(Minghui.org) میخواهم چند ماجرا درباره چگونگی بهرهمندی خودم و خانوادهام از فالون دافا را به اشتراک بگذارم.
در سال ۲۰۰۴، درحین انجام دومین تمرین فالون دافا، پشهای بازویم را نیش زد. پشه را تماشا کردم که شکمش بیرون زده بود. خارش تحملناپذیر بود، اما تکان نخوردم. شاید چیزی به پشه بدهکار بودم و وقت آن رسیده بود که آن را جبران کنم. وقتی بعد از پایان تمرین، بازویم را بررسی کردم، پوستم سالم به نظر میرسید و هیچ قرمزیای وجود نداشت.
یک بار پدرم طوری زمین خورد که باعث زخم و خونریزی و تورم ابرویش شد. او حدود ۷۰ سال داشت و درحال بهبودی از سکته مغزی بود. خانوادهام وحشت کردند و خواهرم از پدرم خواست که این عبارات را تکرار کند: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.»
پدر و خواهرم این عبارات را با صدای بلند تکرار کردند. تورم فروکش کرد و پدرم درد زیادی احساس نکرد. خانوادهام فکر کردند که این اصلاً قابلباور نیست!
ماجرای دیگری بیش از ده سال پیش اتفاق افتاد. خالهام فریادزنان به خانهام دوید: «چهکار کنم؟ دخترخاله کوچکت یک استخوان ماهی در گلویش گیر کرده است. نمیتواند آن را قورت دهد یا با سرفه بیرون بیاورد و درد دارد! آیا باید او را فوراً به بیمارستان ببریم؟»
خالهام به گریه افتاد. به او گفتم که همه ما باید تکرار کنیم: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است.» خالهام شک داشت، بنابراین به او اطمینان دادم: «اگر به آن ایمان داشته باشی، مؤثر خواهد بود!»
من نزدیک خالهام زندگی میکردم، بنابراین بهسمت خانهاش دویدیم تا حال دخترخالهام را جویا شویم. او دهانش را باز کرد، اما من استخوان را ندیدم. گفتم: «بیا عبارات را تکرار کنیم»، و از استاد لی کمک خواستم.
سپس دهانش را بررسی کردم و دیدم نوک استخوان بیرون زده است. دستم را داخل بردم و یک استخوان ماهی بیرون آوردم که کمی بیش از سه سانتیمتر طول داشت. به همین راحتی! همه نفس راحتی کشیدند و دخترخالهام دست از گریه برداشت و لبخند بر لبانش ظاهر شد. او میدانست که استاد لی به او کمک کردند و بارها از ایشان تشکر کرد.
بعد از این ماجرا، خالهام شروع به تمرین فالون دافا کرد. یک سال که تولد خالهام را جشن گرفته بودیم و کسی از او، درحال گفتن آرزوی تولدش فیلم گرفت، در این فیلم، نور سفید درخشانی پشت سرش دیدیم. از او درباره آرزویش پرسیدیم، اما به ما چیزی نگفت.
خالهام بعد از دیدن فیلم شگفتزده شد. او گفت: «من فقط میخواهم از استاد پیروی کنم و با ایشان به خانه برگردم. استاد با نور درخشان مرا تشویق کردند. باید خوب تزکیه کنم و ایشان را ناامید نکنم.»
ماجراهای شگفتانگیز زیادی مانند ماجراهایی که گفتم وجود دارد. تجربیاتم را به اشتراک میگذارم تا زیبایی و برکات دافا را نشان دهم. لطفاً به یاد داشته باشید که «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» و آیندهای روشن برای خودتان انتخاب کنید.
مقالاتی که در آنها تزکیهکنندگان درک خود را به اشتراک میگذارند، معمولاً براساس وضعیت تزکیه یک فرد، ادراکش را در زمانی مشخص منعکس میکنند، و با هدف امکان ارتقای متقابل ارائه میشوند.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.