(Minghui.org) از استاد بهخاطر اعطای هدیه فالون دافا، پاکسازی روحم و دادن فرصتی برای تولد دوبارهام سپاسگزارم.
گذشته غیرقابلتحمل
پدرم را در سنین پایین از دست دادم. پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان در ۱۸سالگی، هیچ دستاوردی کسب نکرده بودم. اغلب در مدرسه، با دیگران دعوا و به معلمان توهین میکردم و آنها را کتک میزدم و به مدیر توهین میکردم. بهعنوان پسری بد و شرور شناخته میشدم.
پس از فارغالتحصیلی، در جامعه ولگردی میکردم، نمیخواستم کار کنم، پرسه میزدم، دوستان زیادی پیدا کرده بودم، سیگار میکشیدم، مشروب میخوردم، قمار میکردم و اغلب در درگیریهای گروهی شرکت میکردم. مادرم بهخاطر من دلشکسته بود. وقتی ۱۹ساله بودم، بهمدت سه سال در اردوگاه کار اجباری حبس شدم.
بهدلیل ضربوشتم افراد و نقض قوانین زندان، بهعنوان زندانی محکوم به اعدام، در غل و زنجیر قرار گرفتم. یک بار نگهبانان با طنابهای نایلونی، مچ دستهایم را از پشت بستند و نیم ساعت مرا از میلههای فلزی پنجره آویزان کردند. دو انگشت شستم بهمدت شش ماه بیحس بود.
وقتی تازه وارد اردوگاه کار اجباری شده بودم، توسط دو رئیس زندان که دستکش بوکس پوشیده بودند، بهشدت مورد ضربوشتم قرار گرفتم. آنها درحالیکه مرا کتک میزدند و سرم را به دیوار میکوبیدند، به من فحاشی میکردند. ازآنجاکه مطیع نبودم، تقریباً سه ساعت مرا کتک زدند. صورتم از شکل افتاده بود و دهانم پر از زخم و خون بود. آنها از کتکزدن من خسته شده بودند و میترسیدند که باعث جراحات داخلی و مرگم شوند، بنابراین جرئت نمیکردند که اجازه دهند فوراً در نیمهشب به تخت بروم. درعوض مجبورم کردند دو دور در حیاط بدوم. وقتی دوستانم روز بعد برای تحویل چیزی به من آمدند، مرا نشناختند.
یک بار، برای بازسازی خندق رفتیم و من با یک زندانی دیگر مشاجره لفظی داشتم. نگهبانان متوجه شدند و ما را با بیش از 20 دقیقه ایستادن در آبی با عمق بیش از یک متر که با یخ نازکی پوشیده شده بود، تنبیه کردند. بعد از بیرون آمدن از آب یخ، کاملاً بیحس بودم.
بعد از بازگشت به خانه، شغلی پیدا کردم. بعد از چند سال «سختکوشی» (ایجاد ارتباط ازطریق روشهای نادرست)، مدیر یک شرکت شدم. دوستان سابقم هنوز با من تعامل داشتند و من بهندرت در محل کار، طبق قانون عمل میکردم. یک بار با یک مقام رسمی دعوا کردم، بنابراین از دوستانم خواستم که او را کتک بزنند، اما دو دوست خوبم از طرف مقابل رشوه گرفتند و حرف مرا نادیده گرفتند. رنجیده و عصبانی بودم. احساس میکردم دوستانم وفادار نیستند و بسیار غیرقابلاعتمادند. حسی وصفناپذیر در قلبم داشتم.
تغییر زندگی
در آن زمان، برادرم، همسر برادرم و همسرم همگی فالون دافا را تمرین میکردند. بعد از اینکه دوستانم به من خیانت کردند، انگار ناگهان از خواب بیدار شدم و فهمیدم که وقت آن رسیده که تمرین فالون دافا را شروع کنم. به این ترتیب، در سال ۱۹۹۷، در ۲۸سالگی، افتخار شروع تمرین فالون دافا را داشتم.
فالون گونگ یک تمرین معنوی سطح بالاست که الزامات بالاتری برای تمرینکنندگان دارد. ما باید درستکار باشیم و طبق اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری، کارهای خوب انجام دهیم. ما کارهای خوب انجام میدهیم، بدون اینکه در ازای آن انتظار چیزی داشته باشیم، و نسبت به همه موجودات زنده نیکخواه هستیم. در یک جامعه مادیگرا، انجام این کار واقعاً آسان نیست.
از ابتدای تزکیهام، تمام عادات نادرستم را مطابق با الزامات دافا ترک کردم، صادقانه کارهای خوب انجام دادم و اختلافات و درگیریها را با مهربانی حل و فصل کردم. هنگام مواجهه با اختلافات در محل کار و خانواده، صادق، مهربان و بردبار ماندم. وقتی تازه شروع به تمرین کرده بودم، چند بیماری داشتم: مشکلات شدید معده (دارو بیاثر بود)، بواسیر، خون در مدفوع و یبوست. تمرین دافا همه آنها را درمان کرد. توانستم زندگی کامل و خوشبینانهای، با ذهنی باز داشته باشم. خانواده و دوستانم میگفتند که من به فرد دیگری تبدیل شدهام.
همسایهها و خانوادهام سالها بهدلیل برخی مسائل جزئی، از یکدیگر کینه به دل داشتند و وقتی همدیگر را ملاقات میکردند، یکدیگر را سرزنش میکردند یا با هم صحبت نمیکردند. بعد از اینکه همه ما تمرین دافا را شروع کردیم، بهسرعت دشمنان را به دوستانمان تبدیل کردیم و بهعنوان همتمرینکننده، فا را مطالعه میکردیم و هر روز با هم تمرین میکردیم. به یکدیگر کمک و اوقات خوبی را سپری میکردیم.
گاهی اوقات وقتی به معلمان سابقم برمیخوردم، پیشقدم میشدم و بهگرمی از آنها استقبال میکردم، از صمیم قلب به آنها احترام میگذاشتم و از آنها برای آموزشم تشکر میکردم. معلمان از دیدن تغییراتم بسیار خوشحال بودند.
در آن زمان، افراد زیادی در سالنهای کارائوکه، سالنهای ویدئو و سالنهای بازیِ نزدیک خانهام در رفت و آمد بودند. مردم اغلب نیمهشب بیرون خانهام ادرار و مدفوع میکردند که مادرم را خیلی عصبانی میکرد. استاد به ما یاد دادند که وقتی اختلافی پیش میآید، باملاحظه باشیم، بنابراین اولین کاری که هر روز صبح بعد از بیدارشدن انجام میدادم، تمیزکردن حیاط پشتی خانه بود. به این ترتیب اختلاف حل شد. دو ماه بعد، آن سالن بازی پررونق ناگهان تعطیل شد و سالن ویدئو نیز از آنجا رفت و دیگر هیچکسی پشت خانهام کثیفکاری نکرد.
خانوادهام مغازه کوچکی دارند. گاهی اوقات وقتی شبها درحال بررسی موجودی حساب بودیم، متوجه میشدیم که اسکناسهای تقلبی دریافت کردهایم. همه پولهای تقلبی را میسوزانیم تا به دیگران آسیبی نرسانیم. گاهی اوقات برای یک تاجر، کالا تخلیه کردهام و تاجر بهاشتباه برای کالاهای گرانقیمت پول پرداخت کرده و اختلاف قیمت صدها یوان بوده است. من و همسرم پس از اینکه متوجه میشدیم، پول را برمیگرداندیم.
در شب سال نو چینی، مقداری تنقلات خریدم و به دیدار زیردستانم رفتم. آنها تحت تأثیر قرار گرفتند. صداقت و مهربانیام افراد زیادی را تحت تأثیر قرار داده است. بستگان، دوستان، همسایگان و همکارانم گفتهاند که تمرین فالون گونگ راه درستی است و تحت تأثیر رفتارم قرار گرفتند.
تقویت ایمانم در بحبوحه سختیها
در ژوئیه۱۹۹۹، باند جیانگ زمین (رئیسجمهور سابق چین) از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، با استفاده از روشهای نفرتانگیز و بیشرمانه، مانند دروغپردازی برای فریب مردم در سراسر جهان، شروع به آزار و اذیت دیوانهوار فالون گونگ کرد. برای اعاده حقیقت، بارها برای دادخواهی طبق قانون به پکن رفتم و از تجربیات شخصیام برای توضیح فالون گونگ به دولت استفاده کردم. چهار بار دستگیر شدم، یک بار بازداشت شدم و بهمدت سه سال در اردوگاه کار اجباری، بهطور غیرقانونی زندانی شدم.
در سال ۲۰۰۰، اردوگاه کار اجباری شروع به «تبدیل» تمرینکنندگان فالون گونگ کرد. زمانی که تمرینکنندگان از اعتقادشان به فالون گونگ دست میکشیدند و «سه بیانیه» را امضا میکردند، ظرف سه ماه یا شش ماه آزاد میشدند. یک نگهبان زندان مسئول «تبدیل» من بود. او از من پرسید: «چرا از اعتقادت به فالون گونگ دست نمیکشی؟ اینجا شغل و آزادیات را از دست میدهی؛ آیا میتوانی با مخالفت با دولت، عاقبت خوبی داشته باشی؟ به نظر میرسد جوان بسیار باهوشی هستی. باید مزایا و معایب آیندهات را درک کنی. اگر بگویی که فالون گونگ را تمرین نمیکنی، زودتر آزاد خواهی شد. احمق نباش!» ابتدا از او بهخاطر نگرانیاش برای من تشکر کردم و سپس به او گفتم: «اینطور نیست که من از وضعیت فعلی بیاطلاع باشم و بخواهم که شرایط سختی را تحمل کنم. فالون گونگ مزایای زیادی برایم به ارمغان آورده است. آیا میدانی قبل از تمرین فالون گونگ، چه نوع آدمی بودم؟» سپس درباره تجربیات گذشتهام برایش گفتم. این زندانبان بسیار شگفتزده شد؛ نگرشش کاملاً تغییر کرد و صمیمانه به من گفت: «تمرین فالون گونگ عالی است! باید ادامه بدهی!» او دیگر هرگز از من نخواست که آن را رها کنم.
همه در اردوگاه کار اجباری، از مدیر گرفته تا نگهبانان، اذعان داشتند که کسانی که فالون گونگ را تمرین میکنند، افراد خوبی هستند، اما تحت سیاست آزار و اذیت تحمیلی ازسوی رژیم ح.ک.چ، روشهای آزار و اذیت فالون گونگ در اردوگاه کار اجباری گام به گام تشدید شد. یک گروهان اختصاصی برای آزار و اذیت فالون گونگ تأسیس شد. ارتقای نگهبانان، پاداشها و ارزیابیهای آنها همگی به «نرخ تبدیل» آنها مرتبط بود و نگهبانان را مجبور میکردند تا برای منافع شخصی، در آزار و اذیت فالون گونگ شرکت کنند. تعداد کمی از مأموران پلیس حقیقت را درک میکردند یا وجدان یا نیت خوبی داشتند. اگرچه نگهبانان از تمام روشهای شیطانی خود برای اجبار، ارعاب و شکنجه خشونتآمیز علیه من استفاده میکردند، اما نمیتوانستند باورم به حقیقت، نیکخواهی و بردباری را تغییر دهند. یک بار، یک زندانی که بهزودی آزاد میشد، مخفیانه به من گفت: «مدت زیادی است که از من میخواهند سم زیادی در آبی که مینوشی بریزم، اما این من نیستم که میخواهم به تو آسیب برسانم. آنها از من خواستند که این کار را انجام دهم. باید مراقب باشی.» اما، تحت حمایت نیکخواهانه استاد، در امنیت و سلامت بودم. میدانستم که آنها سعی دارند با استفاده از سم، سیستم عصبی مرکزیام را از بین ببرند و مرا دیوانه کنند، و سپس مدعی شوند که یک تمرینکننده فالون گونگ دیوانه شده است، و این یکی از ترفندهای ح.ک.چ برای آزار و اذیت فالون گونگ است.
رئیس گروهان نگهبانان زندان به پنج زندانی دستور داد که مرا کتک بزنند. سرم بهشدت مجروح شد و در بستر افتادم. یکی از زندانیان به من گفت: «این افراد آنقدر بد هستند که به ما دستور دادند تو را کتک بزنیم. هر کسی که از این کار امتناع کند، توسط رئیس گروهان مجازات خواهد شد.» این حادثه باعث شد که وحشیگری رژیم شیطانی ح.ک.چ را که به کشور و مردم آسیب میرساند و همه موجودات زنده را به خطر میاندازد، واضحتر ببینم. تحت حمایت استاد، بدنم بهسرعت به حالت عادی بازگشت. دو سال بعد، با افتخار از اردوگاه کار اجباری بیرون آمدم.
ح.ک.چ بهمدت ۲۶ سال فالون گونگ را بهطرز وحشیانهای تحت آزار و اذیت قرار داده است. اکنون، فالون گونگ در بیش از ۱۰۰ کشور در سراسر جهان گسترش یافته و صدهامیلیون نفر از آن بهرهمند شدهاند و ۴۵۰میلیون چینی از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شدهاند. امیدوارم که مردم مهربان بتوانند ماهیت حزب کمونیست چین را ببینند، درست را از نادرست، و نیکی را از پلیدی را تشخیص دهند و با دافا با مهربانی رفتار کنند.
برای همیشه از نجات نیکخواهانه استاد سپاسگزارم! استاد، برای محافظتتان سپاسگزارم! استاد، متشکرم!
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.