماس گرفت، پشت تلفن درمورد موضوعات حساس صحبت کرد و به من گفت که تمرینکنندهای دیگر در خانوادهاش تحت آزار و شکنجه قرار گرفته است. چرا او خودش ایاب و ذهاب وکیل را بهعهده نگرفت، بهخصوص بعداز اینکه به او گفتم نمیخواهم در آزاد کردن آن تمرینکننده درگیر شوم؟ من بارها در نجات تمرینکنندگان مشارکت داشتهام و در این روند اتومبیلم تحت تعقیب قرار گرفته است. تحت آزار و شکنجه قرار گرفتم و وضعیت فعلیام خوب نبود.
میدانستم که این وضعیتم صحیح نیست و بایستی آن را درست کنم. براساس فا این را درک میکردم، اما هنوز هم احساس رنجش داشتم. صبح روز بعد وقتی مدیتیشن میکردم، ناگهان این فکر در ذهنم خطور کرد: «دلیل اینکه میخواهم بهدنبال وکیل بروم، کمک به استاد در اصلاح فاست، به آنجا نمیروم که مورد آزار و شکنجه قرار بگیرم.»
این فکر بهتدریج قویتر شد: «من اینجا هستم تا در برابر آزار و شکنجه مقاومت کنم، تا به افرادی که در سیستمهای دولتی، دادستانی و حقوقی کار میکنند فرصت دیگری بدهم تا کار درست را انجام دهند، دیگر مرتکب گناه نشوند و آینده بهتری داشته باشند.»
وقتی ساعت ۶ صبح از خانه خارج میشدم تا وکیل را از ایستگاه سوار کنم، و بعداً، وقتی او را به ایستگاه برگرداندم، مدام افکار درست میفرستادم و فای استاد را میخواندم.
«همانطور که میروم، فا را اصلاح میکنم، در تمام لایههای کیهان نفوذ میکنم
همه آنهایی که انتخاب کردند با اصلاح فا مخالفت کنند، ازبین برده شدند
وقتی آسمان بخواهد تغییری صورت پذیرد، چه کسی جرئت میکند مخالفت کند؟
کیهان، که حالا از نو ساخته شد، هرگز دوباره بد نخواهد شد» («اصلاح کردن فا»، هنگیینIII)
در مسیرمان به ایستگاه، غروب زیبایی را دیدیم. خورشید باشکوه غروب از میان تکه ابری میتابید و در مرکز، یک ستون بزرگ، بلند و قرمز بهطرز چشمگیری از افق مستقیماً بهسمت ابرها بالا میرفت. وکیل با تعجب و هیجان از من پرسید: «این یک ستون گونگ است؟»
با چنین چیزی که قبلاً هرگز ندیده بودم، تحت تأثیر قرار گرفتم و دریافتم که این تشویقی ازسوی استاد است. پی بردم که تشویق استاد حتی از این هم بیشتر است. در رابطه با روز قبل، فکرم عوض شد و دیگر احساس رنجش نداشتم. دیگر به تحت آزار و شکنجه قرار گرفتن فکر نمیکردم. به این دلیل روی زمین ایستاده بودم که به استاد در اصلاح فا کمک کنم.
ازآنجاکه خود را ذرهای از دافا میدانستم و درحال عمل به عهدم بودم، افتخار میکردم که استاد فرصت دیگری برای ارتقا و پیشرفت به من بخشیدند.
این درک من است. لطفاً به هر چیزی که مطابق با فا نیست اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود