(Minghui.org) چند روز پیش خواستم برای تهیۀ مطالب روشنگری حقیقت، چاپگرم را روشن کنم. طبق معمول، از سشوار برای گرم کردن آن استفاده کردم. اما، چاپگر شروع به کار نکرد و چراغ هشدار چهار بار چشمک زد. وقتی آن را به کامپیوتر وصل کردم، دیدم که کارتریجِ جوهر را شناسایی نمی‌کند. چند بار آن را خاموش و ‌روشن کردم و حتی کارتریج جوهر را دوباره سر جایش قرار دادم.

در طول این روند، افکار درست فرستادم تا تمام ارواح شیطانی و عواملی را که با چاپگر مداخله می‌کردند متلاشی کنم. وقتی دیدم هنوز کار نمی‌کند، آماده شدم تا کامپیوترم را جای دیگری ببرم تا از چاپگر دیگری استفاده کنم. اما درست زمانی که می‌خواستم بروم، فکری به ذهنم رسید: «آیا این به بیرون نگاه‌کردن نیست؟»

وقتی اخیراً مقالۀ استاد: «آموزش فا در کنفرانس فا در سنگاپور» را دوباره خواندم، یک پاراگراف توجهم را جلب کرد. در آن نوشته شده بود:

«اما، وقتی در مشکلات می‌افتیم، اغلب به بیرون نگاه می‌کنیم- "چرا شما با من این‌گونه رفتار می‌کنید؟"- و به جای اینکه خودمان را مورد بررسی قرار دهیم، احساس می‌کنیم که با ما غیرمنصفانه رفتار شده است. این بزرگترین و مهلک‌ترین مانع برای تمام موجودات زنده است.»

بعد از مطالعه این پاراگراف، احساس کردم استاد با من صحبت می‌کنند. ایشان دیدند که می‌خواهم خوب تزکیه کنم، بنابراین این را به من یادآوری کردند. افسوس، من هنوز هم نمی‌توانم هنگام مواجهه با مشکلات، به درون نگاه کنم. آرام شدم و به چاپگر گفتم: «چاپگر، از اینکه به من اطلاع دادی که در این مورد اشتباه می‌کنم، متشکرم. من خوب عمل نکردم و برایت مشکل درست کردم. متأسفم!»

پس، چه کاری را خوب انجام نداده‌ام؟ یادم آمد که مدتی ‌پیش احساس کردم دو تمرین‌کننده خوب همکاری نمی‌کنند. بنابراین مطالب روشنگری حقیقت کمتری به آن‌ها دادم.

دفعۀ بعد که به ملاقاتشان رفتم، از جزئیات امور باخبر شدم و فهمیدم که واقعاً اتفاق کوچکی افتاده بود. وقتی با هم فا را مطالعه کردیم، ابتدا درک اخیرم از سخنرانی‌های قدیمی فای استاد، مانند آموزه‌هایشان درمورد تحمل سختی‌ها و قبولی در آزمون‌های شین‌شینگ را به‌اشتراک گذاشتم. به‌طور خاص به مشکل آن‌ها اشاره نکردم، تا احساس نکنند که من بهتر عمل می‌کنم یا اینکه آنجا هستم تا به آن‌ها در حل تضادهایشان کمک کنم. قصدم جلوگیری از اختلافات جدید بود.

این دو تمرین‌کننده هر دو بیش از هفتاد سال دارند. برای درک بهتر فا و غلبه بر مشکلاتشان، فا را مطالعه و با یکدیگر تبادل تجربه کردیم. حتی چند نمونه از مواقعی را که در غلبه بر آزمون‌های شین‌شینگ ناموفق بودم، بیان کردم. وقتی بار دیگر به دیدنشان رفتم، دیدم که آن‌ها به‌خوبی با هم کنار می‌آیند.

نگران بودم که وضعیت تزکیه آن‌ها بر امنیت خودم تأثیر بگذارد؛ به‌ همین ‌دلیل مطالب کمتری به آن‌ها می‌دادم. سپس ترسم بر چاپگر تأثیر گذاشت. چاپگر نیز یک موجود ذی‌شعور است و وقتی اشتباه می‌کردم، به روش خودش به من می‌گفت. در طول این روند متوجه شدم که خودخواه هستم و به استاد و فا کاملاً ایمان ندارم. قطعاً باید پیشرفت می‌کردم.

روز بعد، چاپگر را روشن کردم و کاملاً خوب کار می‌کرد. چاپگر هیچ مشکلی نداشت، آن من بودم که مشکل داشتم! استاد، از اینکه به من یادآوری کردید به درون نگاه کنم و خودم را تزکیه کنم، سپاسگزارم!